به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۳۶ – (خدا) گفت: درخواستت پذیرفته شد ای موسی،

۳۷ –دگر بار نیز نعمتی رهائی‌بخش (از مشکلات) به تو بخشیده بودیم؛۲۱

۳۸ – آنگاه که به مادرت آنچه (بایست) وحی می‌شد، وحی کردیم.

۳۹ – که او (طفل شیرخوار) را در صندوقی بگذار و سپس آن را به دریا (رود نیل) بینداز تا (امواج) دریا به ساحلش افکند و دشمن من و دشمن او آن را برگیرد۲۲ و (نیز جاذبه) محبّتی از جانب خود بر تو نهادم (تا مشتاق نگهداری و مراقبت از تو شوند)،۲۳ تا زیر نظر من ساخته شوی.

۴۰ – آنگاه که خواهرت (در تعقیب صندوق و با نگرانی در ساحل) می‌رفت۲۴ و (با مشاهده از آب گرفتنت و امتناعت از پذیرش پستان دایه‌ها) گفت: آیا (می‌خواهید) شما را به کسی که او را سرپرستی (دایگی) کند راهنمائی کنم؟ به این ترتیب تو را به (آغوش) مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غصه نخورد. و (منّت دیگر الهی) آنگاه که (در دفاع از یک مؤمن، به غیرعمد) یک نفر را کُشتی، پس تو را از آن اندوه نجات دادیم۲۵ و (برای آبدیده شدن در کوره مشکلات) به آزمون‌هایت انداختیم،۲۶ در نتیجه سالیانی (در غربت) در میان مردم مَدیَن به سر بردی،۲۷ سپس (پس از گذراندن سختی‌ها و سازندگی‌ها، اینک) با اندازه‌ای (از رشد شخصیتی، برای پذیرش رسالت، به کوه طور) آمده‌ای.۲۸

۴۱ – و تو را برای (رسالت ویژه) خودم ساخته‌ام.۲۹

۴۲ – اینک تو و برادرت به همراه نشانه‌های من (عصا و ید بیضاء) بروید و در ذکر من (مطرح ساختن توحید در برابر شرک) کوتاهی نکنید.۳۰

۴۳ – بروید نزد فرعون که سخت طغیان کرده است.

۴۴ – پس به ملایمت با او سخن بگوئید، شاید پند پذیرد۳۱ یا (حداقل از عوارض ستمکاری) بیم کند.

۴۵ – گفتند: خداوندا، می‌ترسیم که بر ما پیشی گیرد (فرصت سخن ندهد) یا طغیان کند (تحمل نکند و سخت عقوبت نماید).

۴۶ – گفت: نترسید! من با شمایم، می‌شنوم و می‌بینم.۳۲

۴۷ – نزد او بروید و بگوئید: ما دو نفر فرستاده خداوندگار خودت هستیم، پس (به فرمان او) بنی‌اسرائیل (دودمان یعقوب) را با ما بفرست (تا از اسارت بندگی به دیار خود بازگردند) و عذاب‌شان مکن، ما نشانه‌ای از طرف پروردگارت۳۳ برای تو آورده‌ایم، و سلامت (از هر گزند) از آنِ کسی است که از هدایت (نه هوای نفس) پیروی کند.

۴۸ – بر ما، بی هیچ تردیدی، وحی شده است که مسلماً عذاب بر کسی است که (حقایق را) تکذیب کند و (از آن) روی برتابد.

۴۹ – (فرعون) گفت: ربّ (صاحب اختیار و ارباب) شما دو تن کیست ای موسی؟

۵۰ – (موسی) گفت: ربّ ما همان است که به همه چیز (نعمت) وجود عطا کرده و سپس (آنها را به هدفی که از خلقتش داشته) رهبری کرده است (به مقصود رسانده است).

۵۱ – (فرعون) گفت: پس تکلیف نسل‌های پیشین چه می‌شود (که از سخن شما خبری نداشتند)؟

۵۲ – گفت: علم آن در کتابی نزد ربّ من است که ربّ من نه آن (اطلاعات) را گم می‌کند و نه فراموش می‌کند.

۵۳ – همان (خدائی) که زمین را گهواره (زیستگاه) شما قرار داد و برای شما در آن راه‌هائی (برای ارتباط با یکدیگر و سیر و سفر از خلال سلسله کوهها) کشید و از آسمان بارانی (مبارک و زندگی‌بخش) نازل کرد که در نتیجه آن گونه‌های متنوع از گیاهان مختلف را پدید آوردیم.۳۴

۵۴ – (هم خودتان از ثمرات آن) بخورید و (هم) دام‌هایتان را (در مراتع سبز و خرّم) بچرانید. مسلماً در این (پدیده حیات گیاهی) بس نشانه‌هاست برای صاحبان عقل (نیروی بازدارنده از گناه).۳۵

۵۵ – از همان (خاکی که اینهمه گیاهان متنوع رویانده) شما را آفریدیم و به همان بازتان می‌گردانیم و بار دیگر (در رستاخیز) از همان (خاک) بیرون‌تان خواهیم آورد.۳۶

۵۶ – هر آینه همه نشانه‌هامان را به او (فرعون) نشان دادیم، ولی (همگی را) دروغ شمرد و (از پذیرش حق) سر باز زد.

۵۷ – (و با توسل به حربه تهمتِ براندازی نظام) گفت: تو سراغ ما آمده‌ای تا با سِحرت ما را از سرزمین‌مان بیرون کنی (قصد داری بنی‌اسرائیل را بر این کشور حاکم کنی)؟

۵۸ – حتماً سِحر مشابهی به تو عرضه خواهیم کرد، پس موعدی (زمانی مشخص) بین ما و خودت، در زمینی هموار (که همه مردم بتوانند حضور یابند و مشاهده کنند) قرار بده که نه ما و نه تو هیچکدام از آن تخلف نکنیم.

۵۹ – گفت موعد شما روز زینت (جشن ملی - عید) باشد که مردم در نیمروز گردآورده می‌شوند.۳۷

۶۰ – پس (از چنین توافقی) فرعون برگشت و همه تدابیرش (علیه موسی) را جمع کرد،۳۸ سپس (به اتفاق ساحرانش به میدان) آمد.

۶۱ – موسی (با قاطعیت) به آنها هشدار داد‌: وای بر شما، (با سِحرهای خود) بر خدا دروغ مبندید۳۹ که با عذابی نابود‌تان می‌کند۴۰ و هر که افترا بندد، شکست می‌خورد.۴۱

۶۲ – (ساحران با چنین هشدار قاطعی) در کار مشترکشان (که همانا رویاروئی با موسی بود، مردّد شده و) به نزاع (اختلاف و مجادله با یکدیگر) پرداختند و(لی) سخنان در گوشی خود را (از دید فرعون و مأمورانش) پنهان داشتند.

۶۳ – (مأموران فرعون خطاب به ساحران) گفتند: این دو تن، ساحرانی هستند که می‌خواهند با سِحرشان شما را از سرزمین‌تان بیرون کنند و آئین شما را، که بهترین است، براندازند.۴۲

۶۴ – همه تدابیر خود (علیه موسی) را به کار گیرید، سپس به صف۴۳ (به میدان) در آئید که امروز پیروزی از آن کسی است که (با تمام نیرو) برتری طلبد.۴۴


۲۱ – منّت از ریشه «مَنّ»، نعمت بزرگی است که موجب رفع مشکلات و پریشانی فرد یا جامعه گرفتار می‌شود. چه مادّی، چه غیر مادّی. آزاد کردن اسیر را هم قرآن منّت شمرده است (محمد ۴، ص ۳۹). از نام‌های نیکوی خدا منّان است که بر بیکرانی نعمت‌های رهائی‌بخش او نسبت به بندگان، در انواع گرفتاری‌ها، حکایت می‌کند. چنین صفتی برای خدا نیکوست، چون حقیقت دارد، ولی منّت‌گذاری بندگان بر یکدیگر، نکوهیده است. چون هر آنچه دارند از آنِ خداست که به آنها امانت داده شده و منّت نهادن بر گرفتاران، اثر مثبت انفاق را خنثی می‌کند (بقره ۲۶۴).

۲۲ – دشمن خدای یکتا بودن فرعون بدیهی است، اما دشمنی با موسای تازه به دنیا آمده را باید به حساب دشمنی با بنی‌اسرائیل دانست، یا خوابی که گفته می‌شود از تولد کسی که سلطنت او را دگرگون می‌کند دیده بود.

۲۳ – کما آنکه وقتی نگهبانان کاخ، صندوق را از آب گرفتند و با مشاهده چهره بنی‌اسرائیلی طفل، قصد کشتنش کردند، همسر فرعون با اولین نگاه اسیر مِهر او شد و به مأموران گفت: نکشیدش، شاید فایده‌ای برای ما داشته باشد، شاید هم به فرزندی‌اش بگیریم (قصص ۹).

۲۴ – اشاره به دستوری که مادر موسی از شدت نگرانی به دخترش داد تا از دور مراقب جعبه حامل برادرش باشد و ببیند رود نیل با او چه می‌کند (قصص ۱۱).

۲۵ – این قتل ناخواسته که خلاف روش مسالمت‌آمیز پیامبرانه بود، بر موسی سخت گران آمد و با شیطانی شمردن چنین کاری، از خدا طلب آمرزش کرد و خدا نیز او را بخشید (قصص آیات ۱۵ تا ۱۷). اتفاقاً برخلاف تعصب بیجائی که برخی نشان می‌دهند و چنین عکس‌العملی را خشم انقلابی در مبارزه با فرعونیان تلقی می‌کنند، خود حضرت موسی، در پاسخ به فرعون که چنین عملی را نشانه نمک ناشناسی و ناسپاسی او شمرده بود، شجاعانه بر چنین خطائی اعتراف می‌کند و آن را به دوران ناپختگی و جهل خود نسبت می‌دهد (شعراء ۱۹ و ۲۰).

۲۶ - آزمایشات آدمی را قرآن با واژه‌های متفاوتی همچون: فتنه، ابتلاء، امتحان، اختبار، تمحیص، تمخیض، و... بیان کرده است. اصل کلمه «فتنه»، قرار دادن طلا و نقره در آتش برای خالص شدن از آمیختگی‌ها و تیرگی‌هاست و به طور مجازی در مورد مشکلات و مصیبت‌های زندگی، که همچون کوره آتش آدمی را صیقل می‌زند و آبدیده می‌کند، به کار می‌رود. ر ک به کتاب «پژوهشی در قرآن» ج ۴ ص ۴۴ تا ۸۲.

۲۷ – نام سرزمین مَدیَن که رسالت حضرت شعیب ناظر به آنها بوده ۱۰ بار در قرآن تکرار شده است و حضرت موسی پس از قتل یک مأمور فرعونی، به آن سرزمین، که ظاهراً بیرون از قلمرو فرعون یا دور از دسترس مأموران او بوده، می‌گریزد (قصص ۲۲ و ۲۳).

۲۸ – «قَدَر» را در جمله: «ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ»، تقدیر الهی برای رسالت حضرت موسی شمرده‌اند، اما با توجه به تمامی ۷ موردی که کلمه «قَدَر» در قرآن آمده است، به نظر می‌رسد کلمه قَدَر به اندازه و ابعاد شخصیتی حضرت موسی که پس از طی آزمون‌های مختلف حاصل شده اشارت داشته باشد (والله اعلم). توضیح آنکه از این ۷ مورد، ۴ مورد آن درباره «اندازه» باران، یک مورد درباره به اندازه بودن همه آفریده‌های خدا، و بالاخره یک مورد هم به زمانی که جنین در رحم تبدیل به نوزاد می‌شود قَدَر گفته شده است. آیا نمی‌توان به کمال رسیدن موسی در رحم دنیا و ابتلائات آن را با چنین مصداقی مقایسه کرد؟

۲۹ – کلمه «وَاصْطَنَعْتُكَ» را برگزیدم، پرورش دادم، پروردم و... ترجمه کرده‌اند، اما «وَاصْطَنَعْتُكَ» با صنعت که امری توأم با هنرمندی و مهارت است همریشه می‌باشد. اتفاقاً در دو آیه قبل نیز که فرمود‌: «وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي»، بر همین هنرمندی زیبای خداوند که طفل را به نیل سپرد تا توسط دشمن به مادرش برگردانده شود و در کاخ فرعون و در دل دشمن، موجبات سقوط او را فراهم آورد دلالت می‌کند. جالب اینکه از ۲۰ موردی که مشتقات واژه صنعت در قرآن آمده است، ۵ مورد آن در همین سوره واقع شده است؛ ۲ مورد درباره صنعت ساحران در شعبده بازی (طه ۶۹ - وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ)، یک مورد صنایع نظامی، معماری و... فرعون و قومش (اعراف ۱۳۷ - ... وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ)، و ۲ مورد دیگر همان صنعت الهی در ساختن پیامبری همچون موسی.

۳۰ – منظور از ذکر خدا را در پاورقی ۲۰ ملاحظه نمائید.

۳۱ – نحوه نرم و ملایم سخن گفتن با فرعون را در آیات ۱۸ و ۱۹ نازعات توضیح داده است: «فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَىٰ أَنْ تَزَكَّىٰ وَأَهْدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخْشَىٰ» (آیا به نفع خودت نیست که میل به تزکیه نفس پیدا کنی و تو را به خداوندگارت رهنمون شوم تا خشیّت یابی؟).

۳۲ – نه اینکه تنها در این مأموریت خطیر من با شما هستم و می‌شنوم و می‌بینم، باور داشتن عمیق و جدّی این مسئله که خدا همواره با ماست و می‌شنود و می‌بیند، هم بزرگترین بیم است و هم بزرگترین امید. به همین دلیل هم پیامبران بزرگ خدا را با نام‌های سمیع علیم، سمیع بصیر و سمیع الدعا و بسیار می‌خواندند (بقره ۱۲۷، آل‌عمران ۳۵ و ۳۸، ابراهیم ۳۹).

۳۳ – تکرار ضمیر مخاطب «ربک»، برای متوجه ساختن به این حقیقت است که ربّ ما، ربّ تو نیز هست و ما از سوی ربّ خودت مأموریت داریم.

۳۴ – افعال: جعل، سلک و انزل، که اوصافی است (در سوم شخص مفرد غائب) برای «الذی» در ابتدای آیه، در انتهای آیه تبدیل به ضمیر دوم شخص حاضر «جعلنا» (ما قرار دادیم) می‌شود. رمز این تغییر شاید متوجه ساختن ما به نقش فاعلیت طبیعت در پرورش انواع گونه‌های نشاط آور باشد.

۳۵ - «نُّهَىٰ» جمع «نهیه» به معنای عقل بازدارنده‌ای است که آدمی را از کار بد نهی می‌کند. این واژه فقط دو بار، و هر دو بار در همین سوره آمده است (آیات ۵۴ و ۱۲۸).

۳۶ – این آیه که به دنبال زنده شدن طبیعت، در اثر باران بهاری و تنوع گونه‌های مختلف گیاهی آمده است، بار دیگر مشابهت قیامت و رستاخیز ابدی را با پدیده تجدید حیات طبیعت در بهاران نشان می‌دهد.

۳۷ – فعل مجهول «يُحْشَرَ» نشان می‌دهد که این جشنی رسمی و حکومتی بوده که مردم را، نه با اشتیاق و اراده خودشان، بلکه گوسفندوار به فرمان فرعون جمع می‌کردند. اگر خود مردم جمع می‌شدند فعل آن به جای يُحْشَرَ، یَحْشُر می‌شد.

۳۸ - معنای کید، طرح و تدبیر و نقشه‌هائی است که علیه دشمن کشیده می‌شود. اگر معنای هدایت، رهبری به مقصود و رسیدن به هدف است، ضلالت معنای معکوس دارد. «فی ضلال» بودن نقشه‌های نیرنگ‌آمیز، خبر از شکست قطعی آنها می‌دهد، همچنانکه نقشه‌های فرعونیان علیه موسی و بنی‌اسرائیل به شکست انجامید.

۳۹ - «افتری» از ریشه «فَرَیَ»، سخنانی من درآوردی و بی‌پایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصه‌ای بافته شده و ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است که در کتاب‌های پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ...» (یوسف ۱۱۱).

۴۰ – واژه سُحْت (در: فَيُسْحِتَكُمْ) جمعاً چهار بار در قرآن آمده است که ۳ بار آن در سوره مائده (آیات ۴۲، ۶۲، ۶۳) به معنای حرام خواری آمده است. گویا حرام‌خواری را از آن جهت سُحْت گفته‌اند که روح و روان و شخصیت حرام‌خوار را نابود و ریشه کن می‌سازد. اهل لغت اصل این کلمه را به استیصال کشیده شدن، یعنی در بُن‌بست نابودی قرار گرفتن، دانسته‌اند.

۴۱ – از آیه ۹ و ۱۰ سوره شمس می‌توان فهمید معنای مقابل «خاب»، «افلح» می‌باشد (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا). از آنجائی که معنای فلح از زبان فرعونیان همان پیروزی است، معنای خاب شکست می‌شود.

۴۲ – اتهام براندازی و تغییر نظام را، که آیه ۵۷ از زبان فرعون خطاب به درباریان نقل کرد، در این آیه همان درباریان به ساحران تحویل می‌دهند، گوئی در نظام‌های استبدادی، همه طوطی‌وار حرف مستبد را تکرار می‌کنند.

۴۳ – منظور از به صف درآمدن، متشکل و هماهنگ، همچون صفوف ارتش است که متحّدالشکل عمل می‌کنند.

۴۴ – صفت برتری طلبی را قرآن بیش از همه به فرعون و قومش نسبت داده است (قصص ۴، یونس ۸۳، دخان ۳۱، مؤمنون ۴۶، نمل ۱۴) به این ترتیب خود بزرگ بینی یک دیکتاتور به صورت سلسله مراتب به کارگزاران حکومتی و از آنها به بقیه مردم منتقل می‌شود و برعکس هم می‌توان این مسئله را عنوان کرد؛ وقتی ملتی برتری‌طلب و خود بزرگ‌بین باشد، رهبرشان نیز برتری‌طلب خواهد شد.

ترجمه عبدالعلى بازرگان