به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱۵ – و هرگاه آیات روشنگر ما بر آنها خوانده شود، کسانی که امیدی (باور و انتظاری) به لقای ما ندارند، گویند: (اگر می‌خواهی سُخنت را بپذیریم) قرآنی غیر از این بیاور (که سازگار با سنّت‌های ما باشد) یا آن را تغییراتی (متناسب با نظام فکری موجود) بده؛ بگو: من حق ندارم خودسرانه آن را تغییر دهم، بلکه تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روز بزرگ می‌ترسم.

۱۶ - بگو: اگر خدا می‌خواست، آن را بر شما تلاوت نمی‌کردم و (خدا) بر آن آگاهتان نمی‌کرد؛ من پیش از آن (که قرآن بر من وحی شود) عمری میان شما به سر برده‌ام (و هرگز چنین سخنانی نگفته بودم)، چرا اندیشه نمی‌کنید؟

۱۷ - پس (اگر دروغ گفته باشم) کیست ستمگرتر از آنکه دروغی را بر خدا نسبت دهد یا (اگر راست گفته باشم) آیات او را دروغ شمارد، مسلماً خدا مجرمان را موفق نمی‌دارد.۲۵

۱۸ - به جای خدا چیزهائی را بندگی می‌کنند که نه (می‌توانند، در صورت ترک عبادت) ضرری به آنها برسانند و نه سودی دارند، و می‌گویند: این (بُت)ها شفیعان ما نزد خدا هستند! بگو: خدا را به چیزی خبر می‌دهید که در آسمان‌ها و زمین (چنین شفیعانی را) نمی‌شناسد. او منزه است از آنچه شرک می‌ورزند.

۱۹ - و مردم (پیش از موهبت اختیار، به فرمان غرایز عمل می‌کردند و) جز امتی واحد (یکدست و مشغول به دنیا) نبودند، پس (با ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی و قرار گرفتن میان دوراهی انتخاب) اختلاف ورزیدند؛۲۶ و اگر نبود کلمه‌ای (مهلت مؤثری که) از جانب پروردگارت (بر نظام عکس‌العمل طبیعی اعمال) پیشی گرفته (و موجب تعویق بازتاب اعمال‌شان تا آخرت شده است)،۲۷ در موارد اختلافشان داوری می‌شد (به عقوبت اختلافشان در دنیا گرفتار می‌شدند).

۲۰ - می‌گویند: چرا (همچون پیامبران پیشین) معجزه‌ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟۲۸ بگو: (اطلاع از امور) غیب منحصر به خداست (من مطلع از مشیّت خدا نیستم)، پس منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم.

۲۱ - هرگاه انسان (ناسپاسان) را پس از زیانی که به آنها رسیده باشد رحمتی بچشانیم، در چنین شرایطی (که باید متوجه لطف خدا و شاکر نعمت او باشند و این را آیه و نشانه رحمت او بشمارند،) واکنش متضادی در برابر آیات ما دارند (توفیق خود را به حساب خوش شانسی، همت و هنر خود، حمایت دیگران یا عنایت معبودان باطل می‌گذارند و سلامتی و راحت خود را در مسیر باطل به کار می‌برند). بگو: خدا تدبیر سریع‌تری (برای خنثی کردن تدابیر باطل شما) دارد، مسلماً فرشتگان ما آنچه (علیه حق) تدبیر می‌کنند، ثبت و ضبط می‌کنند.

۲۲ – اوست آنکه شما را در خشکی و دریا سیر می‌دهد، حتی (پیش می‌آید که گاهی) در کشتی هستید و بادی موافق و مطبوع (کشتی نشینان را به سوی مقصد به پیش) می‌راند که (ناسپاسان) بدان شادمانی (متکبرانه و غافلانه) می‌کنند، (اما در شرایطی متفاوت) تندبادی سخت بر آنان وزیدن می‌گیرد و از هر سو امواجی بر آنها می‌تازد و (به گونه‌ای که) احساس می‌کنند کاملا در سلطه آن قرار گرفته‌اند؛ (در این شرایط) خدا را خالصانه (به صورت فطری و بی‌واسطه) می‌خوانند۲۹ که: اگر ما را از این (ورطه هلاکت) نجات دهی، به یقین از سپاس‌گزاران خواهیم بود.

۲۳ – پس همین که (به ساحل امنی) نجات‌شان بخشد، بار دیگر در زمین به ناحق سرکشی می‌کنند؛ ای مردم، (بدانید که) سرکشی شما تنها به زیان خودتان است (آنچه به آن دلبسته‌اید، تنها) بهره مندی (کوتاه مدت) زندگی دنیائی است، سپس بازگشت شما به سوی ماست، آنگاه شما را به آنچه می‌کردید آگاه خواهیم کرد.

۲۴ – جز این نیست که مَثل این زندگی دنیا، مانند بارانی است که از آسمان فرو فرستادیم، پس روئیدنی‌های زمین - در آنچه مردم و چارپایان می‌خورند- با آن آمیخت (آب را در خود جذب کرد) تا آنگاه که زمین زینت گرفت (به گل و چمن آراسته شد) و اهل آن۳۰ پنداشتند که بر (بهره‌مندی از) آن توانائی دارند، (اما) شبی یا روزی فرمان ما (در حادثه‌ای از حوادث متنوع طبیعت) فرا رسید۳۱ و چنان آن را درو کردیم که انگار دیروز وجود نداشته است!۳۲ آیات را این گونه برای مردمی که تفکر کنند توضیح می‌دهیم.

۲۵ – و خداوند (بندگان را) به سرای سلامت (و امنیت ابدی) فرا می‌خواند۳۳ و هر کس را که بخواهد (شایسته بداند) به راه راست (به سوی مقصد سعادت) رهبری می‌کند.

۲۶ – برای کسانی که نیکی کردند (پاداشی) نیکوتر است و بیش از آن،۳۴ و (در قیامت) رخسارشان را تیرگی و ذلت (ناشی از گناه) نمی‌پوشاند،۳۵ آنان بهشتی‌اند و همواره در آن خواهند ماند.

۲۷ – و کسانی که زشتی‌ها را کسب کردند، (دستاوردشان در زندگی انواع بدی‌ها بود) جزای هر بدی، همانند آن است (نه بیشتر) و آنها را ذلتی (ناشی از ظلم‌شان) فرا خواهد گرفت که (در چنین شرایط) نگهدارنده‌ای نخواهند داشت، گوئی رخسارشان را (از شدت سیه روئی) پاره‌ای از شب تاریک پوشانده است، آنها دوزخیانند که در آن جاودان خواهند ماند.

۲۸ – روزی که همه آنها را گرد آوریم، آنگاه به کسانی که شرک ورزیدند گوئیم: شما و معبودان‌تان در جای خود قرار گیرید (در مقام و موقعیت دنیائی خود پاسخگو باشید) آنگاه آنها (رؤسا و مرئوسین، عابدان و معبودان، مستکبران و مستضعفان و...) را از هم جدا می‌کنیم و (در این حال) معبودان‌شان می‌گویند: شما (به حقیقت) ما را بندگی نمی‌کردید (به دنبال منافع خود در نزدیکی به ما بودید).

۲۹ – و خدا میان ما و شما به عنوان گواه کافی است، ما از عبادت شما (نسبت به خود) بی‌خبر بودیم.۳۶

۳۰ – آنجاست که هر کسی به (بازتاب و کیفر) آنچه در گذشته کرده مبتلا می‌گردد و همگی به پیشگاه خداوند، مولای حقیقی خود، بازگردانده می‌شوند و هر آنچه به باطل بافته بودند پنبه می‌گردد (بُت‌ها و معبودان باطلی که در ذهن خود ساخته بودند همچون سراب از نظرشان محو می‌گردد).


۲۵ - فلاح را رستگاری معنا می‌کنند. گرچه رستگاری واقعی در آخرت است، اما کلمه فلاح شامل موفقیت و پیروزی‌های دنیائی نیز می‌شود.

۲۶ - آدمیان در دوران پیش از موهبت اختیار و دمیده شدن روح الهی، همچون حیوانات، در پیروی از غرائز، امتی یکسان بودند و پس از ماجرای ابلیس و بعثت پیامبران برای هدایت بنی‌آدم در دوراهی‌های زندگی بود که اختلاف آغاز گردید، به آیه زیر نگاه کنید:
كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ... (بقره ۲۱۳)
واژه «امت» در قرآن علاوه بر انسان، در مورد همه موجودات روزی زمین و پرندگان آسمان، به دلیل اشتراکشان در پیروی از غرائز و فرمان ژن‌ها را در این آیه می‌بینید: وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ... (انعام ۳۸).

۲۷ –کلمه پیشی گرفته بر نظام علت و معلولی را قرآن در آیات دیگری مطرح کرده است. از جمله: انفال ۶۸، هود ۱۱۰، طه ۱۲۹، فصلت ۴۵، شوری ۱۴.

۲۸ - به تصدیق آیات متعددی از قرآن، (از جمله: انعام ۳۷ و ۱۰۹، یونس ۲۰، انبیاء ۵، شعراء ۴۰) مشرکین از پیامبر اسلام درخواست معجزاتی، مشابه آنچه به موسی(ع) و عیسی(ع) داده شده بود، می‌کردند، باز هم برحسب گزارش قرآن (از جمله: اعراف ۱۳۲ تا ۱۳۵) حتی معجزات نه‌ گانه موسی(ع) نیز در ایمان آوردن فرعون و قومش کارساز نبوده است. پس وقتی مردمانی نخواسته باشند حقیقتی را باور کنند، هر معجزه‌ای را به حساب سِحر و شعبده‌بازی می‌گذارند.

۲۹ - موضوع «خالص كردن دين در عبادت خدا» ۱۲ بار در قرآن تکرار شده است که اهمیت فوق‌العاده این امر را در خداپرستی نشان مى‌دهد و سوره «زمر» بیش از بقیه سوره‌ها (۴ بار در آیات: ۲، ۳، ۱۱، و ۱۴) به این امر پرداخته است. برای کلمه «دین» متأسفانه برگردانی جامع به زبان فارسی نداریم. گفته شده معنای دین، جزا و پاداش است؛ البته به این معنا نیز در قرآن آمده است، اما بُعد دیگر، واژه دین، «قانون اساسی و نظامات حکومتی» است (یوسف ۷۶) که بر اساس آن شهروندان جزا داده می‌شوند. واژه «ایدئولوژی» نیز، که از کلمات وارداتی غرب است، از جهاتی مشابه معنای دین است. به هر حال، خالص کردن دین خود برای خدا، احتراز از شرک و انگيزه‌های غیر‌خدائی در عبادت مى‌باشد.

۳۰ – این مثال به گونه‌ای دوجانبه (مشابهت آدمی با طبیعت) بیان شده تا مخاطب در مثال باقی نمانده و وضع خود را ببیند. ذکر «أَهْلُهَا»، هم کشاورزان و باغداران را تداعی می‌کند، و هم اهل دنیا و وابستگان به زمین و زندگی را.

۳۱ – ضمائر متکلم مع‌‌الغیر: أَنزَلْنَاهُ، أَمْرُنَا، فَجَعَلْنَاهَا، نُفَصِّلُ (به جای ضمیر متکلم وحده)، نشانگر نقش نظامات طبیعت طبق مشیّت و فرمان خداست. ما آدمیان عادت کرده‌ایم حوادث را اتفاقی بدانیم، می‌گوئیم زلزله‌ای شد، سیلی آمد، طوفانی درگرفت و... اما قرآن، به دلیل مسبب الاسباب بودن خدا و جریان داشتن تحولات به فرمان او، همه آنها را به خدا (با ضمیر جمعی «نا») نسبت داده است. قابل توجه این که در این سوره ۵۰ بار خداوند خود را با ضمیر جمعی (نا) معرفی کرده اما در هیچ آیه‌اى، ضمیر فردی از خود سخن نگفته است!

۳۲ - «لَّمْ تَغْنَ»، از ریشه «غَنَی»، دلالت بر بی‌نیاز و خودکفا زیستن در مکانی می‌کند. جالب اینکه این آیه تنها موردی است که چنین فعلی به گیاهان نسبت داده شده است (که هرگز احساس بی‌نیازی و خودکفائی نمی‌کنند)، در بقیه موارد، تماماً درباره اقوام هلاک شده‌ای که احساس بی‌نیازی به خدا می‌کردند، با جمله «كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا» آمده است (اعراف ۹۲، هود ۶۸ و ۹۹). این نیز نکته‌ای است که هدف از مثال، خود انسان است.

۳۳ - «دَارِ السَّلاَمِ» عنوانی است برای بهشت (انعام ۱۲۷)، زیرا هم با سلامی از پروردگار همراه است (یس ۵۸)، هم از سوی فرشتگان (رعد ۲۴، حجر ۴۶، نحل ۳۲)، و هم از سوی بهشتیان (اعراف ۴۶، یونس ۱۰، ابراهیم ۲۳) به گونه‌ای هیچ سخنی غیر سلامت نمی‌شنوند.

۳۴ - «حُسْنَى» دلالت بر زیبائی و نیکوئی می‌کند، که امری کیفی است، اما «زِيَادَةٌ» بر امور کمّی دلالت می‌کند. پس بهشتیان در کیفیت و کمیّت پاداش مضاعفی خواهند داشت.

۳۵ - معنای ظاهری «وجه»، همان چهره و روی آدمی است، اما از آنجائی که روی آوردن به هر چیز، نشانه رویکرد دل به آن است، معنای باطنی این کلمه اهداف و آرمان‌هائی است که به آن روی می‌آوریم. مثلا آنگاه که ابراهیم(ع) پس از روی آوردن به ستاره و ماه و خورشید و مشاهده افول آنان، به آفریدگار آنها روی آورد، گفت: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ...» (انعام ۷۹)، مسلماً متوجه ساختن وجه خود، همان نگاه دل و هدفگیری در زندگی است. اصطلاحات: «ابتغاء وجه الله» (پى‌جوئی وجه خدا) و «یریدون وجه الله» (خواستن وجه خدا) که به کرّات در قرآن تکرار شده (از جمله: بقره ۱۱۵ و ۲۷۲، رعد ۲۲، روم ۳۸ و ۳۹، رحمن ۲۷، انسان ۹، لیل ۲۰، و...) همان جهت و هدف خدائی است که مؤمن به آن روی می‌آورد. چنین است تسلیم کردن وجه خود به خدا (...أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ...- آل‌عمران ۲۰). این که در قرآن گفته شده در قیامت کسانی با وجه خود به آتش می‌افتند، منظور همین اهدافی است که به آن روی آورده‌اند (از جمله اسراء ۹۷، فرقان ۳۴، قمر ۴۸).
«قَتَرٌ» را تیرگی و سیه روئی گفته‌اند، همچنانکه در ادبیات فارسی دلالت بر ننگ و بی‌آبروئی می‌کند. در معنای این کلمه تنگی و کاستی هم وجود دارد. گوئی مجرمان را سیه روئی و ذلت و زبونی فرا می‌گیرد.

۳۶ – این چه کسانی هستند که می‌گویند: ما از تعبّد و سرسپاری شما نسبت به خود بی‌خبر بودیم؟ بُت‌های سنگی و چوبی که شعوری ندارند، متولیان بُتخانه و ارباب زر و زور و تزویر هم که خدا را شاهد میان خود و معبودان‌شان نمی‌دانستند و از سیاه لشگر بودن و نوکری و اطاعت پیروان خود هم بی‌خبر و غافل نبودند، آیا منظور این آیه فرشتگان (که مشرکان بُت‌ها را نماد آنها و آنها را دختران خدا می‌دانستند) و یا اولیاء الهی (که مردم با توسل و تشفّع منحرفانه از توحید دور می‌شوند) نمی‌باشد؟

ترجمه عبدالعلى بازرگان