به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۸۶ – و کسانی که (با واسطه قرار دادن غیر خدا) شرک ورزیدند، چون شریکان (فرشتگان،
انبیاء و اولیاء و...) خود را (در قیامت) ببینند، گویند: پروردگارا، اینان شریکان
(عبادی) مایند که سوای تو همواره آنها را (به شفاعت در برآوردن حاجات) خود
میخواندیم۸۷ آنگاه (شریکان با رد چنین توانائی که به آنها نسبت
میدادند) پاسخشان میدهند که شما کاذب هستید (ادعا و عملتان باطل بوده است).۸۸
۸۷ – و (مشرکان با نومیدی از کسانی که به شفاعت آنان دلبسته بودند، روی دل) به خدا
تسلیم میکنند و هرآنچه (از باورهای باطل که در دنیا) بافته بودند از (دل) آنها دور
میشود.
۸۸ – کسانی که (توحید در عبادت و آخرت را) انکار کردند و (گرایش یافتگان به پیامبر
را با تهدید و شکنجه) از راه خدا باز داشتند، به خاطر تبهکاریشان۸۹
(در سلب آزادی عقیده و ایمان دیگران) عذابشان را افزون بر عذاب (شخص خودشان) کنیم.۹۰
۸۹ – روزی که از هر امتی شاهدی از خودشان بر آنها برمیانگیزیم (تا به ابلاغ
پیامهای الهی گواهی دهد) و تو را (نیز) بر این مردم (به عنوان شاهد) میآوریم، و
این کتاب را (به منظور راهنمای عمل) در نقش بیان کننده (حق و باطل بودن) هر چیز و
هدایت و رحمت و بشارتی برای تسلیم شدگان فرستادیم.۹۱
۹۰ – خدا شما را به عدالت و نیکوکاری و بخشش به نزدیکان (که جوهر تعالیم کتاب است)
فرمان میدهد و از زشتکاری و اعمال ناپسند و تجاوز (به حقوق دیگران) باز میدارد،
(این چنین) شما را اندرز میدهد، باشد که پند پذیرید.
۹۱ – به عهد خدا، آنگاه که عهدی بستید، وفا کنید و پیمانها را۹۲ پس از
محکم کردنش (توافق قطعی) مشکنید که خدا را بر خودتان کفیل قرار دادهاید،۹۳
مسلماً خدا به آنچه میکنید آگاه است.
۹۲ – مانند آن زن (بافنده) نباشید که رشته (پشم یا پنبه) خود را پس از تابیدن
(استحکام بخشیدن) از هم گسست! (چگونه؟) شما نیروی سلطه خویش را (که از همبستگی و
مجاهدت در راه خدا کسب کردهاید، امروز سرمایه رسیدن به قدرت قرار داده و آن را)
عامل دخول ناخالصی ایمانی در روابط میان خویش گرفتهاید۹۴ تا (در رقابت
برای مقام و موقعیت) گروهی برتر و بالاتر از گروه دیگر (در ارکان قدرت) باشد.۹۵
جز این نیست که خدا در حال آزمون شماست و مسلماً در روز قیامت (حقیقتِ) آنچه را که
یکسره در آن با هم اختلاف داشتید برای شما روشن خواهد کرد.۹۶
۹۳ – اگر خدا میخواست، حتما شما را یک امت (یکدست همچون تولیدات کارخانهای) قرار
میداد، اما (در پرتو آزادی و اختیاری که به آدمی عنایت کرده، برحسب عملکرد بندگان)
هر که را بخواهد (ناشایسته بداند) در گمراهی رها میسازد و هر که را بخواهد (شایسته
بداند) رهبری میکند۹۷ و مسلماً شما از آنچه (در زندگی دنیائی)
میکردید، پرسیده خواهید شد.
۹۴ – نیروی سلطه خویش (سوابق مجاهدات خود در راه خدا) را دستاویز رقابتِ
(خیانتآمیز در روابط) میان خویش قرار مدهید که موجب لغزیدن گامی (که در راه خدا
برداشتهاید) پس از استوار شدنش میگردد۹۸ و به خاطر آنکه (جامعه را) از
راه خدا بازداشتهاید،۹۹ (در دنیا عواقب) بدی خواهید چشید و عذاب عظیمی
(در آخرت) دامنگیرتان خواهد شد.
۹۵ – عهد خدا را به بهائی ناچیز مفروشید۱۰۰ (دستاوردهای دینی را سرمایه
کسب منافع دنیائی مکنید)، مسلماً آنچه نزد خداست۱۰۱ (پاداش اخروی) برای
شما (از بهرهمندیهای دنیائی) بهتر است، اگر نیک میدانستید.
۹۶ – آنچه نزد شماست (از اموال دنیا) فانی شونده است و آنچه نزد خداست باقی ماند و
بیتردید کسانی را که (در برابر جاذبههای مال و مقام) مقاومت کردند، به (قیاس)
بهترین اعمالشان پاداش دهیم.
۹۷ – هر کس، چه مرد، چه زن، به شایستگی عمل کند، در حالی که مؤمن باشد۱۰۲
(به انگیزه ایمانی عمل کرده باشد)، پس مسلماً او را زنده میکنیم، زندگانی پاک (از
همه آلودگیهای دنیائی) و مسلماً پاداش آنها را به (قیاس) بهترین اعمالشان
میدهیم.
۸۷ – واژه (شرکاء) (مستقل یا با ضمائر: کم، هم، نا،
ی) که جمعاً ۳۷ بار در قرآن آمده است، از واژههای بسیار مهم در ارتباط با
موضوع توحید میباشد. منظور از شرکاء، همه چیزهائی است که انسانها در طول
تاریخ برای آنها نقش مستقل یا واسطهای در برآوردن حاجاتشان در دفع ضرر و جلب
منفعت قائل بودهاند، از بُتها گرفته تا فرشتگان، ارباب انواع، پیامبران،
اولیاء، قدیسین و غیره. و صد البته که پشت چنین شرک و شراکتی همواره متولیانی
قرار داشته و دارند که از سفره مردم ارتزاق کرده و بر گُرده جهل آنان سواری
گرفته و سیادت میکنند. ن ک به: یونس ۲۸ و ۲۹.
۸۸ – انکار شرکاء نسبت به عابدان شرکزده را میتوانید در آیات متعدد قرآن
بیابید، از جمله: مریم ۸۱ و ۸۲، فاطر ۱۳ و ۱۴، یونس ۲۸ و ۲۹.
۸۹ – فساد کلمه جامعی است که شامل هر نوع آشفتگی و نابسامانی و فقدان نظم و
تعادل میگردد؛ بازداشتن بندگان از حقوقی که خالق آنها مقرر داشته و سلب آزادی
آنان در انتخاب دین و آئین و راه زندگی، بزرگترین فسادی است که جامعه را از
تعادل دور میسازد.
۹۰ – در اینجا فعل «زِدْنَا»، به جای عذاب، به خود مشرکین اضافه شده است
(زِدْنَاهُمْ عَذَابًا). از آنجائی که عامل عذاب درونی است و از شخصیت و شاکله
خود مشرکین ناشی میشود، افزایش یا کاهش عذاب، یا هر حالتی، به نفس خودشان نسبت
داده شده است.
۹۱ – واژههای: سَلم، سلام، تسلمون و مسلمین جمعاً ۶ بار در (آیات ۲۸، ۳۲، ۸۱،
۸۷، ۸۹ و ۱۰۲) این سوره تکرار شده است. کلمه تسلیم در میان ما فارسی زبانها
تداعی کننده نوعی وادادگی و تسلیم در برابر دشمن است که با ضعف و ذلت قرین
میباشد و از این روی ناخودآگاه تسلیم شدن به خدا را همچون بیچاره بودن در
مقابله با شیر شمرده شدهاند:
در کف شیر نر خونخوارهای
جز که تسلیم و رضا کو چارهای
اما تسلیم از سَلم و سلامت ناشی میشود که تنها در هماهنگی با نظاماتی که
آفریدگار انسان مقدر کرده و پیروی از کتاب هدایت او ممکن میگردد.
قرآن کتاب هدایت است، اما برای هدایتبخش بودن، خود در هر سوره شروطی قائل شده
است؛ در آغاز سوره بقره آن را هدایتی برای «متقین» شمرده است (ذَٰلِكَ
الْكِتَابُ لا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)، در آغاز سوره نمل، این
هدایت را به همراه بشارت برای «مؤمنین» قرار داده (هُدًى وَبُشْرَىٰ
لِلْمُؤْمِنِينَ)، و در آغاز سوره لقمان، هدایت را به همراه رحمت برای «محسنین»
مقرّر داشته است (هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ). به این ترتیب معلوم
میشود احراز هدایت، با سه عمل: تقوا، ایمان و احسان ممکن میگردد که اولی به
«خودِ» کنترل شده، دومی در خدمت به «خلق» و سومی در ایمان به «خدا» محقق
میگردد.
و بالاخره آیه ۸۹ سوره نحل، با گره زدن این سه مفهوم با یکدیگر، همگی را زیر
چتر تسلیم میآورد: «وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ».
۹۲ - «أَيْمَانَ»، جمع یمین (دست یا طرف راست) و یُمن، برکت و خجستگی است. گویا
در روزگاری که سواد و امضای پای قرارداد کتبی برای مردم عادی چندان مقدور
نبوده، اعراب با فشردن دست راست با یکدیگر پیمان میبستند و پای حرف و قول خود
ایستادن را نشانه و مروّت میشمردند، از این جهت عهد و پیمان به گونهای مجازی
«أَيْمَانَ» نام گرفته است. چند وجهی بودن این کلمه باعث شده است که در برخی
موارد معنای دست راست و قدرت میدهد، در مواردی معنای سوگند زبانی و بالاخره در
مواردی معنای پیمانی که شخص با خدا میبندد (مثل: بقره ۲۲۵) یا پیمانهائی
دوطرفه و تعهدات اجتماعی که پایبندی به آن در برابر خدا و خلق مسئولیتآور است.
۹۳ – کفیل کسی است که عهدهدار امور دیگری باشد، مثل کفالت کودکان. آنکه خدا را
کفیل قرار داده، نشان میدهد بر ولایت و سرپرستی او باور دارد و تن به داوری و
عقوبت او میدهد.
۹۴ – به راستی معنای «أَيْمَانَكُمْ»، که در آیات ۹۲ و ۹۴ این سوره از خیانت در
آن سخن گفته شده (تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ) چیست؟
مترجمین قرآن عمدتاً «أَيْمَانَكُمْ» را سوگندها یا پیمانها گرفتهاند که
معنای روشنی در برخی موارد پیدا نمیکند و به اصطلاح جا نمیافتد. این ویژگی
واژههای قرآنی است که بعضاً چند بُعدی بوده و به دلیل معنای متفاوتی که بر حسب
موقعیت دارد، کار مترجم را دشوار میسازد و نمیتوان جایگزینی فارسی که همه جا
رساننده مطلب باشد برای آن یافت. از جمله این موارد «أَيْمَانَهُمْ» است که (با
ضمائر: کم، هم و هُنّ) ۳۶ بار با معنای مختلف در قرآن تکرار شده است. از این
تعداد در ۳ مورد منظور از ایمانهم، دست یا سمت راست است (اعراف ۱۷، حدید ۱۲ و
تحریم ۸). ۳ مورد پیمان و تعهدات اجتماعی (مجادله ۱۶، آلعمران ۷۷ و منافقون
۲)، ۱۱ مورد سوگند زبانی، و بیش از همه، ۱۵ بار (که با پیشوند مَلَکَت همراه
شده است) تداعی کننده تسلط و توانائی برتری یافتن بر دشمنان است. غالب بودن این
مفهوم در کاربرد کلمه «أَيْمَانَهُمْ» در قرآن، همچنین هماهنگی که با سیاق آیات
پیدا میکند، موجب گردید در آیات ۹۲ و ۹۴ این سوره معادل «توانائی تسلط» را
برای «أَيْمَانَهُمْ» برگزینیم (والله اعلم).
در ضمن «دَخَل» از مصدر «دخول» (داخل شدن)، به نفوذ نهانی آفت عداوت (به جای
اخوت) در مناسبات انسانی گفته میشود. مثل رقابت بر سر قدرت و ثروت، خودپرستی،
ریاستطلبی و فریبکاری که موجب فساد و از هم پاشیدگی وحدت میگردد. مشتقات دیگر
این واژه: مدخول، دخیل، مداخل تماماً دلالت بر نوعی ناخالصی، نقصان، اغتشاش و
بیماری در بصیرت، بدن، عقل یا قلب میکند.
۹۵ - «أَرْبَىٰ» از ریشه «رََبَوَ»، بر زیادت و افزایشی دلالت میکند که
میتواند در مال و ثروت باشد (ربا)، یا در قدرت سیاسی، که شامل قدرت اقتصادی
نیز میشود. یعنی همان بند و بستهای سیاسی و تمامیت طلبیهای معمول در میان
فریفته شدگان به پست و مقام. در ضمن ربا به هر نوع بالا آمدن و بادکردن، مثل
زمین در یخبندان زمستانی (حج ۵) یا کف روی سیلاب (رعد ۱۷) نیز گفته میشود که
بادکنکی و ترکیدنی و همچون بالا رفتن از نردبان قدرت، موقت و افتادنی است.
نردبان خلق این ما و منی است
عاقبت زین نردبان افتادنی است
هر که بالاتر رود ابله تر است
کاستخوان او بتر خواهد شکست
۹۶ – آیات ۹۱ تا ۹۹ این سوره (مطابق جدول شماره ۱۵ کتاب سیر تحول قرآن) در سال
پنجم هجری، پس از جنگ خندق و غزوات متعدد با یهودیان مدینه، در آستانه فتوحات
بعدی و غنائم فراوان نازل شده، که پس از دوران سختِ شکنجه و آزار در مکه و
دربدریها و دشواریهای ابتدای هجرت، به نفوس ناپخته و سُست ایمانی که به رقابت
در کسب غنائم و قدرت بیشتر و محکم کردن جای پای خویش در نظام آینده
میاندیشیدند هشدار میدهد.
اگر درک ابعاد اجتماعی این آیه و هشداری که به تفرقه ناشی از رقابت سیاسی
میدهد برای مفسرین گذشته دشوار بوده، سرنوشت جامعه خودمان پس از انقلاب سال ۵۷
و سرنوشت برخی کشورهای اسلامی، پس از بهار عربی، این ابعاد را قابل فهمتر
میسازد. آیات ۲۴ تا ۲۹ سوره انفال نیز در همین زمینه میباشد.
۹۷ - معناى «من يشاء» كه «به هر كه خواهد» ترجمه مىشود، ممكن است با «دلبخواه»
مصطلح در زبان فارسى اشتباه گرفته شود، اما مشيت خدا همان نظامات و قوانين اوست
كه هر كس خود را با آن هماهنگ سازد سود مىبرد. در مدرسه نيز معلمان هر كس را
بخواهند قبول يا ردّ مىكنند، اما نه به دلخواه، بلكه بر اساس لياقتها. برای
شناخت بیشتر موارد مغایرت مشیّت خدا با تشخیص و خواست آدمیان، به نوشته «بد
خداشناسی» مبحث «اگر خدا میخواست» صفحات ۷۷ به بعد در کتاب «پژوهشی در پرتو
قرآن» ج ۲ از همین قلم مراجعه نمائید.
۹۸ – زلل، لغزیدن و فرو افتادن است. این فعل ۴ بار در قرآن تکرار شده که در سه
مورد، شیطان را عامل لغزاندن معرفی کرده است (بقره ۳۶ و ۲۰۹، آلعمران ۱۵۵).
اما ثبات، مفهومی برعکس دارد و به استواری دل، نفس، ریشه، قول و قدم (بقره ۳۶،
آلعمران ۱۴۷، نحل ۹۴ و محمد ۷) نسبت داده شده است. لغزیدن قدمها پس از استوار
شدنش، اشاره به جای پا پیدا کردن و مستقر شدن مؤمنین در مدینه، به دنبال
ناپایداری و بیپناهی در مکه و دربدری و آوارگی پس از هجرت دارد.
۹۹ – اصطلاح «صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللهِ» (بازداشتن از راه خدا) ۲۰ مرتبه
در قرآن تکرار شده است، اما سبیلالله چه راهی است که قدرتمندانی مردم را از
پیمودن آن باز میدارند؟ قرآن «سبیلالله» را در برابر «سبیل الطاغوت» و «الله»
را در برابر «طاغوت» قرار داده است. نگاه کنید: نساء ۷۶ – الَّذِينَ آمَنُوا
يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ
الطَّاغُوتِ... ؛ بقره ۲۵۶ و ۲۵۷ - ... فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ
وَيُؤْمِنْ بِاللهِ... اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا... وَالَّذِينَ
كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ... ؛ نحل ۳۶ - ... أَنِ اعْبُدُوا اللهَ
وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ... ؛ زمر ۱۷ - وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ
أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللهِ...
سبیل طاغوت، راه و روشها و مناسباتی است که به حاکمیت استبدادی و طغیان یک فرد
منجر میشود و «سبیل الله»، راه و روشها و مناسباتی که حاکمیت ملت، شایسته
سالاری، عدالت اجتماعی، آزادی و ارزشهای معنوی را حاکم میسازد. اما چشیدن
عواقب سوء بازداشتن مردم از راه خدا را (که در آیه ۹۴ این سوره به آن هشدار
داده شده) باید در ذلت و خواری ناشی از اختلاف و تفرقه، دشمنی، خشونت اجتماعی و
نابسامانیهای دیگر یافت. نگاه کنید: انعام ۶۵ - قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ
أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ
أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ...
؛ زمر ۲۶ - فَأَذَاقَهُمُ اللهُ الْخِزْيَ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ.
۱۰۰ – در آیه ۹۱، از وفای به عهد خدا سخن گفته شده و در این آیه، از ارزان
نفروختن آن. عهد خدا همان مناسبات ایمانی و آگاهیهای وجدانی است که مؤمن را
متعهّد به انجام تکالیفی در راه خدا میکند، وفای به این عهد، انجام کامل آن
است و فروختن آن، سرمایه قرار دادنش برای کسب مال و موقعیت و رسیدن به
بهرهمندیهای دنیائی است.
۱۰۱ – بدیهی است منظور از «عِنْدَ اللهِ» (نزد خدا) مکان خاصی نیست؛ کدام مکان
است که خالی از خدا باشد؟ عندالله همان نظر خدا و حساب و کتاب اوست.
۱۰۲ - جمله حالیه «وَهُوَ مُؤْمِنٌ»، که معنای شرطی برای پذیرش عمل صالح دارد،
در ۶ آیه قرآن آمده است (نساء ۱۲۴، نحل ۹۷، اسراء ۱۹، طه ۱۱۲، انبیاء ۹۴، و
غافر ۴۰). در جهت مقابل نیز، ایمانی که منتهی به دستاورد خیری برای شخص نگردد،
نفعی برای او نخواهد داشت (انعام ۱۵۸ - ...لا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا
لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا...).
در این موارد به جای جمله «وَهُوَ مُؤْمِنٌ»، جمله حالیه «وَهُوَ مُحْسِن» (در
حالی که نیکوکار باشد) را به کار برده است (بقره ۱۱۲، نساء ۱۲۵، و لقمان ۲۲).
از آنجائی که ایمانِ بدون عمل در فرهنگ قرآنی سودی ندارد، در این ۳ مورد
استثنائی، به جای ایمان، تسلیم وجه به خدا (من اسلم وجهه لله) را آورده است که
گام اول ایمان محسوب میشود. مثل: بَلَىٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ
وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ... (بقره ۱۱۲).
ترجمه عبدالعلى بازرگان