`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

فستيوال فرآورده‌هاى معنوى در عيد قربان


ازميان اعياد اسلامى، دو عيد رسمى‌تراست و پذيرش بيشترى در ميان فرقه‌هاى متعدد اسلامى دارد؛ عيد فطر و عيد قربان.

عيد فطر را كه به دنبال يك ماه روزه‌دارى و امساك از خوردن و آشاميدن است، همه مسلمانان احساس مى‌كنند و آمدن و رفتنش را خبردار مى‌شوند، اما عيد قربان را تنها جمع قليلى (نسبت به كل امت اسلامى) كه در مراسم حج حضور دارند، عملا درك مى‌كنند وبقيه مسلمانان، اخبارش را از دور مى‌شنوند. با اين حال در فرهنگ و فلسفه اسلامى اهميت اين تلاش توحيدى و تأثير اصلاحى آن در جامعه از روزه رمضان بيشتر است! چرا كه تا اخلاص نباشد، شرك و ريا هر عبادتى را تباه مى‌سازد.

مراسم نمادين حج شامل مناسك متنوعى مثل: طواف كعبه، سعى ميان صفا و مروه، نماز در مقام ابراهيم، وقوف در صحراى عرفات، مشعر، رمى جمرات و ... مى‌باشد، اما قبولى همه آنها موكول و متوقف به قربانى شده كه در روز دهم انجام مى‌شود و حج بدون قربانى مثل درخت بدون ميوه است!... اين حركت سمبليك چه پيامى دارد كه همه اعمال حج مقدمه آن شمرده مى‌شود!؟

درست است كه همه مسلمانان در مراسم قربانى حج حضور ندارند، اما قربانى حج، نه ريختن خون حيوانى زبان بسته، كه بزرگداشت نمادين قربانى ابراهيم خليل است. مگرنه اين است كه همه ملت‌ها به ياد و خاطره خدمت گذارانشان در گذشته تاريخ جشن مى‌گيرند تا هويتشان را فراموش نكنند؟ چه يادى آموزنده‌تر ازمرور مجاهدت‌هاى آن آزاده مرد تاريخ براى پيروان اديان توحيدى تا از شرك و شخصيت‌پرستى ريشه‌دار در تاريخ و فرهنگشان پيراسته شوند؟

نهايت آرزوى يك عاشق، وصال معشوق است وآنچه موجب قرب به محبوب گردد، عالى‌ترين مطلوب هر طالبى است، پس عيد قربان شايسته است براى مؤمنين به چنان ارزش‌هائى، به عنوان جشن پيروزى انسان برخود ِغيرخدائى‌اش، كه از ديد دينى والاترين پيروزى‌هاست، تلقى گردد و شادى بخش‌ترين روزهاى سال شمرده شود.

نام ديگرعيد قربان، كه اهل تسنن ادا مى‌كنند، "عيد اَضْحي" است. "ضُحي" در زبان عربى به گسترش نور آفتاب پس از طلوع خورشيد در سپيده دم گفته مى‌شود و قربانى را از آن جهت "اضحيه" مى‌نامند كه بايد در روز عيد، هنگام گسترش نورآفتاب (نه قبل و نه بعد آن) انجام شود. معناى اصلى اين كلمه "ظهور و بروز" است، همچون ظهور عكس در كاغذ حساس عكاسى در اثر پرتو نور كه مى‌تواند تمثيلى باشد از ظهور صفات الهى درسينه‌هاى صاف و حساس به نور حق. ضُحى نام سوره ۹۳ قرآن است كه خداوند به چنين پديده‌اى كه از نظر لغوى درتقابل با ليل (شب فراگير) قرار دارد و حاوى پيام نمادين مهمى است، براى جلب توجه و عبرت‌آموزى بندگان سوگند خورده است: والضحى والليل اذا سجي....
مدت اقامت دو يا سه روزه در صحراى "منا" پس از انجام قربانى را، ايام "تشريق" مى‌نامند. تشريق كه مصدر"شرق" و هم خانواده با مشرق است، به تابش نور خورشيد در اين مدت اشاره دارد كه اعراب بدوى، پخته شدن گوشت خام گوسفندهاى قربانى در پرتو حرارت خورشيد را از آن مى‌فهميدند و اهل باطن از اين ظواهر فراتر رفته و پخته شدن خامى‌هاى نفس را پس از انجام قربانى وسه روز وقوف در اين شرايط و انديشه در اشتباهات گذشته استنباط مى‌كنند.

در همين منطقه، كوهى را كه پيامبر اسلام بر فراز آن در غار حراء عبادت مى‌كردند، جبل النور (كوه نور) مى‌نامند! همه اين اوصاف، از ضُحى و تَشريق و نور، نشان از نگاهى دارد كه به روشنائى ناشى از هدايت اشاره مى‌كند. نمايشگاه‌هاى متعارف براى عرضه كالاهاى تجارتى هم معمولا با نورپردازى، آتش بازى، چراغانى و زرق و برق و زينت‌ها همراه است و دركشورهاى غربى از تكنولوژى ليزرى براى ارائه تصاويرى درآسمان يا انفجار خمپاره‌هاى رنگين هوائى در سالگرد استقلال يا پيروزى بهره مى‌گيرند.
تدابير و تداركات معمول تماماً براى معرفى و فروش كالاهاى مادّى و مصرفى است تا هرچه بيشتر بشر ِ شيفته به ظواهر و زيبائى‌ها را جذب كند. گوئى خدا هم براى عرضه كالاهاى معنوى‌اش از اين زيباپسندى بندگان استفاده كرده تا ذوق خريد آنها را اشباع كند. با اين تفاوت كه در اينجا كالاهاى ديگرى از اخلاص و الهام عرضه مى‌گردد و از آنجا كه اعمال و مناسك حج چيزى جز نمايش نمادين زندگى ابراهيم(ع) و سيرايمانى او به سوى توحيد خالص و تسليم حنيف‌وار نيست، در اين فستيوال فرآورده‌هائى ازفكرو ايمان آن موحد ممتاز در معرض تماشاى عموم قرار مى‌گيرد تا هركس به فراخور فهم و فراست خود از آنها فراگيرد.

مراسم قربانى در واقع آخرين مرحله از سيرى است كه ابراهيم با تقديم عزيزتر از جانش درآستانه دوست طى كرد و ما امروزپس از قريب چهارهزار سال چنين تحول شگفتى در روح و جان آدمى را جشن مى‌گيريم واز آئينى كه او پايه‌گذارى كرد پيروى مى‌كنيم:
 

ابراهيم، كليدى براى گشودن كينه‌ها

آيا در هزاره سوم، در روزگار انفجار اطلاعات و اكتشافات فضائى كهنه پرستى و پيمودن سيرقهقرائى نيست كه به چهارهزار سال قبل برگرديم و از انسانى متعلق به آن دوران الهام بگيريم!؟ زندگى ابراهيم چه دردى از روزگار ما را درمان مى‌كند و چه ِگِرهى از مشكلات اجتماعى و اقتصادى ما را باز مى‌كند؟ اين بازنگرى و قرائت تازه چه فايدتى دارد؟

پس از حادثه ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ كه موجى از بدبينى و عداوت را دامن زد، گروه‌هاى صلح طلب و انسان دوستى ازآمريكا و كانادا و ساير نقاط جهان درجستجوى يافتن راه‌هاى مسالمت‌آميز برآمدند و در تلاش خود براى وحدت بين مذاهب وبرقرارى آشتى و صلح پايدار ميان پيروان، عمدتاً بر شخصيت ابراهيم كه مورد احترام و تجليل هر سه شريعت يهودى، مسيحى و مسلمان است تكيه و تأكيد كردند.

عنوان اولين كتابى كه به سرعت پس از حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۲ به چاپ رسيد، "ابراهيم، سفرى به قلب سه باور" (Abraham: A Journey to the Heart of Three Faiths) بود كه در رده پرفروش‌ترين كتاب‌هاى مذهبى سال قرار گرفت. بروس فيلر (Bruce Feiler) نويسنده اين كتاب خاطر نشان مى‌سازد:

"همه ما يك پدر داريم.... شخصيتى كه محبوب يهوديان و مسيحيان است، پايه‌گذارو مؤسس اسلام نيز محسوب مى‌شود كه مى‌تواند به عنوان پل رابطى ميان اسلام و غرب موجب شگفتى آمريكائيان در اين روزگار پُر تـَنِش گردد".

“We have the same father….. a figure beloved by Jews and Christians has a Muslim constituency, suggesting a connection between Islam and the West that might surprise most American in this tens season”

سخن فوق دقيقاً همان چيزى است كه در آيه ۷۸ سوره حج به آن اشاره شده و ابراهيم را پدر امت اسلام نيز شمرده است.

(Eugene Fisher) اوجن فيشر رئيس ارتباطات ميان يهوديان و مسيحيان آمريكا در كنفرانس اسقف‌هاى كاتوليك مى‌گويد

براى توفيق در برنامه‌هاى تفاهم ميان پيروان مذاهب، راه اصلى از ابراهيم مى‌گذرد:

“… to respect and understand one another, a key road leads through Abraham”

و اضافه مى‌كند: "شما رويكرد به خدا را با هر اسمى در اين سه شريعت عنوان كنيد؛ انديشه توحيدى، راديكال‌ترين فهم جديد و زيرساخت انديشه تمدن غربى است...

“Monotheism is a radically new understanding, the underlying concept of Western civilization...”

"...هيچ باورى همچون اسلام توحيدى نبوده و توجه اين آئين به ابراهيم و تشابهش با آئين ما بسيار مسرّت‌بخش است. اگر بسيارى از يهوديان او را جد بزرگ خود مى‌شمارند كه نواده‌اش يعقوب ملت اسرائيل را بنياد نهاد، مسلمانان او را به عنوان يكى از چهار پيامبر اولواالعزم كه تسليم مطلق به خدا بود مى‌شناسند و پيامبر اسلام اعلام كرده است كه رسالت او بازسازى آئين ابراهيم است..."

“No faith is as self- consciously monotheistic as Islam, and its embrace of Abraham is correspondingly joyful. If many Jews know him best as a dynastic grandfather whose grandson Jacob actually funds the nation of Israel, Muslims regard him as one of the four important prophets. So pure is his submission to the one God that Mohammad later says his own message is but a restoration of Abrahamic faith…”

در پرتلند اورگان گروه "پيشگامى ابراهيم" (Abraham Initiative) برنامه دو ساله‌اى را در سطح شهر براى ايجاد وحدت ميان اديان ابراهيمى تنظيم كرد و در نيويورك نيز گروه پروتستان (Chautauqua Institution) در اين زمينه برنامه‌ريزى گسترده‌اى انجام دادند.

به قول ديويد ون بى يما (David Van Biema) كه چندى پيش مقاله‌اى از او در مجله تايم در ارتباط با تلاش براى ايجاد تفاهم ميان مذاهب منتشر شد؛ "در تئورى، اجماع قابل توجه پيروان سه شريعت بزرگ دنيا بر شخصيت ابراهيم،در اين روزگارِ خشم و بى‌اعتمادى، او را تبديل به سرچشمه و ستاره درخشانى براى ايجاد تفاهم و همبستگى ميان اين اديان كرده است":

“In theory, this remarkable consensus should make him an inter faith superstar, a special resource in these times of anger and mistrust.”.

چنين آمادگى‌هائى درغرب تا حدودى فراهم شده است. در قرآن نيز سرچشمه چنين وحدتى به مراتب جوشان‌تراست و مسلمانان مى‌توانند از مراسم حج سكوى بلندى براى ايجاد صلح جهانى و وحدت ميان پيروان سازنده كعبه بسازند و نقش مهمى در اين زمانه ايفا كنند.

از ديد قرآنى؛ ابراهيم پدر امت اسلام بود و نام مسلمان را او بر اين مردم نهاد (حج ۷۸)، پيامبر اسلام پيرو آئين ابراهيم بود (نحل۱۲۳)، تنها آئين(ملت) مورد تصديق خدا ملت ابراهيم است و در قرآن كلمه ملت (آئين) به هيچ پيامبر ديگرى نسبت داده نشده است. ابراهيم از عهده همه امتحانات الهى برآمد (بقره ۱۲۴)، ابراهيم الگوى انسان كامل و قابل تأسى در قرآن است (ممتحنه۴) و نام او ۶۹ بار در ۳۰۰ آيه از ۲۵سوره قرآن به عنوان مصداق حقايق آن سوره آمده است، او اولين كسى است كه به مقام امامت (الگوى كامل بودن) رسيد (بقره۱۲۴)، تمامى اعمال حج تبلور زندگى ابراهيم است (آل عمران ۹۷ و بقره ۱۲۵)، دين اسلام، همان آئين ابراهيم است (انعام۱۶۱)، او وفاى كامل به عهد الهى كرد (نجم۳۷)، او حق گراى مطلق (حنيف) و تسليم شده به حق بود و هرگز به شرك، آلوده نگشت.

چگونه و با چه اطمينانى مى‌توان به آئين پاك ابراهيم پس از حدود ۴۰۰۰ سال دسترسى پيدا كرد؟ در حالى كه بيشترمردم اهل تحقيق و تفحص و شناخت نيستند؟ به نظر مى‌رسد مناسك حج كه ازهمان هزاره‌هاى پيش سلسله‌وار تداوم داشته است حاوى پيام‌هاى نمادينى است كه مورد قبول همه انسان‌ها از هر مذهب و مرامى مى‌باشد. ذيلا به برخى از درس‌هاى اين مراسم اشاره مى‌كند:
.

درس اول: رعايت حريم ، حرمت و احترام

فرويد انسان را حيوانى مى‌دانست كه حريمى براى غرائزش نمى‌شناسد و عقل و انديشه‌اش را در اسارت احساس و غريزه مى‌گيرد. روسو و جان لاك پذيرش نـُرم‌ها و مقررات اجتماعى (حريم‌ها و حرمت‌ها) را لازمه تمدن و پيشرفت شمردند. قرآن نيز لباس تقوا (كنترل نفس) را شرط آدميت اعلام كرده است.

در حج، گام نخست را بايد از تمرين رعايت "حرمت‌ها" آغاز كرد؛ از حرمت آب و خاك و گياه و حيوان گرفته تا انسان، كشتن يك پشه نيز كيفر سخت دارد! امر و نهى، دروغ، دشنام، جرو بحث و جدال در اين سفر، باطل كننده آن است. همه لباس‌هاى تفاخر و تفرعن را بايد در احرام فرو نهاد و به دو پارچه يا حوله سپيد، همچون بقيه بندگان بسنده كرد. حفظ محيط زيست، نگهدارى حرمت و حيات موجودات ديگر و سبزى را ستودن، قبل از تأسيس سازمان‌هاى سبز در غرب از هزاره‌هاى پيش توصيه شده است.
.

درس دوم : گرد آمدن پروانه وار پيرامون شمع هستى

قرآن نياز و جاذبه گردآورنده كودكان پيرامون والدين را "طواف" ناميده است (طوافون عليكم- نور۵۸)، اين جاذبه مهر و محبت مادرى نوعى دلدادگى و وابستگى مى‌آورد كه به خدمت و طاعت با ميل و رغبت كشيده مى‌شود. در دنيائى كه اكثريت بر محور منافع زودگذر مادى مى‌چرخند، گذشتن از فرديت و منيت‌هاى محدود، و گردش پيرامون خورشيد جهان تاب ِرحمت، نور و گرماى ديگرى به كالبد سرد و افسرده جهان خواهد دميد.
 

درس سوم: برپائى و خيزش

رمز و راز، نماد و نشانه، عصاره و خلاصه مناسك حج در قيام ابراهيم عليه فرهنگ شرك‌آميز و ظلم‌آلود زمانه ارائه شده است كه هرمسلمانى بايد در عمر خود براى يك بار هم كه شده اين نقش را تمرين كند. منظور از قيام، كه برخاستن درهر ظرف زمانى و مكانى است، ايستادگى در برابر جباران و طاغوت‌هاى روزگارو پرستش خالص خداست و قرآن در دو آيه، همه حج را در قيام ابراهيم خلاصه كرده است:

بقره ۱۲۵- واتخذوا من مقام ابراهيم مصلى (از مقام ابراهيم دستگيره نجاتى در رويكرد به خدا برگيريد).

آل عمران ۹۷- فيه آيات بينات مقام ابراهيم (در حج نشانه‌هاى بس روشنى است؛ همان مقام ابراهيم).

مصلا گرفتن از مقام ابراهيم، در رويكرد به خدا، تبعيت از آئين اوست؛ در بت شكنى، در توحيد و تسليم حنيف وار، در وفاى به عهد، آزادانديشى، جانبازى، مهر و محبت، شكر، حلم، تواضع، صفا و صداقت، تولى و تبرى و...


درس چهارم: تلاش و توكل

هفت بار طى كردن فاصله ميان دو كوه صفا و مروه را، كه شايد نشانى از صفا و مروت باشد، در تكرار تلاش هاجر براى رسيدن به آب حيات، و توكل او همراه تلاشش، كه سرانجام به جوشش زمزم انجاميد، ما را به بهره‌گيرى از دو منبع لايزال فرامى‌خواند؛ منبع درونى از خود و منبع بيرونى از خدا. اين همان گفتار زيباى مولانا جلال الدين است:

آب كم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
رو بـديـن بـالا و پستــى ها بــدو تا شوى تشنه ،حرارت را گرو
كشت جان را كش جواهرمضمراست ابر رحمت پر ز آب كوثر است


درس پنجم: پيرايش و پالايش پس از پيروزى

رسم و معمول ميان آدميان، آراستن خود قبل از رفتن به ضيافت و ديدار دوستان است، اما در اين سفر موقعى به ديدار دوست نائل مى‌شويم كه حجاب منيـّت‌ها را برداشته و خود را از خودخواهى‌ها شسته باشيم! اين است تفاوت ملاقات و ديدار درونى با ملاقات‌هاى ظاهرى و ديدارهاى بيرونى!
در مراسم حج، تراشيدن موهاى ژوليده در سفر طولانى و كوتاه كردن ناخن‌ها، پس از اتمام مناسك و زدودن زنگار دل مجاز مى‌شود: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ ... (سپس چرك‌هاى خود بسترند و فروگذارند و نذرهاى خويش ادا كنند و... حج۲۹).


درس ششم: معرفت و آگاهى

حاجيان در عصر روز نهم به صحراى "عرفات" كوچ مى‌كنند و با توقف در اين مكان، تأمل در سير ايمانى ابراهيم در آن ابتلاى سترگ، شناخت پروردگار و نعمت‌هاى او، شناخت جهان هستى و مسئوليت‌هاى انسان، شناخت انبياء و تاريخ امت‌ها و راه طى شده آدمى، به خود آگاهى مى‌رسند.


درس هفتم: شعور و شناخت عميق

با غروب آفتاب در روز نهم، حاجيان حركتى دسته جمعى به صحراى "مشعرالحرام" مى‌كنند تا با شناخت عميق‌تر "حرمت‌ها و حريم‌ها"، مرزها و محدوده‌هاى حقوق خود و ديگران را بهتر بشناسند. شعور از ريشه "شعر" (موى سر) دلالت بر شناخت عميق‌ترى از معرفت مى‌كند. "شاعر" نيز كه به نازكى و ظرافت موى سر (شَعْر) سخن مى‌سرايد، به مدد معناى لغوى، ما را به مفهوم "مشعرالحرام" بيشتر آگاه مى‌كند. اديان ما را با اين حرمت‌ها آشنا كردند و بشر امروزى اين حرمت‌ها را به نام "قانون" مدوّن و مكتوب كرده و به تصويب رسانده است. از جمله اين قوانين ، حرمت حقوق بشراست كه سرلوحه حرمت‌هاست ومناسك حج نمى‌تواند از نقض مكرر آن در دنياى امروز و به خصوص در جوامع اسلامى به راحتى و بى تفاوت از كنار آن بگذرد.


درس هشتم: دشمن شناسى و ايمنى از آفات سه گانه

به قول زنده ياد دكتر شريعتى، شيطان همواره در سه زمينه: زَر و زور و تزوير در سه چهره: هامان و قارون و فرعون، با سه حربه: تيغ و طلا و تسبيح و سه برنامه: استثمار و استعمار و استحمار (خر كردن ملت) در كمين مردم است. و آدمى تنها درسه جلوه خدائى، يعنى پناه جستن به "رب الناس"، "ملك الناس" و "اله الناس" است كه مى‌تواند به سعادت برسد.

حاجيان در رفتارى سمبليك (كه متأسفانه كمتر به آن آگاهى دارند) قبل از رسيدن به مرحله قربانى، اين سه نماد را بايد با سنگ ريزه‌هاى جمع‌آورى شده در مرحله مشعر نشانه‌گيرى كنند و از خود دور سازند. آيا در دنياى امروزغول قدرت نظامى، ثروت و سرمايه‌دارى سلطه‌گر و فريب‌هاى فكرى و فرهنگى اين نقش را ايفا نمى‌كنند؟


درس نهم: عشق

پس از عبور از مراحل عرفات و مشعر، يعنى شناخت و شعور و رمى و رهائى عوامل بازدارنده است كه آهنگ كننده (حاجى) به قربانى مى‌رسد. منظور از قربانى، ريختن خون حيوانى زبان بسته نيست. برعكس، اين نمادى است از تعطيل قربانى كردن انسان درآستان خدايان و استفاده از نعمات خدا. به قول اقبال لاهورى.

آكعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست

ابراهيم از: خانه پدرى، سرزمين آباء و اجدادى، نام، آبرو، جان و عزيزتر از جانش اسمعيل، به خاطر هدفى بالاترگذشت، آيا براى دنياى در فرديت غرق شده امروز چنين الگوئى كافى نيست!؟


درس دهم: خرج و خدمت

قربانى با قـُرب و تقرب و قريب و... هم ريشه است. قربانى وسيله‌اى براى تقرب و نزديك‌تر شدن به هدف است. با زبان مى‌توان قربان عزيزى رفت و به رئيسى بله قربان گفت! اما قربانى در عمل به ميزان خروج از خودخواهى و خرج كردن براى ديگران در راه حق معنا مى‌دهد. دو فرزند آدم، هر دو قربانى كردند، يكى به قالب قربانى پرداخت و ظاهر را آراست و ديگرى به قلب قربانى و باطن را با دور شدن از منيـّت‌ها آباد ساخت.

مهم‌ترين پيام جشن قربان براى انسان قرن بيست و يكم، رهائى از قيد و بند خودخواهى‌هاى فردى و اجتماعى و پيوستن پروانه‌وار به پيام نور است.
 


 

`