به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۱۵ – و به داود و سلیمان دانشی (ویژه) دادیم و (به شکرانه این نعمت) گفتند: سپاس خدای را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خویش برتری بخشید.

۱۶ – و سلیمان (استعداد علمی و اداره مُلک و ملت را) از داود به میراث برد و گفت: ای مردم، ما زبان پرندگان آموخته شده‌ایم و از هر چیزی (که لازمه اداره مملکت باشد) بهره‌مند گشته‌ایم،۱۶ بی‌گمان این همان فضل آشکار (خدا داد) است.

۱۷ – و (در نتیجه چنین دانش و فضیلتی بود که) برای سلیمان سپاهیانش از جنّ (بیگانگان به استخدام گرفته شده)۱۷ و اِنس (هموطنان) و پرندگان (برای انتقال اخبار)۱۸ گردآوری شدند و آنها تماماً تحت حفاظت۱۹ (انتظامات و مراقبت ارتشی) بودند.۲۰

۱۸ – تا به وادی مورچگان رسیدند.۲۱ موری (با احساس لرزش زمین در اثر گام‌های سربازان) گفت:۲۲ ای مورچگان به لانه خود درآئید تا مبادا سلیمان و سپاهش ندانسته شما را پایمال کنند.۲۳

۱۹ – پس (سلیمان) از گفتار او لبخندی زد و گفت: پروردگارا، مرا تسلط (بر نفس) و توفیقی ده۲۴ تا شکر نعمتی را که بر من و پدر و مادرم بخشیده‌ای به جای آورم و (با استفاده از نعمات) کار شایسته‌ای کنم که تو از آن راضی باشی۲۵ و مرا به (لطفِ) رحمت خویش در شمار بندگان شایسته‌ات در آر.۲۶

۲۰ – و (سلیمان سپس) به امور پرندگان پرداخت۲۷ و پس (از بررسی) گفت: چرا هُدهُد را نمی‌بینم؟ آیا (پُست خود را ترک کرده و) از غائبان است؟۲۸

۲۱ – او را (در صورت اثبات تخلف) مسلماً به سختی تنبیه خواهم کرد، یا سرش را خواهم برید، مگر آنکه دلیل روشنی (در توجیه غیبت خود) برای من بیاورد.۲۹

۲۲ – پس دیری نگذشت که (هدهد بازگشت و) گفت: من بر چیزی اطلاع یافته‌ام که تو بر آن مطلع نیستی و از (سرزمین) سبا برای تو خبری یقینی (صد در صد موثق) آورده‌ام.۳۰

۲۳ – من (در گشتِ شناسائی) خود زنی را یافتم که بر آنها (قوم سبا) فرمانروائی می‌کند و از همه چیز (که لازمه حکومت است) برخوردار گشته۳۱ و نیز تختِ (پادشاهی) عظیمی دارد.۳۲

۲۴ – او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می‌کنند و شیطان اعمالشان را نزدشان نیکو جلوه داده است (به چنین باوری افتخار هم می‌کنند) و در نتیجه آنها را از راه (حق) بازداشته و هدایت نمی‌شوند.۳۳

۲۵ – چرا برای خدائی سجده نمی‌کنند که (هر پدیده) پنهان را در آسمان‌ها و زمین (از عدم یا خفا) برون می‌آورد (حیات می‌بخشد) و می‌داند هر آنچه را که مخفی یا آشکارا عمل می‌کنید.۳۴

۲۶ – (همان) خداوند یکتائی که معبودی جز او نیست که صاحب اختیار عرش عظیم است.۳۵

۲۷ – (سلیمان) گفت: به زودی خواهیم دید که راست گفته‌ای یا از دروغگویانی؟۳۶

۲۸ – (آنگاه به هدهد گفت:) اینک این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن، سپس (بی‌درنگ) از آنان دور شو و بنگر چه واکنشی نشان می‌دهند.۳۷

۲۹ – (ملکه سبا) گفت: ای سران (کشوری و لشگری - درباریان) به من نامه‌ای بس گرامی افکنده (القاء) شده است!

۳۰ – این نامه از سلیمان است و (مضمون) آن، به نام خداوند رحمن و رحیم است.۳۸

۳۱ – (و دیگر) این که بر من برتری‌طلبی نکنید و تسلیم شده (به حقیقت توحید) نزد من آئید.۳۹

۳۲ – (ملکه سبا پس از گزارش متن این نامه) گفت: ای سران، مرا در کارم نظر دهید،۴۰ من هیچگاه کاری را قاطعانه نمی‌گذراندم (تصمیم فردی نمی‌گرفتم) مگر در حضور (و مشورت با) شما.۴۱

۳۳ – (سران) گفتند: ما بسی نیرومند و به سختی جنگاوریم (آمادگی کامل برای مقابله داریم) و فرمان از آنِ تو است (ما گوش به فرمانیم)، پس خودت ببین چه دستوری می‌دهی!۴۲


۱۶ – در آیه قبل، فعل متکلم مع الغیر «آتَيْنَا» (دادیم)، عنایت ویژه خدا به همراه عوامل مختلف در نظام هستی را در بارور ساختن کنجکاوی علمی و تلاش آن پدر و پسر برای شناخت مسائل نشان می‌دهد و در این آیه، افعال «عُلِّمْنَا» و «أُوتِينَا» که فاعل نا‌معلوم دارند، بر همین گستردگی عوامل، البته با عنایت و هدایت الهی دلالت می‌کند.

۱۷ – کلمات جِنّ و اِنس، همچون غیب و شهاده، دلالت بر دو حالت: ۱- پوشیده، پنهان، غریبه و ناآشنا... ۲- آشکار، آشنا، مأنوس و خودی بودن می‌کند. جن، وصف حالی است که مصادیق متنوعی دارد. در این آیات، منظور از جن، اقوام وحشی متجاوزی (از قبیل مغول‌ها) است که سلیمان آنها را مهار کرده و در کارهای عمرانی به کار گرفته بود. اینها بیگانگانی با زبان و فرهنگ مردم معاصر سلیمان بودند. آیات ۳۷ و ۳۸ سوره صافات و آیه ۸۲ سوره انبیاء این متجاوزان را که به دلیل تعدیات شیطنت‌آمیزشان، در حکومت سلیمان به کارهای بنائی و غواصی گمارده شده یا به دلیل تربیت ناپذیر بودن به بند کشیده شده بودند، شیاطین نامیده و در این سوره و سوره سبا (آیات ۱۲ و ۱۳) جنّ! برای توضیحات بیشتر، به مقاله «جنّ و انس» در قرآن از همین قلم مراجعه شود (پژوهشی در پرتو قرآن ج ۴ ص ۲۰۵).

۱۸ - استفاده از پرندگان در روزگاری که سیستم ارتباطی وجود نداشته، به عنوان پیک خبری، از الهامات خدا به سلیمان بوده است (ر ک به مقاله: توانائی‌های داود و سلیمان در کتاب «متدلوژی تدبّر در قرآن» از همین قلم.

۱۹ - «یوزعون» از ریشه «وَزَعَ» به معنای باز‌داشتن و مانع شدن است. به پلیس و نیروهای بازدارنده نیز «وَزَعَه» می‌گویند. جمله «فهم یوزعون» در این سوره عیناً درباره سپاهیان حضرت سلیمان که تحت کنترل و انضباط بوده و نمی‌توانستند از خدمت فرار کنند آمده است.

۲۰ – اولین اصلی که از قصه نمادین سلیمان می‌توان استنباط کرد، «ضرورت نظم و مقررات جدّی» و انضباط سخت برای یک ارتش است تا در امر خطیر دفاع از کشور که به جان و مال شهروندان ارتباط پیدا می‌کند، کسی نافرمانی نکند.

۲۱ – به درّه از این جهت وادی گفته می‌شود که بستر جریان آب است، اما معنای ریشه‌ای این کلمه، برخی از جریان‌ها و حرکت‌های دیگر را نیز شامل می‌شود. مثل مسیر حرکت مورچگان یا بستر نزول وحی و معرفت در وادی ایمن (قصص ۳۰).

۲۲ – بدیهی است سخن گفتن مورچگان متناسب با ابزار اطلاع‌رسانی خودشان و با ایما و اشاره مخصوص بوده است.

۲۳ – دومین اصلی که از این قصه، در مقابل هم نهادن یک ارتش منظم و نیرومند با تعدادی مورچه ضعیف می‌توان آموخت، «ضرورت مراقبت از جان و مال و حقوق ضعفا» از ناحیه نیروهای مسلح است که ممکن است تکیه بر قدرت، آنان را مغرور و غافل سازد. معنای جمله: «وَهُم لایَشعُرُونْ» در انتهای آیه، دلالت بر همین نادیده گرفتن‌های ناشی از سهل‌انگاری است. شعور از ریشه «شَعْر» (موی) دلالت بر نازک‌بینی و درک و فهم ظرایف می‌کند، همچنانکه شاعران نکته سنج‌اند و شعائر به نمادهائی گفته می‌شود که درک آنها دقت نظر می‌طلبد.
امام علی(ع) هر گاه لشگری به سوی سرزمینی گسیل می‌داشت، قبلا بخشنامه‌ای به مسئولین و مردمی که لشگر از دیار آنها عبور می‌کرد می‌فرستاد و پیشاپیش برای پایمال شدن احتمالی حقوق آنان تدابیری می‌اندیشید. نگاه کنید به نامه ۶۰ نهج‌البلاغه:
«اما بعد، من لشگری را گسیل داشته‌ام که اگر خدا بخواهد از سرزمین شما خواهد گذشت. من آنچه را که خدا واجب کرده به آنان سفارش کرده‌ام تا به کسی آزار نرسانند و گزند خویش از دیگران باز دارند. من به سبب بیعتی که با شما دارم. از آسیبی که ممکن است سپاهیان به مردم رسانند نزد شما از کار آنها بیزاری می‌جویم... شکایت‌های خود را به من رسانید. ستم‌هائی را که به شما برسد و توان دفع آن را جز با پناه بردن به خدا یا من نداشته باشید، با من در میان نهید تا به یاری خدا آنرا اصلاح و جبران کنم.»

۲۴ - « أَوْزِعْنِي» از ریشه «وَزَعَ»، مفهوم مراقبت و ممانعت از پراکندگی دارد، همچنانکه در انتهای آیه ۱۷ همین سوره، این کلمه در مورد ممانعت از تفرّق و تحت انضباط بودن ارتش سلیمان به کار رفته است. سلیمان از خدا می‌خواهد به او توفیق دهد تا او را از هر آنچه جز شکر اوست باز دارد و به خدمت خالص در راه او بر گمارد.

۲۵ – اصل: «قدرت برای خدمت» سومین درسی است که از این قصه می‌گیریم. سلیمان که بر چنان ارتش و چنان علم و آگاهی تکیه داشت که به گفته شاعر از زبان عقاب مغرور: «گر در تَه درّه یکی پشه بجنبد، جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست»، احساس نگرانی می‌کند اینک که از تحرکات مورچگان هم در مسیر سپاهش آگاهی دارد، مبادا مغرور و مفتون گردد، لذا از خدا می‌خواهد او را مسلط بر نفس در مسیر شکر نعمت‌ها بدارد.

۲۶ – پیوستن به جرگه صالحان در آخرت، دعای بس بلندی است که قرآن از زبان پیامبران دیگر نیز نقل کرده است (ن ک به: مائده ۸۴، یوسف ۱۰۱، انبیاء ۷۵، عنکبوت ۹).

۲۷ – ریشه «فَقَدَ» دلالت بر نوعی غیبت و گم شدن می‌کند. مثل فقدان، فاقد، مفقود، و... اما «تفقّد» در باب تفعّل، در حال غیبت کسی یا چیزی، حال او را جویا شدن است. در منشور حکومتی موسوم به «عهدنامه مالک اشتر»، حضرت علی(ع) بارها استاندار خود را برای رسیدگی به امور کارگزاران حکومت و طبقات مردم با ذکر همین کلمه فرمان داده است‌:
(یا مالک) ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ،... و تَفَقَّدْ اَمْرَ الْخَرَاجِ... وَ تَفَقَّدْ اُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلاَدِكَ وَ اعْلَمْ... وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ يَصِلُ إِلَيْكَ مِنْهُمْ... تَفَقُّدَ لَطِيفِ اُمُورِهِمُ...

۲۸ – اصل چهارم در یک نظام حکومتیِ موفق، «مراقبت و بازرسی دائمی بر جریان امور» و عملکرد مسئولان است. به ویژه ارتش که نافرمانی و بی‌انضباطی در آن، امنیت مُلک و ملت را در برابر دشمنان به خطر می‌اندازد. اما هدهد، که گویا از انواع پرندگان تربیت شده برای پیک خبر رسانی به نواحی مختلف کشور سلیمان در روزگارِ فاقد ابزار مدرن اطلاع رسانی امروزی بوده است، یا مسئول نگهداری پرندگان هدهد، در بازرسی سلیمان در جایگاه و پُست خود نبوده است.

۲۹ – ظاهر آیه رنگ خشونت و سنگدلی دارد، آنهم از ناحیه یک پیامبر نسبت به پرنده‌ای که تنها به فرمان غریزه عمل می‌کند و گناهی ندارد! اما اگر این قصه را به صورت نمادین، قالبی برای ارائه محتوایی عمیق‌تر تصور کنیم، همچنانکه شاید عطار در «منطق‌الطیر» با الهام از این قصه بیان کرده است، در اینصورت تخلف هدهد یا مأمور مراقب پرندگان پیک‌رسان، همچون تخلف بخش اطلاعات و مخابرات یک ارتش تلقی می‌شود که باید به سختی با آن برخورد کرد. همچنانکه هنگام جنگ، برخی تخلفات، خیانتی نابخشودنی تلقی شده و به محاکمه صحرائی و اعدام کشیده می‌شود. این اصل پنجم از اصول فرماندهی یک ارتش است.

۳۰ – اصل ششم بیانگر «خطر غرور و خود بزرگ‌بینی فرمانده» و کم تحملی او نسبت به رده‌های پائین‌تر است. چه بسا کسی که به ظاهر در پست عادی خود قرار ندارد، به کار مهمتری اشتغال داشته باشد، و پائین‌ترین فرد سپاه از نظر سلسله مراتب، ممکن است به آگاهی‌هائی دست یابد که فرمانده هم از آن بی‌خبر باشد.

۳۱ – در انتهای آیه ۱۶، سلیمان به مردم اعلام کرده بود: «وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ» (همه امکانات در اختیار ما قرار گرفته است) و اینک هدهد خبر می‌آورد که ملکه سبا نیز همه امکانات را دارد «وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ» و به علاوه عرش عظیمی هم دارد! تکرار این جمله در دو موقعیت، اصل برابری قوا و امکانات را در ارتباط با دو حکومت متضاد خداپرست و مهرپرست نشان می‌دهد. در نظامات الهی دستیابی به اقتدار برای هر نظامی، صرفنظر از باورهای دینی مقدور و ممکن است. آنچه مهم است، استفاده از «اقتدار در جهت بندگی خدا و خدمت به خلق» در عدالت‌گستری است. این اصل هفتم در نحوه حکومت‌داری است.

۳۲ – کلمه «عرش» از نظر لغوی به بلندی گفته می‌شود. مثل سقف خانه، داربست، محل نشستن پادشاه در بالای قصر، بناهای مرتفع، و... از آنجائیکه پادشاهان هنگام حکمرانی بر تخت بلند یا میز کار خویش قرار می‌گرفتند، این کلمه هر چند به ظاهر تخت اطلاق می‌شود، اما نماد اِعمال قدرت و حکمرانی است.

۳۳ – اصل هشتم پذیرش واقعیتِ «خود شیفتگی ملت‌ها» در ارتباط با باورها و فرهنگ دینی و ملی خویش است. بنابراین مادام که باور آنها تغییر نکرده باشد، توسل به زور و قوه قهریه، هر چند آنها را به زانو درمی‌آورد، اما نمی‌تواند دل آنها را تسخیر و تسلیم کند. قرآن توصیه می‌کند هرگز به کسانی که به غیر از خدا را می‌پرستند، دشنام ندهید و موجب عکس‌العمل مشابه آنها نشوید، زیرا ما عمل هر امتی را برای خودش نیکو جلوه داده‌ایم (اعراف ۱۰۸). بر اساس چنین هشداری بود که امام علی(ع) در جنگ صفین، همین که شنید سربازانش در برابر سپاه معاویه تبادل ناسزا می‌کنند، احضارشان کرد و فرمود:
«من برای شما ناپسند می‌دانم که اهل دشنام باشید، اما اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید... و بگوئید: بار‌خدایا خونهای ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و آنها آشتی و صلح درانداز و... بهتر است: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ... وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اَللَّهُمَّ اِحْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ... (خطبه ۲۰۶ و در بعضی نسخ ۱۹۷).

۳۴ – سجده نماد خاکساری و تسلیم مطلق به قدرت مطلق است. وقتی نور خورشید یا آثار حیاتی هر موجودی را خدا به پرتو‌افکنی و ظهور و بروز رسانده، چه جای تسلیم در برابر چیزی که خود رام نظام خداست؟ قرآن پرتو‌افکنی خورشید را با همین فعل «خَرَجَ» به خدا نسبت داده است: «وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا» (نازعات ۲۹) همچنین جوشش آب و خروج سبزه از زمین (نازعات ۳۱) و مشابه آن.

۳۵ – اشاره به گفته ظاهربین هدهد در انتهای آیه ۲۳ که گوئی جلال و جبروت دنیائی را علامت فرمانروایی عظیم تصور کرده بود.

۳۶ – اصل نهم «تحقیق و بررسی» است. هیچ سخنی را هر چند از فردی عادی نمی‌توان نادیده گرفت و از کنار آن گذشت.

۳۷ – اولین عکس‌العمل سلیمان نسبت به گزارش مأمور خود، برقرار کردن ارتباط مستقیم و مکاتبه با بیگانگان و بررسی عکس‌العمل آنان در برابر پیام مسالمت‌جویانه است – اصل نهم «مذاکرات مسالمت‌آمیز».

۳۸ – پیام اصلی و کلیدی سلیمان، همین توجه دادن ملکه سبا به منشأ رحمانیت (عام و خاص) است. به این ترتیب نگاه او را از خورشید ظاهری به خورشید رحمت جهانتاب متوجه می‌سازد. این دهمین اصل این ماجرا یعنی اصل «خدا محوری» در منازعات قدرت و در هر مجادله‌ای است. در قرآن آمده است که مخالفین را به راه خدا (نه تمایلات خود) دعوت کن، آنهم با حکمت و اندرز نیکو و مجادله‌ای به بهترین شکل (نحل ۱۲۵).

۳۹ – ممکن است چنین درخواستی به ظاهر قدرت‌طلبی و خودخواهی تلقی شود، اما اگر هدف منحصرا خدا باشد، این وظیفه و نقش یک پیامبر است که منحرفان را از اطاعت جباران و گمراهان برحذر داشته و به اطاعت از خود (در مسیر بندگی خدا) فرا خواند.

۴۰ – منظور از جمله: «أَفْتُونِي فِي أَمْرِي»، به اصطلاح فتوا دادن در احکام از مقام بالاتر نیست، بلکه همین اظهار نظر و راهنمائی است.

۴۱ – در این آیه نکته بس حکمت‌آموزی نهفته است؛ شگفتا! حاکمی مِهر‌پرست، آنهم یک زن، در نظامی شرک‌آمیز، از آنچنان سعه صدر، دموکرات‌منشی، آزاد فکری و تدبیر در اداره مملکت برخوردار است که از اطرافیان نظرخواهی می‌کند و هرگز تصمیمی شخصی در امور کشور به اتکاء ولایت مطلقه خود نمی‌گیرد. به فرموده حکیمانه پیامبر اسلام(ص): «الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم» (حکومت با کفر می‌ماند ولی با ظلم نمی‌ماند). اصل یازدهم: «استقلال دین از سیاست» می‌باشد.

۴۲ – جالب است که در برابر چنان تدبیر و حکمتی که ملکه سبا نشان می‌دهد، مردان سپاه او فاقد رأی و نظر و بی‌شخصیت بوده و فقط بر توان نظامی و جنگ‌آوری خود و گوش به فرمانی‌شان بر هر آنچه دستور داشته باشند تکیه می‌کنند!! فاعتبروا یا اولی الالباب - اصل دوازدهم: «مذمت سرسپردگی».

ترجمه عبدالعلى بازرگان