به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۶۶ – انسان گوید: وقتی آنچنان مُردم (که پوسیده و خاک شدم) آیا زنده (از گور) خارج
خواهم شد؟
۶۷ – مگر انسان توجه ندارد که ما خود او را پیش از این آفریدیم، در حالی که چیزی
نبود؟
۶۸ – پس به پروردگارت سوگند که بیتردید آنها را به زانو درآمده (تسلیم) با
شیطانها(ئى که به اربابی گرفتهاند) پیرامون جهنم گِرد خواهیم آورد.۵۵
۶۹ – آنگاه از هر گروه آنهائی را که در برابر رحمن سرکشتر بودهاند، بیرون خواهیم
کشید.
۷۰ – در آن حال ما بیتردید بهتر میدانیم چه کسانی سزاوارتر به آتش هستند.۵۶
۷۱ – هیچ کس از شما نیست جز آنکه به آستانه آن (دوزخ) درآید! (تحقق چنین روزی) بر
پروردگارت (وعدهای) حتمی و گذرانده شده است.۵۷
۷۲ – آنگاه کسانی را که پروا پیشه کردند نجات میبخشیم و ستمگران را در آنجا به
زانو درآمده به حال خود رها میکنیم.
۷۳ – و (غافل از چنین آیندهای) هر گاه آیات روشنگر ما بر آنها خوانده میشود،
کسانی که (حقایق را) انکار کردهاند به کسانی که باور کردهاند (با خوش خیالی و خود
برتربینی) میگویند: کدام یک از دو گروه (کافر و مؤمن) جایگاهی بهتر (خانه و زندگی
مُرفهتر) و مجلس (محفل و مهمانی) مجللتری دارند؟
۷۴ – و (آنها غافلند که) پیش از ایشان معاصران بسیاری را که اثاث زندگی و جلوه
بیشتری از آنها داشتند هلاک کردهایم.۵۸
۷۵ – بگو: هر که در گمراهی مستمر باشد۵۹ (نه تنها خدا از او سلب آزادی و
اختیار نمیکند، بلکه) خدای رحمن (در مسیری که او برگزیده) امدادش خواهد کرد،
امدادی (متناسب با نیّت و عمل او)،۶۰ تا آنچه را که بیم داده شدهاند
(به چشم خود) ببینند؛ یا عذاب (زودرسِ نتایج اعمالشان در دنیا)، یا قیامت. آنها به
زودی خواهند فهمید جایگاه چه کسی بدتر و سپاهش ناتوانتر است.
۷۶ – و (اما در جهت مقابل) خدا بر هدایتِ هدایتپذیران میافزاید و کارهای اصلاحی
ماندگار(ی که انجام دادهاند) در حساب پروردگارت از نظر حاصل عمر زندگی (از
دنیاطلبی) بهتر و در فرجام (آخرت) نیکوتر است.۶۱
۷۷ – آیا به آن کس که آیات ما را انکار میکند و (مست و مغرور) میگوید: مسلماً (در
همین دنیا) مال و فرزندانی نصیب من خواهد شد، هیچ توجه کردهای؟
۷۸ – مگر بر (عالم) غیب اطلاع یافته (که مطمئن است امور جهان بر وفق مراد او
میگردد) یا عهدی از خدای رحمن گرفته است (که هرگز گزندی بر او نرسد)؟
۷۹ – هرگز (چنین نیست)! همین گفتارش را ثبت میکنیم و بر او از عذاب (اعمالش، نه
آنچه امیدوار است) میافزائیم.۶۲
۸۰ – آنچه (از تملک اموال و اولاد که) میگوید، ما به میراث میبریم (باقی خواهد
گذشت) و تک و تنها نزد ما خواهد آمد.۶۳
۸۱ – و (منکران) به جای خدا، معبودانی برگرفتند تا مایه عزّتشان (پشتیبانشان در
حوادث روزگار) باشد.
۸۲ – هرگز (چنین نیست)! به زودی (آن معبودان در قیامت، مؤثر بودن) پرستش آنان را
منکر شده و بر ضدّشان خواهند بود.۶۴
۸۳ – آیا ندانستهای که ما شیاطین (نیروهای منفی) را بر منکران میفرستیم تا آنها
را (به سوی هوسها و تمایلات دنیائی) به سختی تحریک کنند؟۶۵
۸۴ – پس شتابی بر آنها نداشته باش، ما حسابشان را دقیقاً نگه داشتهایم.۶۶
۸۵ - روزی که پرهیزکاران را (با احترام) نزد خدای رحمان گِرد میآوریم.۶۷
۸۶ – و مجرمین را تشنهکام به سوی دوزخ سوق میدهیم.۶۸
۸۷ – (آنها) برخوردار از شفاعت نخواهند شد، مگر کسی که از خدای رحمان پیمانی گرفته
باشد.۶۹
۸۸ – گفتند: خدای رحمان فرزندی برگزیده است!۷۰
۸۹ – عجب ادعای بیپایهای مطرح کردهاید!۷۱
۹۰ – نزدیک است آسمانها از (ناهنجاری) این سخن گسیخته گردد و زمین بشکافد و کوهها
فروپاشیده شود.
۹۱ – از اینکه برای خدای رحمان فرزندی ادعا کردند!
۹۲ – و سزاوار خدای رحمان نیست که فرزندی برگزیند.
۹۳ – همه کسانی که در آسمانها و زمیناند (از فرشتگان و آدمیان) جز سرسپار بندگی
خدای رحمن نیستند.۷۲
۹۴ – هر آینه (خدا) همه آنها را (در کتاب علمش) به شمار آورده و حساب همه را دارد.
۹۵ – و تمام آنها در روز قیامت تنها نزد او آیند.
۹۶ – به راستی کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، خدای رحمان
محبّتی برای آنان (در دل مردم) قرار خواهد داد.۷۳
۹۷ – ما (درک و فهم) قرآن را به زبان تو آسان (و جاری) کردهایم به این هدف
(انحصاری) که پرهیزکاران را به آن مژده، و مردمان لجوج را هشدار دهی.۷۴
۹۸ – (که) چه بسیار مردمان (ستمگر) پیش از آنها را (به کیفر اعمالشان) هلاک
کردهایم. آیا احدی از آنها را حس میکنی (سراغی از آنها مییابی) یا صدائی از آنها
میشنوی؟۷۵
۵۵ - زانو زدگی نمادی است از تسلیم، توقف و زمینگیر شدن در برابر قدرتی برتر (مقابل
گردنکشى و عصیان و طغیان). امتهائی که با سوء استفاده از موهبت اختیار، راه ظلم و
ستم را با انکار هر حساب و کتاب و عقوبتی پیمودند، اینک به حالت زانو درآمده در
مقابل نتایج اعمالشان گرفتار میشوند. نام این سوره از همین آیه اخذ شده و روزی را
نشان میدهد که امتها بیاختیار در محکمه عدل الهی باید پاسخگوی اعمالشان باشند.
این واژه ۸ بار در قرآن و عمدتاً درباره قوم ثمود و قوم مَدْیَن (قوم شعیب) به کار
رفته و زمینگیر شدن آنها را به رغم غرور و قدرتشان در برابر زلزله شدید و موج
انفجار آتشفشان نشان میدهد. نقش رستم در کازرون فارس، تصویری از زانو زدن والرین
امپراتور روم شرقی را در برابر شاهپور اول که با غرور بر اسبی سوار است، نشان
میدهد، هر چند هر دو از یک قماش و در رقابت قدرت بودند، اما به هر حال نشانگر زوال
زور است.
۵۶ - « صلي» ملازمت و یکی شدن با چیزی است که شخص با آن خو گرفته و از جنس آن شده
باشد، کسانی که در دنیا آتش به پا کردند و دلهائی را سوزاندند، به همان آتشی در
میآیند که خود روشن کننده آن بودهاند. همچنانکه کشاورز به بوستانی در میآید که
خود کاشته باشد و آنچه درو میکند حاصل عمل خودش است.
۵۷ – هشدار «إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وَارِدُهَا» (بی استثنا همگی وارد جهنم میشوید)
هشداری هراسناک و تکان دهنده است! آیا به راستی مؤمن و کافر وارد دوزخ میشوند؟
درست است که در آیه بعد بشارت نجات پرهیزکاران آمده، اما همین درنگ کوتاه هم تا فرا
رسیدن نصرت و نجات الهی وحشتناک است. از آن گذشته، چنین هشداری در ظاهر با وعده
الهی که: مؤمنون از دوزخ دور خواهند بود و صدائی از آن را نیز نمیشنوند (انبیاء
۱۰۱ و ۱۰۲ - ...أُولَٰئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ لا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا...) و
موارد مشابه سازگار نیست.
بسیاری از مفسرین خواستهاند گِره این معضل را با توضیحی در تفاوت دو فعل ورود و
دخول بگشایند. میدانیم در زبان عربی (برخلاف فارسی) ورود بر هر مکانی، به آستانه و
لبه آن درآمدن است، همچنانکه حیوانات تشنه به کناره برکه یا رودخانه (نه داخل آن)
میرسند و از آن مینوشند و کاروانهای تجاری کسی را که برای کشیدن آب به سر چاه
میفرستادند «وارد» مینامیدند (یوسف ۱۹، قصص ۲۳). در واژه «ورود»، مسئله چشیدن آب
مطرح است، و در «دخول»، به میان چیزی درآمدن، که دو مفهوم متفاوت را میرسانند. در
تصویر نخست، با معنائی که آب در نقش حیاتبخش خود دارد، انسان همچون تشنهِ
درماندهای تداعی میشود که به جای آب، به سرابی سوزان در صحرائی داغ میرسد که نه
آب، بلکه آتش است. در تصویر دوم اما، دخول در آتش فاقد مفهوم تشنگی و نیازی است که
در اصل کلمه «ورود» موجود است، پس اگر کلمه دخول را به جای ورود به کار برده بود،
چنان مفهومی القاء نمیشد.
از زاویهای دیگر نیز به فهم این مسئله میتوان نزدیک شد؛ وقتی زلزله میشود و
ساختمان میلرزد، همه ساکنان آن به وحشت میافتند و در «آستانه» و خطر زیر آوار
رفتن قرار میگیرند، اما کسانی که قبلا آموزشهای لازم (فرضاً در پناه پلکان یا
دیوارهای محکم رفتن) را دیده باشند نجات مییابند. قرآن این «دستگیرههای رهائی»
(مفازه) را که با توسل به آنها هیچ گزندی به شخص نمیرسد نشانمان داده است: زمر ۶۱
- وَيُنَجِّي اللهُ الَّذِينَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ
وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ.
۵۸ – تکرار ضمیر «ما»، به جای «من» در این سری آیات، نقش نظامات عالم و نیروهای دست
اندرکار آن را برای هلاکت کسانی که این قوانین را نقض میکنند نشان مىدهد.
«أَثَاثًا وَرِئْيًا» همان اسباب اثاثیههای گران قیمت ثروتمندان و نمایش و پُز
دادنهای (رِئْيًا) آنهاست.
۵۹ – فعل «کان» دلالت بر تکوین شخصیتی فرد گمراه در باطل و ادامه و استمرار در مسیر
گمراهی میکند.
۶۰ - «امداد رسانی» در ذهن و زبان ما همواره معنای مثبت دارد و دلالت بر یاری و
نجات میکند، اما مدد از مدّ به معنای تداوم بخشیدن و ادامه دادن است و به مُرَکب
از آن جهت مداد میگویند که کلمات را میکشد و ادامه میدهد. با این مفهوم، امداد
را میتوان مقابل انقطاع قرار داد و امداد خدا نسبت به گمراهان، قطع نکردن ارتباط
میان اراده و عمل آنهاست. به این معنا که در نظام خدا هر عملی فرآیند و نتیجه خودش
را دارد و به دلیل باطل بودن و مغایرتش با رضایت خدا، (برخلاف نظامات سیاسی) از آن
ممانعت به عمل نمیآید. به تعبیری، خدا محصول اعمال دنیاپرستان را به تمامه به
خودشان برمیگرداند (هود ۱۵- مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا...) و اصولا خدا، هم
دنیاپرستان را در مسیری که برگزیدهاند امداد میکند، و هم آخرت طلبان را، چرا که
عطای او از کسی بازداشته شده نیست (اسراء ۲ - ...وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ
مَحْظُورًا).
۶۱ – ثواب نیز برخلاف تصور عمومی، الزاماً معنای مثبت و پاداش خیر ندارد، ثواب همان
محصول و نتیجه نیک و بد اعمال است؛ ثوابِ کاری که در دنیا میکنیم، مزدی است که به
دست میآوریم و ثواب آنچه میخوریم، انرژی است که کسب میکنیم. پس کفر و شرک و ظلم
و ستم هم ثواب خود را دارند (مطففین ۳۶، آلعمران ۱۴۵، نساء ۱۳۴).
علاوه بر این آیه، در آیه ۴۶ سوره کهف (...وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ
عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا) نیز عیناً همین سخن تکرار شده است، با
این تفاوت که در سوره کهف به جای «خَيْرٌ مرداً»، «خَيْرٌ أَمَلًا» آمده تا بهتری و
برتری چنین اعمالی را از نظر آمال و آرزوهای آدمی یادآور شود.
۶۲ – به قیاس عکسالعملهای انتقامی جبّاران روزگار، ممکن است چنین تصویری به ذهن
خطور کند که خدا نیز تنها به خاطر چنین سخنی بر عذاب کافران میافزاید، اما صرف نظر
از ضمیر «ما» (نه من) که درباره خدا به کار رفته و دست اندرکاری نظام و نیروهای
جهان را نشان میدهد، از آنجائی که هر ادعای باطلی مقدمه عمل باطل و محرک به سوى آن
است، طبیعی است که چنین سخنی پای لغزیده در مرداب را بیشتر در گِل و لای و لجنزار
فرو خواهد برد و این همان افزایش در عذاب است.
۶۳ – منظور این است که نه مالی را میتواند به همراه خود به گور ببرد و نه اولادش
در آخرت یاور او خواهند بود. آنچه با آدمی همراه است، تنها اعمال اوست.
۶۴ – در زندگی دنیائی، کسانی که مورد حمد و ثنا و کرنش و کمر خم کردن زیردستان قرار
میگیرند، از اظهار بندگی و خضوع آنها خشنود میشوند، اما فرشتگان، انبیاء و اولیاء
حق، نه تنها در دنیا چنین شرک و شخصیتپرستیها را بر نمیتابند، بلکه در قیامت نیز
نسبت به چنین توسل جویان وَهمگرا موضعی مخالف خواهند داشت. ن ک به: فاطر ۱۳ و ۱۴،
یونس ۲۸ و ۲۹ (برای تفصیل بیشتر به سلسله مقالات بدخداشناسی در ج ۲ پژوهشی در پرتو
قرآن از همین قلم مراجعه کنید).
۶۵ – شیاطین (جمع شیطان)، آدمیان شیطان صفت و طغیانگر نسبت به حق و حقوق مردماند.
ریشه این کلمه «شَطَنَ»، دوری از حق و از مدار طاعت است و اگر ابلیس شیطان (مفرد)
نامیده شده، به دلیل تمرّد و نافرمانیاش در برابر خدا است و از این نظر شیطان ، هم
وصفی است بر فرشتهای که از سجده بر آدم امتناع کرد، و هم وصف هر انسانی که از
دایره فرمان خدائی خارج شود. اشعههای مضرّ حیات و سنگهای سرگردان در جوّ نیز
شیطان شمرده شدهاند (ملک ۵، صافات ۷، حجر ۱۷) و همینطور میکرب و عوامل بیماری (ص
۴۱)، در قرآن شیطانِ مورد نظر همواره به صورت معرفه و مفرد آمده و شیاطین حالت عام
دارد. در قرآن همانطور که درباره فرشتگان افعال: ارسال، نزول، جعل، ولایت، تلاوت و
وحی به کار رفته است، درباره شیاطین هم این افعال مورد استفاده قرار گرفته است،
مثل: ...أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ... (مریم ۸۳)، وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ
الشَّيَاطِينُ (شعراء ۲۱۰ و ۲۲۱)، ...إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ
لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ (اعراف ۲۷)، وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ
عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ... (بقره ۱۰۲)، ...وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ
إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ... (انعام ۱۲۱).
انسانهای پاکدامن و پرهیزکار در معرض نزول و ارسال فرشتگان قرار میگیرند و
برخوردار از ولایت آنها و تلاوت رسولان میشوند و انسانهای گمراه و ستمگر، در معرض
نزول افکار و القائات شیطانی و پذیرای رسولان این جریان میشوند (أَنَّا
أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ...).
۶۶ – جمله: «نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» که در آیه ۹۴ این سوره نیز تکرار شده است، به
«عدد» و رقم درآمدن و شمارش دقیق اعمال آدمی اشارت دارد.
۶۷ – واژه «وَفْدًا» تنها همین یکبار در قرآن آمده است. جمع آن وُفُود است که به
هیئتهای سیاسی، اقتصادی و دینی که بر رئیس دولت یا مقامات عالی رتبه حکومتی وارد
میشوند گفته میشد. تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص) از وفود متعددی، که برای مذاکره
خدمت رسول خدا میرسیدند و مورد احترام و اکرام قرار میگرفتند، یاد کرده است.
۶۸ - «وِرْدً» را اغلب مترجمین تشنهکام ترجمه کردهاند. گفتیم که در معنای ورود و
وارد، مفهوم به سرچشمه یا سر چاه رفتن برای رفع تشنگی وجود دارد و از این نظر ترجمه
تشنهکام بیراه نیست، هر چند تشنگی را در زبان عرب عطش میگویند.
۶۹ – جمله: «اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا» که در آیه ۷۸ این سوره نیز
عیناً تکرار شده و آیه ۸۰ سوره بقره (...قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْدًا
فَلَنْ يُخْلِفَ اللهُ عَهْدَهُ...) نیز به آن اشاره کرده است، از قول و قرار و
تعهدی سخن میگوید که خداوند به عهده خود گرفته است. اینک باید دید چنین تعهدی را
خدا به چه قیمتی و در ازای چه کاری به بندگان سپرده است؟
به نظر میرسد این عهد دوطرفه، همان پایبندی به توحید و دوری از شرک و تبعیت شیطان
است که قرآن به آن تصریح کرده: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لا
تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ (یاسین ۶۰). و همین وفای به عهد بنده است که وفای به عهد
پروردگار را موجب میشود: وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ
فَارْهَبُونِ... (بقره ۴۰).
۷۰ – تکرار بینظیر نام «رحمن» در این سلسله آیات که در هیچ سوره قرآن سابقه ندارد،
نشانگر تمرکز و تأکید آن بر موضوع رحمانیّت عام خداست.
۷۱ – واژه «إِدًّا» که همین یکبار در قرآن آمده است، گفتار یا کردار زشت و ناهنجار
و ناپسندی است که موجب شگفتی گردد. به حادثه و بلائی که بسیار سخت و مصیبتبار باشد
نیز «اِد» گفته میشود.
۷۲ – عبد بودن همه موجودات عالم، همان مقهور مشیّت و قضا و قدر پروردگار است که
احدی را سرباز زدن از آن ممکن و مقدور نیست.
۷۳ – بر حسب مضمون آیه ۷ سوره حجرات (...وَلَٰكِنَّ اللهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ
الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ...) ایمان نه امری تحمیلی و تصنّعی، بلکه
امری ذاتی، فطری و محبوب دل آدمی و زینت آن است، پس طبیعی است اگر انسانی آراسته به
ایمان واقعی گردد، پلی و پیوندی با دلهای مردم میزند و دوستی و مودّت آنان را به
خود جلب مینماید.
۷۴ - «لُدًّ» جمع «اَلَدّ» به دشمنی سرسخت گفته میشود. أَلَدُّ الْخِصَامِ (بقره
۲۰۴) سختترین دشمن است.
۷۵ - «هَلْ تُحِسُّ»، به گونهای، و با هر یک از حواس، اثری و نشانهای از کسی یا
چیزی دریافت کردن است. تحسّس کردن، آنچنان که یعقوب به فرزندان خود برای یافتن
نشانه و اثری از یوسف گمگشته سفارش کرده بود (یوسف ۸۷ - يَا بَنِيَّ اذْهَبُوا
فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ...)، موقعی است که به کلی آثار چیزی یا کسی
محو شده و سرِ نخی هم از آن پیدا نباشد. کلمه «رِكْزً» که تنها یکبار در قرآن آمده،
به صدای بسیار پنهان و خفی گفته میشود.
ترجمه عبدالعلى بازرگان