به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۸۳ – و ایوب را (به یاد آر)،۵۳ آنگاه که ربّ خود (صاحب اختیار و مولایش)
را ندا کرد که مرا رنج و اندوهی رسیده،۵۴ حال آنکه تو مهربانترین
مهربانانی.۵۵
۸۴ – پس (با چنین ندا و نیازی) دعایش را اجابت کردیم۵۶ و درد و رنجش
برطرف ساختیم۵۷ و خانواده (از دست رفتهاش) و همانند آن را (دو برابر)
به او بخشیدیم (تا نشانهای باشد از) رحمت ویژه ما و تذکری برای عبادتگران.۵۸
۸۵ – و (همچنین به یاد آر) اسمعیل و ادریس و ذواالکفل را که همگی از صابران (در
انواع سختیهای روزگار) بودند.۵۹
۸۶ – آنها را نیز مشمول رحمت خویش گرداندیم، زیرا در زمره شایستگان (اصلاحگران)
بودند.
۸۷ – و ذاالنون (یونس را به یاد آر)۶۰ آنگاه که (در عوض صبر و مقاومت در
برابر منکران) خشمناک (از میان قومش) برفت و (با این کار عملاً) پنداشت که بر او
تنگ نخواهیم گرفت، اما (وقتی به کام نهنگ رفت) در تاریکیها ندا کرد که: معبودی جز
تو نیست، منزهی (از بیصبری من)، بیتردید من (در ترک مأموریت خود) از ستمگران
بودم.۶۱
۸۸ – پس دعایش اجابت کردیم و از غم نجاتش بخشیدیم۶۲ و این چنین مؤمنان
را نجات میدهیم.
۸۹ – و زکریا (را به یاد آر) آنگاه که پروردگارش را ندا کرد: پروردگارا، مرا تنها
(بدون فرزند) وامگذار که تو بهترین وارثانی.۶۳
۹۰ – پس دعایش اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و همسرش را که (نازا بود) برای
او اصلاح (بارور) ساختیم،۶۴ (زیرا) آنها پیوسته در نیکیها شتاب
میورزیدند۶۵ و ما را با امید (به رحمت) و بیم (از عذاب) میخواندند و
فقط در برابر ما خاشع بودند.۶۶
۹۱ – و آن زنی (را به یاد آر) که پاکدامنی ورزید۶۷ و (به پاس آن) ما از
روح خود در او دمیدیم۶۸ و او و فرزندش را آیتی برای جهانیان قرار دادیم.
۹۲ – (اینک ای انسانها) بیتردید این امت شما (بشریت) امتی واحد است و من ارباب
(صاحب اختیار) شما هستم، پس (تنها) مرا عبادت کنید.
۹۳ – و (متأسفانه با وجود این فرمان، پیروان هر دینی) باور مشترکشان (دین) را به
تفرقه کشاندند۶۹ (غافل از آنکه برای حسابرسی) همگی به سوی ما باز
میگردند.
۹۴ – پس (در چنین آزمونی از تفرقه و اختلاف) هر کس اعمال شایسته به جای آورد و مؤمن
باشد (محرک او انگیزه ایمانی باشد)،۷۰ پس تلاش او نادیده گرفته نمیشود
و مسلماً ما به سود او ثبت کننده (اعمالش) هستیم.
۵۳ – نام ایوب فقط ۴ بار در قرآن آمده است؛ در آیات ۱۶۳ نساء و ۸۴ انعام تنها
اشارهای به نام این پیامبر شده است. اما در سوره انبیاء، ۲ آیه و در سوره ص، ۴ آیه
به آن اختصاص داده شده است. بررسی این دو سوره به تشخیص درد و رنجی که بر آن پیامبر
رسیده بود و نحوه درمان آن مدد میرساند. ذیلاً بیان هر دو سوره از پریشان حالی
ایوب را مقایسه میکنیم:
انبیاء ۸۳: وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ
أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
ص ۴۱: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ
الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
مشکل ایوب را در سوره انبیاء، «ضُرّ» و در سوره ص، «نصب و عذاب» شمرده است. کلمه
ضرر مقابل نفع است. به گفته اهل لغت ضَرّ (با فتحه) شامل هر ضرر و زیانی میشود،
اما «ضُرّ» به ضرری که به بدن برسد، همچون بیماری و لاغری و مشابه آن گفته میشود.
اما «نُصْبْ»، زحمت و خستگی است و «عذاب»، همان درد و رنج. پس میتوان نتیجه گرفت
که این پیامبر را بیماری سخت و جانکاهی به شدت به رنج و زحمت و درد و اندوه مبتلا
ساخته بود. سوره ص، شیطان را فاعل چنین پریشانی معرفی کرده است، ولی میدانیم شیطان
را خداوند تسلطی بر جسم و جان آدمیان نبخشیده و او جز وسوسه و تحریک و دعوت به
شهوات نقشی ندارد. شیطان از نظر لغوی از ریشه «شَطَنَ» به معنای دوری از خیر
میباشد، اگر ابلیس شیطان نامیده شده است، به دلیل همان دوری از رحمت خدا و رانده
شدن از بهشت است. باید توجه داشت که لفظ شیطان وصف است نه اسم خاص. از این منظر، در
احادیث و روایات گذشته، که هنوز میکروب و ویروس کشف نشده بود، آلودگی و عامل بیماری
را شیطان مینامیدند و از جمله توصیه شده است ناخنهای خود را کوتاه کنید که جایگاه
شیطان است!
۵۴ – ایوب پس از بیان درد و رنج و پریشان حالی خود در پیشگاه ربوبی، به همین جمله
که «تو ارحم الراحمینی» کفایت میکند. برخی مفسرین گفتهاند این ادب دعا کردن است
که ایوب به جای درخواست، تنها یادآور رحمانیتِ برتر خدا شده است. درست همچون تشنه
دردمندی که به بیکرانی دریا مینگرد و میفهمد تشنگی او از خشکی خاک است وگرنه
دریا بخیل نیست!
۵۵ – اصطلاح «أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» ۴ بار در قرآن آمده است؛ یکی زمانی که یعقوب
حفاظت فرزندش را به خدا میسپارد (یوسف ۶۴)، دوم موقعی که یوسف با بخشیدن برادران
خطاکارش این نام را یادآور میشود (یوسف ۹۲)، سومی آنگاه که موسی برای آمرزش قومش
که در گوساله پرستیشان میبیند، دعا میکند (انعام ۱۵۱).
۵۶ - معنای «اجابت» خواستهها، رفع موانع برای رسيدن به حاجات است. در زبان عربی به
جهانگرد «جوّاب» میگویند که با طی طریق مانع دوری مسافت را برمیدارد. مانع ما
برای رسیدن به حاجات خدائی، خودمان هستیم، با دور شدن از خودخواهیها مانع از بین
میرود و به خواستههای خدائی خود میرسیم. به همین دلیل دعاهای به ظاهر غیر ممکن
پیامبران اجابت شده است. ر.ک. به مقاله «اجابت دعا» در سه قسمت از همین قلم.
۵۷ – نحوه این درمان را که نوعی آب سرد درمانی و گیاه درمانی بوده، قرآن در سوره ص
توضیح داده است (مراجعه کنید به پاورقیهای شماره ۳۸ تا ۴۰ سوره مذکور ذیل آیات ۴۲
تا ۴۴).
۵۸ –ذکر مقابل فراموشی و نسیان است، یادآوری چنین موهبتی موجب امیدواری و بیداری دل
عبادت پیشهگان میگردد.
۵۹ – نام ذاالکفل علاوه بر این آیه، در آیه ۴۸ سوره ص (وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ
وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ) تکرار شده است، نام ادریس
نیز به غیر از این آیه، در آیه ۵۶ سوره مریم آمده است (وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ
إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا). اما نام اسمعیل ۱۲ بار در قرآن تکرار
شده است. ذاالکفل (دارای نصیب و بهره، یا کفایت کننده محرومین) گویا لقب یکی از
پیامبران بنیاسرائیل بوده است.
۶۰ – ذواالنون عنوانی است که به دلیل پیوستگی داستان یونس با نهنگی که او را بلعید
بر این پیامبر گذاشته شده است. نون، نوعی نهنگ است، در آیه ۴۸ سوره قلم نیز او را
صاحب الحوت (مصاحب با ماهی) نامیده است. شرح بیشتر در این مورد در مقاله «ماهیت
ماهی یونس» در کتاب پژوهشی در قرآن، ج ۱، از همین قلم آمده است.
۶۱ – شرح ماجرای زندگی یونس، که در چندین سوره قرآن تکرار شده است، در کتاب فوق
الذکر، مقاله «پند و پیامی از ماجرای یونس» صفحات ۱۹ تا ۳۰ نیز آمده است.
۶۲ – معنای اصلی غم، پوشاندن است و به همین دلیل به ابر غمام گفته میشود (بقره ۵۷)
و به حزن و اندوه نیز از این جهت غم گفته شده که شادی و آرامش را میپوشاند. نجات
دادن یونس از غم، میتواند رهائی او از اندوه بزرگِ شکست در رسالت الهی باشد و یا
پوشیده و زندانی شدناش در دهان نهنگ در اعماق دریا (والله اعلم).
۶۳ – بدیهی است پیامبر سالخوردهای همچون زکریا در غروب عمر، در غم و غصه نداشتن
فرزند برای تصاحب میراث مادّیاش نبود، بلکه برحسب آیات ابتدای سوره مریم (۱ تا
۱۵)، که به تفصیل دعا و درخواست او را شرح داده است، نگرانی زکریا پاسداری از میراث
معنوی آل یعقوب و حمل کوله بار امانت الهی بود که میترسید در فقدان فرزندی شایسته،
رهبری معنوی مردم و اداره معبد به دست خویشاوندان ناصالحش بیفتد.
۶۴ – اشاره به نازا (عاقر) بودن همسر زکریا را در آیات ۵ و ۸ سوره مریم نیز
مییابید.
۶۵ – سرعت داشتن در کارهای خیر نشانه انگیزه و اشتیاق زیاد داشتن برای جلب رضای خدا
و بیتابی و شتابورزی در آن است. فعل «يُسَارِعُونَ» ۷ بار در قرآن آمده است که ۳
مورد آن ناظر بر شتاب ورزیدن در کارهای نیکوست (آلعمران ۱۱۴، انبیاء ۹۰، مؤمنون
۶۱) و ۴ مورد آن در شتابورزی منکران در کفر و گناه و تجاوز (آلعمران ۱۷۶، مائده
۴۱ و ۵۲ و ۶۲).
۶۶ – در جمله «كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ»، مقدم آمدن «له» بر خاشعین، انحصار و
اختصاص را میرساند.
۶۷ – اصطلاح «حفظ فروج» (محافظت و پوشاندن اندام جنسی)، که آن را پاکدامنی ورزیدن
ترجمه کردهایم، جمعاً ۷ مرتبه در قرآن مورد توصیه قرار گرفته است (انبیاء ۹۱،
مؤمنون ۵، نور ۳۰ و ۳۱، احزاب ۳۵، تحریم ۱۲، و معارج ۲۹).
۶۸ - «نفخ» به معنای دمیدن، جمعاً ۲۰ بار در قرآن تکرار شده است؛ بیش از همه (۱۲
بار با فعل مجهول نُفخ و یُنفخ) درباره دمیدن در صور (در روز قیامت)، ۳ بار درباره
دمیدن روح خدائی در آدم، ۲ بار دمیدن روح خدائی در مریم (انبیاء ۹۱ و تحریم ۱۲)، ۲
بار دمیدن عیسی بن مریم در گِل به شکل پرنده در آمدن و روح دادن به آن، و بالاخره
یک بار دمیدن در آتش برای شعلهور ساختن آن (کهف ۹۶).
۶۹ – جمله «أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ» را «باور مشترکشان» ترجمه کردیم. آنچه یک جامعه
را وحدت میبخشد و همچون ملات یک ساختمان موجب یکپارچگی و استحکام آن میشود، چیزی
جز باورهای مشترک و اهداف توافق شده آنان نیست و هیچ عاملی نیز برای متلاشی کردن
جامعه مؤثرتر از تفرقه و تشتت نمیباشد.
۷۰ – جمله حالیه «وَهُوَ مُؤْمِنٌ»، که معنای شرطی برای پذیرش عمل صالح دارد، در ۶
آیه قرآن آمده است (نساء ۱۲۴، نحل ۹۷، اسراء ۱۹، طه ۱۱۲، انبیاء ۹۴، و غافر ۴۰). در
جهت مقابل نیز، ایمانی که منتهی به دستاورد خیزی برای شخص نگردد، نفعی برای او
نخواهد داشت (انعام ۱۵۸ - ...لا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ
مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا...). در این موارد به جای جمله
«وَهُوَ مُؤْمِنٌ»، جمله حالیه «وَهُوَ مُحْسِن» (در حالی که نیکوکار باشد) را به
کار برده است (بقره ۱۱۲، نساء ۱۲۵، و لقمان ۲۲). از آنجائی که ایمان بدون عمل در
فرهنگ قرآنی مفهومی ندارد، در این ۳ مورد استثنائی، به جای ایمان، تسلیم وجه به خدا
(من اسلم وجهه له) را آورده است که گام اول ایمان محسوب میشود. مثل: بَلَىٰ مَنْ
أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ...
(بقره ۱۱۲).
ترجمه عبدالعلى بازرگان