`   

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

راز آفرينش انسان

اين سئوال همواره براى بسيارى از مردم مطرح مى‌شود كه هدف زندگى چيست و خدا چه منظورى از آفرينش ما داشته است؟ از كجا آمده‌ايم، به كجا مى‌رويم، چه بايد بكنيم؟ ما كه به اختيار و انتخاب خود به دنيا نيامده و كسى از ما كسب نظر نكرده است، آنكه ما را آفريده، چه مقصودى از اين آوردن و بردن‌ها داشته است؟... به قول حكيم عمر خيام نيشابورى:

در دائـــره اى كه آمدن و رفتن ماست   آن را نه بدايت نه نهــــــايت پيداست
كس مى نزند دمى در اين عالم راست   كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست

مى‌گويند هر هنرمند نقاش و مجسمه سازى آنچه مى‌آفريند، در نمايش و نگهدارى‌اش با تمام وجود مى‌كوشد و سعى مى‌كند تا اَبد نگه‌اش دارد، چرا خداوندى كه با آفرينش انسان، "فتبارك الله احسن الخالقين" گفته، آفريده‌اش را به پيرى و مرگ سوق مى‌دهد؟ خيام راست مى‌گويد؛ هيچ انسانى پاسخ اين سئوال را كه هدف آفرينش ما چيست نمى‌داند، پس چاره‌اى جز پرسش از آفريننده با جستجو در كتابش نمى‌ماند. قرآن در خلال آياتش اشاراتى به اين معنا كرده است كه از تدبّر در آنها مى‌توان به سئوالات فوق پاسخ داد. ذيلا به چند آيه، كه از ابعاد مختلف اين هدف را نشان مى‌دهند اشاره مى‌كنيم:

هدف از خلقت عبادت است

ذاريات ۵۶- وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
جن و انس (غريبه و آشنا) را نيافريدم مگر آن كه مرا "عبادت" كنند

عبادت چيست كه هدف آفرينش انسان شمرده شده است؟ ترجمه‌هاى فارسى قرآن، عبادت را معادل: "بندگى كردن"، "پرستش" و اطاعت گرفته‌اند. البته اين معادل‌ها از جهاتى درست است، ولى بيانگر روح مطلب و رساننده همه بار معنائى كلمه عبادت نمى‌باشند. در ترجمه‌هاى انگليسى قرآن نيز عبادت را معادل: worship يا to serve (خدمت كردن به خدا) شناخته‌اند، كه چندان رساى به مقصود آيه نيست. مثل:

I have only created sprites and men so they may worship Me (T.B. Irving).
I have only created jinns and men so that they may serve Me (Abdullah Yosuf Ali).

با توجه به سابقه ذهنى كه مردم جهان، بخصوص غربى‌ها، از برده‌دارى و بندگى دارند، آيا چنين برداشتى با اين فراز قرآنى كه: "ما بنى‌آدم را كرامت بخشيديم" (لقد كرمنا بنى آدم) تناسبى دارد؟ ...از آن گذشته، بندگى كردن خدا و سرويس دادن به او!! ممكن است تلويحاً دلالت بر نياز خداوند به بندگان كند در حالى كه دنباله همان آيه گفته است: "من نه از آنها رزقى مى‌خواهم و نه آن كه خوراكم دهند! مسلماً خدا خود روزى‌رسان همه و بسيار نيرومند و برقراراست". پس اين سئوال به طور جدّى مطرح است كه حقيقت عبادت چيست: پرستش خدا، خدمت به خلق، تفكر و كسب علم، سرويس دادن به خدا... يا چيزى ديگر!؟

به تعبير شادروان دكتر شريعتى؛ در زبان عربى هموار كردن راه ِسنگلاخ براى جاده سازى را "عبّدالطّريق" و مسيرى را كه در اثر كثرت رفت و آمد كوبيده و براى رهروان رام شده باشد، "طريق معبّد" مى‌نامند! بنابراين عبادت به سلسله رفتارهائى گفته مى‌شود كه جاده وجود انسان را براى پذيرش تكاليف و صفات خدائى، مثل ايثار، انفاق، عفو، شهادت، علم و حكمت و... هموار سازد و مقاومت منيّت‌ها ونفس ِدنياطلب او را مهار نمايد. كما آنكه در كشورهاى عربى به ماشين‌هاى راه‌سازى كه جاده ها را هموار مى سازند "عابد" مى‌گويند.

با چنين ريشه‌يابى لغوى، آيا نمى‌توان گفت منظور از عبادت، رام و هموار كردن نفس ِ سركش، طغيانگر و تن‌پرور آدمى است تا استعدادهاى بالقوه‌اى را كه خداوند از روح خودش در او دميده به فعليت برساند؟ اين استعدادها چيزى جزهمان اسماء الهى نيست كه در همان آغاز آفرينش و سجده ملائك در نهاد آدمى به وديعه گذاشته شده است.

موجودات جهان به تمامه رام و تسليم و تسبيح‌گوى او هستند. اين تنها انسان است كه عبادت را به اختيار خود و با عشق انتخاب مى‌كند.هموار كردن جاده قلب براى استقبال از يار در آستانهٔ دل، همچون جاده‌سازى‌هاى مادى به مجاهدت‌هاى سخت براى صاف كردن سنگلاخ‌هاى نفس نيازمند است.

نكته ديگرى كه باطنى بودن عبادت را، برخلاف معمول، كه به ظواهر اهميت مى‌دهند، نشان مى‌دهد، تقابل و تضاد "عبادت" با "استكبار" است كه به دفعات اين تعارض در قرآن آمده است (از جمله نساء ۱۷۲، اعراف ۲۰۶ و مؤمن ۶۰). اين امر به خوبى نشان مى‌دهد كه عبادت مبارزه‌اى درونى با احساس خود بزرگ‌بينى از طريق تمرين ِ تواضع وتسليم در برابر حق و اطاعت عارفانه از اوامر الهى است. با چنين توجيهى، ابهام ديگرى كه درنهى آدميان در"عبادت شيطان"، در برخى آيات قرآن وجود دارد، برطرف مى‌گردد. مطابق ترجمه‌هاى موجود قرآن، خداوند همه انسان‌ها را از پرستش و بندگى شيطان به شدت نهى كرده و از بنى‌آدم بر اين كار پيمان جدى گرفته است.

ياسين ۶۰ - أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم
اى بنى‌آدم، مگر به شما سفارش نكردم كه شيطان را عبادت نكنيد كه او دشمن آشكار شماست و اينكه تنها مرا عبادت كنيد، كه راه راست همين است.

منظور ازچنين شيطانى، مى‌تواند بُت باشد، يا جباران روزگار و فرهنگ و نظام سياسى اعتقادى كه در پشت چنين بُت‌هائى قرار دارند.
 

هدف از آفرينش انجام اعمال نيكوست

ممكن است اين سئوال مطرح شود كه اگر"عبادت"، تسليم خود به خدا و گشودن آغوش ايمان براى او باشد، چه نشانه و نتيجه‌اى دارد؟ به نظر مى‌رسد دو آيه ابتداى سوره "مُلك"، كه در آيات ديگرى نيز تكرار شده، نقشِ زيبا ايفا كردن در زندگى را محصول و ميوه درخت دل و روح‌هاى روى كرده به "ربّ العالمين" شمرده است. دراينصورت عبادت، همان نيكوكارى و رفتار زيباست كه در سخن سعدى هم جلوه كرده است:

عبادت بجز خدمت خلق نيست   به تسبيح و سجاده و دلق نيست

ملك۱و۲- تَبَارَكَ الَّذِى بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
خجسته و بركت باراست خدائى كه فرمانروائى به دست اوست و بر هركارى تواناست، همانكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كدامين در عمل نيكوتريد و اوست فرا دست و آمرزگار.

كهف ۸- إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
ما آنچه روى زمين است را زيورى براى آن قرار داده‌ايم تا (با جاذبه‌هايش) مردم را بيازمائيم كدامين در عمل نيكوترند.

به ميدان ابتلاء و امتحان انداختن آدمى در مدرسه هستى و ايجاد رقابت براى رفتارهاى زيبا و پسنديده، شبيه همان سختى‌هاى دوران مدرسه و دانشگاه براى كسب دانش است. اين معنا را با وضوح بيشترى در آيات ابتداى سوره "انسان" شرح داده است. آدمى از عدم سر برآورده و سيرى از نطفه تا نهال برومند را طى كرده و در ميدان ابتلاى زندگى به مَدَد ابزارهدايتى گوش و چشم، يا كفران نعمت مى‌كند و يا شكر آن را با اعمال پسنديده‌اش به جاى مى‌آورد.

انسان۱تا ۳- هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
آيا روزگارانى برانسان نگذشته كه (درعدم) چيز قابل ذكرى نبوده است؟ ما انسان را از نطفه درهم آميخته‌اى آفريديم تا در چالش كمالش قرار دهيم؛ از اين روى شنوا و بينايش گردانديم. راه را نيز به او نشان داديم، (اينك مى‌خواهد) سپاسگزار يا ناسپاس باشد.

شرح تفصيلى آيه فوق را در خطبه زير از امام على(ع) ملاحظه نمائيد:

خطبه ۲۴۱- وَاللهُ مُسْتأْدِيكُمْ شُكْرَهُ، وَمُوَرِّثُكُمْ أَمْرَهُ، وَمُمْهِلُكُمْ فِى مِضْمارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنَازَعُوا سَبَقَهُ، فَشدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَوَاصِر، وَلاَ تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَوَلِيمَةٌ، وَمَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ،أَمحَى الظُّلَمَ لِتَذَاكِيرِ الْهِمَمِ.

خداوند اداى شكرش را از شما خواسته است و امرش (اختيار) را ميراث شما قرار داده و در ميدان خودسازى مدّت‌دارِ دنيا مهلتتان بخشيده تا گوى سبقت را از يكديگر برُبائيد. پس كمربندهاى خويش محكم كنيد و زيادى‌هاى دامنتان را كوتاه نمائيد. اراده با سورچرانى جمع نمى‌شود! چه بسيارخواب شب تصميمات روز را به فراموشى مى‌سپرد و تاريكى‌هاى آن روشنى‌هاى بيدارى را محو مى‌كند.
 

مشمول رحمت حق واقع شدن

انتخاب ميان شكر و كفر در دوراهى اختيار كار ساده‌اى نيست؛ هر دو قطب خير و شرّ در دو جاذبه رحمن و شيطان، ما را به سوى خود مى‌كشانند. در اين زد و خورد شك و ترديد كه در سينه‌ها جريان دارد و اختلاف و عِنادى كه ميان جذب‌شدگان به دو مسير مختلف پديد مى‌آيد، كسانى به نيروى خداجوئى و خويشتن‌دارى مشمول رحمت حق واقع مى‌شوند. اين است همان هدفِ خلقت، آنچنان كه در آيه زير بيان شده است:

هود۱۱۸و۱۱۹- وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً ۖ وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ....
اگر پروردگار تو مى‌خواست، همه مردم را امتى واحد قرار مى‌داد و پيوسته در اختلاف نبودند، مگر كسانى كه (با دورى از شرك و تفرقه) مورد رحمت رَبّشان قرار گيرند و براى همين هم خلق شده‌اند (تا درتعادل توحيد بمانند)

راه كمال، سربالا و سخت است. به تعبير پيامبر مكرم اسلام: "بهشت با سختى‌ها و جهنم با هوس‌هاى شهوانى پيچيده شده است". هيچ طاعتى جز در متن كراهت و هيچ معصيتى جز در متن شهوت نيست. (خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه).

در انجيل از عيسى مسيح (ع) نقل شده است كه: "فقط با عبور از دَرِ تنگ مى‌توان به حضور خدا رسيد. جاده‌اى كه به طرف جهنم مى‌رود بسيار پهن است و دروازه‌اش نيز بسيار بزرگ. همه كسانى كه به آن راه مى‌روند به راحتى مى‌توانند داخل شوند، اما درى كه به زندگى جاودان باز مى‌شود كوچك و راهش نيز باريك است و تنها عده كمى مى‌توانند به آن راه يابند. شواهد قرآنى درساير موارد بسيار است. ذيلا به چند مورد آن اشاره مى‌كنيم:

انشقاق۶- يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ
اى انسان ، تو با تلاش بسيار به سوى پروردگارت در حركتى و به لقاى او نائل مى‌شوى.

تين۴- لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُون
ما انسان را در بهترين استعداد بالا آمدن آفريديم، سپس او را (براى به كمال رسيدن در مبارزه با سختى‌ها) به پائين‌ترين جاذبه‌ها رها ساختيم، مگر مؤمنان نيكوكار كه پاداشى بى‌پايان دارند.

عصر۱و۲- وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِى خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
سوگند به عصر كه انسان مسلما در زيان است، مگر كسانى كه ايمان آورده، عمل شايسته به جاى آورند و يكديگر را به حق و پايدارى (در راه تحقق آن) سفارش كنند.


 

`