به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۷۱ – و (ای پیامبر) خبر مهم۸۱ (سرگذشت شگفت آور) نوح را بر آنان بخوان،۸۲ آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر مقام من۸۳ (قیام آگاهی بخش و موضع توحیدی من) و بیدارگری‌هایم۸۴ به آیات خدا بر شما گران می‌آید (و قصد جانم دارید، بدانید که) من بر خدا توکل کرده‌ام (باکی از تهدید و توطئه‌های شما ندارم)، پس تصمیم خویش به اتفاق شریکان‌تان (اربابان و معبودهای‌تان) بگیرید تا پس از آن کارتان بر شما پوشیده نماند (نقشه‌تان را روشن و حساب شده عملی سازید تا بعداً پشیمان نشوید) ، سپس کارم را بسازید (توطئه خود را عملی سازید) و مهلتم هم ندهید.

۷۲ – پس اگر (به دعوتم) پشت کردید، (من زیانی نبرده‌ام زیرا) هیچ پاداشی از شما نخواسته‌ام (که ضرر کرده باشم)، پاداش من تنها بر خداست و فرمان یافته‌ام که از تسلیم شدگان به (امر) او باشم.

۷۳ – با این حال تکذیبش کردند و (سرانجام) او و همراهانش در کشتی را نجات دادیم و آنها را جانشین (کافران) ساختیم و کسانی را که آیات ما را دروغ می‌شمردند غرق کردیم، پس بنگر سرانجام هشدارداده شدگان چگونه بود.

۷۴ – سپس (در نسل‌های) بعد از او رسولانی را (برانگیخته و برای هدایت) به سوی قومشان فرستادیم۸۵ که نشانه‌های روشن برای آنان آوردند، اما آنها حاضر نبودند به آنچه در (نسل‌های) گذشته تکذیب کرده بودند ایمان بیاورند.۸۶ این چنین بر دلهای متجاوزان (از حقیقت) مُهر (تعطیلِ تعقل) می‌نهیم.۸۷

۷۵ – سپس از پی آنان موسی و هارون را با آیات (معجزات) خویش به سوی فرعون و سران (لشکری و کشوری) او فرستادیم،۸۸ اما تکبر ورزیدند و مردمی مجرم (بریده و جدای از حق) بودند.۸۹

۷۶ – از این روی هنگامی که حق از سوی ما بر ایشان آمد، گفتند: این مسلماً جادوئی آشکار است!

۷۷ – موسی گفت: آیا درباره حقی که برای (سعادت) شما آمده (چنین) می‌گوئید؟ آیا این جادو است؟ حال آنکه ساحران رستگار نمی‌شوند.

۷۸ – گفتند: آیا آمده‌ای تا ما را از آنچه پدران‌مان را بر آن یافته‌ایم (افکار و عقاید آباء و اجدادی) منصرف سازی۹۰ و بزرگی (ریاست و قدرت) در این سرزمین برای شما دو تن (موسی و هارون) باشد؟ ما که باورکننده (حرفهای) شما نیستیم.

۷۹ – و فرعون (برای خنثی کردن تأثیر معجزات موسی در میان مردم) گفت: همه جادوگران دانا (خبره) را نزد من حاضر آورید.

۸۰ – پس هنگامی که جادوگران آمدند، موسی به آنها گفت: بیفکنید آنچه (از ریسمان‌ها و ابزار جادو) که می‌خواهید بیفکنید.

۸۱ – پس هنگامی که افکندند، موسی گفت: آنچه عرضه کرده‌اید، جادو است (شعبده‌ای بیش نیست) که خدا حتما باطل و بی‌اثرش خواهد کرد، مسلماً خدا عمل تبهکاران را به سامان نمی‌آورد (فریبکاری دوامی نمی‌آورد).

۸۲ – و (بلکه) خدا حق را با کلمات (نظامات مؤثر) خویش تحقق می‌بخشد۹۱ (موفق و پیروز می‌گرداند)، هر چند مجرمان را خوش نیاید.

۸۳ – پس (در جریان مصاف حق و باطل) جز فرزندانی (نسل جوان و نوخواسته‌ای) از قومش،۹۲ در فضای ترس از فرعون و مقامات (مسئولین حکومتی) او از بیم آنکه (مبادا) شکنجه‌شان دهند به موسی ایمان نیاوردند. به راستی که فرعون در آن سرزمین سرکشی (متکبرانه) می‌کرد و بی‌تردید (در ستمگری) از حدّ گذشته بود.۹۳

۸۴ – و موسی گفت: ای قوم من، اگر (واقعاً) به خدا ایمان آورده‌اید، پس (باید) به او توکل کنید اگر (به راستی) تسلیم شده (به فرمان خدا) هستید.

۸۵ – پس (با پذیرش این پند) گفتند: تنها بر خدا توکل کردیم؛ پروردگارا، ما را وسیله امتحان (دستخوش آزار و شکنجه) مردم ستمگر قرار مده.

۸۶ – و به رحمت خویش ما را از مردم ناسپاس نجات بخش.

۸۷ – و (در زمینه سازی اجابت این دعا) به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود خانه‌هائی در مصر برگیرید۹۴ و خانه‌های خویش مقابل یکدیگر قرار دهید۹۵ و نماز به پا دارید و به مؤمنان بشارت (پیروزی و نجات) بده.

۸۸ – و موسی گفت: پروردگارا! تو به فرعون و سران (قوم) او زینت‌هائی و اموالی در زندگی بخشیده‌ای، پروردگارا (این نعمات به جای هدایت) موجب گشته که (مردم را) از راه تو گمراه سازند، پروردگارا! اموال آنان را (که وسیله و پشتوانه ستمگری شده) نابود گردان و دل‌هاشان را سخت کن که (آنان) تا عذاب را نبینند ایمان نیاورند.۹۶

۸۹ – (خدا) فرمود: دعای شما دو تن پذیرفته شد، پس (برای تحقق آن) استقامت ورزید (از راه راست منحرف مشوید) و راه کسانی را که ناآگاهند نپوئید.


۸۱ - معنای «نباء» خبر است، اما نه هر خبر عادی، بلکه خبر مهم، مفید و صادق. پیامبران را از آن جهت «نبی» می‌گویند که حامل خبر مهم، مفید و صادقی از جانب خدا بوده‌اند.

۸۲ - تلاوت، تفاوتی ظریف با قرائت دارد. در مفهوم تلاوت، تبعیت از آنچه خوانده می‌شود و پیروی از حکم آن نهفته است و بیش از فهم و تدبّر در آن، عمل کردن و به کار بستن آن اهمیت دارد. تلاوت معمولا در مورد کتاب‌های دینی به کار برده می‌شود، نه هر نوشته و کتابی، بنابراین هر تلاوتی، قرائت هم هست، ولی هر قرائتی، تلاوت محسوب نمی‌شود.

۸۳ – «مقام» مصدر میمی یا اسم زمان و مکان قیام است که بر حسب مورد؛ اگر در مورد خدا باشد، معنای منزلت و جایگاه رفیع دارد (مثل: ابراهیم ۱۴ - ...ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي...)، در مورد فرشتگان، نقش آنها را نشان می‌دهد (صافات ۱۶۴ - وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ) و در مورد انبیاء، قیام توحیدی و رسالت آگاهی‌بخش آنان را بیان می‌کند. قرآن از مقام ابراهیم نیز یاد کرده است (بقره ۱۲۵ و آل‌عمران ۹۷) که همان قیام و خیزش توحیدی او در روزگار غلبه شرک و جاهلیت و منزلت و موقعیتی است که ابراهیم در تاریخ ایجاد کرد.

۸۴ - معنای «ذکر»، آنطور که در کتاب لغت قاموس آمده است، «حفظ شئ‌ٍ» است. ذکر ضد نسیان است که معنای فراموشی می‌دهد. این واژه عمدتاً در حفظ شناختی از حقیقت که پیدا می‌کنیم و نگهداری و حضور آن در قلب و زبان به کار می‌رود. مثل ذکر خدا و تذکر (یادآوری)، اما همانطور که گفته شد معنائی اصلی و ریشه‌ای ذکر همان «حفاظت» است. یادآوری کردن به کسی است که فراموش کرده و تذکیر، (در باب تفعیل، مثل تعلیم، تدریس، تمرین) استمرار تذکر را می‌رساند.

۸۵ - «بعث» برانگیختگی است. برانگیختگی از خوابِ گران مرگ در روز بعثت، برانگیختگی از خواب شبانه، نیمروز یا خواب ۳۱۳ ساله اصحاب کهف، و بالاخره برانگیختگی و بیداری یک انسان در جامعه‌ای خفته، که بعثت نامیده می‌شود. در کلمه «بعثت» علاوه بر مفهوم برانگیختگی، انتخاب یا گزینش کسی برای انجام کار یا مأموریتی نیز نهفته است (ن ک به: کهف ۱۹، نساء ۳۵، بقره ۱۲۹ و ۲۴۶).

۸۶ – آنچه در زمان نوح مورد تکذیب قرار گرفته بود، همچون سنّت و عادتی به نسل‌های بعد منتقل شده و شیوه معمول گشته بود، تغییر عادت و اخلاق پدران و نسل‌های گذشته، و خلاف فرهنگ حاکم فکر و عمل کردن، استقلال شخصیتی و شجاعتی را طلب می‌کند که در معاصران پیامبران گذشته کمتر نمود داشته است. به این ترتیب تقلید و تبعیت از رسومات جا افتاده، کار را بر رسولان دشوار می‌ساخته است.

۸۷ - مُهر زدن، همچون مهر و امضاى پايان نامه‌ها، نشانه خاتمه آن است. مطبوعات به اوراقى مى‌گويند كه كلمات آن با كليشه سُربى مهر ثابت خورده است. طبيعت آدمى نيز به صفات ثابت و شكل‌گرفته او گفته مى‌شود. اما دل آدمى بايد مركز جریان آزاد اطلاعات، تجزيه و تحليل و ارزيابى و قبول يا ردّ آنها باشد. اصطلاح "طبع قلب" در مواردى به كار برده مى‌شود كه شخص دچار دگماتيسم و تعصب شده، هيچ فكر تازه‌اى را نپذيرد. نسبت دادن اين فعل به خدا، به دليل وابستگى همه فعل و انفعالات و نظام‌هاى مؤثر جهان به اراده اوست.

۸۸ – رسالت حضرت موسی در سیر نبوّت، نقطه عطف مهم و تغییر شیوه آشکاری، همچون انتقال از دوران آموزش مقدماتی دبستان به دبیرستان، می‌باشد. قرآن تجربه تاریخی ۵ پیامبر: نوح، هود، صالح، لوط و شعیب با اقوا‌مشان را اغلب به عنوان یک دوره مشخص، با هم ذکر کرده و نبوّت موسی را نقطه عطفی مستقل قرار داده است، به نظر می‌رسد این تفاوت ناشی از دو دلیل عمده باشد، نخست به اوج رسیدن اقتدار انکارکنندگان در قالب نظام سیاسی سرکوبگر فرعونی، دیگر تشکیل امتی متشکل به رهبری یک پیامبر، که بی‌سابقه در ادوار پیشین بوده است (والله اعلم).

۸۹ - معنای ریشه‌ای «جرم»، انقطاع و بریدگی است. گناه جرم محسوب می‌شود، چرا که دلیل آن بریدن از خدا، خلق و پذیرش مسئولیت است.

۹۰ - «لِتَلْفِتَنَا»، از ریشه «لَفَتَ»، انصراف و برگشتن از دین یا مسیر طی شده است، التفات (در باب افتعال) هم به رو آوردن تعلق می‌گیرد و هم به روگرداندن.

۹۱ - کلمه از ریشه «کـَلمْ»، در اصل به معنای تأثیر است. به زخم ناشی از تأثیر شمشیر و نیزه، کـَلمْ و به آنچه با چشم یا گوش درک مى‌شود و در شنونده تأثیر می‌گذارد کلام می‌گويند. قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا (کلمة من الله) نامیده است، زیرا مادرش مریم(س) با تحت تأثیر القای نیروی فرشته‌ای حامله شد و تأثیری عظیم در تاریخ بنی‌اسرائيل گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی» مبتلا ساخت. کلمات خدا همان قوانین و نظامات مؤثری است که در جهان مقدّر فرموده و این نظامات را عامل تبدیل کننده‌ای در جهان نیست (انعام ۳۴، ۱۱۵ و یونس ۷۴).

۹۲ – ذکر کلمه «ذُرِّيَّةٌ» به جای ولد (فرزند) در این آیه نشان از نسل نو و جوانان مساعدی دارد که به رغم جوّ پلیسی حاکم به موسی ایمان آوردند.

۹۳ - «سَرَفَ» ضدّ میانه‌روی و تعادل، و مسرفین همان متجاوزین‌اند که از حدّ اعتدال خارج می‌شوند. همانطور که مصرف زیاد یا پُرخوری اسراف محسوب می‌شود، اختصاص دادن امکانات یک کشور به خود، اسراف مهم‌تری است که از این نظر قرآن سه بار فرعون و آل فرعون را از مسرفین شمرده است (یونس ۸۳، غافر ۴۳ و دخان ۳۱).

۹۴ - مشتقات کلمه «بَوَّأْنَا» ۱۷ بار در قرآن آمده است که از بررسی آنها مفهوم‌ جایگیر شدن، اسکان دادن، قرین شدن با چیزی (مثل غضب خدا، گناه، و...) به دست می‌آید.

۹۵ – مقابل هم قرار دادن خانه‌ها، به سخن مرحوم طالقانی (ره)، تشکل بخشیدن به اقلیت پراکنده و متفرّق بنی‌اسرائیل در میان اکثریت (قبطیان) سرزمین مصر و ممانعت از جذب و هضم آنان در فرهنگ فرعونی مسلط بر جامعه بوده است. روبروی هم ساختن خانه‌ها، در شرایطی که هرگونه تماس و تشکل این قوم اسیر موجب سوء ظن و سرکوب می‌شده، شرایط طبیعی و قابل توجیه و کنترل ناپذیری را برای ارتباط برقرار کردن میسر می‌ساخته است. کلمه «قِبْلَةً» مفهوم توجه و اقبال به خانه‌ها و تقویت این کانون اولیه تربیت و تعلیم را نیز می‌رساند، وگرنه استنباط قبلهِ متعارف برای نماز از این توصیه چندان منطقی نمی‌آید، چرا که قبله مستقل برای هر خانه معنائی ندارد.

۹۶ – لام کلمه «لِيُضِلُّواْ» باید لام نتیجه و غایت امر باشد و گرنه هدف الهی از زینت و اموال دادن به فرعونیان نمی‌تواند گمراه ساختن دیگران باشد، همینطور شرط «فَلاَ يُؤْمِنُواْ» نمی‌تواند دعای پیامبری باشد که آرزومند ایمان مردم بود.

ترجمه عبدالعلى بازرگان