به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۳۰ – آیا آنها که (حقایق توحیدی را) انکار کردند نمیبینند که آسمانها و زمین بسته
بودند سپس ما آن دو را گشودیم۲۲ و از آب همه چیز را زنده کردیم؟۲۳
آیا (با مشاهده حیات بخشیدن خدا به طبیعت) باز هم ایمان نمیآورند؟
۳۱ – و در زمین کوههائی (لنگرهائی برای ثابت نگه داشتن قارهها روی قشر مذاب) قرار
دادیم تا حرکتشان ندهد۲۴ و در آن درههائی (چین و شکنهائی در سلسله
جبال) پدید آوردیم تا (مردم از آن مسیرها) راه یابند.۲۵
۳۲ – و آسمان (جوّ زمین) را سقف محفوظی (برای نظام حیاتی روی زمین) قرار دادیم، اما
منکران از نشانههای (حیرتانگیز و حکمت آموز) آن روی گردانند.۲۶
۳۳ – و اوست آنکه شب و روز را آفرید و (نیز) خورشید و ماه را که تماماً در مداری در
حال حرکت (مثبت و کمال آفرین) هستند.۲۷
۳۴ – و ما برای هیچ بشری پیش از تو جاودانگی قرار ندادیم (آنهائی که منتظر مرگ تو
هستند نا نهضت توحیدی تعطیل گردد) آیا اگر تو بمیری، آنان ماندگار خواهند بود؟۲۸
۳۵ – هر جانداری مزه مرگ را خواهد چشید و ما (در مدت زندگی) شما را با (حوادث) شرّ
و خیر میآزمائیم و (سرانجام) به سوی ما بازگردانده میشوید.
۳۶ – و هر گاه کسانی که (حقایق را) انکار کردند تو را ببینند، جز به استهزایت
نگیرند (و به مردم گویند) آیا این است آن که خدایانتان را (از موضع انکار) یاد
میکند؟ در حالی که خودشان منکر یاد خدای رحمن هستند (بیتوجهی به بُتها را گناهی
نابخشودنی میدانند، اما بیتوجهی به رحمانیت جهان شمول خدا را گناه نمیدانند).
۳۷ – انسان از شتاب آفریده شده است، به زودی نشانهها (کیفر) خود را به شما نشان
خواهم داد، پس (با انکار لجبازانه عذاب،) زودتر رسیدن آن را از من نخواهید.۲۹
۳۸ – و میگویند: اگر (واقعاً) راست میگوئید این وعده کِی است؟۳۰
۳۹ – اگر منکران میدانستند آن هنگامی که (عذاب فرا رسد) نه میتوانند آتش را از
روهاشان (نماد رویکرد باطلشان) و پشتهاشان (نماد تکیه کردنهاشان به ستمگران)
برگردانند۳۱ و نه (از هیچ کسی) یاری میشوند (امروز چنین انکاری
نمیکردند).
۴۰ – (علائم این عذاب از قبل آشکار نیست) بلکه ناگهان بر آنان فرا رسد و مبهوتشان
سازد، به گونهای که نه قدرتی بر بازگرداندش دارند و نه مهلتی داده میشوند.
۴۱ – رسولان بیش از تو نیز مورد تکذیب قرار گرفتند و (سرانجام) عذابی که (همواره)
به استهزایش میگرفتند، دامنگیر مسخره کنندگان آنها شد.
۴۲ – بگو: چه کسی شبانه روز (همه وقت) شما را از (قهر خدای) رحمن حفظ میکند؟۳۲
(آنها از حوادث هلاکتبار طبیعی بیخبر نیستند) بلکه از یاد پروردگارشان (صاحب
اختیارشان) روی گردانند!
۴۳ – آیا خدایانی دارند که در برابر ما (از عذاب) حفظشان میکنند؟ (آن معبودان) نه
میتوانند یکدیگر را یاری کنند و نه از جانب ما همراهی میشوند.۳۳
۴۴ – (مسئله این نیست) بلکه ما اینها و پدرانشان را (به رغم ناسپاسیها مستمر)
برخوردار کردهایم تا آنجا که عمرشان (در غرور و غفلت) طولانی شده است؛ آیا (با یک
عمر تجربه) نمیبینند که این مائیم که (مستمراً) به سراغ زمین میآئیم و از اطراف
آن میکاهیم (اقوام ستمگر را هلاک میسازیم)، آیا (با این وجود) آنها پیروز خواهند
بود؟۳۴
۴۵ – بگو: جز این نیست که من به واسطه وحی شما را هشدار میدهیم (نه از جانب خویش)۳۵
ولی آنها که گوش شنوا ندارند، وقتی هشدار داده میشوند، سخن را نمیشنوند.
۴۶ – و (با همه بیتوجهی به هشدارها) اگر وزش ملایمی از عذاب پروردگارت به آنها رسد
(خودشان را باخته و) گویند: وای بر ما که به راستی ستمگر بودهایم.۳۶
۴۷ – و ما میزانهای عدالت (ترازوهای دقیق) را در روز رستاخیز (برای ارزیابی
اعمالشان) مینهیم،۳۷ پس هیچ کس مورد هیچ ستمی (از پایمال شدن حقوق
خود) قرار نخواهد گرفت، حتی اگر به سنگینی دانه خردلی هم باشد (به حسابش) میآوریم.
حسابگر بودن ما (برای رسیدگی به حساب بندگان) کافی است. (نیازی نیست برای کسی در
دنیا پرونده سازی کنید)!
۴۸ – و همانا به موسی و هارون (تورات را که) معیار تشخیص (حق از باطل) و روشنیبخش
(طریق هدایت) و یادآوری کنندهای برای پرواپیشگان است دادیم.۳۸
۴۹ – همانها که (با وجدانی بیدار) از صاحب اختیارشان در نهان بیم دارند و از ساعت
(قیامت) دل نگرانند.۳۹
۵۰ – و (اینک پس از تورات) این قرآن ذکری مبارک (پند پُرسودی سرمدی) است که آن را
نازل کردهایم. آیا (به رغم همه این خیرات) شما در موضع انکار آن قرار دارید؟
۲۲ – ظاهر آیه بیانگر بسته بودن زمین و آسمان در زمستان است که با گشایش باران
بهاری و شکافتن و نفس کشیدن زمین پس از یخبندان زمستانی، به برکت آب سبز و خرّم
میشود. اما برخی مفسران از کلمات «رَتْقً و فَتَقْ» که دلالت بر بسته بودن و
بازگشائی کلیتری میکند، و ذکر «سَمَاوَاتِ» (به جای السماء دنیا) که اشاره به
عالم ستارگان است، با توجه به دستاوردهای علمی جدید، که پیدایش جهان ما را از
مهبانگ (Big Bang) سراغ میدهد که از نقطهای بسته (رتق) آغاز شد و به گشایش (فتق)
عالم بیکران کهکشانها رسید، این آیه را اشارهای فراتر از رخدادهای بهاری در کره
زمین میدانند که چه بسا هر دو وجه را به تناسب زاویه نگرش انسان بتوان پذیرفت.
علاوه بر آن، در خطبه ۲۱ نهجالبلاغه این رتق و فتق را به پیدایش طبقات هفتگانه جوّ
زمین مرتبط دانسته است (ثم فطر منه اطباقا، ففتقها سبع سموات بعد ارتتاقه... از آن
طبقاتی ایجاد کرد و آن طبقات را که بربسته بودند از هم بگشود و هفت آسمان ساخت و
آسمانها به فرمان او خود را نگه داشتند). این سخن نهجالبلاغه با آیات ۱۱ و ۱۲
سوره فصلت که ناظر به پیدایش طبقات جوّ زمین از تودهای گازی شکلاند تطابق دارد و
خطبه ۸۹ نیز با اتکاء به همین آیه، رتق و فتق آسمان را به تشکیل طبقات هفتگانه جوّ
نسبت داده است: ...و ناداها بعد اذ هی دخان، فالتحمت عری اشراجها، و فتق بعد
الارتتاق صوامت ابوابها... (...و آسمان را که دود مانند بود فرا خواند، آسمان مطیع
شد و هر جزء آن جزء یکدیگر را نگه داشت. آن را که یکپارچه و بسته بود از هم بگشود
و...)
۲۳ – در آیه ۷ سوره هود نیز از قرار گرفتن عرش (نظام آفرینش) خدا بر آب و در آیه ۴۵
سوره نور از آفرینش همه جنبندگان از آب سخن گفته است.
۲۴ - «رواسى» جمع «راسيه» به معنای لنگر است که موجب توقف کشتی در بندر میگردد.
کوهها نیز به دلیل غیر مسطح بودن زیر و روی آنها، قارههای زمین را روی قشر مذاب
زمین نگه میدارند و مانع حرکت آنها میگردند. این اصطلاح ۱۰ بار در قرآن تکرار شده
است: رعد ۳، حجر ۱۹، نازعات ۳۲، نحل ۱۵، انبياء ۳۱، نمل ۶۱، لقمان ۱۰، فصلت ۱۰، ق
۷، و مرسلات ۲۷. خطبه ۲۰۲ نهجالبلاغه نیز در همین زمینه است: ...کوهها را در هوا
برافراشت و بُن آنها را در آب فرو برد و آنها را از زمینهای هموار و پست برکشید و
در اقطار زمین فرو کرد، قلهها را برافراشت و بلندیهایش را به اطراف کشید و این
کوهها را ستونهای زمین گردانید و چون میخها در زمین فرو کرد و زمین که جنبان بود
آرامش یافت تا ساکنان خود را نلرزاند و بار خود نریزد و از جای خود به جای دیگر
منتقل نشود.
۲۵ – تدبیر پیدایش درهها برای راهیابی را در آیه ۱۵ سوره نحل نیز میتوانید
ببینید.
۲۶ - سخن از هفت آسمان ۹ بار در قرآن تکرار شده است که به وضوح نشان میدهد منظور،
طبقات جوّ فراز زمین است نه آسمانهای فوقانی (کهکشانها و ستارهها). دانش
جوّشناسی نیز نشان میدهد که آسمان روی زمین را لایههای متعددی از عناصر مختلف و
با تراکم متفاوت تشکیل داده است که هر کدام نقشی حیرتآور برای ادامه حیات زمینی
ایفا میکنند. این طبقات را بر حسب معیارهای مختلف نامگذاریهای گوناگون کردهاند.
از جمله: تروپوسفر، تروپوپوز، استراتوسفر، استراتوپوز، مزوسفر، ترموسفر، اگزوسفر.
تقسیمبندی دیگری نیز بر اساس اجزاء تشکیلدهنده آن کردهاند. مثل: هوموسفر (مخلوط
یکسان)، هتروسفر (جدا جدا)، مگنتوسفر (طبقه مغناطیسی). در هر حال این تقسیمات نشان
مىدهد ماهیت و مکانیسم هر یک از این طبقات مختلف است و چه بسا عدد هفت هم نماد
کثرت باشد (والله اعلم).
(برای شناخت بیشتر به کتاب «هفت آسمان» نوشته آقای دکتر کریم رستگار مراجعه کنید)
۲۷ - ماه در جاذبه خورشید قرار دارد، با این حال در تعادلی میان آن و سایر سیارات
قرار گرفته و هرگز خورشید آن را به درون خود نمیکشد. گوئی خورشید یکسره در تعقیب
ماه است ولی نمیتواند آن را درک و دستگیر کند. از طرفی ماه در طول سال، ۱۲ بار
منازل خود را طی میکند، اما خورشید فقط یک بار این برجها را در مینوردد.
۲۸ – بر حسب آنچه در آیه ۳۰ سوره طور آمده است، منکران میگفتند: او شاعری بیش نیست
که سرانجام سوئی را (با این سخنان انکارآمیزش علیه بُتها) برای او چشم انتظار
هستیم.
۲۹ - در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسی در پایان دوره مقرر داده میشود و در این
مهلت، آزادی و اختیار و امکان جبران و اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همین بازتاب
فوری نداشتن شرک و بتپرستی و به اصطلاح سکوت خدا در برابر اعمالشان را دلیل رضایت
او و درستی کار خود میپنداشتند. قرآن بارها تصریح کرده است که اگر چنان مهلت و
مکانیسمی در تعویق بازتاب اعمال نبود، بلافاصله نتیجه و عذاب هر عمل ناشایستی دامن
شخص را میگرفت (از جمله: کهف ۵۸).
با چنین انتظار و بینشی بود که مشرکین معاصر پیامبران معمولا از آنان مطالبه
پیشاپیش عذاب را میکردند و قرآن ۱۹ بار در آیات مختلف چنان شتابی را نقل کرده است
(انعام ۵۷ و ۵۸، یونس ۵۰ و ۵۱، رعد ۶، نحل ۱، انبیاء ۳۷، نمل ۴۶ و ۷۲، حج ۴۷، شعراء
۲۰۴، عنکبوت ۵۳ و ۵۴، صافات ۱۷۶، ص ۱۶، شورا ۱۸، احقاف ۲۴، ذاریات ۱۴ و ۵۹).
شاید آیه ۳۰ سوره مدثر که موکلان بر دوزخ را «نوزده» فرشته شمرده (علیها تسعه عشر)
بی ارتباط به این موضوع نباشد (والله اعلم).
۳۰ – جمله: «مَتَىٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» علاوه بر این سوره،
در یونس ۴۸، نمل ۷۱، سجده ۲۸، سبا ۲۹، یس ۴۸، و ملک ۲۵ نیز آمده است و یک بار نیز
«مَتَىٰ هو» (اسراء ۵۱).
۳۱ - در فرهنگ قرآن، وجوه نماد توجه و روی آوردن به چیزی یا کسی، و ظهور، نماد
پشتیبانی و تکیه کردن به آن است. و گرنه چهره یا پشت آدمی گناه بیشتری از سایر
اعضاء بدن ندارد که آتش متوجه آن شود. در همه زبانها تشبیه امور معنوی و مجازی به
امور مادی حقیقتی امری عادی است.
۳۲ – « يَكْلَؤُكُمْ» از ریشه «کلؤ»، فقط یکبار در قرآن تکرار شده است، کلائه حفظ و
حراست و نگهداری است.
۳۳ – مصاحبت دلالت بر نوعی همسوئی، ملازمت و پیوند (مثبت یا منفی) میکند. مثل:
اصحاب رسول، اصحاب الجنه، اصحاب النار، اصحاب الفیل و... جمله «وَلا هُمْ مِنَّا
يُصْحَبُونَ» هر گونه همسوئی و تأیید و حمایتی از جانب خدا برای آنها را نفی
میکند.
۳۴ – جمله: «أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا» ظاهراً اشاره
به مغلوب شدن اقوام و تمدنهائی در پیرامون سرزمین مکه (الارض) دارد که از
خرابههای مربوط به اقوام لوط و عاد و... صبح و شام عبور میکردند (صافات ۱۳۷) که
به رغم کثرت جمعیت و ثروت و قدرت و آبادی بیشتر نتوانستند بر نظاماتی که خدا بر
جوامع انسانی مقرر ساخته غلبه کنند (مکانیسمهای مقابله با ظلم را بیاثر سازند).
(غافر ۲۱ و ۸۲، روم ۹، سبا ۴۵، توبه ۶۹، قصص ۷۸، فاطر ۴۴، محمد ۱۳).
۳۵ – قابل توجه نظریه پردازانی که قرآن را سخن محمد(ص) میشمارند.
۳۶ - «نَفْحَةٌ» به نسیم ملایم میگویند، کسانی که با نسیمی خود را میبازند، چگونه
در برابر طوفانی درهم کوبنده مقاومت میکنند.
۳۷ – عدل صفت موازین است و موازین همان معیارها و نظامهای ارزشی است که عملکرد
انسانها با آنها سنجیده میشود.
۳۸ - «فرقان» مصدر «فرق» (جدائی)، محک و معیاری است که با آن فرق میان حق و باطل را
میتوان تشخیص داد. به معنای شناخت و قوه تمیز و تشخیص نیز آمده است؛ قرآن به
مؤمنین وعده داده است اگر پروای الهی داشته باشید خدا «فرقانی» (بصیرت و شناختی)
برای شما قرار میدهد تا نیک و بد را بشناسید (انفال ۲۹). همچنین جنگ بدر را نیز که
میان مؤمنین و مشرکین (حق و باطل) خط کشی قاطعی شد، «یومالفرقان» (روز جدا شدن)
نامیده است (انفال ۴۱).
فرقان صفتی است برای کتابی که خدا بر پیامبر اسلام نازل کرده، به اعتبار نقش محک و
معیار تشخیص بودن آن، در کنار نقش هدایتی عام و خاصی که دارد: هُدًى لِلنَّاسِ
وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ (بقره ۱۸۵)
علاوه بر آن، تورات نیز برای اهل کتاب فرقان محسوب شده است (بقره ۵۳، آلعمران ۴ و
انبیاء ۴۸). اما «ضِيَاء» بودن آنچه بر موسی(ع) فرستاد شده بود نشانگر رهگشائی و
هدایت، و «ذکر» بودن آن نشانگر نقش پندآموزی و یادآوری آن به حقایق دارد.
۳۹ – برای توضیحات بیشت درباره واژههای خشیّت و شفقّت به پاورقی ۲۱ همین سوره
مراجعه کنید.
ترجمه عبدالعلى بازرگان