به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۱ – کاف ، ها، یا، عین، صاد.۱
۲ – به یاد رحمت (ویژه) پروردگارت به بندهاش زکریا،
۳ – آنگاه که پروردگارش را ندا کرد، ندائی در نهان.
۴ – گفت: پروردگارا، من استخوانهایم پوک شده و (از شدّت پیری، موهای) سرم سپید
گشته است۲ و (در عمر گذشته هرگز) در خواندن تو بیبهره (و محروم از
مناجات و اجابت) نبودهام.۳
۵ – و (اینک که در آستانه مرگم؛ برای) پس از خود نگرانِ نزدیکان خویشم۴
(که بدون شایستگی لازم قصد دارند پیشوائی دینی را عهدهدار شوند) و همسرم (نیز)
نازاست، پس (در این بلاتکلیفی و بیم از آینده رسالت) از سوی خودت به من سرپرستی
(جانشینی از صُلب خودم) ببخش.۵
۶ – تا وارث (امانت نبوّت) من و خاندان یعقوب باشد،۶ و پروردگارا، او را
پسندیده (مورد رضایت خودت) بگردان.
۷ – (با اجابت این دعا، فرشتگان ندایش دادند) ای زکریا، ما تو را به پسری که نامش
یحیی است، بشارت میدهیم که پیش از او همتائی با چنین ویژگیهائی قرار ندادهایم.۷
۸ – (زکریا) گفت: پروردگارا، چگونه ممکن است مرا پسری باشد، در حالی که همسرم
نازاست و خود نیز از شدّت پیری به (نهایت) ناتوانی رسیدهام.
۹ – گفت: (آری) چنین است! پروردگارت گفت: این کار بر من آسان است، (همان گونه که)
پیش از این تو را آفریدم، در حالی که چیزی نبودی (در عدم مطلق قرار داشتی).۸
۱۰ – گفت: پروردگارا، نشانهای برای من قرار ده (تا آرامش و اطمینان قلبی پیدا
کنم)، گفت: نشانه تو این است که سه شبانه روز با مردم سخن نگوئی.۹
۱۱ – آنگاه (با چنین نشانهای) از محراب (عبادت) به سوی قومش بیرون آمد و به آنان
اشاره کرد۱۰ که بامداد و شبانگاه (یکسره) خدا را تسبیح کنید.۱۱
۱۲ – (گفتیم) ای یحیی، این کتاب (تورات) را با تمام نیرو (با جدیّت) بگیر؛ و به او
در کودکی حُکم (استواری در اخلاق و رفتار حکیمانه) دادیم.۱۲
۱۳ – و (علاوه بر آن) مهربانی ویژهای از جانب خویش و پاک سیرتی۱۳ (به
او دادیم، چون) همواره پرهیزکار بود.۱۴
۱۴ – و (نیز) با پدر و مادرش بس نیکوکار بود و (برخلاف جوانان معاصرش) هرگز خودکامه
نافرمان (تحمیل کننده خواستههای خود به والدین) نبود.۱۵
۱۵ – و سلام بر او باد، روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و روزی که زنده
برانگیخته خواهد شد.
۱۶ – و در این کتاب (قرآن) مریم را یاد کن، آنگاه که از اهلش (مادر، همشهریان، هم
باوران) به مکانی شرقی کناره گرفت.۱۶
۱۷ – و در برابر آنها حجابی (پنهانگاه و پوششی برای خلوت گزینی) برگرفت، پس (در پی
مناجاتهای او) روح خود (جبرئیل) را به سوی او فرستادیم که به مانند بشری واقعی
(تمام و کمال، نه شبح مانند) بر وی جلوه کرد.۱۷
۱۸ – مریم (وحشتزده از ورود غریبهای به خلوتگاه) گفت: از تو به (خدای) رحمن پناه
میبرم، اگر پرهیزکار باشی (که باید پروا کنی).
۱۹ – گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم تا پسری پاک به تو ببخشم.
۲۰ – گفت: چگونه ممکن است مرا فرزندی باشد، حال آنکه هیچ بشری با من تماس (زناشوئی)
نداشته و بدکاره هم نبودهام.
۲۱ – گفت: آری (چنین است)، پروردگارت گفت: این کار بر من آسان است تا آن را
نشانهای (از قدرت خود) برای مردم قرار دهیم و نیز رحمتی از جانب خویش، و (این)
کاری است حتمی و انجام شده.
۲۲ – پس (به این ترتیب مریم) به آن (نیروی مؤثر الهی) باردار شد. آنگاه (از نگرانی
سوء برداشت مردم) همراه او (جنین) به مکان دوری (از چشم مردم) کناره گرفت.
۲۳ – سرانجام درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمائی کشاند، (و با نگرانی شدید از
ناباوری مردم نسبت به ماجرا) گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی (از
خاطرهها) محو شده بودم.
۲۴ – پس (با اجابت مثبت پروردگار) از پائین او (فرشته یا نوزاد) ندایش داد که:
اندوهگین مباش که پروردگارت در دسترسات جویباری قرار داده است.۱۸
۲۵ – و (اینک) تنه درخت خرما را به طرف خود تکان بده تا رطب تازه رسیده بر تو فرو
ریزد.۱۹
۲۶ – پس بخور و (از آن آب) بیاشام و خیال، آسوده دار۲۰ (نگران حرف مردم
مباش)، پس اگر از آدمیان کسی را دیدی، (که از پدر کودک پرسید، با اشارت) بگو: من
برای خدای رحمن روزه (سکوت) نذر کردهام و امروز با کسی سخن نخواهم گفت.۲۱
۲۷ – پس (از مدتی مریم) در حالی که نوزاد را در آغوش داشت، او را نزد قومش آورد؛
(آنها بیخبر از ماجرا و شگفتزده) گفتند: مریم، کار بیسابقهای کردهای۲۲
(مرتکب کار زشتی شدهای).
۲۸ – ای خواهر هارون! نه پدرت مرد فاسدی بود و نه مادرت بدکاره.۲۳
۲۹ – آنگاه (مریم) به او (نوزاد در گهواره) اشاره کرد (که از او بپرسید)، گفتند:
چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوئیم!؟۲۴
۳۰ – آنگاه (نوزاد در گهواره زبان گشود و) گفت: من بنده خدا هستم۲۵ که
به من کتاب (انجیل) داده و از پیامبرانم گردانده است.
۳۱ – و مرا هر کجا که باشم موجب برکت قرار داده و تا زندهام به نماز و زکات
توصیهام کرده است.
۳۲ – و (نیز) مرا نیک رفتار به مادرم گردانده و از تحمیلکنندگان بی خیر و خدمت
قرارم نداده است.۲۶
۳۳ – سلام بر من، روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته
خواهم شد.۲۷
۳۴ – این است (حقیقت زندگی) عیسی فرزند مریم (نه آنچه دوست و دشمن به گزافه یا گزند
گفتهاند)، سخن راستینی که دربارهاش تردید دارند.
۳۵ – خدای را نسزد که فرزندی برگزیند، منزه و مبراست او (از چنین نسبتهائی)؛ چون
کاری را اراده کند، همین که گوید باش! میشود.۲۸
۳۶ – و (سخن مسیح جز این نبود که:) مسلماً همان خدای یکتا صاحب اختیار من و شماست،
پس (تنها) او را بندگی کنید که این است راه راست.۲۹
۳۷ – پس (با وجود همه تأکیداتی که مسیح بر توحید داشت) گروههائی (از پیروان
ناخالص او) میان خویش به اختلاف پرداختند. پس وای بر کسانی که ناسپاسی کردند (نعمت
وحدت را نادیده گرفتند) از مشاهده صحنه روز عظیم (قیامت).۳۰
۳۸ – چه شنوا و بینا خواهند بود (برای دیدن نتایج تباه اعمالشان) روزی که نزد ما
بازآیند،۳۱ ولی امروز (که باید گوش شنوا و دیده عبرتبین پیدا کنند) این
ستمگران غرق گمراهی آشکاری هستند.
۳۹ – آنها را به روز حسرت هشدار ده!۳۲ آنگاه که کار از کار گذشته (دنیا
به پایان رسیده و رستاخیز آغاز شده است) و آنها (همچنان) در غفلتاند و باور
نمیکنند (که جهان را حکمتی و حساب و کتابی است).۳۳
۴۰ – بیتردید این خود مائیم که زمین را و هر آن کس را که بر آن است (همچنانکه در
آغاز آفریدیم) به میراث میبریم و (همگان) به سوی ما بازگردانده میشوند.
۱ – حروف مقطعه این سوره (کهیعص) با حروف مقطعه ۵ سوره دیگر (اعراف، طه، یاسین،
صاد، شورا) در یک حرف اشتراک دارند که دلالت بر ارتباط و اشتراک مضامین آنها
میکند. («ه» با طه، «ی» با یاسین، «ص» با صاد، «ع» با شورا).
* در این ۶ سوره جمعاً از رسالت ۱۹ پیامبر یاد شده است (نوح، ابراهیم، یعقوب، اسحق،
اسمعیل، ایوب، داود، سلیمان، هود، صالح، لوط، شعیب، موسی، زکریا، یحیی، عیسی،
ادریس، الیسع، و ذاالکفل).
* اتفاقاً ردیف شماره سوره مریم نیز در قرآن ۱۹ است.
* تعداد نام پیامبرانی که دارای رسالت بودند و آنها که رسالت مستقلی نداشتند (مثل
هارون که یاور موسی بود، آدم که رسالتی نداشت، اسرائیل که لقب یعقوب بود، و مریم
مقدس) جمعاً ۱۱۴ بار، به تعداد سورههای قرآن تکرار شده که مساوی مضربی است از ۱۹
(۱۱۴ = ۶ * ۱۹).
تعداد این اسامی در ۶ سوره به قرار زیر است:
آدم ۱۴ – نوح ۵ – ابراهیم ۲ – یعقوب ۳ – اسرائیل (لقب یعقوب) ۸ – اسمعیل ۲ – اسحق ۲
- ایوب ۱ – داود ۵ – سلیمان ۲ – هود ۱ – لوط ۲ – صالح ۳ – شعیب ۵ – موسی ۴۰ – هارون
۷ – زکریا ۲ – یحیی ۲ – عیسی ۲ – ادریس ۱ – الیسع ۱- ذاالکفل ۱ – مریم ۳
توضیح: در آیه ۲۴ سوره مریم چون «اخت هارون» ارتباطی با هارون برادر موسی نداشت در
شمارش نام هارون منظور نکردیم.
* طبق محاسبات رشاد خلیفه (محقق مصری) از نظر آماری مجموع تعداد حروف مقطعه «کهیعص»
در سوره مریم مضربی است از عدد ۱۹:
«ک» ۱۳۷، «ه» ۱۷۵، «ی» ۳۴۳، «ع» ۱۱۷، «ص» ۲۶. جمعاً ۷۹۸ = ۱۴۲ * ۱۹
۲ – همچنانکه شعله آتش از نقطهای آغاز میشود و به تدریج به همه طرف سرایت میکند،
سپید شدن موی سر از شدت پیری (وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا)، نشانه نهایت کهولت و
قابل تشبیه به مزرعهای است که تماماً سوخته باشد.
۳ – معنای شقاوت مقابل سعادت، و معنای شقی مقابل سعید است. مساعدت یاری کردن است و
به بازو «ساعد» میگویند چون یاور آدمی است. پس از جهت مقابل، شقاوت همان بیبهره
بودن از یاری است.
۴ – برحسب آنچه نقل کردهاند، زکریا نگران برادر زادههای نااهل خود بود که نقشه
کشیده بودند پس از فوت او زعامت دینی شهر را به عهده بگیرند. موالی با مولی و ولایت
همریشه است که معنای نزدیکی و دوستیِ سرپرستیآور میدهد، زکریا نگران نزدیکان
(اقربین) خویش به طور عام نبوده بلکه منظورش کسانی از اقربین بودند که قصد ولایت و
سلطهگری داشتند.
۵ - «وهبنا» از ریشه «وَهَبَ»، بخششی است بلاعوض. گاهی آدمی به کسی که کاری برای
او انجام داده، یا انتظار کار و خدمتی از او داشته باشد، هدیهای میدهد. اما هبّه،
هدیهای یکطرفه و بدون چشمداشت است. خدا از این جهت وهّاب (بسیار عطاکننده) است و
به این دلیل نعمت او را «موهبت» مینامند که یکطرفه و ناشی از لطف و رحمت او است ،
نه طلبکاری بنده. هر چند بندگی خالص او موهبتافزا میباشد.
۶ – واضح است که زکریا نگران میراث مادّی نبوده است، میراث خاندان یعقوب کولهبار
امانتی بوده که از ابراهیم به اسحق و یعقوب رسیده بود، همان امانت توحید و دوری از
شرک.
۷ – منظور از اسم یحیی، لفظ نیست، بلکه صفت و ویژگی اوست، همچنانکه «اسماء الحسنی»
نمایانگر صفات و رفتارهای نیکوی خدائی هستند. یحیی از ریشه «حیّ»، دلالت بر
احیاءگری آن پیامبر و نقش حیاتبخش معنوی او برای مردم میکند. برخی گفتهاند
بیهمتا بودنش در تولد از پدر و مادری سالخورده و فاقد استعداد فرزنددار شدن دلیل
این نام میباشد.
۸ – گوینده این سخن به نظر میرسد طبق آیه ۳۹ آلعمران (فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ
وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ
مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ
الصَّالِحِينَ) فرشتگان باشند.
۹ – در این آیه گفته شده سه شب، و در آیه ۴۱ سوره آلعمران گفته شده سه روز (ثلثه
ایام). کلمه «سَوِيًّا» را اغلب مترجمان «در عین تندرستی» معنا کردهاند، به این
معنا که این عدم تکلم ناشی از بیماری نبوده است. اما سويا معنایش برابری و تساوی بی
کم و کاست است که با پیوستگی لاینقطع سه شبانه روز مناسبتر میآید تا «سلامتی»، که
شاهد قرآنی هم ندارد (والله اعلم).
۱۰ – در آیه ۴۱ سوره آلعمران به جای کلمه «وحی»، از واژه «رمز» استفاده شده است
(قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ
أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا)، منظور این است که با حرکات اندام، بدون آنکه سخنی بگوید،
چنین معنائی را به آنها منتقل کرد.
۱۱ – تسبیح کردن خدا در اینجا، ظاهراً همان ذکر پروردگار و تنزیه و تقدیس مشیّت او
از هر عیب و نقصی است.
۱۲ - منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرائی نیست، حکمت در قرآن، عمدتاً
جنبه عملی (نه نظری) دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه
میكند. فردی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقیاش با
دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنائی متفکران
اوليه مسلمان، همچون ابنسيناها، با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود
منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمة» ۲۰ بار در قرآن تکرار شده که ۱۰ مورد آن همراه کتاب آمده است (یعلمهم
الکتاب و الحکمة) و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات (در
تشریع و تکوین) است و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق و رفتار و
عملکرد آدمی. توصیههای لقمان به فرزندش دقیقاً بر همین اخلاقیات تکیه دارد. آیات
۲۲ تا ۳۸ سوره اسراء نیز که ده توصیه اخلاقی بسیار مهم را مطرح میسازد (و گویا
اشاره به همان ده فرمان حضرت موسی باشد) با این جمله ختم میشود: «ذَٰلِكَ مِمَّا
أَوْحَىٰ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ» (اینها از جمله حکمتهائی است که
پروردگارت بر تو وحی کرده).
۱۳ – واژه «زکاة» ۳۲ بار در قرآن تکرار شده که ۲۷ بار با فعل یؤتون (یا: آتوا، آتی،
مؤتون، آتیتم، ایتاء، آتین، یؤتوا) آمده است که منظور پرداختن زکات است، ۲ بار به
معنای کلی آمده است (مریم آیه ۳۱ و ۵۵) و ۲ بار نیز به عنوان صفت به کار رفته است؛
یکی این آیه و دیگری در آیه ۸۱ سوره کهف (فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا
رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا) که به معنای پاکی و رشد و
نموّ شخصیتی سالم است که پاک سیرتی شمرده میشود.
۱۴ – فعل کان در: «كَانَ تَقِيًّا»، استمرار تقوا و تکوین شخصیتی را میرساند.
۱۵ – جبّار با اجبار و جبر و مجبور و... همریشه است. جبّار نبودن یک فرزند، دلالت
بر عدم تحمیل خواستههای خود به والدین میکند. صفت جبار در مورد انسانها مذموم
است، زيرا تنها خداست كه جبران كننده نواقص و نيازهاى بندگان و جارى كننده اراده
خويش بر خلق است. (ن ک به كتاب «اسماء الحسنى» از همين قلم)
۱۶ – مکان شرقی را همان بیتالمقدس گفتهاند که گویا برای مریم در مشرق قرار داشته
است، اما جهت جغرافیائی چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ و اگر منظور بیتالمقدس
بوده، چرا مشخصاً نام نبرده است؟ مشرق، اسم مکان یا زمان طلوع خورشید است، اما
شَرَقَ، طلوع آفتاب و اشراق روشن شدن است. «یاء» شرقی نسبت آن را با روشنائی
میرساند و چه بسا مکان شرقی، مکانی برخلاف محیط سرارسر ظلم و تاریکی که مریم در آن
میزیسته، مکانی روشن از نور هدایت بوده باشد (والله اعلم). همچنانکه زمین در آخرت
به نور خدا روشن میشود (زمر ۶۹ - وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا...).
۱۷ – عکس یا مجسمه را «تمثال» میگویند که مثل و مانند چیزی یا کسی است.
«تَمَثَّلَ» نیز همین حالت را دارد. جبرئیل از دید مریم چنین جلوه کرد.
۱۸ – « سَرِي» را چشمه آب روان یا جویبار ترجمه کردهاند که معجزهوار جریان یافته
است! اما معنای سری حرکت در شب است و اسراء به حرکت شبانه گفته میشود. از آنجا که
هیچیک از ۷ مورد دیگری که این کلمه در قرآن آمده معنای آب روان نمیدهد، شاید بتوان
«سَرِيًّا» را آبی که در زیر شنهای زیر پای مریم (پنهان نه آشکار) وجود داشته
ترجمه کرد که اگر شنها را کنار میزد، به آن دسترسی پیدا میکرد! مگر دسترسی هاجر
به آب در مکه و سیراب کردن کودکش اسمعیل به همین نحو نبود؟ اگر این آب جاری بود، به
جای جعلنّا، فعل جرینا را به کار میبرد. با این بیان نیازی هم نیست که دسترسی
یافتن به آب را معجزه تلقی کنیم. معنای «تَحْتَكِ» نیز الزاماً زیر پا نیست، بلکه
در دسترس و تحت کنترل بودن است. (نگاه کنید به: زخرف ۵۱، کهف ۳۱، انعام ۶، اعراف
۴۳، یونس ۹)
۱۹ – رطب از گواراترین و سهلالهضمترین میوههاست که انرژی آن به سرعت جذب میشود.
این حقیقت را کوهنوردان و کسانی که به کارهای سخت و طولانی مشغول هستند به خوبی
میدانند و تجربه کردهاند. آیه ۱۴۸ سوره شعراء (وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا
هَضِيمٌ) نیز به آن اشاره کرده است.
۲۰ - «قره عین» اشاره به هر آن چیزی است که موجب آرامش و راحتی خیال آدمی گردد.
کلمه قره با قرار و مستقر و استقرار همریشه است و از آرام و قرار گرفتن چشم حکایت
میکند، شخص مضطرب و نگران گوئی چشمش به این سو و آنسو میگردد و بیقرار است.
۲۱ – کنترل زبان از دروغ و غیبت و زیادهگوئی و زخم زبان و... سختترین خویشتنداری
است که روزهدار باید در رمضان رعایت کند و اتفاقاً بیشترین مبطلات روزه نیز زبانی
است. به همین دلیل روزه سکوت در شرایع پیشین میان مؤمنین معمول بوده است.
۲۲ - «افتری» از ریشه «فَرَیَ»، سخنانی من درآوردی و بیپایه و اساس و بافته شده
است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصهای بافته شده و ساختگی نیست،
بلکه حقیقتی است که در کتابهای پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا كَانَ حَدِيثًا
يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ...» (یوسف ۱۱۱).
۲۳ - «بَغِيًّ» طلب کردن چیزی با تجاوز از حدّ معمول است که میتواند در عدالت و
احسان و انفاق باشد، یا در تجاوز به حقوق دیگران و تمایل به باطل. زنا را از این
جهت «بِغاء» گفتهاند که تجاوزی از مرز مناسبات غریزی میان زن و مرد است. منظور از
«وَلَمْ أَکُ بَغِيًّا»، پاکدامنی از چنین انحرافی است.
۲۴ – در آیات ۴۵ و ۴۶ آلعمران آمده است که فرشتگان ضمن بشارت فرزند به مریم، به
این نیز، که او از گهواره نیز با مردم سخن خواهد گفت، بشارت داده بودند
(وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِينَ). بنابراین
اشاره مریم به نوزاد برای سخن گفتن مبتنی بر چنین اطلاعی بوده است.
۲۵ – نکته بس عبرتآموزی است که اولین سخنی که عیسی مسیح(ع) به زبان رانده، تأکید
بر بنده خدا بودن است نه خود خدا یا پسر او!
۲۶ – این ویژگیها مشابه همان است که در آیه ۱۴ این سوره در وصف یحیی بیان شد، با
این تفاوت که در اینجا احسان به والدین تبدیل به احسان به مادر شده و در انتها نیز
به جای «جَبَّارًا عَصِيًّا»، جمله «جَبَّارًا شَقِيًّا» آمده است.
۲۷ – شبیه این سخن را در آیه ۱۵ همین سوره درباره یحیی میبینیم، با این تفاوت که
در آنجا خداست که بر یحیی سلام نثار میکند و در اینجا عیسی مسیح بر خود! و از
آنجائی که هم درباره تولد بدون پدر عیسی مسیح اتهامات ناروا و ناسالمی وارد کردند و
هم در مورد رحلتش گمانه زنیهای باطلی کرده و داستان صلیب و فدا را از خود بافتند،
لازم آمده است عیسی بر سلامت تولد خویش بدون پدر صحّه بگذارد و هم از سلامت نحوه
مرگش، که به تعبیر قرآن، خدا او را به سوی خود بالا برد (نساء ۱۵۸). آرزوی
برانگیخته شدن با قلبی سالم از حرص و حسد و خشم و شهوت نیز آرزوئی بلند است.
۲۸ – اراده تکوینی خدا را که بینیاز به مقدمه و اسباب است. در هفت آیه دیگر هم ذکر
کرده است: بقره ۱۱۷، آلعمران ۴۷ و ۵۹، انعام ۷۳، نحل ۴۰، یس ۸۲، غافر ۶۸.
۲۹ – هر مسلمان نمازخوانی روزانه حداقل ۱۰ بار در نمازهای پنجگانه خود از خدا
میخواهد که: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ». صراط مستقیم به شهادت این آیه
و آیاتی دیگر، همین صاحب اختیار (ربّ) شناختن خدا و عملاً و انحصاراً او (نه
دیگران) را ارباب خود دانستن است. این جمله را قرآن دو بار دیگر نیز از زبان
عیسی(ع) نقل کرده است: آلعمران ۵۱ و زخرف ۶۴.
۳۰ - «مَشْهَدِ» اسم مکان است از ریشه «شَهَدَ»، به معنای مکان حضور و مشاهده صحنه
قیامت. مکان به شهادت رسیدن را نیز مشهد میگویند.
۳۱ – مشابه این سخن، اما با جابجائی سمع با بصر، در آیه ۲۶ سوره کهف نیز آمده است:
«...أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ...». در آیات دیگری نیز بر تیزبینی و چشم واقعبین
داشتن مجرمان در قیامت اشاره کرده است. از جمله: معارج ۱۱ و ق ۲۲.
۳۲ – یکی از نامهای قیامت «حسرت» است؛ حسرت از اینکه چقدر در دنیا کوتاهی کردیم
(زمر ۵۶ و انعام ۳۱ - ...يَا حَسْرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا...)، حسرت
مشاهده اعمال تباه خود (بقره ۱۶۷ - ...كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ
حَسَرَاتٍ...)، حسرت از اینکه یکسره رسولان را تکذیب میکردند (یس ۳۰ و حاقه ۵۰ -
يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ...).
۳۳ - حرف فی در «فِي غَفْلَةٍ»، غرق شدن در غفلت را میرساند و غفلت، بیتوجهی،
فراموشی و سهلانگاری در امور مهمی است که مراقبت از آن ضرورت دارد. غافل بودن گاهی
سهوی و ناخودآگاه است و گاهی عمدی و آگاهانه. جمله: «وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ
مُعْرِضُون» نشان میدهد بسیاری از مردم غفلتشان ناشی از رویگردانی به حقیقت و
قیامت است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان