`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

ديـن و سنت‌هاى نـوروزى
 

امام على(ع) در دوران خلافت خود، هنگام اعزام مالك اشتر براى اداره سرزمين تاريخى و تمدن‌خيز مصر، با وجود شناختى كه از ايمان و بصيرت مالك داشتند، از آنجائى كه معمولا مردمان باديه نشين بى‌خبر ازآداب و سنن جوامع شهرنشين هستند و نقش فرهنگ را در همبستگى جوامع نمى‌شناسند، با نگرانى از آن كه مبادا آن سردار سپاه ، سر ناسازگارى با سنت‌هاى مصريان گيرد و برخورد حذفى با چنين سننى نمايد، چنين هشدارش دادند:

"مبادا سنت نيكوئى كه بزرگان اين ملت (در گذشته تاريخ) به آن عمل كرده اند و از اين طريق همبستگى ملى پديد آمده و كارشان به سامان گرائيده را نقض كنى (بشكنى)! و هرگز سنت تازه‌اى كه به چيزى از اين سنت‌هاى قديمى ضرر بزند مطرح نكن كه در اين صورت اجر و افتخارش براى پيشينيان و بار(ننگ و نفرين) گناهش به خاطر اين سنت شكنى بر تو بار خواهد شد". (۱)

اسلام از زمان خليفه دوم به تدريج در ايران هم وارد شد و بنا به همان شيوه، ايرانيان در چهارده قرن گذشته اين مراسم را آزادانه اجرا مى‌كردند. اينك در ايام نوروزى، ما در متن مراسم و سنت‌هاى ملى و تاريخى خود، مواجه با مسائلى شده‌ايم كه گويا اين آداب با اساس شريعت درتعارض است!

البته پس از انقلاب، به موازات كلنگى كه براى تخريب برخى بناهاى طاغوتى يا تاريخ گذشته بلند مى‌شد، افكارى پوسيده و كلنگى! نيزدر صدد تخريب هرآنچه ازبناى فكرى آنان بلندتر بود برآمدند و اينك از آنجائى كه برخى از اين سنن، از جمله چهارشنبه سورى، بسترى براى بيان و بروز نارضايتى‌هاى جنبش سبز شده است، تلاش‌هائى براى حذف آن آغاز شده است.

شك نيست اجراى مراسم چهارشنبه سورى، در كنار شادمانى‌ها و شيرينى‌هايش در ايجاد همبستگى ملى، تلفات و تلخى‌هائى هم با حوادث غير مترقبه، همچنين سلب آسايش و آرامش خانواده‌ها، با صداهاى ناهنجار، بعضاً از يكى دو هفته مانده به عيد! تا مدتها پس از آن، به همراه داشته است، اما حذف يك آئين به دليل عوارض آن، سهل‌انگارانه‌ترين راه حل است.

آتش بازى‌هائى كه دربرخى كشورهاى غربى انجام مى شود، به مراتب گسترده‌تر از كشور ماست. اما چنين عوارضى ندارد. مردم آمريكا بزرگداشت روز استقلال خود (چهارم جولاى) را در سراسر اين كشوربا آتش بازى‌هاى به مراتب گسترده‌ترى برگزار مى‌كنند، اما كاملا كنترل شده و درمكان و زمان معين (۹ تا ۱۰ شب). در اين روز مردم همه شهرها به صورت خانوادگى از ساعاتى قبل در ميادين يا پارك‌هاى مشخصى جمع مى‌شوند و به تماشاى آتش‌بازى توپخانه‌اى عظيمى كه توسط شهردارى‌ها يا ديگر مؤسسات اجرا مى‌شود و همه آسمان را به اشكال و رنگ‌هاى مختلف تزئين مى‌كند، مى نشينند. به اين ترتيب مفصل‌ترين آتش بازى انجام مى‌شود، بدون آنكه مُخل نظم عمومى يا سلب آسايش مردم در محلات مسكونى و در وقت و بى‌وقت شبانه روزى گردد. آيا بهتر نيست حاكمان كشور ما هم به جاى مقابله با مردم براى ممانعت از اين مراسم، كه نتيجه معكوس دارد، خود پيش قدم شده و از اين موقعيت براى تثبيت وحدت ملى و تفريحات سالم استفاده كنند؟ مگرنگفته‌اند پيامبر اسلامۖ بجاى مقابله با سنت‌هاى دوران جاهليت، همواره مى‌كوشيد از قالب آنان استفاده كرده، محتواى غنى‌ترى به آنها ببخشد؟

اما سنت‌هاى نوروزى ما، برخلاف تصور تعصّب‌ورزان، تماماً ريشه مذهبى داشته و از نگاهى خداپرستانه به هستى ناشى شده اند؛ سفره نوروزى را ايرانيان همه ساله در آغاز بهار براى تجديد عهد بندگى، به ياد "امشاسپندان" آذين مى‌كردند. اين واژه اوستائى در اصل همان معناى قرآنى "حى" (هميشه زنده) و "رحمان"(بخشاينده بر همه) را مى‌دهد كه از سه كلمه: "ا" (حرف نفى)، مشه(موت = مردن) و سپنته (رحمن= بخشاينده) تشكيل شده است. يعنى خداونه هميشه زنده‌اى كه بخشاينده و مهربان است.

در فرهنگ و ديندارى باستانى ما، واژه "امشاسپندان" شامل خداوند و صفات (يا فرشتگان) او، از هفت بند، به عنوان هفت پله يا نردبان تكاملى يا هفت پايه و مايهٔ اصلى حيات تشكيل مى‌شده است، چيزى شبيه تصوراتى كه ما از خدا و فرشتگانش؛ جبرئيل، ميكائيل ، اسرافيل و .... داريم. امشاسپندان در باورآنها در عدد هفت (نماد كثرت) جلوه مى‌كرده است (۲) : اهورمزدا و شش فرشته (بهمن، اردى بهشت، شهريور، اسفند، خرداد و امرداد).

"اهورامزدا" مركب از دو كلمه است:"اهور" به معناى سرور و بزرگ ، كه معادل نام "رب" در قرآن است و "مزدا" كه به معناى دانا، معادل نام "عليم". پس اهورامزدا همان "رب عليم" است كه جهان را مديريت حكيمانه مى‌كند.

ايرانيان باستان نخستين روز فروردين را (به جاى بسم الله...) با نام"اهورامزدا" (يا خلاصه آن، هرمزد) آغاز مى‌كردند كه نماد ربوبيت و علم است. همان اصلى كه همه پيامبران منادى آن بودند و مرز شرك و توحيد را در شناخت آن مى‌دانستند و پله دوم كمال را در شناخت مزدا كه نماد علم است مى‌شمردند. علم مهم‌ترين رده هستى و پله صعود دانائى (مزدا) ايرانيان محسوب مى‌شده و شناخت پروردگار را شرط پيمان با او براى بندگى مى‌دانستند (الم اعهد اليكم يا بنى آدم...).

پس از اهورامزدا، به "وهومن" مى‌رسيم (كه امروز بهمن مى‌ناميم) كه تركيبى است از "وهو" (خوب و نيك) و "من" (انديشه، پندار). كه نمادى است از پاكى و سپيدى و روشنائى، معادل "ملك قدوس" درزبان عربى.

سومين روز فروردين را"اردى بهشت" مى‌ناميدند كه از دو كلمه تشكيل شده بود: اردى (راستى و درستى) و بهشت (عالى ترين). كه به نظر مى‌رسد القاء كننده همان مفهوم گفتار نيك و كردارنيك باشد كه واژه‌هاى قرآنى "احسان" و "اكرام" در قول و رفتار مويد آن مى‌باشد.

چهارمين روز، "شهريور" مركب از دو بخش: "شهر" (كشور و شهريارى)، و"ور" (آرزو شده)، شهر اتوپيائى و آرزو شده يا بهشت و ملك ابدى و آرمانى در جوار پروردگار را تداعى مى‌كند. همان "شجره خلد و ملك لايبلى" كه در قرآن از آن ياد شده است.

روز پنجم را "اسفندارمز" (يا سپندارمز) مى‌گفتند كه مركب از: سپنته (بخشنده، نفع رسان)، و "آرمز" (محبت و دوستى) است و گويا از آن مفهوم عشق و تواضع بندگى را استنباط مى‌كردند.

روز ششم (خوردات، خوردات) بيانگر كمال و بى كاستى بودن است كه در مفهوم "الله الصمّد" براى ما جلوه مى‌كند. از آنجائى كه آب منشاء حيات است (من الماء كل شى حى)، ايرانيان اين روز را به نام فرشته نگهبان آب احترام مى‌كردند.

بالاخره هفتمين روز را "امرداد" (امرتاب) به معناى جاوانه و مرگ‌ناپذير، به نام فرشته‌اى كه پاسدار خرّمى جهان و حفظ آن از عوامل شرّ است حرمت مى‌نهادند.

سفره هفت سين نيز نمادهاى هفت گانه‌اى را به نمايش مى‌گذارد كه همه كم و بيش با آن آشنا هستيم. به اين ترتيب مراسم نوروزى در اصل و اساس آدابى به تمامه دينى بوده است كه با هدفدارى و معنائى عميق ملت ما را در آستانه سال نو با پروردگار خويش تجديد عهد و پيمان مى‌داده است. به قول "برتراندراسل" ، ايرانيان به مراتب بيش از اعراب و پيش از آنها عميقاً مذهبى و ديندار بوده‌اند.

درست است كه در روزگار ما اين مفاهيم به كلى فراموش و اين مراسم تبديل به تشريفاتى صورى شده است (۳) ، اما به هرحال همچون ملاتى، آجرهاى بناى ملت را به يكديگر پيوند مى‌دهد و ايرانيان در هركجاى دنيا كه باشند، با بزرگداشت اين ايام احساس همبستگى و مهر و محبت مى‌كنند. باور نكردنى است كه فقط در يكى از پارك‌هاى حومه شهر لس‌آنجلس (اورنج كانتى) ده‌ها هزار ايرانى در روزهاى سيزده بدر گرد هم مى‌آيند كه با هيچ ترفند و تبليغ ديگرى ممكن نبود آنان را گرد آورد. ايكاش از اين نيروى عظيم مردمى كه امروز در دنيا پراكنده شده‌اند، وطن دوستان دلسوزو مبتكرى مى‌توانستند در جهت صلح و آشتى و منافع مشترك ملى بهره مى‌گرفتند و نحسى سيزده استبداد تاريخى را درمان مى‌كردند.

۴ فروردين ماه ۱۳۸۹


۱- ولا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه واجتمعت بها الالفه و صلحت عليه الرعيه ولا تحدثن سنه تضربشى من ماضى تلك السنن فيكون الاجر لمن سنها والوزر عليك بما نقضت منها (نهج البلاغه، نامه ۵۳معروف به مالك اشتر، بند ۳۸).

۲- عدد هفت در فرهنگ قرآنى نيز نماد كثرت مى‌باشد، مثل: هفت دور طواف كعبه و سعى صفا و مروه، هفت ريگ رمى جمرات، هفت عضو بدن كه در نماز بايد بر زمين باشد، هفت سنبله سبز و خشك و هفت گاو چاق و لاغر در داستان يوسف، هفت دروازه جهنم ، هفت آسمان دنيا، هفت آيه سوره حمد (سبعا من المثانى)، هفت روز روزه دارى در كفاره گناه و ....

۳- و مگر مناسك حج امروز ما كه به سفر سوغاتى و تكرارمراسم عزادارى تبديل شده شباهتى به حج توحيدى و قرآنى ابراهيمى دارد!؟ و مگرنماز و روزه‌اى كه اكثريت ملت نه به معناى صلات واقف هستند و نه به مقصود واقعى صوم در تمرين تقوا، شباهتى به فلسفه اين دو فريضه در قرآن دارد كه چشم‌مان فقط سنت‌هاى خالى از محتوا شده پيش از اسلام را مى‌بيند؟
 

`