به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱ - الف، لام، را؛۱ چنین است آیات کتاب (منبع علم و هدایت الهی)۲ و قرآن روشنگر.

۲ – چه بسا کسانی که (توحید و آخرت را) انکار کردند، (در دنیا یا آخرت) آرزو کنند ایکاش (در برابر خدا) تسلیم بودند.

۳ – (به حال خود) واگذارشان کن تا بخورند و (از نعمات مادّی) بهره‌مند شوند و آرزو(های دنیائی) سرگرم‌شان کند. به زودی (سرانجام خود را) خواهند دانست.۳

۴ – ما (مردمان) هیچ شهری را (بدون حجت و مهلت کافی) از میان نبردیم، مگر آنکه مهلتی معلوم (معین و مشخص در نظامات الهی) داشتند.۴

۵ – هیچ امتی از سرآمد مقرّر خود نه پیشی گیرد و نه به تأخیر افتد.

۶ – و (منکران) گفتند: ای آنکه (ادعا می‌کند) قرآن بر او نازل شده، حتماً دیوانه‌ای!۵

۷ – اگر راست می‌گوئی، چرا فرشتگان را (در تصدیق رسالتت) برای ما نمی‌آوردی؟

۸ – ما فرشتگان را جز به حق (نه بیهوده و به درخواست منکران) نمی‌فرستیم و در آن صورت (حجت تمام شده و) دیگر مهلتی نخواهند داشت.۶

۹ – بی‌تردید ما خود این ذکر (قرآن آگاهی‌بخش) را نازل کردیم و مسلماً نگهدار آن نیز هستیم.

۱۰ – پیش از تو نیز پیامبرانی در میان فرقه‌های پیشین (پیروان باطل) فرستادیم.

۱۱ – (ولی) هیچ پیامبری برای آنها نیامد مگر آنکه یکسره به استهزایش گرفتند.

۱۲ – این چنین قرآن را (با انکار و استهزاء) در دل مجرمان راه می‌دهیم.۷

۱۳ – آنها بدان ایمان نمی‌آورند و شیوه پیشینیان (نیز بر همین روال) گذشته است.

۱۴ – و اگر دری از آسمان بر آنان بگشائیم که از آن بالا روند (و آیات خدا را در عالم ستارگان مشاهده کنند)،

۱۵ – (باز هم) خواهند گفت: جز این نیست که ما را چشم بندی کرده‌اند، بلکه مردمی افسون شده‌ایم.

۱۶ – و ما در آسمان (جوّ زمین) برج‌هائی (برای محافظت حیات) قرار داده‌ایم۸ و آن را برای ناظران (از زمین) زینت بخشیده‌ایم.۹

۱۷ – و آن (سیستم حفاظتی) را از (نفوذ) هر شیطان رانده شده۱۰ (سنگ‌های سرگردان و اشعه مأورای بنفش و...) حفظ کرده‌ایم.

۱۸ – مگر آن (اشعه مخرّب) که دزدانه استماع (نفوذ) کند۱۱ که در این صورت شهابی آشکار آن را تعقیب خواهد کرد.۱۲

۱۹ – و زمین را گستراندیم و در آن کوه‌هائی ثابت (لنگرهائی برای قاره‌ها که شناور روی مواد مذاب زیرین هستند) قرار دادیم۱۳ (تا از لرزش دائمی محفوظتان دارد) و در آن از هر چیز موزون رویاندیم.۱۴

۲۰ – و در زمین برای شما و کسانی (موجودات یا آدمیانی)، که شما روزی دهنده آنان نیستید، قرار دادیم.

۲۱ – هیچ چیزی وجود ندارد مگر آن که گنجینه‌های آن نزد ماست و جز به اندازه معین آن را فرو نمی‌فرستیم.۱۵

۲۲ – و بادها را بارور کننده (آبستن کننده ابرها) فرستادیم،۱۶ پس (با ریزش باران) بدان سیراب‌تان ساختیم و شما ذخیره کننده آن (در طبقات زیرزمینی یا دریاچه‌ها) نیستید.۱۷

۲۳ – و این مائیم (نه معبودان دیگر، یا دهر و قوانین طبیعت) که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم، و مائیم که وارث (همه چیز بعد از فنای جهان و آدمیان) هستیم.

۲۴ – و همانا ما به (عملکرد) پیشینیان شما (که از دنیا رفته‌اند) و پسینیان (که بعدها از دنیا خواهند رفت) آگاهی داریم (در این زنجیره هستی علم ما مداوم و متصل است).

۲۵ – و مسلماً پروردگار تو، هموست که آنها را (در روز قیامت) محشور خواهد کرد، مسلماً او حکیم و علیم است (کاری بدون حکمت و آگاهی نمی‌کند).

۲۶ – هر آینه ما انسان را از گِل سیاه (لجن) بد بو آفریدیم.۱۸

۲۷ – و جن (موجودات یا نیروهای ناشناخته) را پیش از (آفرینش شما)۱۹ از آتشی نافذ (انرژی خالص).۲۰


۱ - شش سورة متوالي (يونس، هود، يوسف، رعد، ابراهيم، حجر، به شماره‌هاي ۱۰ تا ۱۵) در ابتداي ثلث دوم قرآن با حروف مقطعه «الر» قرار گرفته است که در دو حرف «الف» و «لام»، با حروف مقطعه «الم» سوه‌هاي ششگانه (بقره، آل‌عمران، عنکبوت، روم، لقمان و سجده) اشتراک دارند، با اين تفاوت که سوره رعد (۱۳) به طور استثنائي با حروف مقطعه «المر» در سه حرف «الف» «لام» و «را» مشترک مي‌باشد، که به نظر برخي از مفسرين، جامع مطالب و موضوعاتي است که سوره‌هاي داراي حروف مقطعه «الم» و «الر» دارا هستند.
علاوه بر نکات فوق، حرف «م» در حروف مقطعه «طسم» (سوره‌هاي ۲۶ و ۲۸) و «حم» (سوره‌هاي ۴۰ تا ۴۶) و «المص» (سوره ۷) نيز به کار رفته است که براي تشخيص معنا و مفهوم اين کلمات، بايد مورد بررسي قرار گيرند.
سوره‌هائي که با «الم» آغاز مي‌شوند، تأکيد اصلي را روي مسئله «هدايت» (در ابعاد: ايمان، احسان و تقوا) گذآشته و بر «لا ريب فيه» بودن اين کتاب تصريح مي‌نمايند، در حالي که سوره‌هاي با حروف مقطعه «الر»، عمدتاً روي «آيه» (نشانه) بودن کتاب و «مبين» بودن آن از نظر خارج ساختن انسان از تاريکي به سوي «نور» اشاره داشته، اغلب با جمله «تلک آيات الکتاب» آغاز مي‌شوند. به استثناي سوره رعد، چهار سوره به نام يکي از پيامبران و يکي به نام قوم شعيب مي‌باشد.
اين شش سوره، شش تجربه نبوّت را، که زمينه‌ساز رسالت حضرت موسي در برابر فرعون مي‌باشد، همچون شش کلاس پيش از دبيرستان معرفي مي‌نمايد، در اين ميان، سوره رعد مشابهت قوانين شريعت با قوانين طبيعت را (در ارسال باد براي انگيزش و حرکت دادن ابر و تشکيل باران، با ارسال پيامبران براي خيزش مردم از جمود جهل و استفاده از باران رحمت، فاعليت خدا و قابليت انسان در مقايسه گنجايش دره‌ها براي باران و گنجايش رَحِم براي نطفه، و ظرفيت روح انسان براي معنويات و...) نشان داده است.

۲ - منظور از «الکتاب» چيست؟ اگر قرآن باشد، جملة بعدي «و قرآن مبين» با حرف «واو» آن را جدا ساخته است. علامه طباطبائي در الميزان، کتاب را همان «لوح محفوظ» الهي دانسته که قرآن از آن منبع و منشأ نازل گشته است. واژه کتاب در قرآن به معاني مختلفي آمده است، از جمله کتاب هدايت (همچون تورات و انجيل و قرآن)، کتاب و نامه عمل انسان در آخرت، کتاب علم و آگاهي خدا- لوح محفوظ (در: انعام ۵۹، يونس ۷۱، هود ۶، نمل ۷۵، روم ۵۶ و...) اما در مواردي نيز ذکر کلمه کتاب اشاره به منبع هدايتي رفيعي دارد که جزئي از آن در افق درک و فهم آدميان به صورت قرآن (متن خواندني) نازل شده است، اين منبع همان «ام الکتاب» و «کتاب مبين» است که همچون مواد غذائي، محکم و يکپارچه بوده و تا به اجزاء قابل هضم و جذب تفصيل داده نشود، به ذهن انسان وارد نمي‌گردد.
زخرف ۱ تا ۴ - حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ
هود ۱ - الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ
دخان ۱ تا ۳ - حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَهٍ مُبَارَكَهٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ

۳ - يکي از اسامي آخرت «يوم الحسره» است، روزي که منکران حسرتِ عمر از دست رفته و آرزوي هماهنگ و تسليم شدن وبه هدايت آفريدگار خود مي‌کنند، تفصيل اين سخن را در انعام ۳۱ ببينيد.

۴ - معلوم يعني به علم و آگاهي درآمده و معين و مشخص شده. اين فعل ۱۱ بار در قرآن و موارد زير آمده است:
کتاب معلوم، قدر معلوم، وقت معلوم، يوم معلوم، مقام معلوم، حق معلوم، رزق معلوم

۵ - نيمة اول آيه، ضمير مخاطب غايب آمده است و نيمه دوم مخاطب حاضر. گويا منکران از شدت تکبر و عناد حاضر نبودند پيامبر را در مورد نزول قرآن مخاطب مستقيم خود قرار دهند، اما به هنگام دشنام دادن و اتهام وارد کردن مستقيماً مخاطبش قرار مي‌دادند.

۶ - ابتلاي انسان در قرار گرفتن ميان دو قطب خير و شرّ، و گزينش آزادانه ميان دو گرايش مثبت و منفي است. نزول فرشتگان تعادل را به هم مي‌زند و قدرت قاهرانه آن، صحنه انتخاب را تحت تأثير ترس و طمع يا عظمت واقعه قرار مي‌دهد و در هر حال تصميم‌گيري آزاد را مختل مي‌سازد.

۷ - نه آنکه خدا خواسته باشد عکس‌العمل آنها در برابر قرآن انکار و استهزاء باشد، به کار بردن ضمير جمع (نَسْلُكُهُ)، دلالت بر دست اندرکاري و نظارت نيروهاي مؤثر در جهان، و انفعالات نفساني خود منکران در چنين نگرشي به قرآن را نشان مي‌دهد.

۸ - کلمه «بروج» جمعاً ۴ بار در قرآن آمده که نگاه جامع به اين موارد مي‌تواند ما را به فهم دقيق‌تري از آيات نزديک کند.
موضوع بروج در قرآن آنچنان حائز اهميت است که سوره‌اي را به آن ناميده (سوره ۸۵) و در نخستين آيه‌اش، براي جلب توجه تلاوت کنندگان به عظمت اين پديده، که «ذات» و ماهيت آسمان مي‌باشد، سوگند خورده است: «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ»!
آية فوق (و دو آيه ديگر) از «بروجي در آسمان» سخن مي‌گويد و آيه ۷۸ سوره نساء از «بروجي در زمين» (هر کجا باشيد، حتي در بروج بلند و استوار، مرگ به سراغ شما خواهد آمد = أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَهٍ...)، اگر برج‌هاي زميني نقش حفاظت از پادشاهان و اُمرأ و مردم شهر را داشتند، از همين نشانه قرآني، به شيوه تفسير قرآن با قرآن، آيا نمي‌توانيم به جستجوي نظام مشابهي براي حفاظت از حيات زميني در برابر خطراتي که آن را تهديد مي‌کند بپردازيم؟ مگر غير از اين است که قرآن بر وجود چنين سيستم حفاظتي، در ارتباط با بروج (که دو نقش حفاظت و تزئين آسمان را دارند) از جمله در آيات زير اشاره کرده است؟
انبياء ۳۲ - وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ
فصلت ۱۲ - ...وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا...
صافات ۶ و ۷ - إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَهٍ الْكَوَاكِبِ وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ
حجر ۱۶ و ۱۷ - وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ
مبتکر و پيشگام چنين برداشتي، نويسنده کتاب هفت آسمان (دفتر دوم از بازنگرشي اساسي به اسلام) مي‌باشد که اين مسئله را با دلايلي مستند (در صفحات ۱۱۱ به بعد) مطرح نموده که در زير به خلاصه‌اي از آن اشاره مي‌کند:

«اصولا بروج به معناي قلعه، ريشه در زبان عربي ندارد و اعراب در دوران جاهليت از سپاهيان رومي آن را فرا گرفته بودند. اصل لاتين آن بورگوس است. بورگوس يا بورگ به قلعه‌ها و ساختمان‌هاي مستحکمي مي‌گفتند که تو درتو و به منظور محافظت يا دفاع ساخته مي‌شد... شواهد تاريخي نشان مي‌دهند که ساختن حصارهائي پيرامون شهر يا قلعه‌هائي براي حفظ جايگاه مقدس خدايان يا قصر فرمانروايان، حتي قبل از «دياکوس» بسيار مرسوم بوده و بعدها اينگونه استحکامات را در ايران و روم براي دفاع از سرحدات مي‌ساختند. به طوري که... لفظ «بورگ» در آخر نام بسياري از شهرها، نظير هامبورگ، استراسبورگ و... يادگار همان حصار و برج و باروهائي است که زماني بر گرد آنها مي‌کشيدند.
...عقيده مفسرين قديمي متأثر از نجوم بطلميوسي، همان دوازده قرارگاه خورشيد در دوازده ماه سال بود، اما... اعراب قبل از نزول قرآن به هيچ وجه از وجود صورتها و بروجي در آسمان اطلاع نداشتند و بروج را تنها به معناي قلعه مستحکم به کار مي‌برده‌اند... تنها پس از ترجمه کتاب‌هاي يوناني... اينکار انجام شده است.
...دسته ديگري از مفسرين بروج را از ريشة «بَرَجَ» به معناي آشکار شدن مي‌دانستند... قرآن نمي‌تواند بدون هدف و نتيجه به ذکر چنين عبارتي بپردازد که حتي براي باديه‌نشينان هم چيز تازه‌اي در بر ندارد. با توجه به هفت طبقه يا حصاري که بر دور زمين براي حفاظت حيات جانداران کشيده شده، مشکل کاملا حل مي‌شود... اگر امپراطوران با ساختن بروج، جان و تخت و تاج خويش را حفظ مي‌کرده‌اند، خداوند با چنين قلعه‌هائي تو درتو، عرش خود را (که همان نظام حيات است) حراست مي‌کند.»

۹ - از نظر علمي روشن است که آسمان لاجوردي، سرخي شفق به هنگام غروب، رنگين کمانِ هنگام باران و تلألو ستارگان در آسمان شبانه، فقط از زاويه ديد ناظرين زميني، که از زير چتر طبقات جوّ، نور خورشيد را در طيفي تجزيه شده از زرد تا بنفش مي‌بينند، قا بل رؤيت است؛ بالاتر از جوّ زمين، آسمان به رنگ سياه و فاقد همه اين زيبائي‌هاست. اين حقيقت را که در دوران ما مکشوف دانشمندان فضائي شده، قرآن در ۱۴ قرن قبل گفته است.
علاوه بر استثناي «لِلنَّاظِرِينَ» در اين سوره، در سه سوره ديگر (صافات ۶، فصلت ۱۲ و ملک ۵) تأکيد شده است از ميان طبقات جوّ، فقط سماء الدنيا (طبقه زيرين – ايزوسفر) تزئين داده شده است (در ضمن معناي دنيا- نزديک‌تر- در اينجا در برابر قصوي- دورتر- قرار دارد. ن ک به انفال ۴۲).
منظور از آسمان پائين‌تر (سماء الدنيا)، طبقه زيرين اتمسفر است که طي فرآيند تفکيک نوري شيميائي، از اکسيژن ملکولي، اکسيژن اتمي حاصل مي‌شود که در شرايطي اين دو با هم ترکيب شده و اُزُن را پديد مي‌آورند. اکسيژن و ازن موجود در اتمسفر با جذب مقادير زيادي از اشعه ما‌وراء بنفش، از نفوذ آن به زمين و هلاک جانداران جلوگيري کرده و همچون چراغي (مصباحي) که ذخيره سوخت خود را صرف درخشندگي مي‌کند، ملکول‌ها و اتم‌هاي آن به صورت ميلياردها چراغ پديده تابش شبانه را به وجود مي‌آورند که آسمان را از حالت تاريکي مطلق به آسمان زيباي مخمل مانند شبانه با تلألو ستاره‌ها تبديل مي‌کند. تنها در اين طبقه از جوّ است که چنين زيبائي قابل مشاهده است، در طبقات فوقاني، آسمان کاملا سياه و ستاره‌ها ثابت (بدون چشمک زدن) هستند.
در ضمن آيات ۵ سوره ملک و ۱۲ سوره فصلت در همين زمينه مي‌باشد.

۱۰ - «شيطان» صفتي است که به هر متمرّد خارج شونده از حريم و حدود اطلاق مي‌گردد، چه ابليس، که با عصيانش از امر پروردگار در سجده به آدم، از حريم فرشتگان هبوط کرد، چه انسان‌هاي طغيانگر ديو‌صفت (انبياء ۸۲، بقره ۱۴) چه سنگ‌هاي سرگردان شرربار که از مدار خود خارج شده و به جوّ زمين برخورد مي‌کنند (حجر ۱۷، صافات ۷، ملک ۵)، چه ميکرب (ص ۴۱) و... گويا سليمان به لطف خدا توفيق يافته بود متجاوزان ديو صفت (اقوام همسايه مغول مانند) معاصر خود را مهار کند و به کارهاي سازنده همچون بنائي (ساختمان سازي در زمين) و غواصي (استخراج يا بندر‌سازي در دريا) وا دارد و هم شرور غير قابل اصلاح را به بند درآورد.

۱۱ - درست است که واژة سمع در مورد شنيدن به کار مي‌رود، اما شنيدن فرآيندي است که از برخورد امواج فرستاده شده از دهان گوينده‌اي با گوش ما و فعل و انفعالات سيستم شنوائي و جريان الکتريکي که به مغز ارسال مي‌شود حاصل مي‌گردد. همانطور که براي تقويت امواج صوتي از سمعک استفاده مي‌کنيم، براي مقابله با اصوات شديد (در انفجارات و مشابه آن) از گوشي‌هائي مخصوص بهره مي‌بريم و براي آرامش خواب، پنبه يا فيلترهائي در گوش خود قرار مي‌دهيم. کره زمين نيز در برابر چنين امواجي مجهز شده است تا به راحتي نتوانند به سوي ملأ اعلي (طبقات بالائي) دست يابند.
استفاده از واژه سمع نبايد ما را در معناي متعارف آن که شنيدن است متوقف سازد. و گرنه در فهم معناي «والله سميع» باز مي‌مانيم، چرا که خدا همچون ما نيازمند ابزار شنوائي نيست، ولي از هر حرکت صوتي و غير آن در جهان باخبر است.
در سورة طور آية ۳۸، به استماع حقايقي از طريق نردبان (همچون دکل‌هاي مخابراتي) اشاره شده است که نشان مي‌دهد منظور از استماع، الزاماً دريافت امواج صوتي توسط سيستم شنوائي آدميان نيست و معنائي عام‌تر دارد.
اتفاقا فعل «يسّمعّون» در اين سوره در اصل يتسمعّون (در باب تفعّل) بوده که در اين باب، دلالت بر توانائي و پذيرش اين فعل مي‌کند (مثل: تشکل، تسلط، تقلب و...) و در اين سوره نشان داده مي‌شوند آن امواج توانائي ورود به نظام حفاظتي را ندارند.

۱۲ - براي درک بهتر اين آيه و شناخت دقيق «شِهَابٌ مُبِينٌ» (يا شهاب ثاقب) بهتر است در آيات ۱۰ سوره صافات (إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ) و آيات ۸ و ۹ سورة جن (وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا)که دقيقاً از همين پديده سخن مي‌گويند نيز تدبّر کرد.
اشعه‌هاي مرگبارِ عبور کننده از خطوط مقاومت مغناطيسي زمين که گوئي از نقطه کور ديوار حفاظتي آن همچون برق از ديد مرزبانان گريخته‌اند (يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ)، با اين حال، آن شياطيني (عناصر شرر‌باري) که از اولين برج و باروي نگهباني بگذرند و از کمربند مغناطيسي زمين فرار کنند، در بالاي قطب و در هنگام برخورد با اتم‌ها و ملکول‌هاي جوّ، آنها را تحريک و يا يونيزه مي‌کنند و به اين وسيله با تابش شفق‌هاي قطبي (Arura) يا شعله‌هاي درخشان (شهاب ثاقب)، رد پاي خود را روشن مي‌سازند. (براي توضيح بيشتر به کتاب هفت آسمان نوشته دکتر کريم رستگار مراجعه کنيد).
دو کمربند شگفت‌انگيزي که از سال ۱۹۵۸ کشف شده‌اند، و به نام کاشف آن «ون الن» نام گذاري شده، به قدري نيرومند و داراي قدرت دفاعي شديد براي محافظت از زمين هستند که به نيروي راديو‌اکتيو خود در برابر بادهاي خورشيدي و کيهاني و عناصر مرگ‌بار آن مقاومت مي‌کنند.

۱۳ - «رواسي» جمع «راسيه» به معناي لنگر است که موجب توقف کشتي در بندر مي‌گردد. کوه‌ها نيز به دليل ريشه‌دار بودن‌، قاره‌هاي زمين را روي قشر مذاب زمين نگه داشته و مانع حرکت آنها مي‌گردند. اين اصطلاح ۱۰ بار در قرآن تکرار شده است: رعد ۳، حجر ۱۹، نازعات ۳۲، نحل ۱۵، انبياء ۳۱، نمل ۶۱، لقمان ۱۰، فصلت ۱۰، ق ۷، و مرسلات ۲۷.

۱۴ - هر چيز موزون مي‌تواند شامل: معادن، گياهان و حيوانات باشد، انسان را نيز قرآن روئيده شده از زمين شمرده است (نوح ۷ - وَاللهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا) نه تنها آدميان عادي، بلکه مريم را نيز رويشي نيکو توصيف کرده است (آل‌عمران ۳۷ - فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا...). منظور از موزون، متناسب و منظم و مقدّر (طراحي شده روي نظم و حساب) است.

۱۵ - همة پديده‌هاي عالم، به اندازه و «قدر» معيني آفريده و مقدّر شده‌اند (رعد ۸، حجر ۲۱، قمر ۴۹)، از جمله باران که نزول آن در نقاط مختلف زمين کاملا تنظيم شده و روي حساب است (شوري ۲۷ و زخرف ۱۱).

۱۶ - «لَوَاقِحَ» (جمع لاقح) از ماده لقاح و تلقيح، که همان آبستن و بارور کردن است مي‌آيد، چنين نقشي براي باد تا قبل از قرن ۱۸ ميلادي معلوم نبود. بارور شدن ابر در اثر نطفه‌هاي نمک در ذرات ابر مي‌باشد که به وسيله باد تحريک و ترکيب مي‌شود. براي ايجاد باران مصنوعي نيز در هواي صاف يا همراه قطعات متفرق ابر، که گرم و مرطوب و آماده تشکيل ابر است، گرد يخ متبلور (انيدريد کربنيک) يا بعضي املاح سرد و جاذب الرطوبه يا غبار آب را به وسيله هواپيما مي‌پاشند (کتاب باد و باران در قرآن، صفحات ۳۰۴، ۳۰۵، ۳۶۰ تا ۳۶۲، در مجموعه آثار شماره ۷ از مهندس مهدي بازرگان).

۱۷ - در اين آيه به سفره‌هاي زيرزميني، که مسکن و قرارگاه آب است، اشاره شده، در آية ۱۸ سوره مؤمنون به سفره‌هاي سکونت زيرزميني آب و در آيه ۲۱ سوره زمر به منابع زيرزميني آن. همه اين آيات در سرزمين خشک و کم باران عربستان نازل شده که مردمانش اطلاعي از اين مخازن نداشتند. به خصوص زمين آذرين مکه که اصولا آب را نمي‌توانست درون خود ذخيره کند.

۱۸ - بر حسب آية دهم سوره فصلت، زمين در دو مرحله، و تقدير اقوات آن (ارزش غذائي و شيميائي خاك) در چهار مرحله انجام شده است كه از نظر علمي به مراحل: ۱- دوران شهاب سنگ‌ها، ۲- دوران برخورد دنباله‌دارهاي حاوي آب، ۳- دوران آب فشان‌ها، ۴- دوران لجنزارها، تقسيم شده است. در عصر لجنزارها با افزايش تدريجي آب در سطح زمين و گِل رُس‌هاي حاصل شده در آبگيرهاي راكد و متعفن با گازهاي سيانيدي دورة قبل و در اثر پيدايش بازهاى آلي و تأثير گل رس در ايجاد نوكلوتيدها، اولين هسته‌هاي حياتي با توليد مثل پديد آمده است.
در قرآن سه بار به «صلصال كالفخار» (خاك رس خشك، همچون خاكي كه در آجرپزي و كوزه‌گري مورد استفاده قرار مي‌گيرد) اشاره شده است كه دومورد آن پيدايش اين گل رس را از لجن‌هاي متعفن قديمي ذكر كرده است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر ۲۶ و ۲۸) كه عيناً منطبق بر نظريات علمي فوق است.
منظور از «صلصال» که چند بار در اين سوره و نيز يکبار در آيه ۱۴ سوره رحمن (خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ- انسان را از گِل رسي مثل گِل سفالگران آفريديم) تکرار شده، خاک رُس خشک شده ادوار پيشين کره زمين مي‌باشد (والله اعلم).
در اين آيه منشأ پيدايش آدمي را از گِل سياه بد بو، و در آيه ۲۸ همين سوره آن را از «گِل خشکيده و نپخته) شمرده است. گِل مزبور (مطابق نظريه مرحوم دکتر سحابي در کتاب قرآن مجيد، تکامل و خلقت انسان، ص ۱۸۸ تا ۱۹۱) نظير لجن‌هائي است که معمولا در مانداب‌ها و مرداب‌ها تشکيل مي‌شود و زيست شناسان و شيمي‌دان‌ها محيط زندگي اوليه را همين مانداب‌هاي سطح زمين مي‌دانند. بقاياي جسمي موجودات اوليه، در آميختگي با رسوب‌هاي رُسي، مرداب‌ها و لجنزارهائي را به وجود آوردند که محل ظهور حيات و مدارج اوليه از خلقت انسان است (تفصيل اين مطلب را در بخش‌هاي مختلف کتاب مذکور مي‌يابيد).

۱۹ - به نوشتة «جن و انس» از همين قلم مراجعه شود.

۲۰ - معناي «السَّمُومِ» که در دو آيه ديگر (طور ۲۷ و واقعه ۴۲) وصفي از عذاب جهنم شمرده شده، «نافذ» است. سموم از «سمم» به معني سوراخ سوزن است. زهر را نيز به دليل نفوذش در سلول‌هاي بدن «سم» مي‌گويند، همچنين بادهاي گرم يا سرد را که گوئي در اندام نفوذ مي‌کنند و مي‌سوزاند و مي‌لرزاند باد سموم ناميده‌اند. «نَارِ السَّمُومِ» بودن منشأ آفرينش جن، ظاهراً دلالت بر انرژي ويژه‌اي مي‌کند که همچون جاذبه از ماده مي‌گذرد (والله اعلم).

ترجمه عبدالعلى بازرگان