به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱ – فرمان خداوند (درباره وقوع قیامت و کیفر نهائی تبه کاران) آمد۱ پس (به انکار و استهزاء) در طلب آن شتاب مکنید،۲ او از آنچه (مشرکان) شریکش می‌گردانند منزه و برتر است.

۲ – فرشتگان را به همراه روحی از امرِخویش (وحی هدایت کننده‌ای از فرمانش)۳ بر هر که از بندگانش که بخواهد (شایسته دریافت آن بداند) می‌فرستد (با این مأموریت) که هشدار دهید معبودی جز من نیست، پس تنها از من پروا کنید.

۳ – آسمان‌ها (عالم ستارگان) و زمین را به حق (هدفدار و دارای سرآمد، نه باطل و بیهوده) آفرید، (خدا) از آنچه شرک می‌ورزند والاتر است.

۴ – انسان را از نطفه آفرید، با این حال (وقتی به کمال جسمی خود رسد) زبان‌آوری مجادله‌گر (برای احقاق حقوق و اثبات ادعاهایش) می‌گردد.۴

۵ – و دام‌ها را برای شما آفرید۵ که در (پشم و کُرک و پوست) آنها وسیله گرمایش است و منافعی دارند و (همچنین از گوشت) آنها می‌خورید.

۶ – و (نیز) برای شما در آنان جمالی (احساس زیبائی) است آنگاه که (گله‌ها را در غروب از صحرا) باز می‌گردانید۶ و بامدادان که به صحرا روانه‌شان می‌سازید.۷

۷ - و (در ضمن) بارهای شما را به سرزمین‌هائی حمل می‌کنند که جز با مشقّت دادن به خود (همچون جان کندن)، نمی‌توانستید بدان مناطق برسانید، به راستی که پروردگارتان بر شما رئوف و مهربان است.

۸ – و (علاوه بر آن) اسبان و استران و خران را (آفرید) تا بر آنها سوار شوید و زینتی (برای شما) باشد۸ و (دگر) چیزهائی می‌آفریند که از آن آگاهی ندارید.۹

۹ – و بر خداست (هدایت بر) راه راست و برخی از آن (راه‌هائی که مردم می‌روند) بیراهه است؛ و اگر خدا می‌خواست (مشیّت او ایجاب می‌کرد) هرآینه همه شما را (جبراً) هدایت می‌کرد (اما اختیارتان بخشیده تا خود شایستگی هدایت و کمال را کسب نمائید).

۱۰ – اوست آنکه از آسمان برای شما بارانی فرستاد که بخشی از آن (تأمین کننده آب) آشامیدنی است و بخشی دیگر (با جذب در زمین پدیدآورنده) مراتع سبزی است که در آن (چارپایان‌تان را) می‌چرانید.۱۰

۱۱ – به وسیله آن برای شما کشتزار (انواع حبوبات و سبزیجات و صیفی‌جات و...) و زیتون و درخت خرما و (انواع) انگور و از هر میوه‌ای می‌رویاند. مسلماً در این (شگفتی‌های عالم گیاهان) نشانه‌ای است برای مردمی که می‌اندیشند.

۱۲ – و شب و روز و خورشید و ماه را در خدمت شما (به سودتان) گماشت و ستارگان (نیز) رامِ فرمان اویند.۱۱ مسلماً در این (شگفتی‌های عالم ستارگان) بس نشانه‌هاست۱۲ برای مردمی که عقل خویش به کار می‌بندند.۱۳

۱۳ – و (علاوه بر نعمات گیاهی و آسمانی) آنچه در زمین (از معادن و سنگ‌های رسوبی و آذرین) که به رنگ‌های مختلف برای شما پدید آورده است۱۴ مسلماً در این (شگفتی‌های عالم جمادات) نشانه‌ای است برای مردمی که پند می‌پذیرند.۱۵

۱۴ – و اوست آن که دریا(ها) را در خدمت (و قابل بهره‌برداری شما) قرار داد تا از آن گوشت تازه (از انواع آبزیان) بخورید و از دریا زیوری (مروارید و مرجانی) برای آراستن خود استخراج کنید؛۱۶ و کشتی‌ها را می‌بینی که در دریا (سینه امواج را) می‌شکافند و (پیش می‌روند) تا به دنبال فضل خدا (فزونی‌هائی که در سفرهای تجاری و تفریحی قرار داده) بروید و باشد تا شکرگزار نعمت‌های او باشید.۱۷

۱۵ – و در زمین لنگرهائی (کوه‌های ریشه داری در مواد مذاب زیرین) قرار دادیم تا (حرکت قاره‌ای) شما را نکشاند۱۸ و نهرها و راه‌هائی (در چین‌خوردگی دره‌ها پدید آورد) تا راه یابید.

۱۶ – و (علاوه بر راهیابی از مسیر دره‌ها) نشانه‌هائی (علائمی در طبیعت برای تشخیص مسیر راه‌ها قرار دادیم) و نیز به وسیله (وضعیت) ستاره‌ها (مردم) راهیابی می‌کنند.۱۹

۱۷ – آیا آن که (همواره) می‌آفریند، همچون کسی است که (هیچ چیز) نمی‌آفریند؟ چرا پند نمی‌گیرید؟

۱۸ – اگر (بخواهید) نعمت‌های خدا را بشمارید، (هرگز) قادر به شمارش آن نیستید، به راستی که خدا (در برابر ناشکری بندگان) بسی آمرزنده مهربان است.


۱ – فعل «أَتَىٰ» به صورت ماضی آمده، در حالی که قیامت هنوز تحقق نیافته است. عموم مفسرین بر این عقیده‌اند که چون در زبان عربی امور قطعیه مربوط به آینده را با فعل ماضی بیان می‌کنند، این تفاوت حاصل شده است. اما ماضی و مضارع برای ما انسان‌ها معنا دارد، خدائی که خالق زمان و مکان است، فرامینش به مصداق: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس - ۸۲) آنی است، هرچند برای ما که در اسارت زمان هستیم، در ظرف زمان تحقق می‌یابد. پس فرمان قیامت از همان آغاز خلقت صادر شده است، همچنانکه کهولت و مرگ در همان هنگام تولد رقم می‌خورد و هیچکس جاوید نمی‌ماند.

۲ - در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسی در پایان دوره مقرر داده می‌شود و در این مدّت و مهلت، آزادی و اختیار و امکان اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همین بازتاب فوری نداشتن شرک و بت‌پرستی، و به اصطلاح سکوت خدا در برابر اعمال‌شان را دلیل رضایت او و درستی کار خود می‌پنداشتند. قرآن بارها تصریح کرده است که اگر چنان مهلت و مکانیسمی در تعویق بازتاب اعمال نبود، بلافاصله عذاب هر عمل نا‌شایستی دامن شخص را می‌گرفت (از جمله: کهف ۵۸).
با چنین انتظار و بینشی بود که مشرکین معاصر پیامبران، معمولا از آنان مطالبه پیشاپیش عذاب را می‌کردند و قرآن ۱۹ بار در آیات مختلف چنان شتابی را نقل کرده است (انعام ۵۷ و ۵۸، یونس ۵۰ و ۵۱، رعد ۶، نحل ۱، انبیاء ۳۷، نمل ۴۶ و ۷۲، حج ۴۷، شعراء ۲۰۴، عنکبوت ۵۳ و ۵۴، صافات ۱۷۶، ص ۱۶، شورا ۱۸، احقاف ۲۴، ذاریات ۱۴ و ۵۹).
شاید آیه ۳۰ سوره مدثر که موکلان بر دوزخ را «نوزده» شمرده (علیها تسعه عشر) بی ارتباط به این موضوع نباشد (والله اعلم).

۳ – فرامینی که ما آدمیان می‌دهیم، جز الفاظی خشک و بی‌روح نیست، اما امر خدا، همانطور که گفته شد، جنبه تکوینی و کن فیکونی (یس- ۸۲) دارد و فرامین تشریعی‌اش به رسولان، به نیروی «روح»، که رحمتی از اوست و به دلیل رمزگونه بودنش وحی نامیده شده صادر می‌گردد. پس روح، نیرو یا شعور مرموزی است که هدایت ربوبی را به قلب پیامبر «وحی» کرد. در سه سوره دیگر قرآن نیز «روح» را عاملی مرتبط با «امر» در القاء «وحی» به پیامبران شمرده است:
اسراء ۸۵- وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي...
غافر ۱۵- ...يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ...
شورا ۵۲- وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا...

۴ – آیه ۷۷ سوره یس (أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ) نیز که مشابه همین آیه است، نشان می‌دهد چنین زبان آوری به نفی رستاخیز و مجادله با مؤمنین نیز کشیده می‌شود. کلمه خصم را برخی «دشمن» ترجمه کرده‌اند که چندان درست نمی‌باشد. معنای دشمنی عداوت است. فرق عداوت با خصومت در این است که در عداوت دشمنی قلبی غلبه دارد، و در خصومت دشمنی لفظی. این سخن را می‌توان از ۱۸ موردی که مشتقات کلمه خصم در قرآن آمده است به روشنی دریافت کرد. در واقع خصومت جدال لفظی و دعوای زبانی است.

۵ – مقدم آمدن کلمه «أَنْعَامَ» بر فعل «خَلَقَهَا»، در حالی که فعل باید مقدم بر اسم باشد، اهمیت قائل شدن و تأکید بر این نعمت است.

۶ – فعل «تُرِيحُونَ» دلالت بر بازگشت دام‌ها در شبانگاه از صحرا می‌کند. ریشه این فعل از ریح (باد و نسیم و بو و رائحه) است. شاید از آنجائی که نسیم معمولا به هنگام تغییر نظام شب به روز (یا برعکس) یعنی بامدادان و غروبگاهان آغاز می‌گردد، این کلمه به جای «ترجعون» به کار رفته تا مفهوم نسیم غروبگاه را که حاوی رائحه‌ای مطلوب برای روستانشینان است برساند (والله اعلم).

۷ – تسریح، از ریشه «سَرَحَ»، آزاد و رها ساختن است، دام‌هائی که در آغل تنگ و تاریک حبس شده‌اند، به هنگام رها شدن، آنچنان با شوق و شادی و به سرعت به صحرا روان می‌شوند که تماشائی است.

۸ – زیبائی اندام و عضلات پیچیده انواع اسب و علاقه آدمی از ادوار گذشته تاریخ به اسب، که در زبان عربی «خیر» نامیده شده؛ و مسابقات فراوانی که در سبقت و پرش و گام زدن‌های ویژه همه ساله ترتیب داده می‌شود، شاهد این حقیقت است.

۹ – این دگر چیزها که با فعل مضارع یخلق ذکر شده، می‌تواند انواع موجودات تازه در زمین و هوا و دریا باشد، یا وسائل حمل و نقل پیشرفته همچون اتومبیل و هواپیما که در زمان نزول قرآن هنوز پدید نیامده بود. اما اینکه ساخت مَرکب‌های جدید نیز (همچون اسب و استر و الاغ) به خدا نسبت داده شده، به دلیل استعدادی است که او برای اختراع آنها در مغز بشر قرار داده و مواد اولیه آن و نظاماتی است که در طبیعت نهاده است. وَاللهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ (خدا هم شما را خلق می‌کند و هم آنچه را عمل می‌کنید - صافات ۹۶).

۱۰ – ظاهراً اشاره به دو نوع آب‌های زیرزمینی و سطحی است که اولی در منابع و سفره‌های زیرین خاک ذخیره شده و به صورت چشمه و قنات به تدریج در فصول بعدی ظاهر می‌گردد، و دومی جذب سطوح خارجی خاک شده و مراتع سبز و خرّم را پدید می‌آورند.

۱۱ – شب و روز ناشی از حرکت زمین به دور خورشید است که پیوسته از نور و حرارت آن به طور مستقیم، و از ماه به طور انعکاسی سود می‌برد، اما ستارگان در مداری بسیار دورتر از زمین حرکت می‌کنند که منافع آنها برای آدمیان چندان محسوس نیست، به این دلیل اختصاص «لکم» در مورد آنها نیامده است.

۱۲ – در آیه قبل شگفتی‌های عالم گیاهان در روی زمین را «آیه» شمرده بود و در این آیه شگفتی‌های عالم ستارگان را که سر به میلیاردها خورشید فروزان می‌زند، «آیات» شمرده است.

۱۳ - معناى ريشه‌اى كلمه «عقل» حفظ و نگهدارى است. تفكر يعنى انديشه كردن در امور. محصول انديشه، «علم» است. اما حفظ و نگهدارى و كاربرد علم، تعقل ناميده مى‌شود و عاقل كسى است كه از دانش خود در مسير درست استفاده كند.

۱۴ – قرآن فعل «ذَرَأَ» را، هم درباره گیاهان، که از زمین می‌رویند، به کار برده است، و هم درباره چارپایان و انسان (انعام ۱۳۶ و مؤمنون ۷۹). سنگ‌ها نیز به گونه‌ای محصول فعل و انفعالات فیزیکی- شیمیائی و مبادلات حرارتی زمین به شمار می‌روند. آیه ۲۷ سوره فاطر نیز سنگ‌های سطحی زمین را که برحسب مواد تشکیل دهنده‌ آن رگه‌هائی به رنگ‌های سفید و سرخ (در طیف زرد تا قهوه‌ای) و سیاه ذغالی را تشکیل می‌دهند از آیات خدا شمرده است (...وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ).
سه رنگ یا سه رگه‌ای که در این آیه از آنها نام برده شده است، بیشترین نوع سنگ‌های رسوبی را تشکیل می‌دهند: الف) بیض (سفید رنگ)، شامل همه سنگهای آهکی و گچی، ب) حمرٌ مختلف الوانها (قرمز به رنگهای مختلف از زرد تا قهوه‌ای)، شامل انواع سنگ آهن‌ها به نسبت مقدار آهن در ترکیب با مواد دیگر، ج) غرابیب سود (سیاه مثل کلاغ) شامل ذغال سنگ‌ها (باقیمانده از جنگل‌های دوران پیشین). همه این سنگ‌ها تحت عوامل فیزیکی و شیمیائی تحت فشار و حرارت و عوامل دیگر شکل گرفته است.

۱۵ – در آیه ۱۱ شگفتی‌های عالم گیاهان را آیه‌ای برای اهل «تفکر»، در آیه ۱۲ شگفتی‌های عالم ستارگان را آیاتی برای اهل «تعقل» و در آیه ۱۳ شگفتی‌های عالم جمادات را آیه‌ای برای اهل «تذکر» شمرده است؛ تفکر، اندیشه کردن در پدیده‌های پیرامونی است، تعقل، کاربرد علم و تجربه حاصل از تفکر است، و بالاخره تذکر، بیداری از خواب غفلت و به یاد آوردن حقایق است.

۱۶ – علاوه بر این آیه، در آیه ۱۲ سوره فاطر نیز قرآن از حلیه‌ای که انسان‌ها برای زینت و زیبائی از دریا استخراج می‌کنند یاد کرده است و بارها نیز از زینت‌های طلا (مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ) که در بهشت مورد استفاده متقین قرار می‌گیرد نام برده است، با آنکه در قرآن تصریح شده در مساجد با زینت‌های خود حضور یابید (اعراف ۳۱) و کسانی را که زینت‌های خدا را، که برای بندگانش قرار داده، حرام می‌شمرند توبیخ کرده است (اعراف ۳۲)، آیا جای سؤال ندارد که این سخت‌گیری‌های فقهی و نگاه منفی به زیبائی و زینت از کجا نشأت گرفته است؟

۱۷ – شکر نعمت، استفاده بهینه از آن در مسیری است که نعمت دهنده توصیه کرده است. این آیه تشویقی است در استفاده از امکانات دریاها، که چهار پنجم کره زمین را تشکیل می‌دهند و ما از ذره‌ای از نعماتی که در اعماق اقیانوس‌ها نهفته است بهره می‌بریم.

۱۸ - «رواسى» جمع «راسيه» به معنای لنگر است که موجب توقف کشتی در بندر می‌گردد. کوه‌ها نیز به دلیل ریشه‌دار بودن‌‌شان، قاره‌های زمین را روی قشر مذاب زمین نگه می‌دارند و مانع حرکت آنها می‌گردند. این اصطلاح ۱۰ بار در قرآن تکرار شده است: رعد ۳، حجر ۱۹، نازعات ۳۲، نحل ۱۵، انبياء ۳۱، نمل ۶۱، لقمان ۱۰، فصلت ۱۰، ق ۷، و مرسلات ۲۷.

۱۹ – این شگفتی در آیه ۱۰ سوره زخرف نیز تکرار شده است.

ترجمه عبدالعلى بازرگان