به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۶۷ – برای هر امتی مناسکی (آداب و عبادتی منتهی به قربانی) قرار دادیم۷۷ که مطابق
آن عمل میکنند، پس درباره این امر (که مرتبط با فرهنگ و تاریخ اختصاصی هر قوم است)
نباید با تو نزاع کنند. (به جای مشغول شدن به این مشاجرهها) به سوی پروردگارت دعوت
کن (و بدان که) مطمئناً بر رهنمودی راست هستی.
۶۸ – و اگر با تو مجادله کردند، بگو خدا بر آنچه میکنید داناتر است (داوری به عهده
اوست، نه من).۷۸
۶۹ – خدا در روز قیامت در آنچه (در مدت زندگی، با مؤمنین) اختلاف میکردید، میان
شما حکم خواهد کرد.۷۹
۷۰ – آیا نمیدانی که خدا از هر آنچه در آسمانها و زمین است، خبر دارد. این
(اطلاعات) بیتردید در کتابی (از مخزن بینهایت علم خدا ضبط) است. بیتردید این
(ثبت اطلاعات) بر خدا آسان است.۸۰
۷۱ – (مشرکان) به جای خدا چیزی را (بُتهائی را برای برآوردن حاجاتشان) میخوانند
که (خدا) هیچ دلیلی بر (حقانیت) آن نازل نکرده است و برای آنها هیچ دانشی بر این
(شرک و شفاعت) وجود ندارد و برای ستمگران هیچ یاوری نیست.۸۱
۷۲ – و چون آیات روشنگر ما بر آنها خوانده میشود، در سیمای منکران (آثار) انکار را
میبینی، (به گونهای که از شدت خشم) نزدیک است به کسانی که آیات ما را بر آنها
میخوانند حمله ور شوند! بگو: آیا شما را به بدتر از این (ناخوشایندی در شنیدن
آیات) خبر دهم؟ آتش! که خدا آن را به کسانی که (حقایق را) انکار میکنند وعده داده
است و (چنین سرنوشتی) بد سرانجامی است.
۷۳ – ای مردم، مثالی زده شده، بدان گوش (دل) فرا دهید؛ آنهائی که به جای خدا (برای
حاجاتتان) میخوانید، هرگز مگسی را هم خلق نمیکنند، حتی اگر دسته جمعی بر اینکار
تلاش کنند و (نه تنها از آفرینش مگس عاجزند، بلکه) اگر مگس چیزی (ذره غذائی) از
آنها را برباید، نمیتوانند از او بازپس گیرند! (چقدر) طالب و مطلوب (گیرنده و
رباینده) ضعیفاند!
۷۴ – قدر خدا را، آنچنان که شایسته قدر اوست نشناختند،۸۲ مسلماً خدا بس
نیرومند شکست ناپذیر است.
۷۵ – خدا از (میان) فرشتگان و انسانها رسولانی برمیگزیند،۸۳ البته خدا
بس شنوای بیناست.۸۴
۷۶ – (خدا) آنچه در پیش دارند (آینده)، و آنچه پشت سر نهادهاند (گذشته) را میداند۸۵
و (همه) امور به سوی خدا بازگردانده میشود.
۷۷ – ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع و سجود کنید۸۶ و صاحب اختیارتان
را بندگی نمائید۸۷ و کار نیک انجام دهید باشد تا رستگار شوید.
۷۸ – و در راه خدا- آن گونه که سزاوار جهاد برای اوست – جهاد کنید؛۸۸ او
شما را برگزیده و برایتان در دین هیچ تنگنائی قرار نداده است.۸۹ (این
همان) آئین پدرتان ابراهیم است؛ او شما را پیش از این، و در این کتاب، مسلمان نامید
تا این پیامبر الگوی (قابل پیروی) شما باشد۹۰ و شما هم الگوئی برای
مردم. پس نماز بپا دارید و زکات بپردازید و به (کتاب) خدا چنگ زنید،۹۱
تنها او مولای شماست، و چه نیکو مولا و نیکو یاوری.
۷۷ – مناسک، جمع «نُسُک» را عبادت دانستهاند، ولی با توجه به ۷ موردی که این کلمه
در قرآن آمده است (بقره ۱۲۸، ۱۹۶، ۲۰۰ و حج ۳۴، ۶۷ و انعام ۱۶۲) میتوان فهمید
مناسک نه هر عبادتی مثل نماز و روزه، بلکه عبادتی است که نهایتاً به نوعی از خود
گذشتگی و خرج و قربانی منجر میشود. همچنانکه انتهای مناسک حج، بعد از طواف و سعی و
وقوف در عرفات و مشعر و رمی جمرات، قربانی کردن در منا است.
۷۸ - اگر در این آیه به جای «هو اعلم»، گفته میشد «هو یعلم»، تنها بر علم خدا بر
آنها دلالت میکرد، اما «اعلم» صفت تفصیلی است؛ یعنی خدا بهتر از شما بر اعمال و
گفتار آنها آگاه است و نیازی ندارد کسی بر آنها نظارت داشته باشد. در محاورات عادی
نیز وقتی به کسی میگوییم: من خودم بهتر میدانم، مخاطب میفهمد که خوشمان نمیآید
در کار ما فضولی و دخالت کند!
۷۹ – داوری خدا در روز قیامت نسبت به حقایق توحیدی، که مردم درباره آن در دنیا
اختلاف میکنند، با جمله: «فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» که دلالت بر
استمرار اختلاف میکند، ۱۰ بار در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است (بقره ۱۱۳،
آلعمران ۵۵، مائده ۴۸، انعام ۱۶۴، یونس ۹۳، نحل ۹۲ و ۱۲۴، حج ۷۹، زمر ۴۶، جاثیه
۱۷).
۸۰ – برای درک بیشتر این موضوع، از جمله به این سورهها نگاه کنید: نبأ ۲۹، اسراء
۱۴، جاثیه ۲۹، ق ۴، حدید ۲۲، سبا ۳، فاطر ۱۱ و...
۸۱ – معنای ظلم، چیزی را در غیر جای خود نهادن است، قرآن شرک را ظلمی عظیم شمرده
(لقمان ۱۳) زیرا انحراف بزرگی در عالم است. ظلم بیش از آنکه به دیگری باشد، به نفس
خود است که سرمایه وجودی را تباه میکند. از این منظر و در نظام هستی، ظالمین چون
در جایگاه حقی قرار ندارند و منطبق با نظامات حاکم بر جهان نیستند، مورد یاری آن
قرار نمیگیرند. «وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ»
۸۲ – جمله «مَا قَدَرُوا اللهَ حَقَّ قَدْرِهِ» سه بار از سه زاویه در قرآن مطرح
شده است؛ در این سوره از زاویه قدر و اندازه شگفتانگیزی که حتی در آفرینش یک مگس
به کار رفته است، در سوره انعام آیه ۹۱ از قدر و اندازهای که در هدایت تشریعی با
نزول کتابهای دینی وجود دارد، و بالاخره در آیه ۶۷ سوره زمر، از قبضه قدرت خدا
بودن زمین و آسمانها در روز قیامت، که دلالت بر قدر و اندازههای شگفتانگیزی در
نظامات عالم میکند.
۸۳ – رسول کسی است که مأموریتی از سوی خدا به عهده او گذاشته شده باشد، مشرکین امور
جهان را واگذاشته شده به فرشتگان میدانستند ولی چنین مقام و مأموریتی را برای
انسان محال میشمردند، در این آیه به هر دو رسالت تأکید میکند. در ضمن فعل
«اصْطَفِي» دلالت بر تصفیه و پاک شدن روحی آن برگزیدگان میکند. اصفاء و اصطفاء هر
دو به معنای خالص کردن است. اصل «صفو»، خلوص از آمیختگی است، مثل عسل خالص
(...وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى...- محمد ۱۵). به سنگ صاف و یکپارچهای که از
آمیختگی با خاک خالص باشد نیز «صَفْوَانٍ» (بقره ۲۶۴) یا صفا میگویند. مثل کوه صفا
و مروه در مکه.
۸۴ – اشاره به دو صفت سمیع و بصیر بودن خدا، در روند اصطفای رسولانی از میان
فرشتگان و انسانها، نشانگر ارتباط دوجانبه میان خالق و مخلوق است. چون خدا سمیع و
بصیر است، پس شنوا و بینای نیازهای به زبان قال یا حال درآمده بندگان و اجابت کننده
آنهاست.
۸۵ – وقتی سخن از نقش رسولان به میان میآید، برای آنکه گمان استقلالی در نقش واسطه
و شفیع بودن آنها نرود، بلافاصله بر علم خدا نسبت به گذشته آنان تصریح میکند. به
این موارد نیز نگاه کنید: بقره ۲۵۵، طه ۱۱۰، انبیاء ۲۸.
۸۶ – هر چند رکوع و سجود از ارکان نمازاند، ولی بدیهی است منظور خم شدن و خاکساری
ظاهری نیست، گفته شده است با رکوع چشم از نیمی جهان فرو میبندیم و به زیر مینگریم
و در سجود یکسره تسلیم و خاکسار میگردیم.
۸۷ – عبادت کردن، همان هموار کردن موانع نفسانی برای پذیرش حق و گشودن پنجره دل
برای آفتاب عالمتاب رحمت است.
۸۸ – معنای کلی جهاد، جدّ و جهدی با قبول زحمت و محرومیت است که در زمینههای مختلف
صدق میکند، اما از آنجائی که این آیات در سومین سال هجرت در مدینه نازل شده است،
مصداق آن جهاد، همان دفاع در برابر متجاوزان میباشد.
۸۹ - «حرج» به محدودیت و تنگنائی گفته میشود که شخص را به زحمت و دردسر بیندازد و
نوعی سختگیری و تکلیف شاق به شمار رود.
۹۰ – در جمله: «هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ»، برخی ضمیر «هو» را به
خدا نسبت دادهاند، اما با توجه به دعای ابراهیم برای مسلمان ماندن خود و ذرّیهاش
(بقره ۱۲۸ - رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً
مُسْلِمَةً لَكَ...) که بلافاصله در آیه بعدی بعثت پیامبر اسلام را از خدا طلب
میکند، به نظر میرسد این ضمیر به ابراهیم برگردد. در آیات ۱۲۸ تا ۱۳۶ نیز، جمعاً
۷ بار کلمات مسلمین، مسلمة، اسلم، اسلمت، مسلمون (۳ بار) تکرار شده است که تأکید بر
مسئله تسلیم در تجربه توحیدی ابراهیم
را نشان میدهد.
۹۱ - «اعْتَصِمُوا» از ریشه «عَصْم»، حفظ و نگهداری است. در باب افتعال آمدن آن،
دلالت بر پذیرش و پیوند خوردن با عامل حفظ و نگهداری میکند که ما چنگ زدن به قرآن
ترجمه کردهایم تا مفهوم جدّی و محکم گرفتن را برساند.
ترجمه عبدالعلى بازرگان