به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱۵ – آن کس که می‌پندارد خدا او را در دنیا و آخرت (برای دفع بلا یا رفع حاجات، بدون شفاعت و توسل به واسطه‌ها) یاری نخواهد کرد،۲۱ پس باید (مستقیماً و موحدانه) از وسیله‌ای به بالا (نه در عرض بشری) مدد بگیرد، سپس (همه این پیوندهای مشرکانه را) جداً قطع کند،۲۲ آنگاه بنگرد آیا تدبیرش موجبات خشمش (از موحدین) را از میان خواهد برد (یا نه)؟۲۳

۱۶ – و ما بدینسان قرآن را (به صورت) آیاتی روشنگر نازل کردیم. خدا آن را که بخواهد (شایسته بداند) حتماً هدایت خواهد کرد.

۱۷ – بی‌تردید خدا در روز رستاخیز میان کسانی که (به شریعت اسلام) ایمان آوردند و یهودیان و صابئین و مسیحیان و مجوس (زرتشتیان) و کسانی که شرک ورزیدند (بُت پرستان) داوری خواهد کرد،۲۴ مسلماً خدا بر همه چیز گواه است.

۱۸ – آیا ندیده‌ای (توجه و نظر نکرده‌ای) هر که در آسمان‌ها و زمین است (همه موجودات زنده) و خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم (آگاهانه و از سر ایمان) خدا را سجده می‌کنند (به نظامات او تسلیم و در خدمت مشیّت او مشغولند) و بر بسیاری (از مردم به دلیل امتناع از تسلیم به نظامات تشریعی) عذاب محقق گشته است (عذابی ناشی از عملکرد سوء خودشان) و هر که را خدا (به خاطر تکبرش از تسلیم به نظامات خود) خوار گرداند، گرامی دارنده‌ای نخواهد بود، مسلماً خدا آنچه (ازطریق نظاماتی که بر جهان حاکم ساخته) بخواهد می‌کند.۲۵

۱۹ – این دو گروه (گروه سجده کننده و تسلیم به نظامات تشریعی خدا و گروه منکر و امتناع کننده از سجده) درباره ربّ (صاحب اختیار) خود به جدال (گفتگوی ستیزه‌گرانه و رویاروئی در طول تاریخ) پرداخته‌اند.۲۶ پس برای کسانی که (حقایق را) انکار کردند، جامه‌هائی از آتش بریده گردد۲۷ (و) از فراز سرشان آب سوزان بر آنها ریخته می‌شود.۲۸

۲۰ – که بدان هر آنچه در شکم دارند و پوست‌شان گداخته می‌شود.۲۹

۲۱ – و (کیفر) ایشان را گرزهائی از آهن است.۳۰

۲۲ – که هرگاه بخواهند از غمی در دوزخ برون آیند،۳۱ بدان بازشان گردانند۳۲ و (به آنها گفته می‌شود) بچشید عذاب سوزان را.

۲۳ – (در جهت مقابل) مسلماً خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، به بهشت‌هائی درآورد که نهرها از زیر آن جاری است؛۳۳ در آنجا به زیورآلاتی از طلا و مروارید آراسته شوند و لباس‌شان در آنجا از حریر است.۳۴

۲۴ – و (از نظر معنوی نیز) به گفتار پاک۳۵ و نیز به راه ستوده شده هدایت شوند.۳۶


۲۱ – مشرکان به طور جدی بر این باور بودند که بشر عادی امکان ندارد برای حاجات خود با خدا ارتباط برقرار کند، مگر از طریق بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نیز دختران خدا می‌دانستند که اداره امور عالم، از جمله انسان‌ها، به آنها سپرده شده است. به این ترتیب مسئله توسل به بُت‌ها و جلب شفاعت آنان برای برآوردن حاجات، امری قطعی و ضروری شناخته می‌شد. رجوع کنید به: یونس ۱۰، روم ۱۲، زمر ۳، احقاف ۲۸ و...

۲۲ – این «سبب» کدام است که برای رفتن به «سماء» باید از آن استفاده کرد؟ منظور از سماء چیست؟ آنگاه چه چیزی را باید قطع کرد؟
آیات ۱۶۵ تا ۱۶۷ سوره بقره این «سبب»ها را، که چیزی جز همان انداد و ارباب‌های دنیائی نیستند، معرفی می‌کنند، همان قدرتمندانی که مردم زمانه برای رسیدن به امیال‌شان به آنها تکیه و از آنها پیروی می‌کنند و در چنین تار و پودی از شبکه ارتباطات و «اسباب» (با اصحاب قدرت و ثروت – پارتی‌ها)، روزگار می‌گذرانند، اما در روز قیامت می‌بینند همه این «اسباب» بریده و «مقطوع» هستند و هیچ کاری از آنها بر نمی‌آید.
بقره ۱۶۵ و ۱۶۷ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ)
در این سوره می‌فرماید: آنها که به سبب‌های دنیائی متوسل شده‌اند، باید به سببی به «سماء» (آسمان) متوسل شوند. (فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ). همه سبب‌ها مخلوق و در عرض خودشان هستند. آنها باید از سببی به آسمان (معبودی آسمانی) مدد جویند. منظور از سماء، نه آسمان حقیقی، بلکه آسمان مجازی است که بالاتر و برتر است، یعنی خدائی که فوق همه است. این همان تعبیری است که آیه ۱۶ سوره ملک نیز به آن اشاره کرده است (أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ). قطع کردن همه «سبب»های مشرکانه، به استثنای سببی رو به بالا، قطع کردن ارتباط «قلبی» است (توبه ۱۱۰ - لا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ...).

۲۳ – این چه خشمی و علیه چه کسانی است که با رویکرد موحدانه به خدا و ترک واسطه‌ها حاصل می‌شود؟
غیظ به خشم شدید گفته می‌شود. چنین غیظی عمدتاً از تعصبات دینی علیه دگراندیشان ناشی می‌گردد. قرآن به مؤمنین می‌گوید: شما آنها (یهودیان) را دوست دارید و به همه کتاب‌های آسمانی باور دارید، ولی آنها شما را دوست ندارند و با آنکه به هنگام دیدار اظهار همفکری می‌کنند، ولی چون به خلوت می‌روند، از شدت خشم سر انگشتان خود را می‌جوند (آل‌عمران ۱۱۹ - ...وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ...)
قرآن در این آیات نیز از غیظ کافران نسبت به مؤمنین یاد کرده است: توبه ۱۵، ۱۲۰ و شعراء ۵۵
مستقل و روی پای خود بودن و ترک تقلید و پیروی از افکار آباء و اجدادی، همواره موجبات غیظ منکران را فراهم می‌کند. نگاه کنید به وصفی که قرآن از خودکفائی مؤمنان، که موجب خشم منکران می‌شود، یاد کرده است (فتح ۲۹ - ...فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ...).

۲۴ – معنای «يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ»، جدا ساختن و دسته‌بندی کردن، برحسب عملکرد بندگان است که نتیجه هر حکم و داوری می‌باشد.

۲۵ – در این آیه سجده ده مخلوق را مطرح کرده است (آسمان‌ها و زمین و...) منظور از سجده، همان سر تسلیم نهادن به نظامات تکوینی و تشریعی خدا در جهان هستی است که در آیات بسیاری از قرآن به آن تصریح شده است (از جمله: رعد ۱۵، نحل ۴۹، رحمن ۶). آدمیان نیز همگی خواه ناخواه به نظامات تکوینی خدا در وجود فیزیکی خود تسلیم‌اند، اما بسیاری از آنها به نظامات تشریعی او (در پیروی از آنچه رسولانش مطرح کرده و در کتاب‌های دینی نازل شده) سجده کننده‌اند و بسیاری هم سرپیچی می‌کنند.

۲۶ - کلمه خصم را برخی «دشمن» ترجمه کرده‌اند که چندان درست نمی‌باشد. فرق عداوت با خصومت در این است که در عداوت دشمنی قلبی غلبه دارد، و در خصومت دشمنی لفظی. این سخن را می‌توان از ۱۸ موردی که مشتقات کلمه خصم در قرآن آمده است به روشنی دریافت کرد. در واقع خصومت، جدال لفظی و دعوای زبانی است و اشاره این سوره به بگو مگو و مشاجره است.

۲۷ - «بریده شدن لباس»، اصطلاحی است که تناسب آن را با قد و قواره هر شخص تداعی می‌کند، اما «ثِيَابٌ»، که به پوشش فراگیر بیرونی (مثل رداء یا چادر) گفته می‌شود، از ریشه «ثوب» است که معنای برگشتن به حالتی که برای آن در نظر گرفته شده دارد. پس به لباس از آن جهت ثیاب گفته می‌شود که با بریدن و دوختن پارچه یا بافتن آن، به الگو و طرحی که مورد نظر بود رسیده است.
«ثوابِ» اعمال نیک و بد نیز شبیه همان لباسی است که برای خود می‌دوزیم، جزای کاری است که به خود شخص برمی‌گردد، تجسم عملی است که در قیامت برای عامل آن تحقق می‌یابد.
بسیاری از مردم به آراسته بودن ثیاب بیرونی (لباس‌های فاخر) اهمیت می‌دهند و از گفتار و رفتاری که شخصیت و جلوه ناپسندی به آنها می‌دهد، غافل‌اند. در اولین آیاتی که بر پیامبر(ص) نازل شده، توصیه به همین پاکیزه داشتن ثیاب‌های رفتاری و دوری از پلیدی است: وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ (مدثر ۴ و ۵)
اگر در این سوره از ثیاب آتشین دوزخیان هشدار داده، در سوره‌های انسان ۲۱ و کهف ۳۱، به ثیاب‌های بسیار نفیس و زیبای بهشتیان نیز بشارت داده است.

۲۸ - «صَبُّ » ریختن است، ریختنی مستمر و از بالا مثل باران (أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا – عبس ۲۵). چنین تعبیری درباره ستمگران، در آیه ۴۸ سوره دخان نیز آمده است (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيم). اما چرا از بالای سر (فَوْقَ رَأْسِهِ)؟ آیه سوره دخان درباره فرعون است که خود را «بالاسر» و «فوق» مردم می‌دانست و به تعبیر قرآن از برتری جویان از حدّ گذشته بود (کان عالیاً من المسرفین). درباره کسانی که از موضع برتر خود، ستمگرانه آتش ستم بر مردم می‌بارند است که گفته می‌شود روز قیامت آثار ظلم‌شان بر سر خودشان می‌بارد و به آنها گفته می‌شود، بچشید که شما همان (به خیال خود) شکست ناپذیران گرامی داشته شده‌اید (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ – دخان ۴۸ و ۴۹).

۲۹ - خوردن الزاماً با دهان نیست، خوردن مال یتیم (نساء ۱۰)، رشوه خواری (مائده ۶۲)، مال مردم خواری (توبه ۳۴)، رباخواری (بقره ۲۷۵ و نساء ۱۶۱)، ارتزاق حرام از طریق دین (بقره ۱۷۴) و میراث خواری (فجر ۱۹) نیز خوردن است. آنهائی که در دنیا این چنین ارتزاق می‌کنند، در آخرت نیز از نتیجه همین خوردن‌های باطل تغذیه خواهند کرد.
معنای «صهر» (در: يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ) گداخته شدن چیزی با عامل دیگر است، همچنانکه به داماد و هر نسبت خونی که با ازدواج پدید آید، صهر می‌گویند. ستمگران با بلائی که بر بالای سرشان نازل می‌شود، محتویات بطن‌شان، (که همان دستاوردهای ظالمانه از حقوق مردم است) گداخته می‌گردد. بطن هر چیز، همان باطن و ذات آن است. اینکه در قرآن آمده است، خورندگان مال یتیم، آتشی را در دل خود می‌خورند، منظور باطنی ساختن این ستم در وجود خودشان است و گرنه بدیهی است که هر چه می‌خوریم در شکم می‌رود!

۳۰ - «مَقَامِعُ» جمع «مِقْمَعَه»، به معنای ظاهری گرز است، گرزی برای دفع و طرد دشمن. اصل این کلمه همان دفع کردن است. اما نکره آمدن «حدید» (مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ) نشانگر ماهیت ناشناخته آن است و اگر همان آهن شناخته شده بود، با الف و لام معرفه می‌آمد. ثانیاً معنای اصلی حدید، از ریشه «حَدْ»، همان حد و مرزی است که مانع تجاوز بیگانه می‌شود، حدید نیز معنائی مشابه مقامع دارد. اگر به آهن حدید گفته شده، به دلیل صلابت آن در ساخت ادوات جنگی است که دشمن را دفع می‌کند و اگر به چشم تیزبین و دقیق یا زبان تیز و گزنده حدید گفته می‌شود (ق ۱۲ و احزاب ۱۹) به دلیل همان نافذ بودن نگاهی است که نادیدنی‌ها را کنار می‌زند و مخالف را با زبان محکوم و مطرود می‌کند. صرف نظر از معنای ظاهری آیه، منظور مکانیسمی است که ستمگران را از سعادت آخرت مانع می‌شود و دفع می‌کند.

۳۱ – معنای اصلی غم، پوشاندن است، به همین دلیل به ابر فراگیری که خورشید و آسمان را می‌پوشاند، «غمام» می‌گویند. و حزن و اندوهی را نیز که بر آدمی تسلط می‌یابد غم می‌نامند. به نظر می‌رسد منظور از غمی که دوزخیان را فرا می‌گیرد، عام‌تر از غم و غصه‌ای باشد که بر دل آنان سایه می‌افکند، این غم، فراگیری و سلطه آثار و عواقب عملکردهای ستمگرانه است.

۳۲ – این غم چون درونی و ذاتی است، ناشی از محیط بیرونی نیست که بتوان از آن خارج شد، اصلاً دوزخ چیزی جز تشعشع همان درون‌های آتش‌زا نیست، به گونه‌ای که ستمگران را اگر به بهشت هم ببرند، آنجا را نیز دوزخی می‌کنند. آتش دوزخ به تعبیر قرآن از دل‌ها زبانه می‌کشد (نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ – همزه ۶) و سوخت این آتش نه نفت و هیزم، بلکه آدمیان سنگدل و سنگ‌هایند (...وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ... – تحریم ۶).

۳۳ – به پاورقی ۲۰ همین سوره مراجعه شود.

۳۴ - کلمه «حریر» را مترجمان، پارچه حریر تلقی کرده‌اند، اما بشارت به پارچه حریر به عنوان مصداقی از نعمات بهشت دور از ذهن مى‌نمايد. نگارنده تعبیر «آزادی» را که ترجمه فارسی حُرّ و حریت است، برای اولین بار از مرحوم مهندس عباس تاج در تفسیر ایشان فرا گرفتم (رحمة الله عليه). از طرفی در قرآن تقوا را لباس پروا پیشگان شمرده است که محافظ آنها از هر گزندی است (اعراف ۲۶). آیا پوشش آزادی از هر عقوبتی می‌تواند بیانی از وصف «لِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ» باشد؟

۳۵ - «طیب» بر هر آنچه دل‌پسند و مطلوب باشد گفته می‌شود که سخن نیکو شنیدن یکی از موارد آن است. در قرآن آمده است که بهشتیان در آن مکان هرگز سخن دروغ، خودخواهانه و لغو نشنوند، مگر گفتاری سراسر سلامت و صلح‌آمیز (مریم ۶۲، واقعه ۲۵، نبأ ۳۵، غاشیه ۱۱). در بهشت یکسره تحیّت و زنده باد است (فرقان ۷۵، یونس ۱۰، ابراهیم ۲۳، احزاب ۴۴) و بالاترین آن، تحیّت مبارک، طیبی از جانب خداست (تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً – نور ۶۱).

۳۶ – «صِرَاطِ الْحَمِيدِ»، علاوه بر این آیه، در آیات ۱ ابراهیم و ۶ سبا نیز آمده است. صراط حمید راهی است که دیگران را به ستایش و تحسین سالک این راه وا می‌دارد. این راه، همان راه خداوند عزیز حمید است که رهروان را به عزّت و ستودگی رهنمون می‌گردد.

ترجمه عبدالعلى بازرگان