`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

رستاخيـــــــــــز

و برهان هايش در طبيعت

۳- برهان نطق و بيــان

 
از سهل و ساده‌ترين كارهاي زندگي سخن گفتن است كه از همان تولد ، با تقليد از نزديكان و تكرار كلمات، آنرا فرا مي‌گيريم.

همين "حرف زدن" كه راحت و رايگان به‌نظر مي رسد و مي‌گويند هنر و هزينه اي ندارد! در واقع فرآورده و فرآيند شگفت انگيز و بسيار پيچيده‌اي است كه همچون نعمات فراوان ديگر، هرگز به آن فكر نمي‌كنيم و متوجه نيستيم چه عمليات حيرت‌آوري بايد انجام شود تا جمله ساده‌اي را به زبان بياوريم.

وقتي "اراده" مي‌كنيم سخني ادا كنيم، مغزمان از مخزن عظيم اطلاعاتش، كه از بدو تولد يكسره در حال جمع‌آوري و بايگاني بوده، پرونده مورد نظر را حاضر كرده با فرمان به گروه گويائي؛ از دو لب، زبان، تارهاي صوتي، ريه‌ها و اعضاي ديگر، اطلاعات مورد نظر را بصورت امواج صوتي به سمت گيرنده (گوش) منتقل مي‌نمايد. اين فعل و انفعالات آنچنان سريع و بي‌وقفه انجام مي‌شود كه هرگز متوجه مراحل مختلف آن نمي‌شويم.

چنين عملياتي را ما امروز، البته به مقياس بسيار ساده‌تر و سطحي‌تر، به كمك ابزار الكترونيكي با كامپيوتر انجام مي‌دهيم. حافظه كامپيوتر ما هر روز هزاران يا ميليونها علامت اطلاعاتي را بصورت فايل‌هاي صوتي، تصويري و ... به اشكال مختلف، با فرمان تخليه اطلاعات در فايل‌هاي مجزا (Scan and save to…) ذخيره مي‌كند و ما به دلخواه آنرا مي‌گشائيم (Open) و ملاحظه مي‌كنيم و يا در يك لحظه صدها صفحه را به دوستي در دورترين نقطه عالم ارسال (Forward) مي‌كنيم. اگر هم خواستيم حجم عظيمي از اطلاعات را در مخزني به اندازه بند انگشت (thumb-nail) با خود مي‌بريم!! و اين تازه اول كار است و گام‌هاي ابتدائي ما در عالم الكترونيك كه با يك اشاره (Click) انجام مي‌دهيم.

قبل از انقلاب الكترونيك در عصر اطلاعات و انفورماتيك، نسل‌هاي گذشته حق داشتند از اين هشدار اديان كه همه گفتار و كردار و حتي پندار شما در طول زندگيتان ثبت و ضبط مي‌شود و در آخرت عرضه مي‌گردد، تعجب كنند و با شكّ و شگفتي با آن برخورد نمايند. اما نسل امروز كه نگاه نويني به نيروهاي ناشناخته ديروز يافته، راحت ‌تر پيام‌هاي الهي و وعده‌هاي پيامبران را درك مي‌كند و به خصوص آيات و اشارات قرآن به پديده‌هاي گسترده در پهنه آفاق و انفس را عميق‌تر مي‌فهمد. از جمله همين تشبيهي كه قرآن از "جزاي عمل" (نتيجه و حاصل فرآيند رفتاري) به مكانيسم سخن گفتن كرده است:

 ذاريات ۲۳- فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ
"سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه روز جزا تحقق يافتني و جّدي است، درست همانطور كه شما سخن مي‌گوئيد."

 مفسرين و مترجمين قرآن، عموماً اشاره آيه فوق به "نطق و بيان" را نشانه‌اي براي اثبات "آساني " زنده كردن مردگان در رستاخيز و رسيدگي به حساب آنها فهم كرده‌اند، در حاليكه سخن گفتن، هر چند به نظر ما آسان مي‌آيد، اما در حقيقت كار ساده‌اي نيست و در قرآن چنين تشبيهي نشده و در زبان عربي نيز به نظر نمي‌رسد براي بيان سهولت امري مورد استفاده قرار گرفته باشد. در حاليكه از زاويه و با نگاه ديگري، مشابهت‌هاي قابل توجهي ميان فرآيند جزاي عمل با فرآيند نطق و بيان در قلمرو علم و آيات قرآني مي‌يابيم.(۱)

محور و موضوع اصلي سوره "ذاريات" و سوگند‌هاي مقدمه آن، تفهيم چگونگي وقوع وعده الهي، يعني تحقق "دين" است. معناي ريشه‌اي دين در زبان عربي "جزا" و پاداش مي‌باشد. به نظامات و قوانيني هم كه هر كس مطابق آن جزاي خير و شّر خود را مي‌گيرد دين مي‌گويند. به زبان ساده‌تر "، يوم الدين" روزي است كه هر كسي جزاي عمل، يعني نتيجه و محصول و كارنامه خود را دريافت ميدارد.

سوگند‌هاي مقدمه اين سوره، سيري را كه ذرات ناديدني آب كه در اثر تابش خورشيد به سطح اقيانوس‌ها پديد مي‌آيند (در تشبيه به رفتارهاي روزانه ما) تعقيب كرده است. بادِ حاصل از اختلاف دماي جوّ، اين ذرات ناچيز را، كه در مجموع معادل وزن آب‌هاي جاري كل زمين است، به راحتي بر پشت خود حمل كرده و پس از پيمودن هزاران فرسنگ، محصول همكاري ابر و باد و مه و خورشيد و فلك را، به صورت باران، كه همان "دين" يعني جزاء و محصول عوامل دست اندركار است، تحويل زمين‌هاي تشنه مي‌دهد.
با ذكر مثال فوق، كه به شكل سوگند براي جلب توجه بندگان بيان شده است، نتيجه مي‌گيرد:

إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ . (۲)
مسلماً و بي‌ترديد آنچه وعده داده شده‌ايد (قيامت) واقع شدني است و قطعاً "دين" (جزاي عمل) راست است.

آنگاه از اينكه به رغم مشاهده اين جريانات روزمره، كساني با ناديده گرفتن آيات خدا در طبيعت و ناباوري نسبت به روز جزا با استفهام انكاري مي‌پرسند: روز دين كي خواهد بود؟ ( يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ) (۳) نشانه ديگري براي فهم مسئله تحقق عمل در آخرت، از وجود خودمان، يعني همان مكانيسم سخن گفتن مطرح مي‌سازد كه اگر دقت كنيم از نظر علمي و طرز عمل (Process) بسيار شبيه فرآيند تشكيل باران است.  (۴)

در واقع با تشبيهات و تمثيلات اين سوره، كه در دو عالم: آفاق (آسمانها و زمين)، و انفس (وجود خودمان) ارائه شده است، يعني روند (Procedure) تشكيل باران و سخن گفتن، ما را به فهم فرآيند عمل در آخرت آشنا مي‌كند.

جالب اينكه عارفان نيز بعضاً مشابهت‌هائي بين جريان آب و نطق آدمي ديده‌اند. از جمله:

هين بگو كه ناطقه جُو مي‌كَنـَد تا به قرنـي بعد مـا آبي رسد
گر چه هر قرني سخن آري بُود ليك گفت سالفان ياري بُوَد (۵)

ما از سلسله عواملي كه سخن گفتن را ميسر مي‌سازد، فقط حركات آشكار "لب و دهان" را مشاهده مي‌كنيم (۶)  و از بقيه غافل هستيم. همين را هم اغلب فراموش مي‌كنيم كه مرهون موهبت الهي هستيم. نگاه كنيد به هشدار قرآن به غافلان از نعمت‌هاي بينائي و گويائي:

بلد ۸ و ۹- أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ
آيا ما براي او دو چشم و زبان و دو لب قرار نداده‌ايم؟

اين ناطقه همان نعمتي است كه به قول مولوي از جهان هستي شگفت آورتر است:

نطــق اسطرلاب باشـــد در حســـاب چه قَدَر داند ز چرخ و آفتاب
خاصه چرخي كاين فلك زو پرده‌اي‌است آفتاب از آفتابش ذره‌اي است (۷)

آيا توجه كرده‌ايد، خداوند رحمت گستر، آنگاه كه در سوره "رحمن" آثار عام و خاص رحمت خود را سلسله‌وار به سمع و نظر بندگان مي‌رساند، توانائي "قرائت" و "بيان" (تبيين مسائل از طريق زبان) را در صدر نعمت‌‌هاي خود قرار داده است؟

الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ

رحمن، خواندن را آموخت، انسان را آفريد، به او بيان را آموزش داد

 


(۱) نويسنده اين سطور چنين فهم و برداشتي را مديون مرحوم مهندس عباس تاج و توضيحات ايشان در كلاس تفسير قرآن انجمن اسلامي مهندسين مي‌باشد

(۲) ذاريات ۵ و ۶

(۳) ذاريات ۱۲

(۴) از چند جهت: ۱- جمع شدن ذرات آب با جمع شدن اطلاعات در حافظه، ۲- حمل ميليونها تن آب بر پشت باد با حمل و ذخيره ميليونها علامت و اطلاعات در حافظه مغز، ۳- جريان آسان آب در اوج آسمانها با جريان آسان اطلاعات در مغز، ۴- نزول باران در زمين‌هاي تشنه با نزول اطلاعات و قابل بهره‌برداري كردن آن در سخن گفتن.

(۵) مثنوي مولوي دفتر سوم بيت ۲۵۴۰

(۶) همانطور كه ذكر گرديد، بيشتر مردم سخن گفتن را كار همان لب و دهان مي‌دانند و كمتر به مكانيسم شكل‌گيري الفاظ توجه دارند، در حاليكه به سخن حكيمانه حضرت علي:

الاو ان اللسان بضعه من الانسان لا يسعده القول اذاامتنع و لا يمهله النطق اذا اتسع
و انا لامراء الكلام و فيناتنشب عروقه و علينا تهدلت غصونه (نهج البلاغه خطبه ۲۲۵/۲۳۴)

"زبان پاره‌اي است از وجود انسان كه اگر او را توانائي (دانش و تجربه) سخن گفتن نباشد، زبان او را ياري نكند و اگر توانا باشد نطق مهلتش نمي‌دهد و جاري مي‌شود. ما اميران سخنيم و سخن در ما ريشه دارد و شاخه‌هايش بر ما سايه افكن شده است".

(۷) مثنوي مولوي دفتر ۲ بيت ۳۰۲۷

 

`