به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۱۹ – و خدا هر آنچه پنهانی یا آشکار میکنید، میداند.
۲۰ – و کسانی که (مشرکان آنها را) به جای خدا (برای دفع مصیبت یا جلب منفعت)
میخوانند، چیزی نمیآفرینند و خود آفریده شدهاند.۲۰
۲۱ – (آنها) مردگانند، نه زندگان و نمیدانند چه زمانی برانگیخته خواهند شد.۲۱
۲۲ – معبود شما معبودی یکتاست (پرستش ارباب انواع باطل است)، با این حال کسانی که
به آخرت ایمان ندارند، دلهاشان منکر (وحدانیت خدا) است و سخت خود بزرگ بینند.۲۲
۲۳ – مسلماً خدا هر آنچه به نهان یا آشکار میکنند پیوسته۲۳ میداند؛ و
او متکبران (خود بزرگ بینان) را دوست ندارد.۲۴
۲۴ – و چون از آنان پرسیده شود: پروردگارتان چه نازل کرده است (نظرتان درباره قرآن
چیست)؟ گویند: افسانههای پیشینیان!۲۵
۲۵ – (چنین تلقی از کلام خدا موجب خواهد شد) که روز رستاخیز تمامی بار (گناه) خویش
و بخشی از بار (گناه) کسانی را که بی هیچ دانشی آنها را گمراه کردند بر دوش کشند،
آگاه باشید که بد باری بر دوش دارند.
۲۶ – پیش از ایشان نیز (اقوامی در طول تاریخ) خواستند مانع پیشرفت حق شوند۲۶
ولی (بازتاب مکرشان در نظام) خدا بر پایههای بنیانشان (فرود) آمد و سقف (پناهگاه
فریب و فتنهشان) از فرازشان بر آنها فرو ریخت و عذاب (نتیجه اعمالشان) از جائی که
فکرش را هم نمیکردند دامنگیرشان شد.۲۷
۲۷ – سپس (به دنبال کیفر دنیائی) در روز قیامت (به خاطر تکبرشان) خوارشان سازد و
گوید: کجایند شریکان من! (که به زعم شما نقشی در هستی داشتند)؟ همان کسانی که (با
تعصّب) در مورد آنها (با موحّدین) مخالفت میکردید؟۲۸ آنان که دانش داده
شدند (اهل خرد و اندیشه و انسانهای پاک) گویند:۲۹ خواری امروز و بدبختی
بر کافران است.
۲۸ – همان به خود ستم کنندگانی که چون فرشتگان جانشان بگیرند،۳۰ (به
هنگام مرگ، به رغم سرکشیهاشان) اظهار تسلیم میکنند (و میگویند:) ما هرگز هیچ کار
بدی نمیکردیم!۳۱ آری، مسماً خدا به آنچه میکردند آگاه است.
۲۹ – پس (با چنین عملکردی) به درهای دوزخ درآئید،۳۲ در حالی که جاودانه
در آن خواهید ماند؛ که چه بد است جایگاه متکبران.۳۳
۳۰ – و از پرهیزکاران پرسیده میشود: پروردگارتان چه نازل کرده است (نظرتان درباره
قرآن چیست)؟ گویند: خیری (از بهترین و برگزیدهترینها)؛۳۴ برای کسانی
که در این دنیا نیکی کردند، (پاداشی) نیک است و مسلماً سرای آخرت بهتر (از دنیا)
است و چه نیکوست جایگاه پرهیزکاران.
۳۱ – (آنها) به بهشتهای جاودانی درمیآیند که نهرهائی (از آثار نکوئیهای آنها) از
زیر آن جاری است،۳۵ در آنجا آنچه بخواهند برای ایشان فراهم است، خدا این
چنین پرهیزکاران را پاداش میدهد.۳۶
۳۲ – همان پاکانی که وقتی فرشتگان جانشان بگیرند،۳۷ (به آنان) گویند:
سلام بر شما باد، بر بهشت درآئید به پاداش آنچه (در زندگی دنیا) میکردید.
۳۳ – آیا (ستمگران) جز این انتظار میکشند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان بیایند (تا
ایمان بیاورند) یا فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسد؟۳۸ پیشینیان آنان نیز
به همین سان رفتار کردند. (اگر عذاب شدند) خدا به آنان ظلم نکرد، بلکه خود در حق
خویش ستم کردند.۳۹
۳۴ – تبهکاریهائی که میکردند مصیبت بارشان شد۴۰ و آنچه به استهزاء
میگرفتند احاطهشان کرد.
۲۰ – این آیه به دنبال آیات ۱۷ و ۱۸ این سوره مطرح
شده که از آفرینش الهی و نعمتهای بیشماری که پدید آورده سخن گفته میشود.
کلید فهم مسئله، همین خالقیت است، چگونه ممکن است کسی که ذرهای را هم نیافریده
بتواند حاجتی را برآورده سازد؟
در اینجا سخن از «الذین» (کسانی) است، نه «ما» چیزهائی، درست است که مشرکان
بُتهای سنگی و چوبی را برای برآورده شدن حاجات خود میخواندند، اما در واقع بر
این باور بودند که بُتها نماد فرشتگان و آنها نیز دختران خدایند که امور عالم
به آنها سپرده شده است. علاوه بر آن، همواره در پشت پردة نظام بُتپرستی،
متولیانی بوده و هستند که از جهل مردم ارتزاق میکنند. امروزه کمتر کسی چنان
نقشی را برای فرشتگان قائل است، درعوض پیامبر و امام و امامزادهها را در ورای
ضریحها حاضر و ناظر و سمیع و بصیر و قادر در برآوردن حاجات خود میپندارند.
صفاتی که فقط در شأن خدای یکتاست.
۲۱ – مقدسانی که مردم معمولا برای حوائج خود میخوانند، قرنهاست از دنیا
رفتهاند و اصلا نمیدانند کِی زنده خواهند شد!؟ تأکید بر این که آنها مردهاند
و زنده نیستند، بیانگر این حقیقت است که باید حیاتی فیزیکی داشت تا بتوان کاری
کرد. معمولا مجسمهها و مزارهای تزئین شده، مظاهری از شخصیتهای مقدس و محبوب
مردم میباشند که در مشکلات و مصیبتها ملجأ پناه و پرستش پیروان و حاجت طلبی
قرار میگیرند همه میدانند که آنها رحلت یافتهاند، ولی روحشان را حاضر و ناظر
و کارساز حوائج پیروان میدانند! در حالی که حواله کردن مسئله به روح و قدرت
کارسازی آن در برآوردن حاجات بندگان، کوچکترین مبنای قرآنی ندارد.
۲۲ – انکار یکتائی خدا را در این آیه، در انکار آخرت سراغ میدهد؛ وقتی
رستاخیزی در کار نبود و حساب و کتاب و مسئولیتی در قبال کردار وجود نداشت، چرا
شخص خدایان فرضی متعدد را رها کند و به خدائی واحد بگرود؟ علاوه بر آن، ایمان
آوردن به خدائی که تعهد و تکلیف میطلبد و اعتراف به اینکه هیچ بندهای بر بنده
دیگر، جز به تقوا، برتری ندارد، با خودبزرگ بینی و امتیاز طبقه و نژاد و نسب
و... مغایرت دارد (وَهُم مُسْتَکبِرُون). این است یکی از رموز شانه خالی کردن
از تعهد به دین و کتاب الهی، در عوض، استقبال از محافل ادبی و عرفانی که جز لذت
روحی و احساس سبکی و آرامش قرار نیست کسی کاری انجام دهد! همچنین به تمسخر
گرفتن زیارت نبی و ادای احترام به بزرگان دین (حتی به شکل توحیدی و غیرخرافی
آن) و رفتن سالیانه به مزار مولوی (ره) در قونیه، که خود را شاگرد مکتب قرآن و
آن بزرگوار میدانست، و نیز تماشای رقص سماع! و Sprituality را راه نجات یافتن!
و ادعای پیروی از ادیبان و عارفانی که خود الگوی التزام عملی به دین و شریعت
بودند.
۲۳ – در قرآن ۵ بار جمله «لا جَرَمَ» به کار رفته است که معنای آن بدون انقطاع
و بریدگی، پیوسته و دائمی است. جُرم نیز به گناهانی گفته میشود که باعث گسستن
ارتباط و پیوند فطری انسان با خدا و بندگان او میگردد. جُرم در لغت بیبهره
بودن و قطع میوه درخت به دلیل قطع ارتباطش با آب، خاک و هوا میباشد.
۲۴ - دوست داشتن یا نداشتن ما امری قلبی است و معلوم نیست همیشه به عمل منتهی
شود. اما در مورد خدائی که منزه از احساسات دوستی و دشمنی بشری است، این اوصاف
اولاً به صورت مجازی برای فهم آدمیان به کار رفته، ثانیاً آثار عملی تکوینی و
تأثیر مسلم بیرونی دارد. فعل «یحب» جمعاً ۴۰ بار (عدد کمال) در قرآن به خدا
نسبت داده شده است: ۱۷ بار «یُحِبُّ» (درباره: محسنین، متقین، مقسطین، صابرین،
متوکلین، توابین، مطهرین، الذین یقاتلون فی سبیله صفاً) و ۲۳ بار «لا یُحِبُّ»
(درباره: ظالمین، مسرفین، خائنین، مستکبرین، مفسدین، معتدین، کافرین، فرحین
و...).
۲۵ – اساطیر، از ریشه سَطَرَ (خط و نوشته)، ۹ بار در قرآن تکرار شده که همواره
به شکل «اساطیر الاولین» است. منظور قصهها و نوشتههای بیاساس و باطل نسلهای
گذشته است که سینه به سینه نقل گشته است. ظاهراً با کلمه لاتین Story نیز در
معنا مشترک است.
۲۶ - «مکر» همان چارهجوئی و تدابیری است که هر کس برای مقابله با دشمن یا حل
مشکلات خود به کار میبرد. این صفت از بُعد مثبت به خدا نیز، به دلیل نظاماتش
در مقابله و دفع و طرد عوامل ضد حق، اطلاق میگردد، ولی خدا «خیر الماکرین»
است. برعکس، مکر تبهکارانه منکران، در نظام حقمدارعالم، منفی است و به خودشان
برمیگردد.
۲۷ – تمثیل و تجسیم جالبی است که اهل ساختمان بهتر میفهمند. اساس و پایه هر
بنائی نگهدارنده آن است، وقتی شکافی در شالوده بنا حادث گردد، هرآنچه بر آن بار
شده، بر سر ساکنانش فرو میریزد. مردم ظواهر زیبای ساختمان و تزئیناتش را
میبینند و از باطنی که بر آن بالا آمده بیخبرند، تنها کارشناسان خبیراند که
ابتدا سراغ پایه Foundation را میگیرند، آنگاه بنا را ارزیابی میکنند. فرو
ریختن بناهای پوشالی خوشنما معمولا غیرمترقبه و ناگهانی و بی هیچ مقدماتی است،
بناهای بر مکر استوار شده ستمکاران که بر اوهام و اندیشههای بیپایه استوار
شده نیز به رغم یقین بر استواری آن، درست از جائی که هرگز فکرش را نمیکردند
فرو میریزد.
استفاده از اصطلاحات مهندسی ساختمان و قواعد آن، برای بیان حقایق، منحصر به این
مورد نیست، خانهسازی و بنائی به عنوان قالبی برای ارائه مطلب، در بیش از ده
آیه قرآن مطرح شده است. از جمله: توبه ۱۰۹ و ۱۱۰ و صف ۴.
۲۸ – شقاق همان شقه و جدا شدن از امتی واحد و یکپارچه با مخالفت و دشمنی است که
با تفرقه هم معنا میباشد. آنچه در پیروان آئین خداپرستی شکاف و شقاق ایجاد
میکند، همین شخصیتپرستی و پیروی از نظریات و فتواهای رهبران دینی و سیاسی، به
جای پیروی از کتاب الهی است.
۲۹ – بررسی مواردی که عنوان «أُوتُوا الْعِلْمَ» در قرآن به کار رفته است، به
شناخت بهتر شخصیت این افراد کمک میکند. جمعاً ۹ بار این عنوان در قرآن آمده
است: نحل ۲۶، اسراء ۱۰۷، حج ۵۴، قصص ۸۰، عنکبوت ۴۹، روم ۵۶، سبا ۶ و ۱۶، مجادله
۱۱. از آنجائیکه میان «أُوتُوا الْعِلْمَ وَالایمان» تفاوتی قائل شده (روم ۵۶)
نشان میدهد، منظور از اوتواالعلم به غیر از دانشمندان دینی است.
۳۰ – مقدم آمدن جمله «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ» بر «ظَالِمِي
أَنْفُسِهِمْ»، ظاهراً به دلیل اولویت و اهمیت ذکر زمان مرگ است، ولی ما در
ترجمه برای بیان واضحتر مطلب و پرهیز از پیچیده شدن آن، به خود ستم کردن را
مقدم آوردهایم.
۳۱ – وقتی به جای هدایت، هوای نفس بنشیند و ملاک و معیارهای نیک و بد نزد شخص
واژگون گردد، همانطور که در زندگی دنیا حقایق را وارونه میدید، در آخرت نیز،
که چیزی جز انعکاس دنیا با ابعاد بسیار گستردهتر نیست، بدکاریهای خود را،
نیکوکاری و خدمت میشمارد!
۳۲ - نیازی به بیان نیست که منظور از «ابواب جهنم» درهای معمولی نیست، بلکه
راهها، مسیرهای تباهی و درهای فریبی است که شیطان در دنیا به روی شیفتگان دنیا
میگشاید و به آن ترغیب میکند. دوزخ یک دروازه ندارد، بلکه شیطان هر کسی را
متناسب با نقطه ضعفش به دری دعوت میکند و این درها و دامها متنوع است.
۳۳ – این سومین باری است که از تکبّر به عنوان ریشه مفاسد نام میبرد (علاوه بر
آیات ۲۲ و ۲۳)، در جهت مقابل نیز فرشتگان را با صفت «لا یستکبرون» تمجید
میکند.
۳۴ – همین سؤال عیناً از متکبران (در آیه ۲۴) پرسیده شد که پاسخ آنان «اساطیر
الاولین» (قصههای قدیمی بیپایه) بود، اما متقین آن را «خیر»، که برگزیده و
نیکوست مینامند.
۳۵ - در قرآن ۳۵ بار در وصف بهشت جمله «تَجْرِي مِنْ تَحْتِها الاَنْهار» تکرار
شده است که نمادی است از جریان داشتن دائمی عامل حیات و سبز و خرمی بهشت متقین.
۴ بار نیز بجای جریان داشتن از «زیر باغ»، به جریان داشتن از «زیر آنها» اشاره
کرده است که مفهوم «تحت کنترل و اختیار» میدهد.
۳۶ – در این سوره «متقین» در برابر «متکبرین» مطرح شدهاند. هدف پیامبران از
انذار بندگان، آنچنان که در ابتدای سوره (آیه ۲) آمد، تقویت اراده مقابله با
شرک به نیروی تقوا میباشد.
۳۷ – این سخن را با آیه ۲۸ مقابله نمائید. در ضمن در منطق قرآن، جان در رفتنی
نیست، بلکه گرفتنی و نگه داشتنی است، مرگ همچون خواب است، اما در خواب شبانه،
اختیار نفس از کف میرود و صبحگاهان برمیگردد، اما به هنگام مرگ مفارقت حاصل
میگردد (انعام ۶۰).
۳۸ – که هیچکدام از این ایمانهای اجباری و دم آخر سودی برای هیچکس ندارد.
۳۹ - جمله: «فَمَا كَانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ
يَظْلِمُونَ» که عیناً، یا با تعابیر مشابه، ۱۰ بار در قرآن تکرار شده است (روم
۹، عنکبوت ۴۰، نحل ۳۳ و ۱۱۸، یونس ۴۴، توبه ۷۰، اعراف ۱۶۰، بقره ۵۷، آلعمران
۱۱۷، و هود ۱۰۱) نشان میدهد تمامی عذابها و عقوبتها، نتیجه ظلمی است که آدمی
به خود میکند و عوارض و آثار طبیعی اعمال شخص در نظام تخلف ناپذیر الهی است.
۴۰ - «فَأَصَابَهُمْ» که به جای فاتاهم و مشابه آن آمده است، بیانگر مصیبت و
اصابت واقعهای دردناک است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان