به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۵۶ – (مشرکان) سهمی از آنچه (محصولات کشاورزی یا دامهای قربانی شده را که) ما
روزیشان دادهایم، برای چیزهائی (بُتهای سنگی یا چوبی که از حاجات آنها هیچ) خبری
ندارند اختصاص میدهند (نذر و قربانی آستان آنها میکنند تا مشکلاتشان برطرف
گردد)،۵۷ به خدا سوگند از نظریات باطلی که میبافید بازخواست خواهید شد.۵۸
۵۷ – و (به خیال خود) برای خداوندِ منزه (و مبرای از همسر و فرزند داشتن) دخترانی
قائل میشوند و برای خودشان آنرا (پسران) که دوست دارند.۵۹
۵۸ – (به گونهای که) هرگاه به یکی از آنها مژده (ولادت) دختر داده شود، چهرهاش
(از شدّت خشم و تأسف) تیره گردد و (به ناچار) خشم خود فرو نشاند.
۵۹ – از آنچه مژده داده شده (به تصوّر ننگین بودن)، از مردم پنهان میشود۶۰
(و در تردید است که) آیا او را با (قبول) ذلت و خواری نگه دارد یا در خاک پنهانش
سازد! وه که چه بد داوری میکنند.
۶۰ – برای کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند اوصاف ناپسندی است (چنین داوریهائی از
دنیامحوری آنها ناشی میشود) و برای خداست (همه) اوصاف برتر۶۱ و اوست
شکست ناپذیر حکیم.۶۲
۶۱ – اگر خدا مردم را به (کیفر) ظلمشان میگرفت، جنبندهای روی زمین باقی
نمیگذاشت، ولی آنان را تا سرآمدی معین (عمر دنیا) مهلت میدهد۶۳ و
آنگاه که سرآمدشان رسید، (کیفرشان) لحظهای به پس و پیش نخواهد افتاد.
۶۲ – برای خدا آنچه را که خود نمیپسندند (فرشتگان را که مؤنث میشمارند) قرار
میدهند و به زبان خلاف حقیقت اظهار میدارند که نکوئی مختص ایشان است (عقاید و
اعمال و آینده بهتری دارند)،۶۴ بیتردید آتش دوزخ نصیب آنان است و (به
سوی آن) به پیش رانده میشوند.
۶۳ – به خدا سوگند که بر امتهای پیش از تو نیز (پیامبرانی) فرستادیم، اما شیطان
اعمالشان را در نظر آنها آراست، پس همو امروز (قیامت) سرپرست ایشان است و آنها را
عذابی دردناک است.
۶۴ – و این کتاب را بر تو نازل نکردیم جز این که برای ایشان (اهل کتاب-
بنیاسرائیل) روشن کنی آنچه را که درباره آن اختلاف کردند و (این کتاب) هدایت و
رحمتی است برای مردمی که ایمان آورند.
۶۵ – خداست که از آسمان بارانی فرستاد و (به برکت آن) زمین را پس از مرگش (در
زمستان) زنده کرد. مسلماً در این (رستاخیز بهاری طبیعت) نشانهای است (از رستاخیز
انسان در قیامت) برای مردمی که میشنوند (گوش شنوا برای حق دارند).۶۵
۶۶ – و مسلماً در (وجود) چهارپایان عبرتی است (در ضرورت مفید بودن انسان)؛ از درون
شکم آنان در (فعل و انفعالات) میان غذاهای هضم شده و خون، شیر خالصی به شما
مینوشانیم که گوارای نوشندگان است.۶۶
۶۷ – و از میوه درختان خرما و (بوته) انگور (شرابی) مستیبخش و رزقی نیکو
(فرآوردههای مفید و متنوع) به دست میآورید، مسلماً در این (بهره برداری متضاد از
یک محصول)۶۷ نشانهای است برای مردمی که خِرَد پیشه کنند.۶۸
۶۸ – و پروردگارت به زنبور عسل وحی کرد که از (شکاف) کوهها خانهای برگیرد و
(همچنین) از درختان و آنچه (آدمیان از بناهای بلند) برپا میکنند.
۶۹ – سپس از (شهد گُل) همه میوهها بخور و (برای تهیه آن) به راههای هموار
پروردگارت روان شود.۶۹ از درون آن (زنبور) شربتی به رنگهای (ترکیبات)
مختلف برون آید که در آن (موادی مناسب) برای شفای مردم است، مسلماً در این (فرآیند
تهیه عسل) نشانهای است برای مردمی که تفکر میکنند.
۷۰ – و خداست (نه معبودان دیگر) که شما را آفرید، سپس (به هنگام اجل، جان) شما را
میگیرد، و از میان شما برخی به پائینترین مرحله عمر (از نظر پیری و سُستی، پس از
دوران جوانی و شادابی) بازگردانده میشود تا پس از علم (کسب دانش و اطلاعاتی در
زندگی) هیچ چیز نداند (حافظه خود را از دست دهد)، مسلماً خدا بسیار دانای توانا (در
اندازه قرار دادن بر هر چیز) است.۷۰
۷۱ – و خداست که (طبق مشیّتی) برخی از شما را (از طریق تفاوت استعدادها و
توانائیها) بر برخی دیگر در روزی برتری داده است، اما کسانی که برتری یافتهاند،
بر آن نیستند که (سهمی از) روزی خویش را به زیردستان خود بدهند تا در آن با هم
برابر گردند،۷۱ (شما که مدیریت بر اموالتان را منحصراً در اختیار
میگیرید، چگونه میپندارید خدا حقّ تدبیر و تصرّف به معبودان شما داده است؟) آیا
دانسته نعمت خدا را (با حاجت خواهی از معبودان باطل) انکار میکنید؟
۷۲ – و خداست که برای شما همسرانی از (نوع) خودتان و (نیز) پسران و نوادگانی از
همسرانتان برای شما قرار داد۷۲ و از پاکیزهها (روزیهای مطلوب و
دلخواه شما) روزیتان داد.۷۳ آیا (با وجود این همه موهبت) به باطل
میگروند و به نعمت خدا ناسپاسی میکنند؟
۵۷ – مشرکان بُتها را واسطه و شفیع خود نزد خدا،
برای برآوردن حاجات، شفای بیماریها و برطرف شدن گرفتاریها، میدانستند و در
پاسخ مؤمنین که معتقد بودند هیچ عامل مؤثری جز خدا وجود ندارد، میگفتند: «ما
اینها را فقط برای نزدیک شدن به خدا و به عنوان واسطهای برای برآوردن حاجات
خود میخوانیم» (زمر - ۳)
۵۸ – نیمه اول آیه، از عقاید و عملکرد «آنها» (مشرکان) سخن میگوید و نیمه دوم
از «شما»! مخاطب نیمه اول، که درباره مشرکین است، «مؤمنین»اند و مخاطب نیمه
دوم، «مشرکین». مفسرین این تغییر ضمیر را «صنعت التفات» مینامند که از
ویژگیهای ادبی قرآن است و در یک سخن دو گروه را مخاطب قرار میدهد. چه بسا
تغییر ضمیر غائب، به ضمیر مخاطبِ حاضر (شما)، برای انتقال ذهن تلاوت کننده قرآن
از گذشته به زمان حال باشد تا خود را مخاطب بداند و اگر چنان شرک و ناخالصی در
باورهایش وجود دارد اصلاح نماید. آیا ریختن پول در چاه یا ضریح کسانی که خود
الگوی اخلاص در ایمان بودند، خلاف توحید و تعلیمات آن بزرگواران و تبلیغ خرافات
و تقویت طبقهای دکاندار دین نیست؟
۵۹ – بسیاری از قبایل عرب، همچون اقوام و ملتهای دیگر، فرشتگان را دختران خدا
تصوّر میکردند و میپنداشتند اداره امور عالم به آنها سپرده شده است، با وجود
چنین منزلتی برای فرشتگان، پسران را، به دلیل نقشی که میتوانستند در زندگی
مادّی و جنگ ایفا کنند، عزیز میداشتند و نگاهشان به دختران تحقیرآمیز و منفی
بود (ن ک به: اسراء ۴۰، صافات ۱۵۰، زخرف ۱۹، نجم ۲۷)
۶۰ – در این آیه (و آیه قبلی) خبر تولد دختر را با کلمه «بشارت»، که معنای
شکفتن چهره از شادی است، بیان کرده تا نهایت ناروا بودن چنین تصوری را نشان
دهد. متأسفانه آثار و درجاتی از این پندار هنوز هم پس از گذشت قرنها در برخی
از خانوادهها وجود دارد.
۶۱ - مثالهائی که در قرآن آمده، معمولا مقایسه و مدلهائی است برای فم بهتر
مردم نسبت به موضوعاتی مجرد و ذهنی که درک و فهم عمیق آن نیازمند مثالی محسوس و
عینی از مشاهدات پیرامونی و تجربیات عادی زندگی است. مثالهائی هم که ما آدمیان
میزنیم، به همین نحو، برای تفهیم مطلب به مخاطب است.
۶۲ - صفت «عزيز» در زبان عربى، دلالت بر عزّت مطلق، يعنى ابرقدرت بودن مىكند
كه دستى بالاى دست او نيست. از اين نظر به شاهان نيز «عزيز» مىگفتند. مثل عزيز
مصر (فرعون). زمين بلندى را كه آب بر آن سوار نمىشود نيز «عزاز» مىگويند. صفت
حكيم دلالت بر محكم و استوار و مبراى از عيب و نقص بودن مىكند، همچون جسم
محكمى كه نشكن و يكپارچه است. خدا حكيم است، چون كارش کامل است و رخنه و راهى
براى نفوذ خرابى و نقص در آن نيست.
۶۳ - سراسر جهان را نظمی فرا گرفته که کوچکترین بینظمی و خلاف قانون را
برنمیتابد و بیدرنگ آن را دفع و طرد میکند، به استثنای آدمیان که به دلیل
موهبت اختیار و مهلت و مدتی که خداوند به انسان عنایت کرده است، عکسالعمل و
بازتاب رفتار منفی او طبق مکانیسمی تا روز قیامت به تعویق میافتد. این مکانیسم
را قرآن در آیات متعددی، «کلمه پیشی گرفته» (کلمة سبقت من ربک)، یا کلمه
جداکننده (کلمة الفصل) نامیده است (یونس ۱۹، هود ۱۱۰، طه ۱۲۹، فصلت ۴۵، شوری ۱۴
و ۲۱). اما در آیه انتهائی این سوره (که در آیه ۴۵ سوره فاطر و آیه ۵۸ سوره کهف
به وضوح و تفصیل بیشتری آمده) مسئله تعویق «اخذ» (گرفتار شدن به نتیجه عمل) را
تا سرآمد معین (پایان عمر) به لطف و رحمت خدا مطرح ساخته است.
۶۴ – ذکر کلمه «أَلْسِنَتُهُمُ»، در حالی که فعل «تَصِفُ» کافی به نظر میرسد،
برای همین است تا نشان دهد این ادعاها زبانی و حرف مُفت است و هیچ دلیل و
پشتوانهای عملی ندارد.
۶۵ - آب و ابر و آتش و این آفتاب
رازهـــا را می بـــرآرد از تــــــراب
این بهار نو زبعد بـرگ ریـز
هست بــــرهـان وجــــود رستخیـــــز
در بهاران آن سرها پیدا شود
هرچه خوردستاین زمین رسوا شود
بر دمد آن از دهان و از لبش
تــــا پـــدیـــد آرد ضمیـــر و مــذهبش (مثنوی مولوی دفتر پنجم ابیات
۳۹۷۴ به بعد)
در زمستانشان اگرچه داد مرگ
زندهشان کرد ازبهار و داد برگ
منکران گویند خودهست این قدیم
ایـــن چـــرا بندیــم بر ربّ کریم
کــوری ایشــان، درون دوستــان
حــق برویـانیــد بــاغ و بـوستان
هــر گلـی کـاندر درون بویا بـود
آن گـلازاســرارحــق گـویـا بود (مثنوی مولوی دفتر اول ابیات ۲۰۳۲ به
بعد)
۶۶ – در ظاهر چنین به نظر میآید که شیر توسط پستان تولید میشود، اما حقیقت
امر این است که اجزاء و عناصر مواد هضم شده در معده، پس از عبور از مسیر طولانی
روده، جذب مویرگهای جداره آن گشته و در انتقال به غدد پستانی به شیر گوارائی
تبدیل میشود. این فرآیند که از مواد شیره مانند تیره رنگ معده و خون سرخ، شیر
سفید گوارا و خوش طعمی پدید میآید، از نعمات خداست که بیان دقیق آن (که در
قرون اخیر معلوم گشته) از معجزات قرآنی نازل شده در ۱۴ قرن قبل است. در ضمن
ترجمه سرگین برای «فرث» درست نیست؛ این کلمه فقط یک بار در قرآن آمده است، ولی
کتابهای لغت مفهوم پاره و پراکنده شدن و از هم گسیختگی را در آن نشان دادهاند
که بیانگر همان تجزیه و هضم مواد خورده شده در رودهها میباشد.
۶۷ – سوء استفاده از نعمت، در خلاف منظور نعمت دهنده را مولوی به زیبائی نشان
داده است: (دفتر اول ابیات ۲۶۹ به بعد)
هر دوگون زنبور خورند از محل
لیک شد زان نیـش و زیـن دیـگر عسل
هر دوگون آهـو گیا خورند و آب
زین یکی سرگین شد و زآن مُشک ناب
هردو نی خورند ازیک آب خـور
ایـــن یــکی خـــالی و آن پــر ز شــکر
صد هزاران این چنین اشباه بین
فـــرق شــان هفتـــاد ســـاله راه بیــــن
ایــن خورد گـرد پلیـدی زو جــدا
آن خــــورد زایـــد همـــه نـــور خـــدا
این خورد زاید همه بخل و حسـد
آن خــــورد گــردد همــه نــــور احـــد
در ضمن این آیه اولین هشدار است در سال دوم هجرت به ناپسند و نکوهیده بودن
مسکرات نزد خداوند عالم که به شیوهای تربیتی (در دو سه سال آخر هجرت) به تدریج
مسلمانان را آماده و آگاه ساخت تا سرانجام در آخرین سال هجرت حرمت قطعی آن
ابلاغ گردید. سلسله آیاتی که به تدریج مردم خو گرفته با شراب را آماده قبول ترک
این عادت تاریخی کرد، به ترتیب عبارتند از: سال هشتم هجرت، نساء ۴۳ (يَا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ
حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ...)، سال نهم هجرت، بقره ۲۱۹ (يَسْأَلُونَكَ
عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ
لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا...)، و سال نهم هجرت، مائده
۹۰ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ
وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ
لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
۶۸ - یعقلون فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور میکند، بنابراین ترجمه
«عاقلان» یا «اهل خرد» و خردمندان برگردان رسایی نیست. در ضمن معنای «عقل» در
بُعد ذهنی آن، یعنی اندیشیدن خلاصه نمیشود. عقل به فرمایش حضرت علی(ع)
(در نامه ۳۱ نهج البلاغه) حفظ تجربههاست. یعنی با تفکر در امور «علم» حاصل
میشود و کاربرد علم (حاصل از تئوری یا تجربه عملی) در زندگی تعقل میباشد. پس
عاقل کسی است که به علمش عمل میکند. چنین معنائی البته با فهم امروزی ما از
عقل، که فرسنگها از سرچشمه فاصله گرفته، فرق دارد.
۶۹ - «ذُلُول» از ریشه «ذَلَلَ»، دلالت بر رام بودن در برابر سرکشی، یا خواری
در برابر عزّت میکند. میوهای که به سادگی در دسترس باشد ذلیل است (انسان ۱۴ -
وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلاً)، همچنین
گاو نری که به شخم زدن زمین تن میدهد (بقره ۷۱ - ...بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ
تُثِيرُ الْأَرْضَ...)، پوسته جامد زمین نیز که رام انسان برای رفت و آمد است
ذلول نامید میشود (ملک ۱۵ - هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً
فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا) در این آیه نیز به نظر میرسد صفت ذلول به
راههائی که زنبور عسل باید طی کند اطلاق شده، یعنی خداوند مسیر او را هموار
کرده است.
۷۰ - «قدیر» از ریشه «قدر» به معنای سازماندهی، اندازهگذاری و نظامبخشی است
که البته پایه یا محصول قدرت و توانائی میباشد.
۷۱ – برتری بخشیدن خدا به برخی بندگان در هوش و استعداد یا نیروی بدنی، هر چند
به نظر برخی مردم ظاهربین خلاف عدالت مینماید، اما همین تنوع و تفاوت ذوقیات و
ظرفیتهای ذهنی، رقابت و رشد و کمال را پدید آورده است.
۷۲ – ذکر «بَنِينَ» (پسران) به جای «اولاد»، ممکن است در ارتباط با مخاطبین
قرآن در زمان نزول و در طول تاریخ باشد که پسران را به دلیل قدرت کاری و دفاعی
بیشتر ترجیح میدادند و نیز ممکن است در معنای عام خود معادل فرزندان (شامل پسر
و دختر) باشد. از آنجائی که در نیمی از کاربرد آن در قرآن همراه «اموال» آمده
است، مفهوم «قدرت» را داشته که تکیه انسانها بر ثروت (اموال) و بنین (قدرت)
بوده است.
۷۳ - نعمات خدا پاکیزه و غیر پاکیزه ندارد. طیبات در اینجا وصفی برای مطبوع طبع
آدمی بودن نعمات و دلپذیری آن است. واژه متضاد طیب، خبیث است (آلعمران ۷۹،
نساء ۲، مائده ۱۰۰، انفال ۳۷). کلمه طیب یا طیبات در مواردی مختلف به کار رفته
است. از جمله: مال، سرزمین، گفتار، کلام، خوردنیها، خاک، رزق، همسر، فرزند،
مسکن، حیات و...
ترجمه عبدالعلى بازرگان