به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۶۴ – ای پیامبر، (یاری) خدا برای تو و مؤمنانی که پیرو تو هستند کافی است (به او توکل کنید و نگران نباشید).

۶۵ – ای پیامبر، مؤمنین را به پیکار (با دشمن) مشتاق کن،۹۲ اگر بیست نفر از شما صابر (مقاوم) باشند، بر دویست نفر غلبه می‌کنند و اگر صد نفر، بر هزار تن از کسانی که (حقیقت توحید و حقوق مردم را) انکار کردند پیروز خواهند شد، زیرا آنها مردمی هستند که (حقیقت را) در نمی‌یابند.۹۳

۶۶ – (ولی) اینک خدا بر شما سبک گرفت و (انتظارش را از شما کاست و با توجه به عملکردتان) دانست که در شما ضعفی است، پس اگر (در این شرایط) صد نفر از شما صابر باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند۹۴ و اگر هزار نفر باشند، به اذن خدا۹۵ (طبق نظامات او) بر دو هزار نفر پیروز می‌شوند و (چنین است که) خدا با صابرین است.۹۶

۶۷ – هیچ پیامبری را نسزد که برای او اسیرانی باشد (تا برای آزادی آنان فدیه بگیرد)، مگر زمانی که در زمین (میدان نبرد) دشمن را زمینگیر (متوقف و تار و مار) ساخته باشید.۹۷ شما (به انگیزه اسیر گرفتن) بهره‌های دنیا را طلب می‌کنید در حالی که خدا (برای شما زندگی) آخرت را می‌خواهد۹۸ و خدا شکست ناپذیری محکم کار است.

۶۸ – اگر نبود قانونی (موهبت اختیار و عمری مهلت به آدمی برای امتحان) که از سوی پروردگارت (بر قانون علت و معلولی و بازتاب فوری عواقب اعمال سوء) پیشی گرفته،۹۹ در آنچه (از اسیران که به نیّت منافع دنیائی) گرفتید عذابی بزرگ دامنگیرتان می‌شد.۱۰۰

۶۹ – پس (اما) از غنائمی که (با غلبه بر دشمن) به دست آورده‌اید، حلال و گوارا بخورید و از خدا پروا کنید که خدا آمرزنده‌ای مهربان است.

۷۰ – ای پیامبر، به اسیرانی که در دست شما هستند بگو: اگر خدا خیری در دل‌های شما بیابد (استعدادی برای اصلاح و ایمان از خود نشان دهید)، بهتر از آنچه (آزادی که) از شما گرفته شده، به شما خواهد داد و شما را می‌بخشاید که خدا بخشنده‌ای مهربان است.۱۰۱

۷۱ – اگر (هم با ریاکاری و نمایش ایمان) قصد خیانت به تو را داشته باشند، (مهم نیست) آنها قبلا نیز به خدا (ارزش‌های اخلاقی) خیانت کرده‌اند، ولی خدا (تو را) بر آنها مسلط کرد (نگران مباش، یاری خدا همیشگی است).

۷۲ – مسلماً کسانی که ایمان آوردند، و (در راه ایمان از دیار خود مکه) هجرت کردند و با مال و جان در راه خدا جهاد کردند، و (همچنین از مردم مدینه) کسانی که (مهاجران را) پناه دادند و یاری کردند (و انصار نام گرفتند)، آنها دوستان (و حامیان) یکدیگرند۱۰۲ و (اما) کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند (حاضر نشدند از خانه و زندگی و دیار خود به خاطر ایمان‌شان بگذرند) برای شما هیچ دوستی (تعهد سرپرستی و وظیفه حمایتی) نسبت به آنها نیست، مگر آنکه (حاضر شوند) مهاجرت کنند۱۰۳ و (اما) اگر از شما در (امر) دین یاری خواستند (مشرکین به خاطر ایمان در فشارشان گذاشتند)، یاری (آنان) بر شما واجب است،۱۰۴ مگر آنکه (این یاری) بر علیه قومی باشد که میان شما و آنها پیمانی (برای عدم تعرّض) باشد.۱۰۵

۷۳ – و کسانی که کفر ورزیدند (حق آزادی انتخاب دین را نفی کردند و مردم را از آن به زور باز داشتند، آنها نیز) دوستان (حامیان و هم پیمان) یکدیگرند. اگر شما (فرمان حمایت از مظلومان را اطاعت) نکنید، فتنه و نابسامانی بزرگی در زمین (مکه و مناطق دیگر با اخراج و آواره ساختن مسلمانان) پدید می‌آید.۱۰۶

۷۴ – و (در مقابل) کسانی که ایمان آوردند و در راه خدا هجرت و جهاد کردند، و نیز کسانی که (مهاجران را) پناه دادند و (در برابر دشمن) یاری کردند، آنها همان مؤمنان حقیقی‌اند! که برای آنان آمرزشی و رزقی کریمانه است.۱۰۷

۷۵ – (علاوه بر پیشتازان اولیه) کسانی که بعداً ایمان آوردند و هجرت کردند و به همراه شما به جهاد پرداختند، (آنها نیز) از خودِ شما هستند و(لی) در کتاب (شریعت) الهی، خویشاوندان نسبت به یکدیگر (در تقدّم میراث، نسبت به سایر مؤمنین) سزاوارترند و خدا دانای بر همه چیز است. ۱۰۸


۹۲ – برانگیختن، ترغیب و تشویق کردن، البته ترجمه خوبی برای فعل امر «حَرِّضِ» می‌باشد، اما نکته‌ای در این کلمه نهفته است که متأسفانه معادل فارسی مناسب‌تری برای یافت نمی‌شود. از سه موردی که این کلمه در قرآن آمده، دو بار آن درباره جنگ است (نساء ۸۴ و انفال ۶۵) و مورد سوم دلالت بر بیماری یعقوب از غم گمگشته‌اش یوسف می‌کند: «قَالُوا تَاللهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّىٰ تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ» (یوسف ۸۵). پس سخن از عشق و اشتیاق به گمشده‌ای است که دوری از آن، شخص را بیمار می‌کند. جهاد در راه خدا برای مؤمن راستین همان گمشده و میدان مطلوبی است تا از مال و جان در راه معبود بگذرد. امام علی(ع) که جانبازترین مجاهد فی سبیل الله در عهد رسول(ص) بود، در وصف جهاد آورده است:
«جهاد، دری از درهای بهشت است که خدا آن را برای اولیای ویژه خود گشوده است، جهاد، به جامه تقوا درآمدن، زره رخنه ناپذیر الهی و سپر محکم خدائی است، پس هر کس آن را با بی‌میلی ترک کند، خدا جامه ذلت بر او بپوشاند و به انواع بلاها، زبونی و بی‌غیرتی دچار گردد و...» (خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه).

۹۳ - «تفقه» از ريشه فـَقـَهَ، از علائم ظاهرى به نتايج باطنى رسيدن و تجزيه و تحليل و نتيجه‌گيرى از اطلاعات اوليه است. فقيه (در اصطلاح شرعى) به كسى گفته مى‌شود كه از ادله اوليه شرعیه بتواند پاسخ و راه حلى براى مسائل روز پيدا كند. هر چند معناى فقاهت در قرآن بسيار گسترده‌تر بوده و به تحقيق و شناخت پيدايش حيات در روى زمين و معضلات اجتماعى هم كشيده مى‌شود (به نوشته‌اى از همين قلم در كتاب متدولوژى تدبر در قرآن تحت عنوان فقه و فقاهت در قرآن مراجعه كنيد). منظور از «لا يفقهون» اين است كه از استعداد نتيجه‌گيرى و از علائم ظاهرى به نتايج باطنى رسيدن، كه معناى فقه و تفقه است، استفاده نمى‌كنند. نه اينكه عقل و شعور ندارند. در ضمن واژه تفقه در این سوره بیش از بقیه سوره‌های قرآن به کار رفته است.

۹۴ – میزان صبر و مقاومت آدمی تابع ایمان و انگیزه و آگاهی است. آیه ۶۵ این سوره شرایط ایده‌آلی را مطرح می‌سازد که یک مؤمنِ صابر قدرت غلبه بر ده نفر از منکران را دارد؛ صبرِ پیشتازان دوران مکه، که بین پُتک و سندان سختی‌ها سرکوب شده بودند، چنین توان و تناسبی یافته بود، اما در دوران مدینه، با پیوستن نومسلمانانی که چنان سابقه و تربیتی نداشتند، و با اختلاف بر سر غنائم دنیائی، این نسبت به یک پنجم تقلیل یافته بود.

۹۵ - «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه می‌کنند، اما هر اجازه‌ای دو طرف دارد؛ آن که اجازه می‌گیرد و آن که اجازه می‌دهد. و گرنه اجازه گرفتن معنا نمی‌دهد! اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرر داشته و چراغی است که وقتی رهرو به آن می‌رسد، با رنگ سبز اذن عبور می‌دهد. به تعبیر قرآن هر زمین پاکی به اذن پروردگارش نباتش را می‌رویاند (اعراف ۵۸) نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، اذن خداست، اگر خاک آلوده نباشد، اجازه رشد می‌گیرد و استعدادهای درون خود را آشکار می‌سازد. به قول مولوی: کِشت جان را کـَش جواهر مضمر است ابر رحمت پر ز آب کوثر است
دعوت پیامبران نیز جز با آمادگی مردم و پذیرش قلبی آنان، که روی دیگر سکه اذن الله است، تحقق نمی‌یابد. این همان «لا اکراه فی الدین» و ضرورت آزادی اندیشه است.

۹۶ – به پاورقی ۸۵ همین سوره نگاه کنید.

۹۷ - واژه «ثـَخـِنَ» علاوه بر اين سوره، در آيه ۴ سوره محمد نيز آمده است. در زبان عربى وقتى مايعى (مثل شيره) غليظ و بی‌حرکت شود ، همين واژه را براى آن به كار مى‌برند. در جنگ نيز، ضربه كارى به دشمن متجاوز وارد كردن، و زمين‌گير ساختن آن و ممانعت از گسترش تجاوز را «اِثخان» مى‌گويند، نه برای اطفاء آتش خشم از طريق خون‌ريزى و كشتار.
اسیر گرفتن از دشمن، در شرایطی که هنوز توان تهاجمی‌اش باقی است، مشغول گشتن افراد به نگهداری اسیران و غفلت از یورش مجدد آنها می‌باشد، اما وقتی تار و مار شد و انسجام خود را از دست داد، آنگاه می‌توان اسیرشان کرد.

۹۸ – این هشداری است به مسلمانان تا به هوای منافع مادی، از تشکل نیروهای فراری و تجاوز مجددشان غافل نباشند. شگفت آنکه چنین هشداری پس از نبرد بدر داده شده بود، اما مسلمانان در جنگ احُد، پس از پیروزی نخستین، گردنه سوق‌الجیشی احُد را به هوای غنائم، برخلاف توصیه اکید پیامبر، ترک کردند و به سپاه فراری دشمن، که در نخلستان‌های اطراف مدینه پراکنده شده بود، فرصت بازیابی نفرات و تشکل و تهاجمی از پشت جبهه دادند و شاهد پیروزی را، با هزینه شهادت فرمانده خود (حمزه سیدالشهداء) و یک چهارم سپاه، به دشمن واگذار کردند!

۹۹ - سراسر جهان را نظمی فرا گرفته که کوچکترین خلاف قانون را برنمی‌تابد و بی‌درنگ آن را دفع و طرد می‌کند، به استثنای عالم انسان‌ها که به دلیل موهبت اختیار و مهلت و مدتی که خداوند به این وجود عنایت کرده، عکس‌العمل و بازتاب رفتار منفی او تا روز قیامت به تعویق می‌افتد. این مکانیسم را قرآن در آیات متعددی، «کلمه پیشی گرفته» (کلمه سبقت من ربک)، یا کلمه جداکننده (کلمه الفصل) نامیده است (یونس ۱۹، هود ۱۱۰، طه ۱۲۹، فصلت ۴۵، شوری ۱۴ و ۲۱).

۱۰۰ – اسیر کردن انسانی که خدا او را آزاد آفریده، به نیّت کسب منافع دنیائی، آنقدر نزد خدا عظیم است که جز برای دفاع از جان، آنهم فقط در جنگ، مجاز نیست، پس اسیر کردن تنها پس از غلبه کامل بر دشمن برای مبادله اسراء، آزاد کردن از موضع قدرت یا فدیه گرفتن مجاز است.

۱۰۱ – تا جائی که به مؤمنین فرمان می‌دهد اگر اسیران خواستار عقد قراردادی برای آزادی خود (به ازای ارائه خدماتی) شدند، بپذیرید و حتی از مالی که خدا به شما داده (برای آزادی آنها) به ایشان بپردازید (سوره نور آیه ۳۳).

۱۰۲ – درباره مقام ممتاز انصار، آیات ۱۰۰ و ۱۱۷ سوره توبه فرازهای مهمی را مطرح کرده است، جامع‌تر از آن، در آیه ۹ سوره حشر آمده است که نقش آنها را در جایگاه دادن به مؤمنین و به «ایمان» بیان کرده است، علاوه بر آن، بر اشتیاق مهمان کردن مهاجران، و ایثار و بر خود مقدم داشتن آنان، حتی در لوازم خصوصی‌شان، آفرین گفته است.

۱۰۳ – در آن مقطع تاریخی، مهاجرت، نقطه عطف و نشان صادقانه ایمان به شمار می‌رفت. کسانی که هنوز حاضر نبودند در راه خدا از محیط شرک آلود مکه مهاجرت کنند و دست از تعلقات و پا از سرزمین مادری بَرکنند، هنوز آماده پرواز معنوی نشده بودند. وقتی آنها حاضر به حمایت مهاجران و تقویت جبهه ایمان نبودند، انتظاری از حمایت مهاجران نباید می‌داشتند.

۱۰۴ – اما اگر به خاطر ایمان تحت فشار قرار گرفتند، معلوم می‌شود با دشمن نساخته و پایبند به آرمان خود مانده‌اند، در اینصورت، از آنجائی که عموماً خانواده یا خویشاوند مهاجران محسوب می‌شدند، حمایت از آنان ضرورت پیدا می‌کرد. اتفاقاً چنین یاری طلبی را آیه ۷۵ سوره نساء مطرح کرده و مسلمانان را از تعلل در کمک به آنها نکوهش کرده است‌: «وَمَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا».

۱۰۵ – اهمیت پایبندی به پیمان با غیرمسلمانان، تا آنجاست که حتی حمایت از همدینان را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و چنین وظیفه خطیری را لغو می‌کند! و اگر در آیه ۷۵ سوره نساء دستور حمایت از همدینان صادر شده است، به خاطر نقض پیمان توسط قریش در سال ۸ هجرت بود که مسلمانان را به فتح مکه و نجات مؤمنین وادار کرد. اولویت پیمان‌های صلح و مناسبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... با کشورهای بیگانه، بر منافع ملی تا جائی است که هیچ نظام اسلامی مجاز نیست برای تعقیب مخالفان مسلح خود، قوانین داخلی آن کشورها را، برای مجازات پناهندگان نقض کند: نساء ۹۰ - إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىٰ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ... فاعتبروا یا اولی الابصار!

۱۰۶ - منظور از «فتنه»، اخراج و آواره کردن مردمی از شهر و دیار خود می‌باشد. چنین فتنه‌ای به صراحت قرآن از قتل شدیدتر است (وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ) و به تصریح روشن‌تر در آیه ۲۱۷ بقره، آواره کردن مردم از قتل بزرگتر است (...وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ...).

۱۰۷ - منظور از رزق کریم، نه فقط خوردنی‌ها، بلکه برآورده شدن همه نیازهای جسمی و روحی انسان، به صورتی احترام‌آمیز و بزرگوارانه است. واژه کریم (و کریماً) جمعاً ۲۷ بار در قرآن آمده است که ۶ مورد آن در وصف رزق ربوبی در بهشت آمده است (انفال ۴ و ۷۴، حج ۵۰، نور ۲۶، سبا ۴، احزاب ۳۱).

۱۰۸ - گاهی ممکن است ارتباطات عمیق ایمانی با همفکران موجب فراموشی حقوق خویشاوندان گردد. در این آیه برای حفاظت از حقوق خویشاوندان در انفاق و ارث، اولویت را به سلسله مراتب خویشاوندی می‌دهد تا اعتقادات و ایدئولوژی به پیوندهای خونی آسیبی نزند.

ترجمه عبدالعلى بازرگان