`
دريافت نسخه پى‌دى‌اف
`
`

بیداری در پرتو «ذکر»

آیا هنگام آن فرا نرسیده که دلهای مؤمنان به یاد خدا و کلام
حقی که نازل شده فروتن شود؟... (سوره حدید آیه۱۶)

مقدمه

همه جانداران، اعم از گیاه و حیوان، حیاتی مادّی دارند که اگرمرتب تغدیه نشوند، پژمرده شده و می‌میرند. اما انسان، علاوه بر اشتراک جسمی با سایر جانداران، حیاتی معنوی نیز دارد که آن هم برای دوام و بقای خود نیازمند تغذیه‌ای دائمی است. از آثار حیات جسمی، همین حرکت وهیجان است، حیات معنوی نیز زنده دلی و طراوت و نشاط می‌آورد و در فقدانش دل‌مردگی و دنیازدگی حاصل می‌گردد!

حیات معنوی را قرآن "ذکر" نامیده است. ذکر نوعی حضور قلب است، حضور حقیقتی در ذهن و زبان و آگاهی و اِشعار به وجود آن. نوعی انرژی است، نیروئی است که با آن زیست معنوی می‌کنیم. نیروی کار است، اما نه کاری فقط برای آب و نان و نام!... درخت وجودمان را اگر آبیاری نکنیم می‌خشکد، باغ دلمان را نیز باید آبیاری و باغبانی کنیم، اما نه از آن آب، و نه با این آفتاب!

نیست آن بـاران از این ابر شما   هست ابری دیگر و دیگر سماء
غیب را اَبری و آبی دیگر است   آسمـانی و آفتـــابی دیــگر است

منابع تغذیه جسمی، یعنی آب و خاک، بیرون از وجود جانداران است، منبع تغذیه معنوی نیز گرچه بیرونی است، اما نقبی هم به درون ما زده و با چشمه‌ای که در ضمیر و ذهن ما جاری ساخته، خداآگاهی را ازمسیر خودآگاهی ممکن کرده است. واژه مخالف ذکر، "نسیان" است. نسیان فراموش کردن این چشمه درونی با اشتغالات بیش از نیازی است که در زندگی برای خود درست کرده‌ایم. این چشمه همان فطرتی است که فهمش کلید معماست! با جاری کردن آن می‌توان به آب حیات رسید.

آب کم جو تشنگی آوربه دست   تا بجـوشد آبـت از بالا و پست
رو بـدین بـالا و پستـی ها بـدو   تا شوی تشنه، حرارت را گرو

این که حافظ می‌گوید: "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند، اندر آن نیمه شب آب حیاتم دادند"، نه غصه‌اش قصه روزگار ما بود، نه آن آب حیاتی که در آن مبارک سحر، تازه براتش دادند، از جنس برات آزادی از اسارت‌های دنیائی به شمار می‌رفت! مگر ما کم حسرت حضور یار می‌خوریم و حضور قلب و حال و هوای آن خیالات پاک و طرب انگیزی که آدمی را به بال فرشتگان در ابرهای آرزو پرواز می‌دهند طلب می‌کنیم؟

همه می‌نالند که حضور قلب ندارند؛ حواس‌ها به هراس‌های محروم شدن ازمنافع دنیائی و حراست از محصول حرص‌های بازار دنیاست؛ طبیعی است که در این حال و احوال، نمازهای از سرِ بی‌نیازی بالا نمی‌نرود و برای رفع شکیات مُهرهای شماره‌انداز به کار گرفته می‌شود! این فراز لطیفی است از دعای کمیل در حسرت از دعاهائی که به خاطر آثار و دنباله گناهان در سینه حبس شده و بالا نمی‌رود: اللهم اغفرلی الذنوب اللتی تحبس الدعاء

بازهم به تعبیر آن امام عارفین(ع): "این دلها نیز مثل بدن‌ها ملول و افسرده می‌شوند، برای نشاطشان حکمت‌های نو و جالب توجه بجوئید" (بجای تکرار و تقلید، ازشیوه‌های مبتکرانه بهره بگیرید)

 إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاََْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ (نهج البلاغه حکمت۹۱)

صدق و صفای ایمان‌های دوران کودکی و نوجوانی سالهاست با سرگرمی‌ها و غفلت‌ها یا سلطه ستمگرانه متولیان دین و دنیای مردم رخت بربسته و کاروان دل‌های خسته و رمیده از دین دولتی از رفتن باز ایستاده است. سوره انبیاء گویا با تصویر چنین حالاتی آغاز شده است:

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ ....

(روز) حساب مردم در حال نزدیک شدن به آنان است، اما در غفلتی رویگردانند. هیچ سخن تازه‌ای از پروردگارشان بر آنها نمی‌رسد، جز آنکه می‌شنوند و (با بی‌تفاوتی) به بازی خود ادامه می‌دهند! (چرا؟ چون) دل‌هایشان به سرگرمی‌هائی مشغول است و...

دین و مذهب موروثی و تقلیدی بیش از این کارساز نیست، چاره‌ای نیست، وقتی بیداری از بیرون نمی‌آید و ذکر را زنگار زور و تزویر یا تقلید و تبعیت تاریخی گرفته، باید از درون ذاکر شد و برای خود چشمه نوری جوشاند. این یادداشت کندوکاوی مقدماتی برای رسیدن به رگه‌های همان آب حیات است، با تدبر در کتابی که ذکر نامیده شده است:

مومنون ۷۱ -...بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ

....بلکه ما ذکرشان (وسیله بیداری‌شان در دنیا و آخرت) را برای آنها آورده‌ایم، ولی آنها از بیداری‌شان رویگردانند.
 

زوال ذکر و تنگی زندگی

با اصطلاحات قرآنی: "سعه صدر" و "ضیق صدر"، که دلالت بر گشادگی یا تنگی بینش و منش و روش زندگی آدمی می‌کند، آشنا هستید؛ با کمی اغماض، شاید اصطلاح انگلیسی: Open Minded, Narrow Minded را از نظر بینشی بتوان معادل آن شمرد. اصطلاح دینی دیگری که مرتبط با "ذکر" در قرآن مطرح شده، "ضنک" به معنای تنگی است. تنگی مکان، زندگی، فکر و اندیشه و حتی بینی(در سرماخوردگی). زندگی تنگ، دلالت بر جهان‌بینی بسته و محدودی دارد که دست و پای آدمی را در اسارت آرزوهای دنیائی و لذات آن اسیر می‌کند.

در قرآن آمده است: "هر کس از ذکر خدا روی گرداند، زندگی‌اش تنگ می‌شود"! اما واقعیت امر، خلاف این مدعا را نشان می‌دهد. در دنیای مدرن، لااقل از نظر مادی، جوامع غیر اسلامی و حتی بی‌دین، اغلب زندگی گشاده‌تر و کم دردسرتری از ما دارند. پس این تنگی در کجاست؟

درگذشته برای رونق نهضت سوادآموزی می‌گفتند: "بی‌سواد کور است"، درآینده نزدیکی خواهند گفت: "هر کس کامپیوتر نداند کور است"، مسافری است در سرزمینی که با زبان آنان آشنائی ندارد! آیات خدا، آگاهی‌هائی است که ما در مدرسه آفرینش کسب می‌کنیم، این آگاهی‌ها، همچون درس‌هائی که در مدارس دنیا می‌خوانیم، چشم ما را به معارف متنوع باز می‌کند. کسانی که با اینترنت کار می‌کنند، می‌دانند با گشودن این پنجره، چشم به دنیای عظیمی باز می‌شود که قابل توصیف نیست. در این شبکه (Network) میدان نظر و عمل انسان به کلی دگرگون می‌شود. اگر درس‌های مدرسه ما را به فکر وا می‌دارد، آیات خدا "ذکر" را به ما الهام می‌کند. ذکر خدا، در بُعد معنویت، اینترنت چند بُعدی بی‌نهایتی است که جهان‌بینی و انسان‌شناسی ما را متحول می‌سازد. نگاه کنید به تمثیل قرآن از فقدان جام جهان‌بین "ذکر"!

  طه ۱۲۴ تا ۱۲۶- وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَىٰ

و هرکه از یاد من رویگرداند، زندگی تنگی خواهد داشت و روز رستاخیز نابینا محشورش می‌کنیم، می گوید: پروردگارا، من که بینا بوده‌ام، چرا نابینایم محشورکرده‌ای؟ گوید: به این دلیل که آیات ما بر تو عرضه شد ولی تو آنرا به فراموشی سپردی و به همین‌گونه امروز فراموش (نادیده گرفته) می‌شوی.
 

موانع بیداری، جانشینان خدا در دل آدمی

۱- آفت اموال و اولاد

این که چرا حضور قلب سابق را از دست داده‌ایم و دعاهای‌مان در دل حبس شده و بالا نمی‌رود، دلیلی جز دل‌مردگی و رنجوری آن ندارد. دلائل این رنجوری را در همان "کتاب ذکر" (قرآن) می‌توان یافت. مهم‌ترینش، همهٔ همّ و غمّ را وقف "اموال و اولاد" کردن و غفلت ازموهبت کننده آنهاست. مسلماً تلاش برای کسب معاش و سعی و کوشش برای اداره زندگی همسر و فرزند از مهم‌ترین وظایف دینی است، اما هنرمندی در تقسیم عادلانه اوقات و امکانات به همه ابعاد زندگی است؛

منافقون ۹- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، مبادا مشغول شدن (تمام وقت) به دارائی‌ها و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد و هر که چنین کند از زیانکاران است.
 

۲- تجارت و داد وستد

کار کردن و شغل دائمی داشتن، البته اَجر و افتخار هم دارد. مشکل آنجاست که برخواب و بیداری و همه وجودمان غلبه یافته و در اولویت یک! بر سایرجنبه‌های زندگی سایه‌افکن شود. مثال زیرتجربه‌ای واقعی است ازمسلمانان معاصر پیامبراسلامۖ. این نقل تاریخی نشان می‌دهد که حتی برخی مؤمنان که چنان معلم و مربی بزرگی هم داشتند، مصون ازانحراف در توجه به محور زندگی و اصلی فرعی کردن امور نبودند:

جمعه ۹ تا ۱۱- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ

ای مؤمنان، چون به نماز جمعه ندا داده شود، به سوی "ذکر خدا" (نماز) بشتابید و داد و ستد را رها کنید؛ اگر بدانید، این رهائی به نفع شماست. (این واگذاری البته موقت است)، پس آنگاه که نماز پایان یافت، به طلب کسب روزی از فضل خدا درشهر و دیار خود پراکنده شوید و "خدا را بسیار یاد کنید"، باشد تا رستگار شوید. (اما متأسفانه برخی از مردم) همین که داد و ستد یا سرگرمی جالبی ببینند، به سوی آن شتابان می‌روند و تو را (در حال خطبه نماز) رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداست، بهتر از سرگرمی و داد و ستد است؛ و خدا بهترین روزی دهندگان است.

در سوره نور نیز، که خدا را در مقام تمثیل به نور آسمانها و زمین تشبیه کرده، این نور را در خانه دل کسانی سراغ می‌دهد که یکسره یاد و نام او به بلندی برده می‌شود و کار و کاسبی، آنها را از "ذکر خدا" و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی‌دارد، آنها از روزی بیم دارند که دل‌ها و دیده‌ها از عظمت آن منقلب می‌گردد.

نور ۳۶و ۳۷- فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
 

۳- دوستان نا اَهل

از دیگر عوامل زائل کننده ذکرخدا، انتخاب دوستان نا اهل، معاشرت‌های نامناسب، مهمانی‌های آنچنانی و محافل متضاد با آرمان‌های ایمانی است. منظور قهر کردن و فاصله گرفتن از غیر خودی‌ها نیست، خطر از خالی شدن دل از یاد خدا و پُرشدنش با جانشینان نا اهل است.

زخرف ۳۶ تا ۳۸- وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ

هرکه از یاد خدای رحمان دل بگرداند، شیطانی بر او می‌گماریم تا همنشینش باشد و آنها ایشان را از یاد خدا باز می‌دارند، درحالی که چنین می‌پندارند که واقعاً راه یافته‌اند! تا آنگاه که (در قیامت) نزد ما آیند، (به دوستان شیطان صفت خود) گویند: کاش میان من و تو فاصله‌ای به دوری شرق و غرب بود، چه بَد همنشینی بودی.

مراقبت از سلامتی بدن را همگان پذیرفته‌اند، اما مراقبت ازروح و روان و ایمان را قلیلی از مردم جدی می‌گیرند. گمراهی دیگران نیز همچون مرضی مسری، ایمان شما را بیمار می‌کند و حفاظت خود و نزدیکان در برابر این بیماری مسئولیت هر مؤمنی است:

تحریم ۶- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا....

کهف ۲۸- ...وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
 

۴- هوای نفس

عوامل بازدارنده از ذکر خدا یکی دو تا نیست، در سوره توبه به ۸ مورد آن شامل: پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشاوندان، اموال ، تجارت و خانه اشاره شده است، سه مورد اول در جوامع نا اَمن گذشته، بنا به ضرورت‌های دفاعی و فرهنگی در نظام پدرسالار قبیلگی، البته وابستگی و تعلق خاطر بیشتری به وجود می‌آورده و به دلیل فقر و فلاکت و تحقیر زن، وابستگی به همسر، اموال، تجارت و خانه زندگی ضعیف‌تر از امروز بوده است.

توبه ۲۴- قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ

بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشان، اموالی که به چنگ آورده‌اید، تجارتی که از بی‌رونقی‌اش می‌ترسید و خانه‌هائی که دوست دارید، در نظر شما از خدا و رسولش و جهاد در راهش دوست داشتنی‌تراست، چشم به راه باشید تا خدا فرمان خویش بیاورد، و خدا مردم منحرف را به مقصود نمی‌رساند.

دلائل کلی دیگری را که قرآن ذکر کرده، می‌توان اشاره‌وار مورد توجه قرار داد:

بهره‌مندی‌های مادی زندگی

فرقان۱۸- ... وَلَٰكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّىٰ نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا

...اما تو آنها و پدرانشان را (با وجود کفران نعمت) آنچنان بهره‌مند ساختی تا یاد تو را فراموش کردند و مردمی بی‌نصیب و بهره شدند
 

دل سخت شدن از پذیرش ذکر خدا

زمر۲۲- ...ۚ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
 

پرده‌ای که انکار حقیقت بر چشم می‌کشد

کهف۱۰۰ و ۱۰۱- وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا
 

راه حل؛ ذکر بسیار!

هنگام رانندگی ششدانگ حواس راننده باید به جلو باشد تا جان خود، سرنشینان و رهگذران را به خطر نیندازد. معنای: "ذکر کثیر" (یاد فراوان) که در قرآن بارها تکرار شده، همین است. دست و زبان و حتی چشم ما نیز مَرکب‌هائی هستند که همه روزه هزاران خطر از آنها در ارتباط با دیگران بر‌می خیزد. تمثیل چالش "عقل با نفس" در تنازع "مجنون با ناقه"، که در مثنوی مولوی آمده است، از زیباترین تمثیل‌ها برای نشان دادن ضرورت مهار نفس و"ذکر دائمی" لیلی است.

میل مجنـــون پیش آن لیـــــلی روان   میل ناقه پس پی کُره دوان
یک دم ار مجنون ز خود غافل بُدی   ناقه گردیدی و واپس آمدی

اما شاعر در جان کلام و نتیجه‌ای که از قصه می‌گیرد، مولا را جای لیلا می‌نشاند:

عشـق مولی کی کـم از لیـــــلی بُـوَد   گــوی گشتـن بهـــرِ او اولـی بُوَد
گـوی شو می گرد بـر پهلـوی صدق   غَلْط غَلطان در خَم ِ چوگان عشق
کایـن سفـر زیـن پس بُوَد جـذب خدا   و آن سفـر بر ناقــه باشد سَیْــرِ ما

در قصه لیلی و مجنون، تشنگی و طلب یکسره ازجانب مجنون و عشق و دل‌دادگی از ناحیه اوست و اصلا سخنی از رضایت لیلی و رویکرد او در کار نیست، اما در ارتباط با خدا قضیه برعکس است! رویکرد و دعوت یکسره از مولی و ملائکه اوست و اجابت دل ما همان "ذکر" است. با این تفاوت که این مولی معشوق را نه برای خود، که برای پرورش یافتن در میدان عشق و خروج از تاریکی‌ها به سوی نور فرا می‌خواند:

احزاب ۴۱ تا ۴۳- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار و صبح و شام (یکسره) او را (با اعمال مثبت و مفید خود) تسبیح کنید (۱)، او کسی است که یکسره بر شما توجه و عنایت دارد و فرشتگانش نیز، تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنی برآورد، (زیرا) خدا به اهل ایمان همواره مهربان است.

قرآن آرامش و سکوت شب را هنگام ذکر، و روشنائی روز را زمان شکر، به معنای بهره‌برداری از نعمات خدا در مسیر درست قرار داده است.

فرقان ۶۲- وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا

به موارد زیر نیز در مورد ضرورت "ذکر کثیر" (یاد دائمی خدا) که در آیه معروف: "الذینهم فی صلاتهم دائمون" بر مداومت و همیشگی بودن آن و در آیه: "والذین علی صلواتهم یحافظون" بر محافظت آن در برابر عوامل فراموشی و غفلت توصیه شده تأکید کرده است:

شعراء ۲۲۴ تا ۲۲۷- وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا ۗ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ( ضرورت ذکر در ادبیات و هنر که می‌توانند بُت‌های جانشینی برای خدا باشند)

احزاب ۳۵- وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ( ذکر زن و مرد ندارد)

آل عمران ۴۱- ...وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ( خطاب به زکریا)
 

خطبه «ذاکرین» در نهج البلاغه

در ذهنیت بیشتر مؤمنان، ذکر، کاری فردی و درخلوت با خدای خویش است، اما نزد امام علی(ع) ذکر معنای بسیار گسترده‌تری داشته، کسانی را ذاکر واقعی معرفی می‌کند که در صحنه مسئولیت‌های اجتماعی بیدارتر از همه، همچون راهنمای کاروان و رهبر یک جامعه مراقب ملت بوده و با بشارت‌هایش امیدواری و روحیه می‌بخشد و با هشدارهایش افراط گران را از چپ رَوی یا راست رَوی باز می‌دارد.

بی‌مناسبت نیست در ایام شهادت آن امام الذاکرین و به تناسب این موضوع، بخشی از خطبه مذکور را که هنگام تلاوت آیه: "رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکرالله..." ایراد فرمودند، ذیلا نقل کنیم:

إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الذِّكْرَجِلاَءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَتُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَتَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ، وَمَا بَرِحَ لله ـ عَزَّتْ آلاَؤهُ ـ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ، وَفِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُم ْفِى فِكْرِهِمْ، وَكَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الاََْسْمَاعِ وَالاََْبْصَارِ وَالاََْفْئِدَةِ، يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللهِ، وَيُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ، بِمَنْزِلَةِ الاََْدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ، وَبَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ، وَمَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَشِمَالاً ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ، وَحَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ،

فَكَانَوا كَذلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ، وَأَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ. وَإِنَّ لِلذِّكْرِ لاَََهْلاً أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلاً، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيْعٌ عَنْهُ، يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ، وَيَهْتِفُون بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ، في أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ، وَيَأْمُرُونَ بِالقِسْطِ وَيَأْتَمِرُونَ بِهِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ المُنكَرِ وَيَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ، فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الاَْخِرَةِ وَهُمْ فِيهَا، فَشَاهَدُوا مَاوَرَاءَ ذَلِكَ، فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طولِ الاِِْقَامَةِ فِيهِ، وَحَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذلِكَ لاََِهْلِ الدُّنْيَا، حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لاَ يَرَى النَّاسُ، وَيَسمَعُونَ مَا لاَ يَسْمَعُونَ.

خداوند، كه نعمتهايش بزرگ باد، در هر عصر و زمانى همواره بندگانى داشته كه در تفکراتشان با آنان نجوا می‌کرده و در وادى عقل و انديشه‌شان با آنان سخن ‏می‌گفته. (اين ‏بندگان) با نور بيدارى عقول، چراغ فهم و بينائى را در چشمها، گوشها و دلها روشن ساخته‏ وانسانها را به ياد روزهاى ویژه ظهور قدرت الهى مى‏انداختند و از مقام عظمت پروردگار، بيم مى‌دادند، اين افراد به منزله راهنمايان بيابان‌ها، هرکس را راه مستقيم درپيش گیرد،‏ می‌ستایند و به نجات بشارت مى‌دهند، و هر کس را چپ رَوی و راست رَوی (افراط و تفریط) کند، از هلاكت ‏بيم مى‌دهند. بدينگونه اين بندگان، چراغ‏ آن تاريكى‌ها و راهنماى آن پرتگاه‌هایند.

ياد خدا اهلى دارد كه آن را به جاى زرق و برق ‏دنيا برگزيده‏اند، پس هيچ تجارت و داد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نداشته است. آنها این چنین دوران عمر به سر می‌برند. در گوش غافلان فریاد هشدارهای بازدارنده می‌زنند، به عدالت فرمان مى‌دهند و خود به آن عمل مى‌کنند و از بدى باز مى‌دارند و خود به گِرد آن نمى‌گردند، انگار دنیا را طی کرده و به آخرت پيوسته‏اند و ماوراء این زندگی را مشاهده کرده‌اند، گويا از پشت ديوار اين جهان سر بر آورده و به جهان برزخيان‏ نگریسته و اقامت طولانى آنجا را مشاهده مى‌كنند. گويا رستاخيز وعده‏هاى خود را براى آنها عملى‏ ساخته است. آنها اين پرده‏ها را براى جهانيان كنار زده‌اند، گويا چيزهائى را مى‌بينند كه ديگران ‏نمى‌بينند و مطالبى را مى‌شنوند كه ديگران نمى‌شنوند.
 


۱- معنای تسبیح در آیه فوق، در کنار ذکر آمده و بُعد عملی آنرا نشان می دهد، قرآن کلمه تسبیح را برای تلاش و تکاپوی روزانه نیز به کار برده و تصریح کرده : "هنگام روز برای تو امکان سباحه (تلاش) طویلی است:

مزمل ۷ و ۸- إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا
 

`