به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۶۱ – پس چون فرستادگان نزد خاندان لوط آمدند،
۶۲ – (لوط) گفت: (گویا) شما مردمانی ناشناس (غریبه) هستید.۳۷
۶۳ – گفتند: (مترس، بیگانه نیستیم) بلکه (فرستادگان خدائیم و) چیزی را برای تو
آوردهایم (حامل خبری و عامل عذابی برای مفسدان هستیم) که همواره درباره آن شک
داشتند.
۶۴ - و (مطمئن باش که) خبر درستی برای تو آوردهایم و ما بیتردید راست میگوئیم.
۶۵ – پس خانوادهات را در پاسی از شب (از شهر) خارج کن و خود در پی ایشان روان شو
(رهبری و مراقبت کن) و هیچیک از شما واپس نگردد۳۸ (به سرعت از منطقه خطر
خارج شوید و برای برداشتن اسباب و اثاثی برنگردید) و بدانجا که فرمان داده شدهاید
بروید.
۶۶ – این امر (وقوع زلزله و آتشفشان عذاب) را به اطلاع او رساندیم که صبحگاهان نسل
این مردم بریده خواهد شد (این شجره مفسد و متجاوز ریشهکن میشود).۳۹
۶۷ – اهالی شهر (غافل از سرنوشتی که در کمین آنهاست) شادی کنان (به قصد تعرض به
مهمانان لوط به خانه او) روان شدند.
۶۸ – (لوط) گفت: اینها مهمانان مناند، پس مرا (در سوء قصد پلیدتان به آنها) رسوا
مسازید.
۶۹ – از خدا پروا کنید و خوارم مسازید.
۷۰ – گفتند: مگر تو را از (پناه دادن و میزبانی) مردمان (غریبه) نهی نکرده بودیم؟۴۰
۷۱ – گفت: اینها دختران مناند، اگر میخواهید کاری بکنید (با آنان ازدواج کنید).۴۱
|
۷۲ – به جانت سوگند (ای پیامبر) که آنها در مستی خویش سرگشته (افسار گسیخته) اند.
۷۳ – پس (در بازتاب و کیفر عملشان) بانگی شدید (موج انفجار) هنگام طلوع آفتاب آنها
را فرا گرفت.
۷۴ – در نتیجه (به نیروی تخریبی مواد مذاب زیر زمین، شهر) را زیر و رو ساختیم و بر
آنها سنگهائی از گِل سخت شده (گدازههای آتشفشانی) باراندیم.۴۲
۷۵ – مسلماً در این (حادثه) بس نشانههاست برای حقجویان.۴۳
۷۶ – و (ویرانههای باقیمانده از) آن شهر (هنوز) در مسیر (کاروانیان) برجای مانده
است.۴۴
۷۷ – به راستی در این (آثار به جای مانده) نشانهای است برای مؤمنین.
۷۸ – بیگمان اهل «ایکه» نیز ستمگر بودند.۴۵
۷۹ – بنابراین آنها را (به کیفر اعمالشان، از زندگی) دفع و طرد کردیم۴۶
و این دو (خرابههای قوم لوط و اصحاب ایکه) در مقابل (گذرکنندگان) نمایان است.
۸۰ – و هر آینه اصحاب حجر (قوم ثمود که در منطقهای کوهستانی زندگی میکردند)
رسولان را تکذیب کردند.۴۷
۸۱ – و آیات خویش را به آنها عرضه داشتیم، ولی از آنها روی گرداندند.
۸۲ – و با احساس امنیّت (از دوام راحت و رفاه زندگی) از کوهها خانههائی برای خود
میتراشیدند.
۸۳ – اما صبحگاهان بانگی شدید (از انفجاری آتشفشانی) ایشان را درگرفت.
۸۴ – پس آنچه (از استحکامات امنیتی و مال و ثروت) که همواره در کسب آن بودند، سودی
به حالشان نداشت.
۸۵ – و ما آسمانها (عالم ستارگان) و زمین و آنچه میان آنهاست (فضای کهکشانی) را جز
به حق (هدفدار و حکیمانه) نیافریدیم و بیتردید زمان (قیامت) در پیش است، پس (ای
پیامبر، از منکران آخرت) بگذر، گذشتی زیبا.۴۸
۸۶ – بیتردید پروردگار تو همان آفریننده (دائمی) داناست.
۸۷ – همانا به تو «سبع مثانی»۴۹ (سوره حمد یا هفت آیه مرتبط به هم) و
قرآن عظیم را دادیم.
۸۸ – (با وجود چنین گنج شایگانی) به نعمتهائی که ما برخی از آنها (منکران) را
برخوردار کردهایم چشم مدوز۵۰ (اعتنائی به مال و ثروت آنان مکن) و بر
آنان (از ایمان نیاوردنشان) محزون مشو و (در عوض) بال مهربانی خویش را بر مؤمنان
بگستران (به آنها اعتنا کن و زیر پر و بال حمایتشان قرار ده).
۸۹ – بگو: همانا من هشدار دهندهای آشکارم (از عذابی که در کمین کافران است).
۹۰ – همانگونه که بر تجزیه کنندگان (این هشدار) نازل کردیم.
۹۱ – همان کسانی که قرآن را بخش بخش کردند (هر بخشی را که موافق مطامعشان بود
پذیرفتند).۵۱
۹۲ – به پروردگارت سوگند که از همه آنها بازخواست خواهیم کرد.
۹۳ – از آنچه یکسره میکردند.
۹۴ – پس آنچه را بدان مأموری آشکار (ابلاغ عمومی) کن و از مشرکان کناره بگیر (با
آنان درگیر مشو).۵۲
۹۵ – ما تو را در برابر استهزاء کنندگان حتماً حمایت میکنیم.
۹۶ – همان کسانی که با خدا معبودانی دیگر قرار میدهند (شرک میورزند)، آنها به
زودی خواهند دانست (که در چه گمراهی بودند).
۹۷ – و هر آینه ما میدانیم که سینه تو از آنچه میگویند تنگ میشود (کفرگوئیهاشان
آزردهات میکند).۵۳
۹۸ – پس (برای آرامش یافتن) به ستایش پروردگارت تسبیح کن و از سجدهکنندگان باش.۵۴
۹۹ – و پروردگارت را بندگی کن تا یقین (مرگ یا آگاهی یقین) تو را در رسد.۵۵
۳۷ – فرشتگانی که به حال و هیأت بشری بر لوط ظاهر
شده بودند، همچنانکه به چشم ابراهیم غیرعادی و نگران کننده آمدند، بر لوط نیز
همین احساس را برانگیختند و حضورشان سؤالبرانگیز شد.
۳۸ - «يَلْتَفِتْ»، از ریشه «لَفَتَ»، انصراف و برگشتن از دین یا مسیر طی شده
است، التفات (در باب افتعال) هم به رو آوردن تعلق میگیرد و هم به روگرداندن.
۳۹ – برحسب آیات متعدد قرآن، قوم لوط در اثر انفجار ناگهانی پوسته زمین، ناشی
از تراکم گازها و مواد مذاب طبقات زیرین، که اصطلاحاً بمب آتشفشانی نام گرفته،
نابود شدند. این حادثه با موج انفجار و خروش شدیدی که «صیحه» نامیده میشود
آغاز گردید و با زیر و رو شدن و جابجائی طبقات فوقانی، شهر و ساکنان آن را در
کام خود فرو برد و سپس بارانی از گدازهها و سنگریزههای داغ منطقه را پوشاند.
هود ۸۲ - فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مَنْضُودٍ
شعراء ۱۷۳ - وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ
قمر ۳۴ - إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ
نَجَّيْنَاهُمْ بِسَحَرٍ
۴۰ – چنین گفته شده که زیست گاه قوم لوط (سُدوم، گموره) در مسیر کاروانهای
تجارتی قرار داشته و این مردم نسبت به مسافران غریبه احساس ناخوشایندی داشتند و
گویا در آغاز برای منصرف ساختن آنان از عبور از سرزمینشان، عمل زشتی را مرتکب
شدند که به تدریج تبدیل به آن خو گرفتند و ادامه دادند.
۴۱ – آیات ۷۷ تا ۸۳ سوره هود که در سال ۹ بعثت با ۶ سال فاصله نازل شده، با
تفصیل بیشتری این ماجرا را شرح میدهد. موضوع پیشنهاد ازدواج با دختران خود و
امتناع قوم همجنسگرای لوط را در این مجموعه میبینید.
۴۲ - «سجّيل» همان مُعرب شده سنگ گِل فارسى است كه گاف تبديل به جيم شده است.
۴۳ - «مُتَوَسِّمِ»، از ریشه «وَسَمَ» (علامت گذاشتن) است و «سَمِه» علامت و
نشانه است. توسّم (در باب تفعل) دلالت بر کنجکاوی و پیجوئی برای شناخت حقیقت
از طریق نشانهها میکند، همچنانکه در توسل، وسیله جوئی مورد نظر میباشد. اگر
کسانی با دستگاههای گنجیاب به دنبال ثروتهای بیصاحب هستند، کسانی هم پیجوی
گنج آیات و اشارات هستند تا به ثروتها و عبرتهای پایداری دست یابند.
۴۴ – از آیات ۱۳۷ و ۱۳۸ سوره صافات: «و شما بامدادان بر (ویرانههای سرزمین)
آنان عبور میکنید و شب هنگام نیز، پس چرا اندیشه نمیکنید» (وَإِنَّكُمْ
لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ) معلوم
میشود این ویرانهها حوالی شهر مکه بوده و کاروانیان یا شترچرانان و رمهداران
از آن مسیر همه روزه عبور میکردند.
۴۵ – سخن از «اصحاب الایکه» علاوه بر این آیه، در سه آیه دیگر (شعراء ۱۷۶، ص ۱۳
و ق ۱۴) آمده است. «اَیکه» به جنگل و بیشه گفته میشود. مصاحبت با هر چیز،
ملازمت و پیوستگی با آن را نشان میدهد. گویا این قوم در منطقهای جنگلی یا سبز
و خرّم و بیشه مانند میزیستند و به اتکاء ثروت طبیعی از خدا غافل شده و ستم
میکردند. به گفته برخی مفسرین، اصحاب ایکه همان قوم مَدْیَن بودند که شعیب
پیامبر برای هدایت آنان فرستاده شد. ظاهراً این قوم در ناحیه شما غربی عربستان
و شام (سوریه و اردن و فلسطین فعلی) میزیستند.
۴۶ - مشتقات کلمه انتقام ۱۷ بار در قرآن تکرار شده که در ۱۳ مورد، صفت «منتقم»
یا «ذوانتقام» به خدا نسبت داده شده است. منتقم از نامهای نیکوی الهی است، در
حالی که انتقام گرفتن در اخلاق دینی مذمت شده است. علاوه بر آن، خداوندی که
منزه از تأثیرپذیری از مخلوقات است، چگونه ممکن است دچار خشم و غضب یا انتقام،
که تماماً احساساتی انسانیاند، بشود؟ اما کلمه انتقام از ریشه «نَـقـَمَ» به
معنی نفی و انکار شئ میباشد، خواه با زبان و خواه با عقوبت. همانطور که بدن ما
در تزریق خون یا پیوند اعضاء، تا هماهنگی لازم حاصل نشود، عضو جدید را پس
میزند، نظامات جهان و آخرت نیز به گونهای است که انسانهای ناهماهنگ با
نظامات هستی را دفع و طرد میکند. این است معنای انتقام الهی. دستگاه گوارش ما
نیز غذای مسموم را به شیوههای مختلف دفع (Reject) میکند.
۴۷ - «حَجَر» به سنگ گفته میشود و «حِجْر» به سنگچین و دیوارههای محافظتی که
برای احراز مالکیت به دور خانه و ملک و مزرعه میکشیدند. این واژه بیان کننده
مفهوم حفاظت و کنترل نیز میباشد و از این روی به صاحبان خرد که بر نفس خویش
مراقبت و کنترل دارند «ذی حجر» گفته میشود.
قوم ثمود که برحسب آیه ۹ سوره فجر (وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ
بِالْوَادِ) شهر و خانههای خود را در دل کوه بنا کرده بودند، میپنداشتند در
پناه این کاخها و استحکامات سنگی «محفوظ» از عوارض ظلم و ستم خواهند بود.
«اصحاب الحجر» نامیدن این قوم، بیانگر احساس تعلق و تکیه و اعتماد آنها به محل
سکونتشان بود و اصولا کلمه »اصحاب» نوعی ملازمت و مقارنت را میرساند.
۴۸ - «صفح» از صفحه روی یا صفحه دل پاک کردن آثار رنجش از مشرکان و به اصطلاح
به روی خود نیاوردن و گذشتی کریمانه میباشد که یک گام بالاتر از عفوی است که
فراموش نشود و به بایگانی دل سپرده گردد. اما جمیل، که دلالت بر زیبائی و حُسن
رفتار میکند، صفتی است که قرآن آن را در صبر و تحمل کسی که بدی کرده (یوسف ۱۸
و ۸۳، معارج ۵)، رها ساختن به زیبائی و نیکوئی زنان مطلقه (احزاب ۲۸ و ۴۹)،
درگیر نشدن و کنارهگیری از مکذبین مرفه (مزمل ۱۰) و بالاخره به روی خود
نیاوردن از انکار آخرت (حجر ۸۵) به کار برده است.
۴۹ - مثانی بودن قرآن، همچون عدد ثانی (۲)، که به عدد واحد (۱) برمیگردد و بر
آن بنا میشود، هماهنگی و ارتباط تمامی اجزاء (آیات) قرآن با یکدیگر را، همچون
ارتباط اعضاء و جوارح بدن انسان، نشان میدهد. با این تعبیر، قرآن بدنهای است
که آیاتش مرتبط و مفسر یکدیگر بوده، هر عضوی از آن در بیان مقصود همگون عضو
دیگر است و تماماً به سوی صراط مستقیم هدایت میکند.
حرف من (در مِنَ الْمَثَانِي) نشان میدهد مثانی مصداقهای فراوانی در طبیعت و
شریعت دارد. و از این نظر بیشتر مفسرین، سوره حمد را، که آیات هفتگانهاش مثال
آشکاری از هماهنگی و پیوند میان اجزاء یک واحد است، مثانی مورد نظر شمردهاند،
برخی دیگر سورههای هفتگانهای را، که با حروف مقطعه «حم» آغاز میشوند
(سورههای ۴۰ تا ۴۶). با توجه به «فاتحه الکتاب» نامیده شدن سوره حمد، که
آغازگر قرآن، خلاصه و عصاره مضامین کتاب و به گونهای فهرست مندرجات آن محسوب
میشود، همچنین قرار گرفتنش پیش از سورههای بلند بقره و... که جدا بودن آن را
از نظر تعداد و طول متوسط آیات نشان میدهد، به نظر میرسد «سَبْعًا مِنَ
الْمَثَانِي» همان سوره حمد باشد (والله اعلم).
۵۰ – آیه ۱۳۱ سوره طه نیز عیناً همین مطلب را بیان میکند:
وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ
زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ
وَأَبْقَىٰ
ترجمه: و (نه تنها از آزادی مخالفین راضی باش، بلکه) به بهرهمندیهائی از
تجملات زندگی دنیائی (نیز) که به برخی منکران بخشیدهایم، چشم (نارضایتی و
مخالفت) مدوز، ما خواستهایم در این (تجملات) آنها را بیازمائیم. (مطمئن باش)
روزیِ پروردگار تو بهتر و پایندهتر است.
۵۱ – از جمله تجزیهکنندگان قرآن، گروهی از سردمداران اهل کتاب بودند که برای
ایجاد شک و تردید میان مسلمانان، به پیروانشان توصیه میکردند: به آنچه به
مؤمنان در آغاز روز نازل شده، (ظاهراً) ایمان آورید و منکر بقیه آن شوید (تا
باور آنها سُست شده) و چه بسا (از عقاید خود) برگردند.
این همان توطئه تفرقه افکنانه جمعی از منکران است که با ترفند پذیرش قسمتی از
قرآن و انکار قسمتی دیگر (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ) میخواستند
اعتبار حجیت و استواری قرآن را از اعتبار بیاندازند که هشدار عذابی خوارکننده
به آنها داده میشود:
نساء ۱۵۰ و ۱۵۱: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ
أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ
وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا
أُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا
مُهِينًا
۵۲ – اعراض هرگاه با حرف اضافه «عن» بیاید، معنای عدم تعرض و درگیر نشدن و
معترض نبودن میدهد.
۵۳ – «ضِيقُ صَدْر»، در برابر سعه صدر و گشودگی سینه، برای تحمل سخن مخالفان
است که در آیات شعراء ۱۳، نحل ۱۲۷، نمل ۷۰ و هود ۱۲ نیز از آن سخن به میان آمده
است.
۵۴ - تغییر نگاه از زمین به آسمان و از مناسبات مخالفتآمیز جوامع بشری به نظام
حکیمانه الهی، در طلوع و غروب خورشید، کسی را که از آزادی مشرکین و کفار در
انکار توحید، قیامت و نبوّت ناراضی و دلتنگ است، در نمازهای پنجگانهاش در
اوقات متنوع شب و روز به این حقیقت میرساند که در تداخل نور و تاریکی و در
تناوب و تداوم شب و روز، خیر و برکتی نهفته است که دلالت بر مشیّت حکیمانه الهی
میکند. در این نظام بیعیب و نقص، وجود مخالف، نه تنها عیب و ایرادی محسوب
نمیشود، بلکه باید از میدان دادن به آنان استقبال کرد و از آن «راضی» بود.
در این زمینه به این آیات نیز نگاه کنید: طه ۱۳۰، ق ۳۹، فرقان ۵۸، طور ۴۸ و ۴۹.
۵۵ – گویا به استناد آیه ۴۶ و ۴۷ سوره مدثر (وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ
الدِّينِ حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ - یکسره روز جزا را تکذیب میکردیم تا
یقین به ما رسید) مرگ را همان رسیدن به یقین گرفتهاند که پردهها کنار میرود
و ناپایداری دنیا و تعلقات آن به وضوح نمایان میگردد.
ترجمه عبدالعلى بازرگان