به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱ – (ای پیامبر) از تو درباره انفال (غنائم جنگی= ثروت‌های ملی) می‌پرسند؛۱ بگو: انفال از آنِ خدا و رسول است (به مصارف عمومی باید برسد)، پس اگر (به راستی) ایمان دارید، (بر سرتقسيم غنائم جدال نکنید و) از خدا پروا گیرید و میان خود (به جای اختلاف) اصلاح و سازگاری برقرار سازید.

۲ – جز این نیست که مؤمنین (راستین) کسانی هستند که هرگاه خدا یاد شود، (از خطاهاي خود) دل نگران شوند،۲ و چون آیات او بر آنها تلاوت شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگارشان توکل کنند.

۳ – همان کسانی که نماز را به پا می‌دارند و از آنچه روزی‌شان دادیم (به نیازمندان) انفاق می‌کنند.

۴ – آنها همان مؤمنین راستین‌اند که نزد پروردگارشان درجاتی (بلند) و آمرزش و رزقی گرامی دارند.

۵ – همانطور که پروردگارت تو را از خانه‌ات (برای هجرت) خارج کرد و برخی از مؤمنین (نسبت به ترک شهر و دیار خود) بسیار ناراضی بودند؛۳

۶ – (برای رفتن به جبهه بدر نیز) با تو درباره (فرمانی) حق، پس از آنکه (ضرورت آن) روشن گشته بود، مجادله می‌کردند،۴ انگار به سوی مرگ رانده می‌شدند و (به چشم خویش آن را) می‌دیدند!

۷ – و (به یاد آرید) هنگامی که خدا (تسلط ودستیابی به) یکی از آن دو گروه (کاروان تجاری قریش، یا لشکر آنها) را به شما وعده داد و شما دوست ‌داشتید که آن (کاروان تجارتي) غیر مسلح نصیب شما گردد.۵ حال آنکه خدا می‌خواست با کلمات خویش۶ (قوانین و نظامات مؤثرش) حق را پابرجا سازد و دنباله (ریشه) کافران (متجاوز) را برکَنَد.

۸ – تا حق را مستقرّ سازد (به کرسی بنشاند) و باطل را براندازد، هرچند مجرمان را خوش نیاید.۷

۹ – (به یاد آورید) زمانی که (در مواجهه با سپاه مجهّز دشمن در جنگ بدر، با تمام وجود) از پروردگارتان طلب یاری می‌کردید،۸ پس دعایتان اجابت كرد۹ (و گفت) که:من شما را به هزار فرشته پی در پی یاری کننده‌ام.۱۰

۱۰ – و خدا این (وعده یاری) را جز برای خوشحالی (تقويت روحیه و امیدواری) شما قرار نداد، تا دل‌هایتان بدان آرام گیرد۱۱ و (مطمئن شوید که) یاری تنها از جانب خداست که خداوند مسلماً شکست ناپذیر فرزانه است.۱۲

۱۱ – (به یاد آرید) آنگاه را که (در ساعات هول‌آور پیش از درگیری با سپاهی چند برابر) خوابی سبک، که آرامشی از جانب او بود، شما را فرا گرفت۱۳ و بارانی از آسمان بر شما فرو بارید تا پاکیزه‌تان سازد و وساوس شیطانی (نگرانی كشته و مجروح يا اسير شدن) را از میان ببرد۱۴ و دلهای شما را محکم و متّحد و گام‌هایتان را استوار سازد.۱۵

۱۲ – (به یاد آر) آنگاه که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم (مؤید و پشتیبان‌تان هستم)،۱۶ پس کسانی را که ایمان آورده‌اند پایداری بخشید، (من نیز) به زودی در دل کسانی که (با آواره ساختن مسلمانان و سلب آزادی مذهب) کفر ورزیدند، هراس می‌افکنم،۱۷ پس (ای مدافعان)، فراز گردن (گردنکشان متجاوز) و سرانگشتان (پنجه‌های شمشیر برکشیده) آنها را به تمامه قطع کنید.۱۸

۱۳ – این (برخورد قاطع) بدان سبب است که آنها با خدا و رسولش به ستیز برخاستند و هر کس با خدا و رسولش بستیزد،۱۹ بی‌تردید خدا سخت عقوبت است.۲۰

۱۴ – این کیفر (دنیائی) شماست،۲۱ پس (سزاوار است) آن را بچشید و بی‌تردید کافران (محارب) را عذاب آتش (درآخرت) است.

۱۵ – ای کسانی که ایمان آورده‌اید،۲۲ چون با (انبوه سپاه) کسانی که کفر ورزیدند (در میدان جنگ) برخورد کردید،۲۳ به آنها پشت (فرار) نکنید.

۱۶ – و هر که در آن روز به آنان پشت کند (بگریزد) - مگر برای تغییر موضع جنگی یا پیوستن به جناحی دیگر - به خشمی از خدا گرفتار می‌شود و جایگاهش دوزخ است که بد سرانجامی است.۲۴

۱۷ – پس (با توجه به نصرت خدا و امدادهای غیبی)، شما آنها را نکشتید (مغرور قدرت خود نشوید)، بلکه خدا آنان را کشت، و تو (ای رسول) آنگاه که تیر (به سوی دشمن جبهه) انداختی، تو نینداختی، بلکه خدا انداخت،۲۵ تا مؤمنان را با آزمونی نیکواز سوی خويش بیازماید،۲۶ خدا مسلماً شنوائی بس داناست.۲۷

۱۸ – چنین است (مشیّت خدا) و خداوند بی‌تردید نیرنگ کافران را سُست (و بی‌اثر) می‌سازد.۲۸

۱۹ – اگر پیروزی می‌خواستید، اینک پیروز شده‌اید و اگر (از اختلاف بر سر غنائم و نافرمانی رسول) دست بردارید، به نفع خودتان است۲۹ و اگر ( به تنازع بر سر منافع مادی) برگردید، ما نیز(از ياری شما) برمی‌گردیم و (اين را نيزبدانید كه) هرگز جمعیت شما ـ هرچند بسیار - سودی برای شما نخواهد داشت۳۰ و بی‌گمان خدا با مؤمنین (راستين) است.


۱ - «انفال»، به غنائم جنگی و ثروت‌های ملی، مثل منابع طبیعی (معادن، جنگل‌ها، رودخانه‌ها و...)، که متعلق به همه ملت است، گفته می‌شود و نباید کسی آن را به خود اختصاص دهد. اصل این واژه از «نفل» است که دلالت بر فزونی و زیادت می‌کند، مثل: نمازهای اضافه بر واجب که «نافله» نامیده می‌شود و نوه که اضافه بر فرزند است.
منظور از انفال در این آیه، غنائم به دست آمده از جنگ بدر، اولین نبرد مسلمانان با کافران قریش است که طبق سنّت جاهلیت نصیب جنگ آوران پیروز می‌شد، اما در این آیه انفال را از ثروت‌های ملی می‌شمارد که باید به نیازمندان و مصارف عمومی برسد. در ضمن این اولین تجربه مسلمانان در غنیمت گرفتن از دشمن و آموزش آنها در تعیین مصرف غنائم می‌باشد.

۲ - وَجَل را نیز ترس ترجمه می‌کنند. از پنج باری که این واژه در قرآن تکرار شده، سه مورد آن با قلب آمده است: «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (انفال ۲، حج ۳۵، مؤمنون ۶۰) و ۲ مورد دیگر (حجر ۵۲ و ۵۳) نیز در توصیف دل نگرانی و اضطرابی که بر ابراهیم(ع) نسبت به مهمانان ناشناخته (فرشتگانی در قالب آدمی) که بر او وارد شدند، دست داده بود. از مجموعه این موارد چنین فهمیده می‌شود که وَجَل، ناآرامی و اضطرابی درونی نسبت به خطری در آینده است. به تعبیر قرآن، کسانی به همه تکالیف خود عمل می‌کنند و همه حقوق اجتماعی خود را به نیازمندان می‌پردازند، اما چون می‌دانند رهرو مسیری به سوی پروردگار عالمين هستند؛ به مختصر انجام تکالیف راضی و قانع نمی‌شوند و اعمال کثیر خود را در برابر پروردگار عظیم، قلیل و ناچیز می‌شمارند. ن ک به: خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه بند ۵ (أَنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ يُصْبِحُ وَ لاَ يُمْسِي إِلاَّ وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلاَ يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا) و خطبه ۱۹۳ بند ۱۳ در وصف متقون (لاَ يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ اَلْقَلِيلَ وَ لاَ يَسْتَكْثِرُونَ اَلْكَثِيرَ).

۳ – جنگ بدر به فاصله کمی پس از هجرت پیامبر و برخی مسلمانان از مکه به مدینه رخ داده است، بنابراین ارتباط نارضایتی خروج از مدینه برای مقابله با سپاه مجهز کافران، با نارضایتی خروج از مکه براي هجرت روشن است، هرچند برخی مفسرین آنرا به نارضایتی در عدم تقسیم غنائم نسبت داده‌اند.

۴ – معنای اصلی جدال، محکم کردن و تابيدن نخ و ريسمان است و در مجادله ميان انسان‌ها، طرفين با بحث و گفتگوی خصمانه تلاش می‌کنند گِره اعتقادات خود را محکم‌تر و پيوستگی نظريات طرف مقابل را سُست‌تر کنند و به اين وسيله همچون دو کُشتی‌گير يكديگر را مغلوب نمايند. اين واژه ۲۹ بار در قرآن آمده و از ويژگی‌های آدمی است که نه تنها از جسم و جان و موجوديت خود، بلکه از حيثيت و آبرو و آرمان (حتی باطل) خويش هم به سختی دفاع می‌کند.
واژة جدال علاوه بر اين آيه، در دو آيه ديگر نيز با حرف اضافه «عن» آمده است که مفهوم مجادله را از حالت تعرضی عليه ديگری، به دفاع از آنها تبديل می‌کند: سوره نساء آيه ۱۰۷ (وَلا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ...)، و آيه ۱۰۹ (هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاهِ الدُّنْيَا...)

۵ – غزوه بدر نخستین نبرد مسلمانان و کافران (مشركان مکه) بود که در ۱۷ رمضان سال دوم پس از هجرت در منطقه «بدر» روی داد. مسلمانانی که قصد مصادره کاروان تجارتی قریش (متعلق به ابوسفیان و سایر سرکردگان سرکوبگر مکه، در عوض اموالشان كه توسط آنها مصادره شده بود ) را داشتند، به صورت غیر منتظره با سپاه هزار نفری دشمن، که از قصد پیامبر آگاه شده و برای مقابله انتقامی به منطقه آمده بود، مواجه گشتند. مسلمانان که در موقعیت مسلطی نسبت به کاروان تجارتی قرار داشتند، ترجیح می‌دادند به جای نبرد با سپاه مجهز و مسلح دشمن، به مصادره آسان و بی‌خطر و پُرغنیمت کاروان بپردازند، اما مشیّت خدا گزینش انتخاب سخت تر با سودی سرشار در سرائی دیگر بود.

۶ – منظور از «کلمات الله» در این آیه به نظر می‌رسد آثار تحقّق یافته اراده و امر خدا در آفرینش جهان هستی باشد. کلمه از ریشه «کـَلمْ»، در اصل به معنای تأثیر است. به زخم ناشی از تأثیر شمشیر و نیزه، کـَلمْ و به آنچه با چشم یا گوش درک مى‌شود و در شنونده تأثیر می‌گذارد کلام می‌گويند. در قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا (کلمة من الله) نامیده است، زیرا تحت تأثیر القای نیروی فرشته‌ای حامله شد و تأثیری عظیم در تاریخ بنی‌اسرائيل گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی» مبتلا ساخت. در اینجا نیز کلمات همان امتحانات صبر، ایثار، مجاهدت، مهربانی و... می‌باشد که تماماً تأثیرگذار و سازنده روح آدمی هستند.

۷ – معنای ریشه‌ای «جرم»، انقطاع و بریدگی است. گناه از آنجائي جرم محسوب می‌شود که موجب بریدن از خدا، خلق او و عمل صالح است.

۸ – استغاثه (در باب استفعال) طلب «غیث» (باران) است. اما برای باران کلمات مختلفی مثل: ماء، مَطَر، وابل، صیّب، وَدْق، و طَل در قرآن آمده است. غیث به باران رحمتی گفته می‌شود که تشنه کامان کویر درصحاری خشک و تفتیده در طلب آنند. بنابراین مفهوم نجات از خشکسالی یا بلاء و مصیبت دراين كلمه بر کلمات مشابه غلبه دارد و به همین دلیل خدا را در دعا «غیاث المستغیثین» (باران سيراب كننده تشنگان - فریادرس گرفتاران) می‌خوانند.

۹ – معنای «اجابت»، رفع موانع برای رسيدن به حاجات است. در زبان عربی به جهانگرد «جوّاب» می‌گویند که با طی طریق مانع مسافت را برمی‌دارد. مانع ما نيز برای اجابت دعا، خودمان هستیم، پس با دور شدن از خودخواهی‌ها مانع از بین می‌رود و به خواسته‌های خدائی خود می‌رسیم. به همین دلیل دعاهای به ظاهر غیر ممکن پیامبران اجابت شده است. ر.ک. به مقاله «اجابت دعا» در سه قسمت از همین قلم.

۱۰ – در آیات ۱۲۳ تا ۱۲۷ سوره آل‌عمران نیز که به تجربه نبرد بدر پرداخته، به ارقام سه هزار و حتی پنج هزار نیروهای امداد غیبی اشاره کرده است که گویا هر کدام به مرتبه یا مرحله‌ای از این امداد اشاره دارد. «مُرْدِفِينَ» از ریشه «رَدَفَ»، از پی هم آمدنی است که هر کدام دیگری را در پشت خود دارد و همچون سلسله مراتب یک پدیده به دنبال هم هستند.

۱۱ – بشارت به خبر مسرّت بخش یا اندوهباری گفته می‌شود که اثرش در پوست صورت (بَشره) ظاهر می‌گردد. در آیه ۱۲۶ سوره آل‌عمران نیز این امدادها را فقط بشارتی برای تقویت روحیه‌ها شمرده است ( نه دخالت عملی فرشتگان).

۱۲ – صفت «عزیز» در زبان عربی، دلالت بر عزّت مطلق، یعنی ابرقدرت بودن می‌كند كه دستی بالای دست او نیست. از این نظر، به شاهان نیز «عزیز» می‌گفتند. مثل عزیز مصر (فرعون). زمین بلندی را كه آب بر آن سوار نمی‌شود نیز «عزاز» می‌گویند. اما صفت حكیم دلالت بر محكم و مبرای از عیب و نقص بودن می‌كند، همچون جسم محكمی كه نشكن و یكپارچه است. خدا حكیم است، چون كارش کامل است و رخنه و راهی برای نفوذ خرابی و نقص در آن نیست.

۱۳ – نگرانی و اضطراب ضربان قلب را بالا می‌برد و آرامش را سلب می‌کند، همچنانکه در «یوگا» نیز حتی پنج دقیقه آزاد کردن ذهن از فکر و خیال، مثل آبی که بر آتش ریخته شود، به شخص خواب و آرامشی رضایت بخش می‌دهد.

۱۴ – باران‌های مناطق استوائی، هرچند کم می‌بارند، اما شدید و سیل آسایند و همچون دوشی پُر قدرت، پیاده را از گرد و غبار راه و عرق گرما و خستگی پاک می‌کند و شادی و نشاط استحمام می‌آورد. برخی مفسرین «بردن رجس از مؤمنان» را نگرانی ناشی از دست یافتن دشمن بر چاه‌های آب منطقه و ترس از تشنه ماندن مطرح کرده‌اند که با جمع شدن آب در گودال‌های آن سنگستان، نگرانی زائل گردید.

۱۵ – معنای «رَبَطَ»، بستن است، وقتی چیزی گسیخته و اجزاء آن از هم جدا شده باشد، چسباندن و به هم پیوند دادن آن موجب «ارتباط» مجدد می‌گردد. در مشکلات و مصائب نیز گوئی دل آدمی از جا کنده می‌شود و آرامش و ثباتش دستخوش ترس و تزلزل می‌گردد. ربط دادن دل‌ها، همان دل قوی داشتن و روحیه پیدا کردن است که در آیات ۱۴ سوره کهف، ۱۰ قصص و ۱۱ انفال به آن اشاره شده است. برقراری اتحاد میان آحاد یک ملت نیز نوعی ربط دادن است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل‌عمران ۲۰۰). رباط الخیل نیز ظاهرا به اسبان بسته شده به ارابه‌های جنگی که نیروی مضاعف ایجاد می‌کنند گفته می‌شود.

۱۶ – جمله «من با شمایم» خطاب به فرشتگان، نشان می‌دهد آنها نیز همچون آدمیان به امداد و تقویت نیازمندند.

۱۷ – رعب افکندن به دل کافران را خدا به خود نسبت داده است (سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ) آیا چنین عملی جنبه معجزه داشته یا از آثار و نتایج طبیعی انکار حق در دنیاطلبی بوده است؟ برای مجاهدین فی سبیل الله که شکست و شهادت هم پیروزی محسوب می‌شد، رُعب و وحشت از جنگ رنگ می‌باخت، اما برای کسانی که هدفشان زنده ماندن و بهره‌مندی هر چه بیشتر از زندگی بود، مختصر جراحتی هم مصیبت محسوب می‌شد.

۱۸ – در ادوار پیشین که هنوز توپ و تانک و مسلسل اختراع نشده بود، شمشیر و نیزه حربه عمومی به شمار می‌رفت و بریدن سرهای گردنکش و سرپنجه‌های ستم مؤثرترین شیوه ریشه‌کنی تجاوز و قاطع‌ترین نحوه برخورد با دشمنان بود، هرچند در افکار عمومی این زمان، بمباران هزاران غیرنظامی و نابودی یک شهر کمتر خشونت محسوب می‌شود تا گردن زدن‌های امثال داعش و البته بدیهی است که هر دو جنایت محسوب می‌شود.

۱۹ - معناى «شقاق»، جدا و شقه شدن از چيزى يك‌پارچه است از طريق دشمنى و مخالفت. به اصطلاح عاميانه، هر كه با حق در افتد، وَراُفتد! منظور از شقاق با خدا مقابله با كتاب و دين است.

۲۰ - سخت كيفر ترجمه «شديدالعقاب» است. عقاب چيزى است كه در عقب هر كارى مى‌آيد و سرانجام و عاقبت آن است.

۲۱ – میان «ذَلِكَ » در آغاز آیه ۱۳، با «ذَلِكُمْ» در آغاز آیات ۱۴ و ۱۸ باید تفاوتی باشد، وگرنه تغییر نمی‌کرد. ظاهراً ذلک ناظر به سوم شخص (دیگران) و ذلکم ناظر به دوم شخص (مخاطب) می‌باشد و نتیجه عمل خود آنها را نشان می‌دهد.

۲۲ – بسیاری از مترجمین جمله «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» را برای سهولت و سادگی، به «ای مؤمنان» ترجمه می‌کنند، اما در خطاب: ای مؤمنان، ثبات و «هویت» جلوه می‌کند و در: «ای کسانی که ایمان کرده‌اید»، انگیزه و «حرکت».

۲۳ – واژه «زَحْف» که تنها یکبار در قرآن به کار رفته، روبرو شدن با دشمن در جنگ است، دشمنی که انبوه و مسلح است.

۲۴ - معنای «صیرورت»، شدن و تحول یافتن و رسیدن است، اهل لغت مصیر را مصدر میمی و اسم مکان معنا کرده‌اند، یعنی بازگشتگاه، اما مصیر با مرجع و مسیر فرق دارد؛ در این واژه، سرانجام تحولات و محصول فرآیند مورد نظر است. مشتقات این واژه ۲۹ بار در قرآن تکرار شده است. مثل: الی الله تصیر الامور (امور به سوی خدا برمی‌گردد)، الیک المصیر، الی الله المصیر، الیّ المصیر، الینا المصیر، بئس المصیر، ساءت مصیرا، مصیرکم الی النار.

۲۵ – این همان اصل «وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» (تکویر ۲۹) است که محدودیت اختیار و خواست انسان را در چارچوب اراده و خواست خداوندگار عالم نشان می‌دهد. کشاورز زمین را شخم می‌زند و بذرافشانی و آبیاری می‌کند، اما با نگاهی فراتر، آفریدگارِ ابر و باد و مه و خورشید و خاک و حِرَد آدمی است که دانه را به بر و بار می‌نشاند. پس نه جبر است و نه اختیار مطلق. کشاورز با اختیار و انتخابش در میدان مشیّت الهی، خود را با نظامات مقدّر او منطبق می‌سازد و به محصولِ مطلوب می‌رسد. رسول خدا نیز با افکندن تیری به سوی دشمن، به میدان مقابله با متجاوزین شتافت و در مسیر مشیّت الهی و امدادهای غیبی قرار گرفت. اگر جمله «إِذْ رَمَيْتَ» نیامده بود، نقش او نادیده گرفته شده و پیروزی بدر معجزه‌ای غیربشری تلقی می‌شد، اما ارجاع پیروزی به اراده خدا، تذکری برای مغرور نشدن به «خود» و تدابیر جنگی اتخاذ شده است.

۲۶ – «بَلاء حَسَناً» آزمونی نیکو و پُر خیر و برکت برای مؤمنینی بود که مقابله با سپاهی سه برابر خود را با توکل به خدا و نیروی ایمان پذیرفتند.

۲۷ – تأکید بر سمیع و علیم بودن خدا در این آزمون، اجابت استغاثه‌های مؤمنان و ارتباط دو سویه خالق و مخلوق را نشان می‌دهد.

۲۸ - معنای کید، طرح و تدبیر و نقشه‌هائی است که علیه دشمن کشیده می‌شود. اگر معنای هدایت، رهبری به مقصود و رسیدن به هدف است، ضلالت معنای معکوس دارد. «فی ضلال» بودن نقشه‌های نیرنگ‌آمیز، خبر از شکست قطعی آنها می‌دهد، همچنانکه نقشه‌های فرعونیان علیه موسی و بنی‌اسرائیل به شکست انجامید.

۲۹ – هشدار «إِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ» ظاهراً ناظر به مشاجرات و اختلافاتی است که بر سر تقسیم غنائم جنگ بدر میان برخی تازه مسلمانان امتیاز طلب پیش آمده بود و برحسب برخی گزارشات تاریخی انتظار غنیمت بیشتری، به دلیل مجاهدت بیشتر خویش در نبرد، داشتند و از تقسیم به تساوی غنائم میان سپاه ناراضی بودند. تذکر اولین آیه این سوره «فَاتَّقُواْ اللهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ» نیز ناظر به همین بگو مگوها و منازعات و دعوت آنها به آشتی و اصلاح میان یکدیگر است.

۳۰ – جمله اگر برگردید ما نیز برمی‌گردیم «وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ» هشداری جدّی است که با وجود دستیابی به پیروزی درخشان بر سپاهی سه برابر، اگر نعمت خدا را نادیده بگیرید و بخواهید به تمایلات منفعت طلبانه و منازعات خود برمی‌گردید، ما نیز (از نصرت و یاری شما) برمی‌گردیم. مشابه همین هشدار را در آیه ۸ سوره اسراء به بنی‌اسرائیل مشاهده می‌کنیم «وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا». جمله «وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ» نیز که هشدار دیگری در پرهیز از غرور پیروزی و غفلت از امدادهای غیبی است، در آیه ۲۵ سوره توبه (وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا) نیز آمده است.

ترجمه عبدالعلى بازرگان