به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱۲۷ – سران قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را (بیتوجه به تأثیر جنبش آنها) رها
میسازی تا در این سرزمین فساد (خلاف نظم حاکم عمل) کنند۱۶۲ و تو و
خدایانت را (موسی) واگذارد؟۱۶۳ (فرعون) گفت: به زودی (کسانی که به موسی
گرویدهاند) پسرانشان را به سختی کشته۱۶۴ و دخترانشان را (به کنیزی)
نگه میداریم و ما کاملا بر آنان چیره هستیم.
۱۲۸ – موسی خطاب به قومش (که از این تهدید نسبت به فرزندانشان سخت به وحشت افتاده
بودند) گفت: از خدا یاری بجوئید۱۶۵ و پایداری کنید (و مطمئن باشید) زمین
از آنِ خداست و آن را به آنکس از بندگانش که خواهد (در او شایستگی و لیاقتی ببیند)
میدهد۱۶۶ و (بدانید) سرانجام (پیروزی) از آنِ پرواپیشگان است (که با
مهار نفس و گذشتن از جان در برابر سختیها مقاومت کنند).
۱۲۹ – گفتند: پیش از آنکه تو نزد ما بیائی، آزار میدیدیم و پس از آنکه (برای
نجاتمان) آمدی نیز (همچنان مورد شکنجه و آزار هستیم، پس کِی خدا به دادمان
میرسد؟)؛ گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را هلاک کند و شما را در این سرزمین
جانشین آنها سازد، تا ببیند شما چگونه (پس از دستیابی به قدرت و ثروت) عمل میکنید؟۱۶۷
۱۳۰ – و ما فرعونیان را (برای متوجه ساختن به تعارض اعمالشان با نظامات الهی) به
خشکسالی و کاهش محصولات گرفتار ساختیم شاید به خود آیند (و دست از ستم بردارند).۱۶۸
۱۳۱ – اما (نه تنها به خود نیامدند، بلکه) هرگاه شرایط نیکوئی به آنها روی میآورد
(سختیهای هشدار دهنده برداشته میشد)، میگفتند: این به خاطر (تدابیر، یا شانس و
اقبال نیکوی) خود ماست،۱۶۹ و هر گاه شرایط بدی به آنها روی میآورد
(سختی هشدار دهنده دیگری میرسید)، به موسی و یارانش فال بد میزدند (آن را از شومی
قدم آنها میشمردند)؛۱۷۰ آگاه باشید که (شومی) سرنوشت آنها تنها نزد
خداست (و به کردار خودشان ارتباط دارد)، اما (متأسفانه) بیشتر آنان نمیدانند (و
اسیر باورهای باستانی در طلسم و جادو و خرافات هستند).
۱۳۲ – و (با لجبازی) گفتند: هر نشانهای (معجزهای) هم برای ما بیاوری تا بدان
افسونمان کنی، ما ایمان آورنده به تو (با توجه به طبقه و نژاد و نا داریات)
نخواهیم بود.
۱۳۳ – پس (با توجه به این سخت باوری، برای اتمام حجت و هشدار بیشتر) بر آنها
نشانههائی (معجزاتی) جداگانه۱۷۱ (شامل): طوفان، ملخ، شپش (یا مگس)،
قورباغه و خون را فرستادیم،۱۷۲ اما باز هم (از تمکین در برابر حق و آزاد
کردن بنیاسرائیل) تکبر ورزیدند و (به این دلیل) مردمی بریده از حق بودند.۱۷۳
۱۳۴ – و هرگاه بر آنها بلای پریشانی و اضطراب (از بدِ حادثه) واقع میشد۱۷۴
میگفتند: ای موسی، از پروردگارت، بنا به عهدی که با تو بسته، بخواه که اگر این بلا
(پریشان حالی) را از ما بردارد، به یقین به تو ایمان میآوریم۱۷۵ و
حتماً بنیاسرائیل را همراه تو (آزاد و به سرزمینشان) روانه میسازیم!
۱۳۵ – اما همین که آن بلا را تا سرآمدی که (با صدق وعده الهی) به آن میرسیدند،
برمیداشتیم، با اینحال (بار دیگر) پیمان میشکستند!
۱۳۶ – پس (با پایان یافتن اتمام حجتهای هفتگانه) آنان را دفع و طرد کردیم۱۷۶
و در دریا غرقشان ساختیم، از آن روی که نشانههای ما را (در ایمان به پروردگار و
تسلیم به حکم او) دروغ شمردند و همواره از آن غافل بودند.
۱۳۷ – و مشرقها و مغربهای سرزمینی را که در آن برکت بخشیده بودیم،۱۷۷
به قومی که به ضعف (و ذلّت) کشیده شده بودند۱۷۸ به میراث دادیم و (به
این ترتیب) کلام نیکوی پروردگارت۱۷۹ (وعده او در یاری و نجات مؤمنین) به
خاطر صبر و استقامتشان به تمامیّت رسید۱۸۰ (تحقّق یافت) و آنچه را فرعون
و قومش (از کاخهای باشکوه) ساخته و آنچه (از بناها و باغها که) برافراشته بودند
ویران ساختیم.
۱۳۸ – و بنیاسرائیل را (به سلامت) از دریا (رود نیل) گذراندیم. پس (از آن، در مسیر
به سوی سرزمین موعود) بر مردمی گذشتند که بُتهاشان را پرستش میکردند۱۸۱
(با زمینه مساعدی که از زندگی در میان مصریان و گاو مقدس «آپیس» و خدایان متعدد
آنان داشتند) گفتند: ای موسی! برای ما نیز معبودی (محسوس و ملموس)، همانطور که برای
آنها معبودانی است، قرار ده! (موسی) گفت: به راستی که شما مردمی جاهلانه
رفتارهستید.۱۸۲
۱۳۹ – بیتردید آنچه اینان بدان مشغولاند، (تباه و) نابود شدنی است و آنچه (از
مراسم عبادی) میکنند باطل است.
۱۴۰ – و (در ادامه) گفت: آیا به غیر از خدای یکتا برای شما معبودانی (باطل)
برگزینم، حال آنکه او شما را بر جهانیان (هم عصرتان) برتری داده است؟۱۸۳
۱۴۱ – به یاد آورید آنگاه را که شما را از آلفرعون، که عذاب سختی به شما میدادند،
نجات دادیم؛ (آنها) پسرانتان را میکشتند و زنانتان را (برای خدمت) زنده نگه
میداشتند که در این (سختیهائی که داشتید) بلای عظیمی از پروردگارتان بود.۱۸۴
۱۶۲ - فساد کلمه جامعی است که شامل هر نوع آشفتگی و
نابسامانی و فقدان نظم و تعادل میگردد؛ بازداشتن بندگان از حقوقی که خالق آنها
مقرر داشته و سلب آزادی آنان در انتخاب دین و آئین و راه زندگی، بزرگترین فسادی
است که جامعه را از تعادل دور میسازد.
۱۶۳ – در آغاز و انتهای این آیه، با ضمائر جمعی از موسی و قومش سخن میگوید،
اما در این نیم جمله وسط آیه (وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ)، اتهام وا گذاشتن خدایان
فرعون و بیاعتنائی به آنها، فقط به موسی وارد شده است! این نکته بیانگر این
واقعیت است که بنیاسرائیل هنوز جرأت ترک مراسم مذهبی متداول فرعونیان را
نداشتند و به ظاهر در آنها حضور مییافتند.
۱۶۴ – در سوره غافر آیه ۲۵ آمده است که فرعون برای ممانعت از پیوستن
بنیاسرائیل به موسی، فرمان کشتن پسران کسانی را که به موسی ایمان آورده بودند
صادر کرد. اگر این فرمان عمومیت داشت، نیروی کاری در آینده باقی نمیماند.
۱۶۵ – بنیاسرائیل (برحسب مفاد آیه بعدی) از شدت شکنجه و آزارها به موسی پناه
آورده بودند، اما او آنها را به طلب یاری از خدا دعوت میکرد.
۱۶۶ - معنای «من یشاء» كه «به هر كه خواهد» ترجمه میشود، ممكن است با
«دلبخواه» مصطلح در زبان فارسی اشتباه گرفته شود، اما مشیت خدا همان نظامات و
قوانین اوست كه هر كس خود را با آن هماهنگ سازد سود میبرد. در مدرسه نیز
معلمان هر كس را بخواهند قبول یا ردّ میكنند، اما نه به دلخواه، بلكه بر اساس
لیاقتها. برای شناخت بیشتر موارد مغایرت مشیت خدا با تشخیص و خواست آدمیان، به
کتاب «پژوهشی در پرتو قرآن» ج ۲ نوشته «بد خداشناسی» مبحث «اگر خدا میخواست»
صفحات ۷۷ به بعد از همین قلم مراجعه نمائید.
۱۶۷ – ظاهراً بنیاسرائیل پس از غرق فرعونیان مصر را ترک کرده و به سرزمین
موعود رهسپار شدند، اما در آیندهای نه چندان دور، توانستند بر شام و فلسطین،
که قبلا در کنترل فراعنه بود، سلطه یابند. نکته مهم در پیام انتهائی این آیه،
ابتلای دایمی امتها در شرایط متفاوت ضعف و قدرت است؛ چه بسا عملکرد کسانی که
روزگاری در موضع استضعاف قرار داشتند و دم از عدالت و آزادی و ارزشهای دینی
میزدند، پس از رسیدن به قدرت، ستمگرانهتر از سرکوبگران سابق و پدید آورنده
جهنمی باشند که پناه بردن به مار غاشیه از شرّ اژدهای چند سر را تداعی نماید!
تنها اخلاف امروزی بنیاسرائیل در نظامات صهیونیستی و جنایاتشان در حق مردم
فلسطین، که روزگاری پذیرای مهاجران یهودی بودند، مورد نظر نیست، جهان اسلام نیز
در اشکال مختلف، که داعش و داعش مسلکی جلوهای از آن است، صحنه نمایش تفاوت
بنیادین ادعا و عمل در دو موضع متفاوت است.
۱۶۸ – این همان مکانیسمی است که در آیه ۹۴ این سوره (و نیز آیه ۴۲ سوره انعام و
۷۶ مؤمنون) به آن اشاره شده و مصداق و نمونه کاملی است از انواع هشدارهای
بیدارباشی که قبل از هلاکت یک قوم به آنها داده میشود. این تَب و لرزها، برای
همین است که تغییر شیوه دهند.
۱۶۹ – مقدم آمدن «لنا» (در: قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ) از نظر قواعد زبانی، تأکید
بر تعلق به خویشتن را میرساند که دلالت بر خودپرستی و غفلت آنان از آفریدگار
عالم و نظامات الهی میکند.
۱۷۰ - «تطیُّر» در باب تفعل طیر (پرنده) است. اعرابِ جاهلیت به فال و جادو و
بختآزمائی و سعد و نحس اشخاص و اوقات باور داشتند و برای تصمیمگیری در
تردیدها، پرنده دستآموزی را به هوا میفرستادند؛ اگر در بازگشت بر شانه راست
مینشست، بر آن کار اقدام میکردند و اگر بر شانه چپ مینشست، آن را به فال بد
میگرفتند. به تدریج پرنده به هوا انداختن (تطیّر) معنای سرنوشت یا شومی یافت.
فرعونیان، مشکلات اجتماعی پیش آمده از عملکرد منحرفانه خویش را با فرافکنی
خودفریبانه به حساب موسی و نظریات موحّدانهاش میگذاشتند. آیات ۱۸ و ۱۹ سوره
یاسین و ۱۳۶ اعراف نیز همین فرافکنی را از ناحیه مردمانی دیگر نسبت به رسولان
الهی نشان میدهد.
در ضمن کلمه «طائر» در قرآن معنای سرنوشت میدهد؛ در اسراء ۱۳ آمده است:
«سرنوشت هر کسی در قیامت به گردن خود اوست (وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ
طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا
يَلْقَاهُ مَنْشُورًا)، در این آیه، هرچند تأکید شده سرنوشت آنان نزد خداست
(إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللهِ)، اما از زاویهای دیگر، در سوره یس ۱۹
(قَالُوا طَائِرُكُمْ مَعَكُمْ...) بر نقش خود انسان در سرنوشتش تصریح گشته
است.
۱۷۱ – کلمه «مُفَصَّلَ» در میان ما فارسی زبانها معنای فراوانی و کثرت دارد:
پذیرائی مفصل، دعوای مفصل، تشریفات مفصل و... اما کلمه «فصل» در زبان عربی
دلالت بر جدائی و استقلال اجزاء هر کلی میکند، منظور از «آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ»
در این سوره، جدا بودن زمانی آن (نشانهها) و فاصله کافی میان آنها برای
عبرتگیری فرعونیان و آزادسازی قوم بنیاسرائیل بوده است.
۱۷۲ – این پنج نشانه، پس از دو نشانه قبلی (خشکسالی و کمبود محصولات)، به اضافه
دو نشانه که روز اول موسی در کاخ فرعون عرضه کرد، جمعاً نُه نشانه (معجزه)
محسوب میشود که در سوره اسراء ۱۰۱ (وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ تِسْعَ آيَاتٍ
بَيِّنَاتٍ...) و نیز سوره نمل ۱۲، به آن اشاره شده است. دو نشانه نخست (عصا و
ید بیضاء) که نمادی از بیم و امید برای گمراهان و هدایت یافتگان بود، ابتدا در
برابر فرعون عرضه شده بود، اما هفت مورد بعدی، فرعونیان و قوم آنها را نیز دربر
میگرفت.
از آنجائی که شیوه قرآن انتقال پیام اصلی ماجرا و عبرت و آموزش است، از پرداختن
به جزئیات و شرح این حوادث خودداری کرده است، هرچند ناقلان نوشتههای تورات
کوشیدهاند کنجکاوی بشری را با آب و تاب دادن به قضایا فرو بنشانند، با این حال
چگونگی هجوم سیلوار ملخها، شپشهای آفات نباتی، افزایش نسل قورباغهها و خون!
که البته به دفعات در سرزمینهای مجاور مصر در آفریقا (و نیز آسیا) در طول
تاریخ تکرار شده است، چندان روشن نیست.
اما در ترتیب و توالی این حوادث ممکن است نظمی علت و معلولی نهفته باشد؛
خشکسالی و کمبود، در عالم «گیاهان» است، اختلال در طبعیت گیاهی، به «حیوانات»
(حشرات و قورباغه که شکارچیان آنهایند) سرایت میکند و آیت «خون» احتمالا این
اختلال را به نظام انعقاد خون در عالم «انسان» منتقل میسازد که از عالم گیاه و
حیوان نزدیکتر و هشداردهندهتر به آدمی است. از طرفی، خشکسالی و کویری شدن
صحاری، طوفانهای گرد و غبار را موجب میشود که راه تنفس راحت را میبندد، با
خشکیدگی زمین، مهاجرت سیلوار ملخها به سرزمینهای سبز آغاز میشود، آفت بعدی
مزارع یا محیط زیست، حشراتی همچون مگس و شپشک گیاهیاند که با افزایش بیقاعده
آنان، قورباغهها غذای بیشتری پیدا میکنند و با زاد و ولد فراوان و نفوذشان در
خانه و مزرعه و محصولات غذائی، سلامتی انسان را به خطر میاندازند.
۱۷۳ - معنای ریشهای «جرم»، انقطاع و بریدگی است. گناه جرم محسوب میشود، چرا
که دلیل آن بریدن از خدا، خلق و پذیرش مسئولیت است.
۱۷۴ – معنای اصلی «رِجْزُ» اضطراب و لرزشی است که شخص یا جامعه را زمینگیر و
مستأصل میسازد. اعراب جاهلیت وقتی پای شتر دچار آسیب میشد و با لرزه و
ناتوانی از رفتن باز میایستاد، این کلمه را به کار میبردند. حوادث هفتگانهای
که بر فرعونیان روی داد، آنها را به کلی از کار و زندگی میانداخت و نابسامانی
همه ارکان امورشان را فرا میگرفت.
۱۷۵ – فرعون هرگز باور نداشت ربّ موسی ربّ او هم هست و به این دلیل تعهدش در
صورت رفع بلا، ایمان به شخص موسی بود (لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ)، نه ایمان به خدا!
۱۷۶ - مشتقات کلمه انتقام ۱۷ بار در قرآن تکرار شده که در ۱۳ مورد، صفت «منتقم»
یا «ذوانتقام» به خدا نسبت داده شده است. منتقم از نامهای نیکوی الهی است، در
حالی که انتقام گرفتن در اخلاق دینی مذمت شده است! علاوه بر آن، خداوندی که
منزه از تأثیرپذیری از مخلوقات است، چگونه ممکن است دچار خشم و غضب یا انتقام،
که تماماً احساساتی بشری هستند، بشود؟ پاسخ این است که کلمه انتقام از ریشه
«نَقَمَ» نفی و انکار شئ است، با زبان یا با عقوبت. همانطور که بدن ما در تزریق
خون یا پیوند اعضاء، تا هماهنگی لازم حاصل نشود، عضو جدید را پس میزند، نظامات
جهان و آخرت نیز به گونهای است که انسانهای ناهماهنگ با نظامات هستی را دفع
و طرد میکند. دستگاه گوارش ما نیز غذای مسموم را به شیوههای مختلف دفع
(Reject) میکند. این است معنای انتقام الهی.
۱۷۷ – اصطلاح «الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا»، در آیات ۷۱ و ۸۱ سوره
انبیاء، در وصف سرزمین شام و فلسطین، که ابراهیم به آن دیار هجرت کرد و سلیمان
آن را آباد کرد، و نیز در وصف «مسجد الاقصی»، که پیرامونش (اورشلیم) برکت یافته
بود (اسراء ۱ - ...إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا
حَوْلَهُ...) آمده است.
با فروپاشی نظام فرعونی در مصر، آن سرزمین، که به مراتب آبادتر از سرزمین خشک
مصر بودند، آزاد گردید و بنیاسرائیل به زادگاه پیامبران ابراهیم (از نسل اسحق)
بازگشتند.
جمع آوردن اسامی مشارق و مغارب، که ناشی از تفاوت طلوع و غروب خورشید در هر
منطقهای از زمین میباشد، اشارهای است به گستردگی مکانی بنیاسرائیل در ادوار
بعدی (به خصوص در دوران پادشاهی داود و سلیمان).
۱۷۸ – استضعاف (در باب استفعال)، به ضعف و ناتوانی گرفتار شدن ملتها توسط
مستبدین جبّار است. «مستضعف» الزاماً مساوی فقیر و بینوا نیست، مستکبر نیز
الزاماً ثروتمند نیست. هم طبقات مرفه ممکن است به استضعاف سیاسی کشیده شوند و
از حقوق اولیه خود محروم گردند، و هم در طبقات فقیر خودخواهی و تکبر نمود آشکار
پیدا کند. استضعاف و استکبار را تنها در بُعد اقتصادی و معادل کارگر و
سرمایهدار دیدن، ناشی از نفوذ اندیشه مارکسیسم در فرهنگ انقلاب ما بود.
۱۷۹ - کلمه از ریشه «کـَلمْ»، در اصل به معنای تأثیر است. به زخم ناشی از شمشیر
و نیزه، کـَلمْ و به آنچه با چشم یا گوش درک مىشود و در شنونده تأثیر میگذارد
کلام میگويند. قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا (کلمة من الله) نامیده است، که
مادرش مریم(س) تحت تأثیر القای فرشتهای حامله شد و تأثیری عظیم در
تاریخ بنیاسرائيل گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی»
مبتلا ساخت. کلمات خدا همان قوانین و نظامات مؤثری است که خداوند در جهان مقدّر
فرموده و این نظامات را عامل تبدیل کنندهای در جهان نیست (انعام ۳۴، ۱۱۵ و
یونس ۷۴).
۱۸۰ – در آیه ۱۲۶ این سوره، از «صبر» و مقاوت پیشتازانی از نظام فرعون (ساحران)
در پیوستن به موسی و جان بازی آنان در راه حق یاد کرد و در این آیه در توصیه
موسی به استعانت از ربّ و «صبر» در برابر دشمن. همین عامل کلیدی بود که سرانجام
قوم به بردگی گرفته شده بنیاسرائیل را بر بزرگترین نظام استبدادی عالم پیروز
ساخت.
۱۸۱ – در اعتکاف (از ریشه عَکفَ)، مفهوم اقامت مکانی مورد نظر است، مثل اقامت
در مکه (حج ۲۵ و بقره ۱۲۵) یا اقامت و اعتکاف در مساجد (بقره ۱۸۷). اعتکاف در
بُتخانه، پرستش بُتها و ادامه آن است.
۱۸۲ - قرآن واژه «جهل» را در موارد زیادی مقابل «حلم» قرار داده است، نه «علم».
از نظر تئوری، جهل مقابل علم است، اما در عمل، غلبه خشم و شهوت و هوی و هوس بر
عقل را «جهل»، و تسلط عقل بر احساسات را نشانه «حلم» میشمرند.
۱۸۳ – این فضیلت را، که ناشی از توجه ویژه خداوند به آن قوم، به عنوان اولین
اُمت دارای شریعت و کتاب بود، در بقره آیات ۴۷ و ۱۲۲، جاثیه ۱۶ و دخان ۳۲
مییابید.
۱۸۴ - اغلب مفسرين و مترجمين، كلمه «ابتلاء» را آزمون و سنجش معنا كردهاند.
اما خدا نيازى به آزمون آدمیان و كسب اطلاع از نتيجه آن ندارد، البته قرار
گرفتن در كوره سختیها براى آبديده شدن و تحقّق يافتن استعدادها و گوهرهاى نهان
در وجود آدمى است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان