به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۹۵ – و غیر ممکن است (مردمان) شهری که (به دلیل ستمگری) هلاکشان ساختیم (به زندگی دنیائی برای جبران گذشته) بازگردند.۷۱

۹۶ – (تبه‌کاری و تجاوز تاریخی ستمگران ادامه یابد) تا آنگاه که (پای هجوم و تجاوز قبایل) یأجوج و مأجوج۷۲ گشوده گردد (مهار آنها گسیخته گردد و با پیروزی و فتح در مقیاس جهانی)۷۳ از هر منطقه (کوهستانی) بلندی۷۴ (برای قتل و غارت به سوی کشورهای مجاور و جلگه‌های سرسبز آنها) روان شوند.۷۵

۹۷ – و (چنین است سیر تاریخ تنازع بشر تا) وعده راستین (قیامت) نزدیک شود، آنگاه دیدگان کافران (از وحشت عذاب اعمال‌شان) خیره ماند (و گویند:) وای بر ما که از این (روز جزا، نه تنها) یکسره غافل بودیم، بلکه ستمکاری هم می‌کردیم!

۹۸ – (به آنها گفته می‌شود) به راستی شما و معبودان غیرخدائی‌تان (اعم از بُت‌ها و رهبران گمراهی، تماماً) سوخت دوزخ۷۶ و شایسته ورود به چنین مکانی هستید.۷۷

۹۹ – اگر این‌ها (معبودان باطل، به راستی) خدایانی بودند، به دوزخ درنمی‌آمدند و (لیکن) همگی در آن جاودانه خواهند ماند.

۱۰۰ – در دوزخ فریادهای (استغاثه‌ای) سر خواهند داد، ولی در آنجا (ندای نجات‌بخشی) نمی‌شنوند.

۱۰۱ – (اما برعکس) کسانی که وعده نیکو(ی نجات و رستگاری، به دلیل ایمان و اعمال صالحشان) پیشاپیش شامل آنان شده است، چنین کسانی از دوزخ دور خواهند بود.

۱۰۲ – آنها حتی صدای ملایم آن را هم نمی‌شنوند۷۸ و در آنچه نفس‌شان مشتاق باشد جاودان خواهند بود.

۱۰۳ – آن وحشت بزرگتر (حوادث قیامت)۷۹ آنان را غمگین نخواهد ساخت و (برعکس) فرشتگان کاملاً در حمایت‌شان خواهند گرفت۸۰ (و خوش آمدشان خواهند گفت که) این است آن روزی که وعده داده می‌شدید.

۱۰۴ – روزی که آسمان‌ها (عالم کهکشان‌ها) را همچون طومار نوشته‌جات (مانند نامه‌های رسمی قدیم که لوله می‌کردند) درهم خواهیم پیچید، همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را به حالت نخست بازخواهیم گرداند.۸۱ (این) وعده‌ای است بر عهده ما، ما همواره کننده (وعده‌های خود) بوده‌ایم.

۱۰۵ – و هر آینه ما در زبور (کتاب داود) پس از ذکر (تورات) نوشتیم۸۲ که مسلماً زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.

۱۰۶ – مسلماً در این (وعده پیروزی)، پیام (امیدوار کننده) رسا و روشنی برای مردمان عبادتگر (مؤمنان) است.۸۳

۱۰۷ – ما تو را جز (به عنوان) رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

۱۰۸ – بگو: جز این نیست که به من وحی می‌شود که خدای شما جز خداوند یکتا نیست (این سخنان من نیست) پس آیا تسلیم (این حقیقت می‌شوید؟)

۱۰۹ – پس اگر (به این پیام توحیدیِ) پشت کردند، بگو: من همه شما را یکسان (از این حقیقت) آگاه کرده‌ام (کسی نمی‌تواند مدعی شود من خبر نداشتم) و نمی‌دانم آنچه وعده داده شده‌اید (وقوع قیامت) نزدیک است یا دور؟

۱۱۰ – تنها اوست که سخن آشکار و آنچه را که پنهان می‌دارید (اعم از قول و فعل) می‌داند.

۱۱۱ – و (نیز) نمی‌دانم، شاید آن (نامشخص بودن زمان قیامت) آزمایشی برای شما و (شوقی دنیائی برای) بهره‌مندی تا چند صباحی دیگر باشد.۸۴

۱۱۲ – گفت: پروردگارا، (خودت بین ما و منکران) به حق داوری کن. و صاحب اختیار ما آن رحمت‌گستر بر عالم است که بر آنچه (از شرک و انکار) وصف می‌کنید، مرجع یاوری است (ما از او در برابر انکار شما استعانت می‌جوئیم).


۷۱ – حلال و حرام در ذهنیت اکثر مردم تداعی کننده تکالیف شرعی، و مجاز و غیر مجاز شمردن برخی اعمال است. چنین معنائی البته در فرهنگ دینی درست است، اما بار معنائی این کلمات عام‌تر از چارچوب خاص احکام شرعی است. حلال، همان آزاد و رها کردن و رفع موانع و گشودن گره‌هاست، همچون حل و جذب غذا در بدن، اما حرام تداعی کننده نوعی سدّ و مانع شرعی، طبیعی (مثل ممانعت خاک و هوای کویر از رویش گل و گیاه) و قانونی (مثل: ممانعت از رانندگی در حال مستی یا زیر ۱۸ سال) و غیره می‌باشد.
واژه «حرام» ۲۵ بار در قرآن آمده است که ۲۳ مورد آن مرتبط با حریم و حرمت‌های مرتبط با حج است. مثل: مسجدالحرام، شهرالحرام، بیت الحرام، مشعرالحرام. سوای این موارد، آیه ۱۱۶ سوره نحل معنای حلال و حرام «شرعی» دارد و آیه ۹۵ این سوره (انبیاء) معنای حرام طبیعی، یعنی محال و غیرممکن بودن بازگشت مردگان به دنیا. به طور خلاصه حرام محدودیتی است با قانون شرعی، عرفی یا طبیعی.

۷۲ – این پیش‌بینی قرآن، همچون پیش‌بینی پیروزی رومیان بر ایران (آیات اولیه سوره روم)، از معجزات شگفت‌انگیز قرآنی است که در قرن ۱۲ میلادی تحقق یافت. البته بسیاری می‌پندارند این پیش‌بینی در آستانه قیامت، با رشد جمعیت و تسلط نژاد زرد بر جهان تحقق خواهد یافت! در حالیکه یأجوج و مأجوج در قرآن مردمان خشن و خونریزی معرفی شده‌اند که از نژاد آنها (مغولان) تعداد بسیار قلیلی در دنیای امروز باقی مانده‌اند و این امر ربطی به نژاد زرد ندارد.
یورش مغولان به رهبری چنگیز (تموچین) به کشورهای مجاور در قرن ۱۲ میلادی (اواخر قرن ششم هجری شمسی) از فاجعه‌آمیزترین تراژدی‌های تاریخ است که میلیون‌ها کشته به جای گذاشت و تمدن اسلامی را نیز متوقف کرد. چنگیز که توانسته بود قبایل نُه‌گانه مغولستان را متحد کند و با اقوام ترک نیروی عظیمی فراهم آورد، با فتوحات خود که توسط جانشینانش، از جمله هلاکوخان، ادامه یافت، بر بخش عظیم دنیای متمدن آن روز از جمله چین، بیشتر آسیا و تمام ایران، روسیه و شرق اروپا مسلط شد و بیش از یک قرن حکومت ایلخانان ادامه یافت. هر چند مغولان بزرگترین امپراطوری تاریخ را تشکیل دادند، ولی امروز جمعیت آنها حدود ۱۰ میلیون نفر است که نزدیک ۶ میلیون آنان در چین و یک میلیون آنان در روسیه زندگی می‌کنند و مغولستان فقط ۲.۷ میلیون جمعیت دارد. هجوم چنگیز به ایران که از تکبر و بی‌تدبیری سلطان محمد خوارزمشاه ناشی می‌شد، موجبات حمله و قتل عام مردم شهرهای خراسان و سایر نواحی آباد ایران را فراهم کرد و این حملات بعدها به شهرهای عراق و ارمنستان و آسیای صغیر و مصر نیز کشیده شد.
نام یأجوج و مأجوج در سوره کهف آیه ۹۴ (قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ...) در شرح زندگی «ذوالقرنین» (که گویا همان کورش کبیر باشد که با اتحاد میان اقوام ماد و پارس قدرت عظیمی پدید آورد که توانست مانع هجوم مغولان شود) آمده است. اینها ظاهراً همان اقوام بدوی «تاتار» بودند که گروهی از آنان در دوران ذوالقرنین (که گفته می‌شود حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده) از سواحل دریای سیاه، اقوام دامنه کوههای قفقاز را مورد هجوم قرار دادند که ذوالقرنین برای حفاظت آن مردم سدی میان دو کوه بنا کرد. چه بسا آیاتی از قرآن که از تدبیر حضرت سلیمان در مهار اقوام وحشی شیطان صفت و به کار گماشتن آنها در بنائی و غواصی و سایر کارهای عمرانی یاد می‌کند (از جمله: سبا ۱۳، ص ۳۷، انبیاء ۸۲)، ناظر به تیره‌ها و اقوامی از مغولان باشد (والله اعلم). این اقوام در قرون بعد نیز حملاتی به اقوام مجاور کردند، از جمله در قرن ۴ میلادی (حدود ۱۰ قرن بعد) مغولها به رهبری «آتیلا» با حمله به اروپا، امپراطوری روم را نابود کردند و بار دیگر در قرن ۱۲ میلادی چنگیز خان جهانگشائی خونینی کرد.
نام این دو قوم در تورات (کتاب حزقیل فصل ۳۸ و ۳۹ و کتاب یوحنا فصل ۲۰) گوگ و مأگوگ ذکر شده که به دلیل فقدان حرف گاف در زبان عربی، یأجوج و مأجوج خوانده می‌شوند. در زبان یونانی نیز آنها را «گاگ» و «ماگاگ» می‌نامند که به همین لفظ به سایر زبانهای اروپائی منتقل شده است.

۷۳ - «فُتِحَتْ» فعل مجهولی است که فاعل آن را می‌توان قوانینی که خدا بر تحولات جوامع بشری مقرر کرده شمرد. معنای فتح گشودن و باز کردن است، همچنانکه به کلید «مفتاح» و به پیروزی در جنگ یا رفع اختلاف، که گشاینده گره مشکلات‌اند، «فتح» می‌گویند. باز شدن پای قبایل یأجوج و مأجوج (مغولان) به کشورهای مجاور، از بزرگترین مصیبت‌ها و خونبارترین فجایع تاریخ بشری است. آنها همچون در بسته زندانی که باز شود، یا سدی که در برابر سیل شکسته گردد، خونریزی و خرابی و خسران بسیاری به بار آوردند.

۷۴ – واژه «حَدَبٍ» تنها یکبار در قرآن آمده است، محدّب (برخلاف مقعّر) به برجستگی گفته می‌شود. مناطق کوهستانی نیز از جلگه‌های مجاور مرتفع‌تر هستند و گویا فلات مغولستان که کوههای هیمالیا در آن قرار دارد، از همه فلات‌ها مرتفع‌تر است. در قسمت شمال سلسله جبال هیمالیا که مانع حرکت ابرهای باران‌زا می‌شود، صحرای گبی (Gobi) زیستگاه مغولها قرار دارد که با ارتفاع حدود ۱۵۲۰ متر بالاتر از سطح دریا و هوای بسیار سرد و خشک، فاقد استعداد کافی کشاورزی برای تأمین آذوقه ساکنین این فلات بوده است و به این دلیل تنازع بقاء میان این مردمان و تدوام جنگ و غارت در طول تاریخ، مغولان را مردمی خشن، نیرومند و بسیار جنگجو و تجاوزگر بار آورده است. جنگاوری و مهاجرت، یا حمله به سرزمین‌های مجاور، از چین در شرق گرفته تا اروپا در غرب و ایران و ممالک عربی در جنوب و روسیه در شمال، به تناوب در طول تاریخ، رویه این اقوام وحشی بوده است.
اشاره به سرازیر شدن آنها از هر پشته و ارتفاع، بیانگر وضعیت ویژه جغرافیائی مغولان است که سرزمین کاسه‌مانندشان با کوههای بلند و کوتاهی آنها را از دیگران جدا ساخته بود، علاوه بر کوههای هیمالیا در جنوب، کوههای آلتای در شمال، کوههای تیان در غرب، کوههای دیگری نیز در شرق، آنها را احاطه کرده و علاوه بر آن، بسیاری از مناطق داخلی فلات را هم کوههای کم ارتفاعی تشکیل می‌دهند.

۷۵ - «يَنْسِلُونَ» از ریشه «نسل»، دلالت بر نوعی انفصال و جدائی و خروج می‌کند، مثل نسل آدمی، که همچون میوه درخت، از او منفصل و جدا می‌شود و به سوی زندگی مستقل خویش می‌رود. در فعل ينسلون مفهوم به سرعت روانه شدن نیز نهفته است (یس ۵۱ و معارج ۴۳)، این اشاره‌ای است به هجوم سواران چابک و سریع مغول از همه ارتفاعات و موانع طبیعی به سوی جلگه‌های آباد و متمدّن همسایگان.

۷۶ – معنای اصلی «حَصَب» انداختن است، همچون انداختن سنگریزه، پرتاب هیزم در آتش و مشابه آن. کلمه حاصب که ۴ بار در قرآن آمده است، نشانه طوفان شدید شن و خاک یا سنگریزه‌های گداخته آتش‌فشانی است که در ابری از گدازه‌ها به بیرون پرتاب می‌شود. حصب جهنم بودن ستمگران و معبودان‌شان، وسیله بودن‌شان برای شکل‌گیری دوزخ است، آنچنانکه در آیات ۲۴ بقره و ۶ تحریم (...وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...) آدمیان را سوخت آتش شمرده، و در آیه ۶ و۷ سوره هُمَزه، آن را آتش برافروخته خدا که بر دلها طلوع می‌کند نامیده است (نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ).

۷۷ – جمله «أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ»، سنخیت آتش با ستمگران و اختصاص و انحصار به آنها را می‌رساند وگرنه گفته می‌شد: انتم توردون به.

۷۸ - «حَسِيس» از «حِسّ»، چیزی است که با حواس درک شود، شنوائی نیز یکی از حواس است. نشنیدن حسیس دوزخ، دور بودن زفیر آن از حواس بهشتیان، به دلیل عدم سنخیت با آن است.

۷۹ - «فَزَعُ» حالت ویژه‌ای است که از مواجهه با صحنه‌ای وحشتناک به قلب انسان دست می‌دهد، اصطلاحاً می‌گویند: دلم فرو ریخت، از جا کنده شد، به شدت تپید، منقبض شد و...

۸۰ – «تَلَقّی» (در باب تفعّل) نوعی دریافت توأم با تمایل و پذیرش و آمادگی است، مثل: تلقی کلمات الهی توسط حضرت آدم (بقره ۳۷)، تمایل توده‌های مردم به شنیدن شایعات علیه دیگران (نور ۱۵)، اخذ و دریافت اطلاعات مربوط به گفتار و کردار انسان توسط دو فرشته گمارده بر او (ق ۱۷). تلقی فرشتگان نسبت به مؤمنان در قیامت، زیر چتر حمایتی مثبت خود بردن آنان است. هیأت فعل تتلقّی (به جای تلقّی) شدت و دوام آن را می‌رساند. مثل: تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ (فصلت ۳۰).

۸۱ – شکل‌گیری کهکشان‌ها که به تخمین دانشمندان نجومی از حدود ۱۰ بیلیون سال پس از انفجار بزرگ اولیه (Big Bang) رخ داده است، ناشی از نیروئی است که از انقباض بیشتر جهان، ناشی از نیروی جاذبه، مانع شده و پس از آنکه با شدت یافتن مجدد انبساط عالم و پیدایش انرژی ناشناخته تاریک (Culprit: Dark Energy)، کهکشان‌ها در حرکتی مارپیچی حلزونی پدید آمدند که طومارنامه‌ها نمادی از آن است.
در مورد پایان جهان، تئوری‌های گوناگونی، برحسب آنکه سرانجام جاذبه یا ضدجاذبه (Antigravity) غلبه کند، توسط دانشمندان نجومی عرضه شده است. اینکه آیا چگالی ماده برای بقای نیروی فعلی جاذبه کافی خواهد بود یا دچار فروپاشی می‌شود، نامعلوم است. با قدرتی که ضد انرژی (Anti Energy)، که نوعی ضد جاذبه است دارد، شاید شدت یافتن انبساط عالم به واسطه این انرژی موجب شکاف و فروپاشی عظیمی شود که جهان را از شکل کهکشانی به حالت اتم برگرداند، در غیر اینصورت، جهان صدها میلیارد سال پس از مرگ ستارگان به انبساط خود ادامه خواهد داد. آنچه از این آیه می‌توان فهمید، همان بازگشت به شکل اولیه در آغاز پیدایش است.

۸۲ – در آیه ۵۵ سوره اسراء (...وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا) زبور را همان کتابی که به داود داده شد، نامیده و در آیه ۴۸ همین سوره تأکید کرده است که به موسی و هارون فرقان و ضیاء و ذکری دادیم که منظور همان تورات مشتمل بر این آثار پر برکت است. چه بسا به کار بردن عنوان «ذکر» به جای «تورات» تأکید روی بُعد یادآوری کننده آن باشد.

۸۳ – مشابه آنچه در آیه ۵ سوره قصص وعده داده است: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ.

۸۴ – اگر زمان قیامت دقیقاً معین می‌شد، اگر دور از عمر دنیائی ما بود، همچون سایر امور مادّی کم اهمیتش می‌شمردیم و اگر نزدیک بود، همچون سایر خطرات جدّی، دست از زندگی و تمتّعات آن می‌شستیم و به آخرت می‌پرداختیم که هر دو حالت به دور از عدالت در تساوی موقعیت همه بندگان در نسل‌های مختلف است.

ترجمه عبدالعلى بازرگان