`   `
`

شرحى بر سوره حـــمد (فاتحة الكتاب) (۱)


همان‌طور که ملاحظه کرده‌اید، قرآن با سوره‌های بلندی آغاز شده است؛ بقره، آل‌عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه و... هرچه به انتهای قرآن نزدیک‌تر می‌شویم، طول متوسط آيات و سوره‌ها کوتاه تر می‌شود؛ مثل سوره‌های ناس، فلق، اخلاص و... که دو سه خطی بیش نیستند.

سوره حمد از اين نظر وضعیتی کاملا استثنائی دارد؛ اين سوره با حجم كوچکش، که حدود يک دويست‌ام سوره بقره است، مقدم بر آن قرار گرفته و اين نظم تقريبي را به هم زده است! فرق اين سوره با بقيه سوره‌های قــرآن در چيست؟

هرکتابی فهرستی دارد، قرآن هم فهرستی دارد که حمد، یا «فاتحه الکتاب» یعنی آغاز کننده کتاب نامیده شده است. خداوند براى اين سوره شأن خاصی قائل شده و به پيامبرفرموده است: ما به تو «سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي» (هفت آیه از مجموعه‌های مرتبط) و قرآن عظيم را داديم، يعنی هفت آیه‌ای که کاملا به هم ربط دارند و هر آيه مقدمه آيه بعدی و به آن متصل است. گوئی سوره حمد با آنکه جزئی از قرآن است، همچون نگینی استقلال هم دارد! بيشتر مفسرين گفته‌اند: «سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي» همين هفت آيه سوره حمد است. حجر۷۸- لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيم.

قرآن مثل يک تپه شن انباشته شده نيست که اجزای آن جداى از يکديگر در کنار هم چیده شده باشند، يک مجموعه به هم پيوسته است. مثل بدن انسان که همه اجزايش باهم کار می‌کنند و هماهنگى و ارتباط با يكديگر دارند. به تعبير حضرت على: «ان القرآن يفسر بعضه بعضا» هر جزئی از قرآن جزئى ديگر را تفسير می‌کند. به این ترتیب بهترين شيوه تفسير قرآن، استفاده از خود قرآن است، پیوستگی عمومی این کتاب در خود قرآن هم تصریح شده است: زمر۲۳: اللهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ...

گفتیم اين سوره هفت آيه دارد، عدد هفت معنای خاصی در قرآن دارد؛ مثل هفت آسمان، هفت گاو لاغر و هفت گاو چاق (در داستان حضرت يوسف)، تشبيه انفاق در راه خدا به دانه گندمى كه هفت خوشه مى‌روياند و هر خوشه صد دانه و در مجموع هفتصد دانه می‌دهد. همچنين حکم کفاره شکستن حرمت حج با هفت روزه تنبيهى، همچنین هفت درياى مرکب براى نوشتن كلمات الهى و...

سوره حمد خلاصه و فهرست قرآن است و همه مطالب اساسى قرآن به طور کلی در اين سوره آمده است، شامل: حمد، الوهيت (الله)، ربـوبيـت (رَبِّ الْعَالَمِينَ)، رحمانيت و رحيميت خدا. همچنین مالکيت يوم الدين (حدود يک چهارم قرآن درباره آخرت است و دراین سوره عنوان آن در«یوم‌الدین» آمده است).

در اين سوره سه اصل مهم قرآنی تبيين شده است؛ مهمترين موضوعات قرآنى درمثلث توحيد، نبوت و معاد خلاصه می شود که اصل و اساس دين است؛ اول خداشناسی خالص قرار دارد. همه مردم کم و بيش خالقی را قبول دارند، اما اين اعتقاد اغلب آلوده به شرك است. دوم آخرت است؛ اعتقاد به اينکه بعد از اين دنيا رستاخیزی در پیش است و ما به سوی خدا بر مى‌گرديم. سومين نکته آن ‌که خداوند برای زندگی بهتر راهنمائی‌هائی فرموده که هدايت و يا نبوّت نام دارد. هر سه موضوع اصلی در اين سوره کوتاه به اجمال و اختصار ذکرشده است.

در این سوره «عبادت» که از واژه‌های کليدی قرآن است، ذکر شده است: (إِيَّاكَ نَعْبُدُ)، و نیز کمک گرفتن از خدا (وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) و در آخر، «هدايت» به راه راست (صِرَاطَ المُستَقِيمَ)، راه کسانی که برخوردار از نعمت‌های خدا شدند (أَنعَمتَ عَلَيهِمْ)، مانند پيامبران، صديقين، شهدا وصالحين (که به طور تفصيل درسوره‌هاى ديگر درباره آن‌ها توضيح داده شده و در اينجا با يک کلمه بيان گشته است). همچنين کسانی که به انحراف کشيده شده و مشمول غضب خدا واقع شده یا از راه راست دور گشته‌اند (المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ) كه اشاره‌اى است به تجربه تاريخی دو امت پیشین. از قول پيامبر مكرم اسلام نقل شده كه فرمود: «لا صلاه الی بفاتحه الکتاب» (هيچ نمازی نيست که در آن حمد خوانده نشود). شما بعد از خواندن سوره حمد، هر سوره‌اى را به دلخواه خود می‌توانيد انتخاب نمائيد، اما حمد ثابت است. هرمسلمانی در نمازهای يوميه خود ۱۰ بار اين سوره را می‌خواند، عدد ۱۰ در فرهنگ قرآن عدد تمام است و معنای نمادين دارد. چه خوب بود اگر به معنای عمیق این سوره توجه شایسته‌تری می‌داشتیم.

ملاحظات آمارى

نکات فنی و آماری جالبی هم در اين سوره وجود دارد که بسيار قابل توجه مى‌باشد.

جمله: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» فقط با اين سوره نازل شده است و در شمارش آيات آن يک عدد محسوب می‌شود، درابتدای سوره‌های ديگر قرآن البته «بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» آمده، ولى آيه مستقل محسوب نشده است.

مى‌دانيد که جمله «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ۱۹ حرف دارد (ب س م ا ل ا ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م) و تکرار چهارکلمه این جمله نیز در قرآن نیز مضربی از عدد نوزده مى‌باشد:
اسم ۱۹، «الله» ۱۴۲x۱۹=۲۶۹۸، «رَّحْمنِ» ۳x۱۹=۵۷ و «رَّحِيمِ» ۶x۱۹= ۱۰۴!!  
(۲)
عجیب آن که مجموع مضرب‌های فوق نیز خود مضربی است از عدد ۱۹: ۱۹x۸ =۱۵۲=۱+۱۴۲+۳+۶

قرآن نيز دارای ۶x۱۹=۱۱۴ سوره می‌باشد. پس، هم «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ۱۹ حرف دارد و هم تکرار تک تک کلمات آن در قرآن و هم تعداد سوره‌های قرآن مضربی است از ۱۹!! اين مناسبات آماری را چند دهه قبل محقق مصری «رشاد خليفه» کشف کرد،(۳) با دقت در این سوره، نکات دیگری آشکار می‌گردد، از جمله:

سوره حمد از ۲۹ کلمه تشکيل شده است. ۲۹مساوی ۱۰ (عدد تمام) به اضافه ۱۹است. تعداد کلمات اين سوره نیز ۱۶x۹=۱۴۴ حرف است! به نظر مى‌رسد اعداد: ۹ و ۱۹ و ۲۹ کد‌های اين سوره باشند (والهن اعلم). يعنى ۹ ، ۹+۱۰ و ۹+۱۰+۱۰، عدد ۱۰ به گونه نمادين نشان دهنده عدد تمام است (وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ - اعراف۱۴۲ و قصص۲۷).

علاوه بر نكات فوق، سه آيه ديگر اين سوره نيز مضربی از عدد ۱۹می‌باشد: «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» و «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ».

چنین روابط عددی در مورد برخی کلمات کلیدی اين سوره نیز وجود دارد. از جمله، کلمات: «صراط» و «الْحَمْد» که هر کدام ۳۸=۱۹x۲ بار در قرآن تكرار شده‌اند!! همچنین در جمله: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ»، کلمه «هدايت» با کلمه «صراط مستقيم» درست ۱۹ بار در قرآن آمده است!! همچنين واژه «غضب» ۱۹ بار در ارتباط با خدا در قرآن تکرار شده است (و ۵ باردر ارتباط با انسان).

ممكن است گفته شود اين ارتباط‌ها چه جنبه هدايتی برای ما دارند؟! آیا همین که روشن سازد که کلمات قرآن (آیات تشریعی) الفاظ پيامبر نيستند، بلكه همچون پديده‌های طبیعت (آیات تکوینی) دارای نظم وحساب و کتاب است، ما را به منشأ الهی داشتن آن مطمئن‌تر نمی‌سازد؟ آیا سخن هيچ بشرى دارای چنين روابط منظم آماری بوده است؟

تمام قرآن سخن خدا با ماست، اين سوره سخن ما با خدا! شايد به همین دلیل باشد که سوره حمد هم جزئی از قرآن و هم جدای از آن است. در سوره‌های ديگر خداوند از اُمت‌ها و انبیاء، آينده و آخرت و اعمال نیک و بد سخن می‌گوید، ولی در اين سوره می‌آموزد ما چگونه با او حرف بزنيم.

«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِِ»
به نام خداوند رحمت گستر بر عام و خاص

«الله» اسم ذات خداوند است. اسامی دیگری که از او می‌شناسيم، همگی صفات او هستند. همچون هر انسانی که در شناسنامه خود اسم مشخصی دارد ولی ممكن است دارای صفاتی چون: شجاعت، مديريت، مهربانی و غيره هم باشد. اکثر مردم «الله» را به عنوان خدا و خالق خود قبول دارند و می‌دانند که خدایی آنها را آفريده است، اما فقط به وجود خدا باور دارند، بدون آنکه ارتباطی قلبی با او برقرار کرده باشند. نکته مهم در همین خداباوری یا خداپرستی و عبادت است.

مى‌دانيم کهکشان‌های بسيارعظيمی در جهان وجود دارند که هيچ گونه ارتباطی بين ما و آنها برقرار نيست، ما فقط به وجود آنها باور داریم، اين يک نوع خداشناسی است که در همين حدّ خلاصه می‌شود. ولی جمله «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» به ما می‌فهماند آن کسی که ما را خلق کرده، به ما رحمت دارد، نسبت به ما بی‌تفاوت نيست، رحمت او همچون نور و تابش خورشيد بر ما می‌تابد. قرآن در مقام تمثیل مى‌گويد «اللهُ نُورُالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْض» خدا نور جهان هستی است. اگر نور نباشد همه چيز در تاريکی و خاموشی است. اگر گرمای آن نباشد حياتی وجود نخواهد داشت، ارتباط ما با خدا تنگاتنگ است و هر لحظه در معرض رحمت او هستيم.

اما رحمت خدا برای ما دو جلوه دارد؛ «رحمن» و «رحِيم»؛ رحمن، رحمت عام خدا برای همه است، مثل اشعه نور و گرمای خورشيد که به همه جای زمين يکسان می‌تابد، این رحمتی «یکطرفه» است، اما رحیم بودنش، رحمت «دو طرفه» اوست؛ همچون هرقطعه زمین که به نسبت قابليت جذب بيشتر، نور و گرمای بیشتری می‌گیرد. سنگ کمتر نور خورشيد را جذب مى‌کند و بیشتر بازتاب می‌دهد، اما آب و خاک و دشت وجنگل، نور و گرمای بيشتری جذب می‌کنند، خورشيد هم نور و گرمای بيشتری به آنها می‌دهد.

«رحِيم» رحمت خاص خداست، به نسبتی که بندگان بيشتر خود را در معرض رحمت او قرار دهند، رحمت بيشتری به آنها مى‌کند. مثل معلم که درس را برای همه به طور يکسان می‌دهد، ولی به شاگردانی که بهتر گوش کرده و بيشتر سئوال می‌کنند، بيشتر توجه دارد و تمرين بيشتری برای رشد و کمال به آنها می‌دهد. در قرآن ۱۰ بار (عدد تمام) تکرار شده است که خدا به همه بندگان «رئوف و رحیم» است، یعنی همه مردم قابلیت و استعداد ارتباط مستقل با خدا را دارند و او خلق خود را دوست دارد و به آنها مهربان است، ولی آنها ارتباطی با خدای خود برقرار نمی‌کنند.

در قرآن مکرر آمده است که مشرکين رحمانيت خدا را قبول نداشتند و هنگامى كه به آنها گفته می‌شد برای رحمن سجده کنيد، می‌گفتند رحمن چيست؟ «قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ»، مشكل پيامبر اسلام با مشرکين زمان خودش اثبات وجود خدا نبوده است. اصلا در قرآن آيه‌اى وجود ندارد که پيامبری خواسته باشد الله را ثابت کند، اُمت‌ها الله را قبول داشتند، اما به صورت شرک‌آمیز و آلوده به خرافات. تمام بحث پيامبران با مشرکين بر سر ربوبيّت بود. سخن حضرت ابراهیم با نمرود و سخن حضرت موسی با فرعون بر مسئله ربوبيّت و رحمانیّت بوده است.

«الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»
حمد (سپاس و ستایش) به تمامه براى خدائى است که ربّ (صاحب اختیار) جهانیان است.

دراين آيه بر ربوبيّت، که صفت بعدی خداوند است، اشاره می‌کند. به زبان انگليسی، «رَبِّ» را Senior يا Lord ترجمه می‌کنند، يعنی خدا رئيس و صاحب اختیار است. ممکن است خدا را به عنوان خالق جهان و آفريننده‌ای مهربان و دلسوز باور داشته باشيم، ولی ندانیم که او رئيس ماست و جهان را همو می‌گرداند. خيلی فرق می‌کند که شما کسی را رئيس و صاحب اختيار و همه کاره خود بدانيد، تا اين كه فقط آفريدگاری او را قبول داشته باشید! در حالت اول، به او نيازمند بوده و سعی می‌کنيد رضايتش را جلب کنيد، و در حالت دوم او را ساعت سازی می‌دانید که بعد از ساخت، کاری به ساعت ندارد. خيلی‌ها هر وقت نيازى و حاجتی داشته باشند سراغ خدا می‌روند! اين خداشناسی خودخواهانه است که خدا، پیامبر و امام را در خدمت برآورده شدن حاجات خود می‌خواهد؛ اما کسی که «ربّ» را شناخته باشد، بیم و امیدش به اوست، دلش به یاد او می‌طپد و می‌داند نفسش به نعمت او دم و بازدم می‌کند و پلک چشمش به لطف او باز و بسته می‌شود. پس شروع سوره با خداشناسی در سه بعد: الوهيّت، رحمانيّت و ربوبيّت است و کل قرآن براين سه اصل بنا شده است.

الف و لامی که در ابتدای «الْحَمْد» آمده است، منحصر شناختن هر حمدى برای خداست، يعنی منشاء هر حمدی در جهان خداوند است و بقيه ستايش‌ها در طول (نه درعرض) حمد خدا هستند. اگر كسى هنری دارد، عقلش به چيزی می‌رسد، از دنيا بهره‌مند است، يا توفيق خير و خدمتی پيدا می‌کند، تماما از يکجا ناشی شده است. پس «الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»، يعنی خدا رئيس، گرداننده، سرور و صاحب اختيار همه انسان‌های جهان است. اين دو آيه مقدمه سوره در خداشناسی است.

حمد، احساس ستايشی است که نسبت به هر آنچه خوب و زيباست پيدا می‌کنيم، ديدن يک گل زيبا و خوشبو ما را به تحسين وا مي‌دارد! ولی اغلب آن را به باغ و باغبان نسبت می‌دهيم. ديدن يک منظره يا تابلوى زيبا نیز تحسين ما را بر می‌انگيزد و آنها را ستايش می‌کنيم، ولی بايد از خود بپرسيم که پديد آورنده اصلی آنها کيست؟ به قول مولوى:

ای دوست شکر خوشتر يا آنکه شکر سازد،   خوبي قمر بهتر يا آنكه قمر سازد؟

بخشی از علايق بشر به شيرينی‌ها و غذاهای خوشمزه است. اما آن که ميوه‌ها، شيرينی‌ها و لذات غذائی را ساخته و احساس تلخی، شيرينی، شوری و ترشی را در زبان ما نهاده بهتر است، يا مواد شيرينی؟ خوبی قمر بهتراست يا آنکه قمر سازد؟ قمر ماه است که سمبل تمام زيبائی‌هاست. گرايش بشر به انواع زيبائی‌ها، از چهره، اندام كه نيازهاى غريزى‌اش را اشباع می‌کند و سایر زیبائی‌ها، بايد او را به سمت کسی که اين احساسات را در او نهاده سوق دهد! راستى منشأ عشق و عاطفه و احساس در انسان کجاست؟

ای باغ تو خوش باشی یا گلشن گل درتو، یا آن که برآرد گل صد نرگس تر سازد؟

ای عقل تو خوش باشی در دانش و در بینش، یا آن که به هر لحظه صد نرگس تر سازد؟

قسمتى از توجهات ما به گل و گياه، به زيبائی‌های طبيعت، عطر و رنگ و بو و اين گونه شگفتی‌هاست. آيا جذب این مصنوع‌ها شده‌ایم، يا خداوند جميلى که اين همه نیکوئی را ساخته است؟

بعضی‌ها شيفته عقلانيت هستند؛ عقلانيت مدرن، عقل خودکفا و خود بنياد! و خدا را کنار گذاشته‌اند. آيا هيچ از خود سئوال مى‌كنيم كه چه کسی اين عقل را به ما عطا کرده است؟

 «الرَّحْمنِ الرَّحِيمِِ»
همان رحمت گستر بر عام و خاص

اين صفات در سرآغاز سوره با نام مبارک «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»، و اینک بعد از «رَبِّ الْعَالَمِينَ» آمده است. يک وصف برای دو نقش متفاوت؛ اولی، ذات خداوندی را که سرچشمه رحمت خاص و عام است معرفی می‌کند؛ دومی بعد از «ربوبيّت» آمده است، پس ربوبيّت خدا نیز ناشی ازمهربانی و رحمت است. ممكن است كسى در روابط خانوادگى‌اش مهربان و دلسوز، ولی در محيط کار خشن و سخت گير باشد؛ با خودی خوب است، نه با ديگران و درمناسبات اداری. اما خداوند، هم ذاتش رحمن و رحيم است، هم ربوبيتش، مديريت او در جهان به خاطر نياز به ما يا موجودات ديگر نيست، ناشی از رحمت خود اوست. مثل والدین یا معلم که آموزش و پرورش آنها، نه ازسر نياز، که از سر مهربانی است تا ما را تاریکی‌های جهل به نور آگاهی و اخلاق و ایمان برسانند.

«مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»
مالک (فرمانروا و حاکم) روز جزا (داوری)

مالک هم به معنای مالکيت است، هم مَلَک، يعنی پادشاه، صاحب اختيار و کسی که تصميم گيرنده است. اين خيلی مهم است که آدمی بداند که او هم «الله»، هم «رحمن» و هم «ربّ» است، که در دنيا به آنها نيازمندیم، و هم آينده‌مان به او وابسته است، او مالک و صاحب اختيار آينده و آخرت نيز می‌باشد. در آخرت ارباب و صاحب اختیارديگری وجود ندارد، آينده هم به دست اوست.

ريشه اصلی کلمه «دين» جزا و پاداش است، ما در آخرت نتيجه عمل‌مان در دنیا را می‌گيريم؛ همان‌طور كه آنچه در مدرسه می‌خوانیم، نتيجه‌اش در وجودمان تحقق پيدا می‌کند و در پايان هر دوره آموزشی مدرک می‌گيريم و به کار و کسب درآمد می پردازیم.

«إِيَّاكَ َنعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»
تنها تو را عبادت می‌کنیم و تنها از تو یاری می‌طلبیم

حال که آينده ما دردست اوست، پس فقط او را باید عبادت کرد. عبادت را در ترجمه‌های قرآن پرستش معنا كرده‌اند، اما پرستش معنای جامعی براى عبادت نيست و متأسفانه معادل آن را هم در فارسی نداريم. عبادت بيان كننده حالت تسليم و تمکين انسان است. به گفته شادروان شریعتی؛ عبادت هموار کردن جاده وجود است. «عَبّدالطّريق» يعنی راه را آسفالت و هموار کرد. «طَريقٌ مُعَبّد» جاده‌ای است عبد شده، يعنی براى راننده هموار است و سنگلاخ و دست اندازی ندارد. ماشين‌های جاده سازی را نیز در عربستان «عابد» مى‌گويند!!

ما بايد وجودمان را برای خداوند صاف و هموار کنيم و در برابر فرامين او خاضع باشیم. اگر می‌فرمايد انفاق کن، عفوکن، جهاد کن، و يا مهربان باش، وجودمان جاذب اين فرامين و پذيرای اوامر خداوند باشد.

چون خدا مالک یوم‌الدین است، ما نیازهامان را فقط از او درخواست می‌کنيم . به خود تلقين مى‌كنيم كه فقط در برابر آفريدگارمان تسليم و تابع هستيم و نه هيچ كس ديگر. اين است معنای عبادت. در زندگی فقط از تو کمک می‌گيريم و پيش هيچ کس سر خم نمی‌کنيم.
استعانت نیز فقط از «الله» است. منظورکمک گرفتن‌های معمول و متعارف بين انسان‌ها، که قوام زندگی اجتماعی است نمی‌باشد، در اموری است که مختص خداست، هیچ واسطه و شفیعی وجود ندارد، تنها اوست که سمیع و بصیر، حیّ و قیوم، حاضر و ناظر و مراقب و شاهد است
.

«اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ»
ما را به (شاه) راه مستقیم راهبر باش

هدايت راه «نمائی» نيست، راه «بردن» است، «ایصال بالمقصود» است. کسی که از شما آدرس می‌خواهد؛ اگر به او نشانه راه بدهيد، راهنمایی‌اش نموده‌ايد، ولی اگر جلو بیفتید و او را به مقصد برسانید، هدایتش کرده‌اید. در هدايت شدن نیز دانستن راه کفایت نمی‌کند، تبعيت از هادی و رفتن در راه درست نیز ضرورت دارد، به همین دلیل قرآن فقط برای متقین، مؤمنین و محسنین و مسلمین (تسلیم حقیقت شدگان) هدایت است، با این صفات است که می‌توان به دنبال هادی (کتاب و سنّت) به سوی مقصد رفت و دانش دینی بدون آن صفات کسی را به مقصد نمی‌رساند.

در ابتدى سوره بقره كه مى‌گويد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»، نمی‌گويد «هدی للعلما، للفقهاء»! اگر معناى هدايت راهنمائی بود، اين کتاب می‌بايست برای هرکسی که آنرا بشناسد و بخواند و حافظ يا مفسر آن باشد هدایت باشد، اما مى‌گويد براى متقين هدايت است. و تقوا همان اراده کنترل نفس و ترمز داشتن در خطرات مسیر زندگی است؛ خطر خواهش‌هاى دل و هوى و هوس و رذايل اخلاقى که راهزن‌های مسیر حق‌اند.

قبل از اسلام، «هادی» به کسی گفته مى‌شد که کاروان را از صحاری سوزان، شبانه با شناختی که از موقعیت ستاره‌ها و جهات جغرافیائی داشت به مقصد می‌رساند. در آن زمان به علت گرمای شديد عربستان، مسافران شب‌ها با نور ستارگان سفر می‌کردند و احتياج به کارشناس و هادی يا «بلدِ راه» داشتند. پیامبران نیز هادیانی بودند که به راه‌های آسمان معنویات آشنا بودند و مردمان را به سوی سعادت و نجات از سراب‌های زندگی به مقصد رهبری می‌کردند. خدا به ما توفيق دهد تسليم فرامين او باشيم، نه اينکه فقط بدانيم. ما همه کم و بيش چيزهائى می‌دانيم، کسب دانش به تنهایی هدايت نيست، مهم رفتن درمسيرحق و به مقصد رسيدن است.

کسی ممکن است بهترين قرآن شناس جهان باشد، ولی هنوز هدايت نشده باشد. مى‌گويند تيمور لنگ می‌گفت حافظ که هنری نکرده! من قرآن را از آخر هم حفظ هستم!! با اين حال بزرگترين لذت جهان و تماشائی‌ترين مناظر را، فوران خون هنگام گردن زدن مخالفين می‌دانست!! در سپاهش هميشه محراب سيارى همراه داشت که بيست نفر آنرا حمل می‌کردند و به هر شهری كه به زور وارد می‌شد، ابتدا با علمايش بحث و مباحثه می‌کرد! ولی هنر و معروفیتش در قتل عام مردم بود. آيا چنين حافظى را مى‌توان هدايت يافته تلقى كرد؟

در اين سوره جاى «من» نيست، همه‌اش «ما»ست. سرنوشت ما به هم ارتباط دارد. همگی به اصطلاح بر يك كشتى سوار هستيم. در سوره حمد دعا می‌کنیم: «اهدِنَا»، ما را هدايت كن، نه تنها من را. خدايا دستمان را بگير و به ما توفيق ده تا بتوانيم با هدايت و دستگیری تو به صراط مستقيم بيائيم.

صراط راه است، اما کلمات زیای در قرآن معنای راه دارد؛ طريق، جاده و سبيل، مذهب، مسلک و... صراط کلمه‌اى رومی است که وارد زبان عربی شده است. «Street» نام لاتین آن است . معادل يونانی‌اش «استراتو» است که به جاده‌های وسيع و سنگ فرش امپراطوری روم باستان گفته می‌شد، همچون بزرگراه‌های کنونی در شهرها. در معنای صراط (که ريشه عربی آن با سين بوده) جذب و بلعيدن هم نهفته است. اين راهی است اصلی و مستقيم که ما را به سمت خودش جذب مى‌كند، نه راهی پرپيچ و خمی که را خسته و افسرده کند.

ما روزی ده بار در نمازهای پنجگانه از خدا می‌خواهيم ما را به صراط مستقيم هدايت کند. آيا نبايد بدانيم چگونه راهی را از او طلب مى‌كنيم!؟ اگر مفهوم صراط مستقيم را ندانيم، چه تأثيری در زندگى‌مان مى‌گذارد؟ بايد از خدا بخواهيم ناخالصی‌های «منیّت» را از دلمان پاک کند و اگر در مسير او هستيم، هر كارى را فقط در مسير رضای او انجام دهيم تا به سعادت و رستگارى برسيم. در روز قيامت خداوند از ما سئوال می‌کند که: ای فرزندان آدم، مگربا شما عهد نبسته بودم كه رام و تسليم شيطان نباشيد، «يَا بَنِى آدَمَ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»، بلکه تنها مرا عبادت کنید (دلتان هموار پذیرش حق باشد) که اين است راه مستقيم، «وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ».

«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ، غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ»
(شاه) راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه مغضوب شدگان و نه گمراهان

ممکن است ندانيم صراط مستقيم چيست. او به ما مى‌فهماند كه صراط مستقيم، راه کسانی است که به آنها نعمت داده است، ما که تمام وجودمان نعمت خداست (اللهم ما بنا من نعمه فمنک)، منظورچه کسانی و کدام نعمت است؟ در دو آيه ديگر قرآن، کسانی را که خدا به آنها نعمت ويژه داده معرفى كرده است:

۱- سوره نساء ۶۹: «فأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِم...» خدا به اين‌ها نعمت داده است:
«مِّنَ النَّبِيِّينَ»، پيامبران، «وَالصِّدِّيقِينَ»، تصدیق کنندگان پیامبران. مثل: ياران موسی، حواريون عيسی، اصحاب پيامبر اسلام و تابعین آنها از نسلهای بعدی. «وَالشُّهَدَاء» (الگوها و اسوه‌های قابل مشاهده) كسانى که با فدا کردن جان و مال‌شان در راه حق مدل بقیه شدند. «وَالصَّالِحِينَ» اصلاحگران، مبارزين با انواع فساد،. «وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا» آنها چه دوستان خوبی هستند!! كسى كه در نماز می‌گويد ما را به راه کسانى كه به آنها نعمت دادی هدايت كن، چنين شخصیت‌هایی رادر نظر مى‌آورد.

۲- مریم ۵۸- «أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا...» آنهایند کسانی که خدا به آنان نعمت داده است: پیامبرانی از ذریّه آدم، از کسانی که به کشتی نوح سوارشان کردیم، از ذریّه ابراهیم و یعقوب و از همه کسانی که هدایتشان کردیم وآنها را برگزیدیم....

مفسرين می‌گويند «مَغضُوبِ عَلَيهِمْ» بــه يهود اطلاق می‌شود. چون در قرآن ۱۰ بارتکرار شده است که بنى‌اسرائيل به ‌خاطر نافرمانی‌ها و دنیا‌پرستی‌ها مشمول غضب خدا شدند. و «ضَّالِّينَ» را مسيحيانى می‌دانند که با شرك در تثليث به بيراهه رفتند. هرچند این مصادیق مانع از تعمیم آن به خود ما نیست، در قرآن گناهان ديگری مثل: شرک، ضلالت، نفاق، کفر و... از موارد مغضوب واقع شدن شمرده شده است.

خلاصه آن که مى‌گوئيم خدايا من راه کسانی را که برخوردار از نعمت‌های تو شدند طلب می‌کنم، همان انسان‌های ممتاز تاريخ، از پيامبران و اولیاء حق تا الگوها و شخصيت‌های برتر جوامع انسانی. نه راه كسانى که خلاف و خطا کرده و خشم و غضب تو را برانگيخته‌اند و به گمراهی کشیده شده‌اند.

در واقع اين سوره چشم ما را به سه بُعد: الوهيّت، ربوبيّت و رحمانيت خدا باز می‌کند. نگاهی به آينده‌مان می‌کنيم، به اين حقیقت پی می‌بريم که دنيا و آخرت‌مان در دست اوست. با خدای خودعهد می‌بنديم که فقط نسبت به او رام و تسليم باشیم و فقط از او یاری طلب کنیم، تنها یک خواسته و حاجت داریم؛ تــو رهبر من باش و به من توفيق و همّت پيروی از خودت را بده. دعا کنيم خدا به ما توفيق دهد عبادت خالصانه او را به جا آوريم، فقط از او استعانت کنيم، مارا به راه پيامبران و پيروان پاکشان و شهدا و صالحين هدايت کند و بما توفيق دهد ازگمراهی‌ها و از آنچه موجب غضب او می‌شود دور شويم. آمين يا ربّ العالمين.


۱- متن پياده و پيرايش شده توضيحات عبدالعلي بازرگان در باره سوره حمد

۲- تعداد نام الله در کل قرآن ۲۶۹۷ عدد می‌باشد که اگر آنرا با «بسم الله...» سوره حمد، که فقط یکبارنازل شده و تنها در همین سوره یک آیه به حساب آمده است، جمع کنیم، به رقم ۲۶۹۸ می‌رسیم که مضربی است از عدد ۱۹. جالب این كه اگر نام «اله» (معبود) را هم در قرآن بشماریم (به صورت نکره یا با ضمائرمختلف)، بازهم مضربی از عدد ۱۹ خواهد بود: (۸x۱۹) =۱۵۲
نام «رحیم» ۹۵ بار (۵x۱۹) در قرآن آمده است که اگر آن را با ۲۰ مرتبه‌ای که این نام به صورت نکره (رحیما) آمده است جمع کنیم، به رقم ۱۱۵ می‌رسیم، در تمامی این موارد، نام رحیم به خدا نسبت داده شده است به غیر از آیه ۱۲۸ سوره توبه که این نام در وصف رسول مکرم اسلام آمده است، اگرخواسته باشیم فقط مواردی را که به خدا ارتباط دارد در محاسبه منظور کنیم، جمع این موارد مضربی از ۱۹ خواهد شد که مساوی تعداد سوره‌های قرآن نیز می‌باشد: ۶x۱۹=۱۱۴

۳ - ذکرکشفیات آماری رشاد خلیفه، الزاما دلیل تصدیق برخی ادعاهای باطل و برداشتهای نادرست او از قرآن نمی‌باشد. انصاف ایجاب می‌کند اگر کسی فضیلتی دارد، آن‌را کتمان نکنیم، حتی اگر با نظریاتش مخالف باشیم.

``