`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

" مهربان با خودى، نامهربان با غير خودى؟!"


به نظر شما آيا اين فضيلتي است كه كسي با خودي‌ها، يعني همفكران و هم‌كيشان خود ملايم و مهربان، ولي در برابر دگر انديشان سخت‌گير و نامهربان باشد؟

اگر نه، پس چرا قرآن در وصف پيامبر و يارانش گفته است:

محمد رسول الله والذين معه اشدّاء علي الكفار رحماء بينهم (سورة فتح آيه آخر)

اكثر مترجمين قرآن آيه فوق را چنين ترجمه كرده اند:

"محمد فرستاده خدا و كساني كه با اويند، بر كافران سخت‌گير و با خودهايشان مهربانند".

به راستي فراز فوق درصدد آموزش چه مدل رفتاري از رسول خداست كه ما از آن غافل هستيم؟ متوسط آدميان كم و بيش همينطور هستند و اصلاً طبيعت آدمي چنين است كه به تبع تمايلات نفساني و تعصبات گروهي، اهل حب و بغض باشد. پس اين چه تفاوت و تمايزي است كه خداوند براي پيامبر و پيروانش قائل شده‌است؟ آيا مي‌خواهد آتش دشمني و كينه با كافران و مهر با مؤمنان را دامن بزند؟ در اين صورت چه پاسخي خواهيم داشت براي مخالفين اسلام كه مي‌گويند خداي اسلام خداي خشم و خشونت با غيرخودي‌هاست و در ذات قرآن تساهل و تسامح با غير مؤمنين به طور ريشه‌اي، با امثال اين آيات، مردود شناخته شده است!

اصلاً در دنياي امروز كه حقوق بشر و آزادي عقيده و تحمل دگرانديش تبليغ مي‌شود، چه كسي خريدار "قهر" با غير خودي، و "مهر" با خودي مي‌شود؟ از آن گذشته، آيات فراواني در قرآن، به وضوح حسن معاشرت و نيك‌رفتاري با غيرخودي‌ها را توصيه مي‌كند، پس چگونه مي‌توان اين تضاد را حل كرد؟

به نظر مي‌رسد يك "بدفهمي" (سوء تفاهم) عمومي از آيه فوق، موجب اين تناقض شده‌است. اصولاً در ترجمه و برگردان واژه‌ها از هر زباني به زبان ديگر، چنين سوء برداشت‌ها و انحرافاتي كاملاً امكان‌پذير است كه در ترجمه‌هاي قرآن نيز به طور طبيعي مي‌توان نمونه‌هاي فراواني را مشاهده كرد.

در مورد آيه فوق، يعني توصيفِ: "اشداء علي الكفار رحـماء بينهم،" بايد توجه داشت كه دو كلمه "اشدّاء" و "رحـماء" بر خلاف تصور عمومي، اصلاً متضاد يكديگر نيستند كه بتوان از آنها" قهر و مهر" يا" نامهرباني و مهرباني" را دريافت كرد! وگرنه بايد در برابر وصفِ: "رحـماء"، صفاتِ: بغض و عناد و عداوت را به كار مي‌برد!

"اشدّاء" جمع "شديد" است، اين كلمه در زبان عربي مفهوم استحكام و قدرت دارد و مخالف سستي و ضعف است. قرآن صفت شديد را براي آهن به دليل محكم و سخت (۱) بودن و براي سن بلوغ به دليل نيرومندي جسمي و عقلي (۲) به كار برده است، همين طور سفت و محكم كردن بند و بست (۳)، اقتدار حكومت (۴) و موارد مشابه بسيار.

با توجه به موارد كاربرد اين كلمه در قرآن (۵) ، مي‌توان فهميد كه منظور از جمله: "اشداء علي الكفار"، كه در وصف پيامبر و همراهانش آمده‌است، نفي سستي و زبوني و ترس و تسليم و اثبات قدرت دفاعي و عزت نفس آنان مي‌باشد كه همچون سدي پولادين در برابر تجاوزات بيگانگان مقاومت مي‌كردند.

مي‌دانيم مقاوم و محكم بودن در برابر دشمن و راه نفوذ و تسلط آنان را بستن كه امري "دفاعي" و معقول و مشروع است و با هيچ معيار حقوق بشري و آزادي‌خواهي و پلوراليستي هم مغايرت ندارد، به كلي با سخت گيري و برخورد خشن با كافران كه در ترجمه‌هاي معمول مشاهده مي شود، مغايرت دارد. اوّلي فقط در ميدان جنگ و در برابر تجاوز عملي كافران تحقق مي‌يابد و دومي در مناسبات عادي زندگي و برخوردهاي اعتقادي هم ظهور و بروز پيدا مي‌كند.

پيامبر و پيروانش، آنچنان كه تاريخ گواهي مي‌دهد، از همان آغاز، به خاطر دفاع از آزادي و حق انتخاب آرمان (ترك بت پرستي و توجه به توحيد) بسيار مصمم و جدي بودند و با جان و مال از موجوديت خود، خانواده و خواهران و برادران ايماني خود در برابر كساني كه اين حقوق و ارزش‌ها را انكار مي‌كردند (معناي كفر)، دفاع مي‌كردند. اين است معناي "اشداء علي الكفار".

مثالي كه از دنياي گياهان با تشبيهِ نهال نو برآمده، به نوباوران اين نهضت توحيدي، در دنباله آيه آورده‌است، به وضوح بيشتري نشان مي‌دهد كه "اشداء علي الكفار" بودن، استقلال، خودكفائي و عزت نفس است، يعني ايستادگي در برابر طوفان‌هاي تجاوزگران. نگاه كنيد:

".... وصف چنين انسانهايي در تورات و انجيل (۶) هم آمده‌است؛ همچون دانه‌اي كه جوانه خويش از زمين برآورده، بالنده و برومندش كرده تا ستبر و سخت گشته و بر ساقه خويش استوار ايستاده است، به گونه‌اي كه باغبان را به شگفتي آورده است ...".

آيا بر ساق خويش استوار ايستادن، سربار ديگران و بالارونده از دوش آنان نبودن و نشكستن و خم نشدن در برابر طوفان‌ها، گناه است؟

در دنياي گياهان نيز اصل تنازع بقاء، توسعه‌طلبي، تجاوز به حريم مجاور و تماميت خواهي وجود دارد. جوانه‌اي كه مي‌خواهد باقي بماند، بايد از سايه ديگران سر بلند كند، ستبر و قوي شود تا در پرتو نور خورشيد قد بكشد.

امّا مفهوم "رحـماء بينهم" (مهربان ميان خويش) حسن همجواري با ديگران و تحمل تنوع و تفاوت‌هاي ساختاري در طبيعت و دلسوزي و دردمندي با كساني است كه با هم در يك باغ رشد مي‌كنيم.


۱) سوره حديد آيه ۲۵

۲) اين تعبير ۶ بار در قرآن به كار رفته است از جمله مؤمن ۶۷

۳) محمد ۴

۴) سوره ص ۳۸

۵) مشتقات كلمه شدد جمعاً ۱۰۳ بار در قرآن با مصاديق مختلف به كار رفته است.

۶) از جمله به انجيل مُرقس باب ۴ بند ۲۶ مي توان مراجعه كرد.
 

`