به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱۰۴ – و ما آن (آخرت) را جز تا زمانی محدود به تأخیر نمی‌اندازیم.۱۱۴

۱۰۵ – روزی که (قیامت) فرا رسد، هیچکس جز به اذن او (خدا) سخن نگوید،۱۱۵ پس (با رقم خوردن سرنوشت‌ها بر اساس اعمال دنیائی) بعضی از آنها (آدمیان) محروم از یاری و برخی یاری شده (سعادتمند) خواهند بود.۱۱۶

۱۰۶ – به این ترتیب کسانی که بی‌بهره (از رحمت ربّ) شدند، به آتش (اعمال ستمگرانه خود) درآیند، که در آن هر دم و بازدمی درد و رنجی جانکاه دارند.۱۱۷

۱۰۷ – در آن (دوزخ) تا آسمان‌ها و زمین برپاست جاودان خواهند بود، مگر آنکه پروردگارت بخواهد (مشیت او تغییری حاصل کند)، مسلماً پروردگار تو هر چه خواهد می‌کند.

۱۰۸ – اما کسانی که سعادتمند (بهره مند از مغفرت و رحمت ربوبی) شدند، تا آسمان‌ها و زمین برپاست، در بهشت جاودانه خواهند زیست، مگر پروردگارت بخواهد، (این بهشت) عطیه‌ای (پیشکشی) است قطع نشدنی.۱۱۸

۱۰۹ – پس (با توجه به تفاوت عظیم سرنوشت این دو گروه و نظام مندی جهان) در آنچه اینها (مشرکان) عبادت می‌کنند، تردیدی (در بطلان آن) مکن، اینان، جز آنچه را پدران‌شان از قبل (در گذشته تاریخ) عبادت می‌کردند، بندگی نمی‌کنند و ما نصیب آنها را (از نتایج دستاورد عمرشان) کامل و بی کم و کاست می‌دهیم.۱۱۹

۱۱۰ – و هرآینه به موسی (نیز همچون تو) کتاب (تورات) دادیم، پس در (پیروی جدّی از) آن اختلاف پدید آمد، و اگر نبود کلمه‌ای۱۲۰ (عامل مؤثری در به تعویق انداختن بازتاب اعمال سوء در دنیا) که از جانب پروردگارت (بر نظام عکس‌العمل طبیعی اعمال) پیشی گرفته است، میان آنها (بی درنگ) داوری می‌شد (به کیفر خلاف‌شان می‌رسیدند) و با این حال آنها درباره آن (دامنگیر شدن عقوبت اختلافشان در قیامت) در تردید بدگمانی‌اند.

۱۱۱ – و مسلماً پروردگارت (کیفر) اعمال همه (آنها در اختلافشان) را به تمامی (بی کم و کاست) خواهد داد، مسلماً او از آنچه می‌کنند کاملا باخبر است.

۱۱۲ – پس (با توجه به تجربه موسی و بنی‌اسرائیل) آنگونه که فرمان یافته‌ای (در برابر مشکلات رسالت، هم خودت) استقامت بورز، و (هم) کسانی که با تو (به راه حق) بازگشته‌اند، و (از ضوابط و مقررات حق) سرکشی نکنید که مسلماً او بر آنچه می‌کنید بیناست.

۱۱۳ – و به ستمگران متمایل نشوید۱۲۱ (به پناه کاذب آنان دل نبندید) که آتش دامنگیرتان می‌شود و در برابر خدا هیچ سرپرستی نخواهید داشت، سپس (از هیچ سو) یاری نمی‌شوید.

۱۱۴ – و نماز (رویکرد به خدا)۱۲۲ را در آغاز و انجام روز (صبحگاهان و عصر) و نزدیک شب (مغرب) بپا دار،۱۲۳ مسلماً نکوئی‌ها بدی‌ها را زائل می‌کند، این تذکری (بیدارباشی) است برای بیدار دلان.۱۲۴

۱۱۵ – و (در برابر سختی‌ها) صابر باش که خدا پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌سازد.۱۲۵

۱۱۶ – پس چرا (با وجود مسئولیت انسان در قبال جامعه خود) در میان جوامع پیش از شما صاحبان باقیمانده (وارثان تعالیم باقیمانده از رسولان) نبودند۱۲۶ که (ستمگران را) از تبهکاری در زمین بازدارند؟ جز اندکی از آنها که نجاتشان دادیم، و (در سکوت و بی‌تفاوتی آنها) ستمگران به راهی که در آن خوش می‌گذراندند رفتند و یکسره مجرم (بریده از حق) گشتند.۱۲۷

۱۱۷ – و پروردگار تو (در سیر تاریخ و تحول اُمت‌ها) چنین نبوده که شهرهائی را که مردمانش اهل اصلاح بودند، ستمگرانه (بی دلیل) نابود کند.

۱۱۸ – و اگر پروردگار تو می‌خواست، همه مردم را امتی واحد (یکسان در ایمان و عمل) قرار می‌داد، ولی (به آنها حق اختیار داد، بنابراین) پیوسته در اختلاف هستند.

۱۱۹ – مگر کسانی که پروردگارت (در این اختلافات و دوراهی‌های انتخاب) بر آنها رحم آورَد و برای همین هم آنها را آفریده است۱۲۸ (تا مشمول رحمت قرار گیرند، ولی اکثریت مردم به آفتِ شرک گرفتار می‌شوند) و سخن پروردگارت که (فرمود) دوزخ را از تمامی (منحرف شدگان) جن و انس (غریبه و آشنای شما) پُر خواهم کرد، حرف آخر (قطعی) است.۱۲۹

۱۲۰ – از اخبار رسولان (آنچه برای پندآموزی لازم باشد) همه را بر تو حکایت می‌کنیم۱۳۰ تا دلت را بدان استوار سازیم و در این (آیات) برای تو (سخن) حق و برای مؤمنین پند و تذکری آمده است.

۱۲۱ – و به کسانی که ایمان نمی‌آورند بگو: هر کاری می‌توانید (علیه ما) بکنید، ما هم کار خود می‌کنیم.

۱۲۲ – و منتظر باشید، ما نیز منتظریم (تا معلوم شود کدام بر حق بوده‌ایم).

۱۲۳ – غیب آسمان‌ها و زمین (اسرار جهان هستی) منحصراً از آنِ خداست (تنها او به آنها آگاه است) و همه امور به او منتهی می‌گردد (سرنخ و سیر تحولات به دست اوست)، پس (حال که چنین است) او را بندگی کن (خانه دل را برای او آب و جارو کن) و بر او توکل کن (نتیجه کار را به او بسپار)، و پروردگارت از آنچه می‌کنید غافل نیست.


۱۱۴ – منظور این نیست که قیامت قرار بوده زودتر اتفاق بیفتد ولی به خاطر لطف به شما آن را به تأخیر انداخته‌ایم، بلکه همچون میوه نارسی که باید برسد تا از شاخه جدا شود، سیر تکاملی زمین، منظومه شمسی، شاخه‌ای از کهکشان راه شیری یا کل آن باید به مرحله‌ای که از آفرینش آن مقدّر شده برسد تا تحقق یابد.
به تعبیر قرآنی، قیامت همچون میوه‌ای بر درخت، که سنگین شده و ناگهان از بند خود می‌افتد، رخ می‌دهد:
اعراف ۱۸۷ - يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللهِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ - از تو (ای پیامبر) درباره زمان وقوع قیامت می‌پرسند، بگو: علم آن نزد پروردگارم است که آن را در وقت خودش جز او ظاهر نمی‌سازد. (قیامت) در آسمان‌ها و زمین سنگین شده و جز ناگهانی اتفاق نمی‌افتد. از تو (درباره آن) می‌پرسند، انگار تو از آن خبرداری! بگو: علم آن فقط نزد خداست، اما بیشتر مردم نمی‌دانند.
این جهان همچون درخت است ای کِرام           ما بر او چون میوه‌های نیم خام
سخت گیرد خام‌ها مر شاخ را           زآنکه در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان           سست گیرد شاخ‌ها را بعد از آن
سخت‌گیری و تعصب خامی است           تا جنینی، کار خون آشامی است
تعبیر «اجل معدود» دلالت بر محدود بودن به «عدد»، بنابراین سررسیدن و به شمارش درآمدن می‌کند. این تعبیر را قرآن درباره روزهای رمضان که به سرعت می‌گذرد و نیز ایام حج آورده است. (أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ – بقره ۱۸۴ و ۲۰۳). یوسف را هم به بهائی اندک، چند عدد درهم فروختند (وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ... – یوسف ۲۰). منحرفان اهل کتاب نیز فکر می‌کردند اگر آتشی هم دامنشان را در آخرت بگیرد، چند روزی بیشتر نخواهد بود (آل‌عمران ۲۴، بقره ۸۰) حال آنکه دوزخ ابدی است. ما چون در مقیاس زمینی و عمر کوتاه خود زندگی می‌کنیم، دور بودن قیامت را به حساب نمی‌آوریم و منتفی محسوب می‌کنیم. به گفته شاعر: «در بهاران زاد و مرگش در دی است، پشه کی داند که این مُلک از کِی است؟ به تعبیر قرآن: آنها آن را دور می‌بینند، حال آنکه ما آن را نزدیک می‌بینیم (معارج ۶ و ۷ - إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا وَنَرَاهُ قَرِيبًا).

۱۱۵ – منظور از سخن نگفتن هیچکس مگر به اذن خدا چیست؟ آیا لفظ «اجازه» مورد نظر است، یا منظور از اذن، همان قوانین و نظامات خداست که فرمود: زمین پاک نبات خویش به اذن خدا بیرون می‌دهد (اعراف ۵۸)؟
آیا منظور این است که در آن روز کسی نمی‌تواند با دروغ و دغل حقیقتی را بپوشاند، یا آنچنانکه فرمود: «بر دهان‌ها در آن روز مُهر سکوت می‌زنیم و دست‌ و پاشان بر آنچه کرده‌اند شهادت می‌دهند (یاسین ۶۵) و نیز گوش و چشم و پوست بدن‌شان گواهی خواهد داد (فصلت ۲۰ تا ۲۲)، اصلا نیازی به سخن گفتن نیست، حافظه‌های سلولی واقعیت‌ها را نشان می‌دهند.
نطق آب و نطق خاک و نطق گِل           هست محسوس حواس اهل دل.

۱۱۶ - معنای شقاوت مقابل سعادت، و معنای شقی مقابل سعید است. به یاری کردن مساعدت و به بازو «ساعد» می‌گویند چون یاور آدمی است. پس از جهت مقابل، شقاوت همان بی‌بهره ماندن از یاری است. چرا که شخص شقی با جدا و مشتق شدن از جمع و ایجاد اشتقاق در وحدت، از منافع پیوستگی و اتحاد محروم می‌گردد. سعید همچون قطره‌ای است که با پیوستن به دریا، صفت دریا گرفته، و شقی قطره جدا شده‌ای است که تبخیر می‌گردد.

۱۱۷ – سعدی علیه‌الرحمه فرمود: هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون برآید مفرّح ذات، پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب. اما اگر آدمی در فضای دوزخ باشد، نه تنفس در آن ممد حیات است و نه برآمدنش مفرّح ذات. بلکه زفیر و شهیقی است که به گفته مفسرین ناله و فریادی بلند و نفس‌گیر و خفه کننده دارد. و این البته تصویری بشری و دنیائی از دوزخ به صورت تمثیلی است و گرنه آتشی را که از دلها زبانه می‌کشد (همزه ۷) چگونه می‌توان وصف کرد و از زفیر و شهیق آن سخن گفت! ...رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا (فرقان ۶۵).
فرقان ۱۲ - إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا (وقتی آتش از دور آنها را ببیندم، صدای خروش و زفیر آن را می‌شنوی).
ملک ۷ - إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ (وقتی در دوزخ افکنده شوند، در حالی که آتش زبانه می‌کشد، صدای گوشخراشی - شهیقا- از آن می‌شنوند).
انبیاء ۱۰۰ - لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ (ستمگران را در دوزخ در حالی که (هیچ ندای یاری) نمی‌شنوند، صدای وحشتناکی - زفیر- است).
کلمه «زَفِيرٌ» ۳ بار و کلمه «شَهِيقٌ» ۲ بار در قرآن آمده است که به تعبیر اهل لغت، صدای وحشتناک و شدید دم و بازدم آتش است (همچون هوائی که آهنگر در کوره ذوب فلزات می‌دمد). در بیشتر این آیات که در زیر به آن اشاره می‌شود، زفیر و شهیق به آتش جهنم نسبت داده شده است، اما شنیدن چنین صدای وحشتناکی برای دوزخیان عذابی مضاعف است، شاید به این دلیل در آیه ۱۰۶ سوره هود چنین حالتی به خود دوزخیان نسبت داده شده که دم و بازدم شدید دوزخیان به صورت ناله و فریاد است، با این حال به گمان این قلم، این صدای وحشتناک آتش است که آنها را ‌آزار می‌دهد (والله اعلم). با همه این احوال، نکره آمدن زفیر و شهیق نشان می‌دهد این حالات، تمثیلی و برای فهم ماست، گوئی دوزخیان در هر دم و بازدم تنفسی خود که باید راحتی بخش و روح افزا باشد، در آن فضا درد و رنجی جانکاه دارند و یک دم راحت نیستند.

۱۱۸ - «مَجْذُوذٍ» (در باب مفعول) از ریشه «جذّ» (شکسته و خرد شدن)، بر یکپارچگی و دائمی بودن بهشت دلالت می‌کند.

۱۱۹ – برای آگاهی بیشتر بر این که هر کس هر نیک و بدی کرده باشد، عیناً به محصول تلاش خود می‌رسد، به این آیات نیز نگاه کنید: اسراء ۲۰، هود ۱۵ و ۱۱۱، احقاف ۱۹، زلزال ۶.

۱۲۰ - معنای «کلمه»، به طور کلی، عامل مؤثر است. کلمه از ریشه «کـَلمْ»، در اصل به معنای تأثیر است و از این روی به زخم ناشی از تأثیر شمشیر و نیزه، کـَلمْ و سخنی که در شنونده تأثیر می‌گذارد کلام می‌گويند. در قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا (کلمة من الله) نامیده است، زیرا مادرش مریم تحت تأثیر القای نیروی فرشته‌ای حامله شد و این فرزند تأثیری عظیم در تاریخ بنی‌اسرائيل گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی» مبتلا ساخت. «کلمات الله» آثار تحقق یافته اراده و امر خدا در آفرینش جهان هستی است.

۱۲۱ – رکن هر چیز، طرف محکم آن است که به عنوان تکیه‌گاه مطمئن می‌توان به آن پناه برد (هود ۸۰ - قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ شَدِيدٍ) نهی «لاَ تَرْكَنُواْ»، هشداری است برای پرهیز از تکیه و اعتماد به قدرت‌های پوشالی روزگار و احتراز از گرایش به آنها.

۱۲۲ – جالب است که در آیه قبل از تمایل و تکیه بر ستمگران نهی می‌کرد و در اینجا بر رویکرد و اقبال به خدا (معنای صلوة)!

۱۲۳ – در قرآن آمده است نماز فریضه‌ای است زمان مند، یعنی عامل «وقت» در آن نقش اساسی دارد (نساء ۱۰۳ - ...إِنَّ الصَّلاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا)، نمازهای روزانه در پنج وقت برپا می‌شود که زمان آن را قرآن در سوره‌های متعدد مشخص کرده است؛ در هر یک از سه سوره زیر به تعدادی از آنها اشاره شده است:
۱- اسراء ۱۱۲ (سال ۸ بعثت): نمازهای ظهر، عشاء، صبح و عصر در دو طرف روز (أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ...)
۲- سوره هود ۱۱۴ (سال ۸ بعثت): نمازهای صبح، عصر و مغرب (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ...)
۳- سوره نور ۵۸ (سال ۲۳ بعثت): نمازهای صبح، ظهر وعشاء (...مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشَاءِ...)
سه آیه فوق ذیل کلمه «صلوه» اوقاتی را معین کرده است، اما ذیل کلمه تسبیح نیز، که همان رویکرد به خدا و ذکر اوست، ابتدا و انتهای زمان‌هائی را معین کرده است که مفهوم آغاز و انجام دارد و در مواردی از انتها تا آغاز را که مدت شب را می‌رساند، مورد اشاره قرار داده است. از جمله:
ابتدای روز و آخر روز، با تعابیر: بالغدو والاصال، بکرهً و عشیاً، قبل طلوع الشمس و قبل غروبها، طرفی النهار، حین تمسون و حین تصبحون.
آخر شب و ابتدای روز با تعبیر: بالعشی والابکار
تعابیر دیگر برای زمان تسبیح وجود دارد که مستقل از نمازهای یومیه و مربوط به نیایش‌های نیمه شب است. مثل هنگام‌های: ادبارالسجود، ادبارالنجوم، لیلا طویلاً، من آناء اللیل، حین تقوم و...
آغاز و انتهای روز چه بسا نشانه روزگار روشنی چراغ عمر آدمی و نزدیکی شب، واپسین ایام عمر در آستانه غروب زندگی باشد.

۱۲۴ - ذکر، مقابل نسیان (فراموشی)، بیانگر حالتی از هوشیاری، بیداری و خودآگاهی است. تذکر و تلنگر و تکان دادنی به خواب رفتگان غفلت است. قرآن، و تورات نیز، «ذکری» محسوب می‌شوند (انعام ۹۰، غافر ۵۴ و...)

۱۲۵ – ضایع کردن چیزی، تلف و تباه کردن آن است. این واژه ده بار در قرآن آمده است؛ یکبار درباره انسان و نمازی که آن را ضایع می‌کند (مریم ۵۹) و نه بار درباره خدا که عمل هیچکس را ضایع نمی‌کند و نادیده نمی‌گیرد. از جمله: اجر محسنین (۵ بار)، اجر مؤمنین (۲ بار)، اجر مصلحین و اصولا اجر هر عمل کننده‌ای را. در این سوره آمده است: صبر کن که خدا اجر محسنین را ضایع نمی‌کند، از این جمله معلوم می‌شؤد صابران همان نیکوکارانند و صبر کردن در برابر مخالفان (به جای تلافی کردن) کار زیبائی است و صبر جمیل دلالت بر همین زیبائی و نیکوئی می‌کند.

۱۲۶ - «أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ» چه کسانی هستند و بقیه چیست؟ در آیه ۸۶ این سوره به «بَقِيَّتُ اللهِ»، که همان سود باقیمانده از تجارتی منصفانه و حلال است اشاره شده، از طرفی در آیه ۲۸ سوره زخرف (وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ)، خداپرستی خالص و توحیدی را کلمه باقیمانده ابراهیم شمرده است. به این ترتیب به نظر می‌رسد «أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ»، حاملان تعالیم توحیدی پیامبران هستند که در برابر انحرافات جامعه احساس تعهد و مسئولیت می‌کنند.
هشدار این آیه به همه آگاهان جامعه و مؤمنین متعهد و مسئول است که در برابر ستمکاری‌ها سکوت نکرده و به فریضه عظیمه امر بمعروف و نهی از منکر در قبال مفسدین عمل کنند. این همان عهدی است که خدا از قشر آگاه جامعه گرفته و امام علی(ع) هنگام پذیرش خلافت به آن اشاره کرده است: و ما اخذ الله علی العلماء ان لایقارّوا علی کظّة ظالم و لا سغب مظلوم (خطبه ۳ بند ۱۶).

۱۲۷ – معنای ریشه‌ای «جرم»، انقطاع و بریدگی است. گناه جرم محسوب می‌شود، چرا که دلیل آن بریدن از خدا، خلق و پذیرش مسئولیت است.
در هر جامعه‌ای همیشه اقلیتی هستند که خلاف جریان عمومی شنا کرده و با باورهای خرافی و شرک‌آمیز مبارزه می‌کنند، اما اکثریت مردم دنبال خوشگذرانی و لذت بردن و در راحت و رفاه و کامروائی زیستن هستند. این حکمت امام علی نیز بسیار پندآموز است که: «در مسیر هدایت، از اندک بودن اهل آن احساس تنهائی و نگرانی نکنید، (زیرا اکثریت) مردم گرد سفره‌ای جمع شده‌اند که سیر شدن از آن کوتاه مدت و اشتهای آن طولانی و همیشگی است: ایها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله فان الناس قد اجتمعوا علي مائدة شبعها قصير و جوعها طويل

۱۲۸ – این آیه در کنار چند آیه دیگر، از جمله: ملک ۲ (الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...) و ذاریات ۵۶ (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) هدف آفرینش انسان را نشان می‌دهد.

۱۲۹ – جمله «وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ» علاوه بر این آیه، دو بار دیگر در قرآن تکرار شده است:
انعام ۱۱۵ - درباره قطعیت کتاب و قوانین الهی: وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
اعراف ۱۳۷ - درباره قطعیت پیروزی بنی‌اسرائیل به دلیل صبر و مقاومت آنها: ...وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا...
کشاورز دانه‌هائی را در خاک می‌پاشد که هر کدام استعداد برآمدن و بالنده و بارور شدن دارند، دانه قرار است به درخت تبدیل شود، اما اگر ماندن در خانه خاکی را بر هوای پاک و آسمان روشن ترجیح دهد، می‌پوسد و استعداد خویش ضایع می‌سازد، این پاسخی است بر این سؤال که چه تناسبی است میان گناهِ یک عمرِ محدود، با عذابی جاودان در جهنم؟

۱۳۰ - داستان و سرگذشت را از این جهت قصه می‌گویند که مطالبش پشت هم و پیوسته است و گوینده یا خواننده آن را تعقیب می‌کنند. مفهوم تعقیبِ محتوا و منظور نیز در واژه قصص وجود دارد تا تلاوت کننده کتاب در ماجراهای جاذب آن متوقف نشده و به پند و پیام سرگذشت‌ها بپردازد (ن ک: یوسف ۱۱۲، انعام ۵۷ و ۱۳۰، نمل ۷۶، اعراف ۳۵ و ۱۷۶، نحل ۱۱۸).
تعقیب جای پا در مسیر طی شده هم با همین کلمه در قرآن بیان شده است (کهف ۶۴).

ترجمه عبدالعلى بازرگان