سوره عنكبوت

به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۴۵ – آن چه را از این کتاب (قرآن) بر تو وحی شده تلاوت کن۴۰ و نماز را بپا دار۴۱ که مسلماً نماز (ارتباط واقعی با خدا، آدمی را) از کارهای زشت و ناپسند باز می‌دارد و بی‌تردید یاد خدا بالاتر (از یاد هر کس و هر چیز) است و خدا آن چه را (ریاکارانه برای تظاهر) می‌کنید،۴۲ می‌داند.

۴۶ – با اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) جز به نیکوترین شیوه مجادله مکنید۴۳ مگر با ستمگران آن‌ها (که اهل منطق و مدارا نیستند و ممکن است سوء استفاده کنند) و بگویید به آن چه بر ما نازل شده و آن چه بر شما نازل شده ایمان آورده‌ایم، و معبود ما و شما یکی است و ما (نه تابع تمایلات و تعصبات قومی خود، بلکه) تسلیم او هستیم (نیکوترین شیوه، پرهیز از بحث پیرامون تفاوت‌ها و پرداختن به اشتراکات است).

۴۷ – و بدین گونه ما این کتاب را بر تو نازل کردیم. پس کسانی که کتاب (آسمانی) به آن‌ها داده‌ایم به آن ایمان می‌آورند۴۴ و نیز برخی از این گروه (مشرکان) ایمان می‌آورند و جز کافران (ناسپاسان به نعمت هدایت) آیات ما را آگاهانه انکار نمی‌کنند.۴۵

۴۸ – تو پیش از آن (قرآن) هیچ کتابی نمی‌خواندی و به دست خود چیزی نمی‌نوشتی، که در این صورت ابطال کنندگان (آنان که هر سخن حقی را باطل می‌شمارند، با استناد به آن) دستاویزی پیدا می‌کردند.۴۶

۴۹ – (نه تنها این کلمات از ذهن تو نیست) بلکه آیاتی روشنگر در سینه‌های کسانی است که به آنها (موهبت) دانش داده شده، و جز ستمگران آیات ما را آگاهانه انکار نمی‌کنند.۴۷

۵۰ – و (از جمله بهانه‌گیری‌های منکران) گفتند: چرا معجزاتی (همچون موسی(ع) و عیسی(ع)) بر او نازل نشده است؟ بگو: (فرستادن) معجزات منحصراً در اختیار خداست و من جز هشداردهنده آشکاری (از عواقب سوء اعمال) بیش نیستم.

۵۱ – آیا (همین معجزه) برای آنان کافی نیست که ما بر تو کتابی نازل کرده‌ایم که بر آن‌ها (به تدریج و به تناسب موقعیت‌ها و نیازها) خوانده می‌شود؟۴۸ بی‌گمان در این (نزول کتاب هدایت)، رحمت و یادآوری است برای مردمی که ایمان می‌آورند (انگیزه حق گرایی دارند).

۵۲ – بگو: گواه بودن خدا میان من و شما (برای اثبات حقانیّت این کتاب) کافی است. (زیرا) او بر آن چه در آسمان‌ها و زمین است آگاهی دارد، و کسانی که به باطل گرویدند و خدا را ناسپاسی کردند، آن‌ها همان زیانکارانند.

۵۳ – و (مشرکان با انکار لجبازانه) زودتر آمدنِ عذاب را از تو طلب می‌کنند (می‌گویند: اگر راست می‌گویی، عذاب را بیاور)،۴۹ و اگر سرآمدی مقرّر شده (برای عمر آن‌ها در دنیا) نبود، حتماً عذاب دامن‌شان را می‌گرفت و حتما (به صورت) ناگهانی، در حالی که از آن غافلند، بر آنان می‌رسید.

۵۴ – از تو زودتر آمدن عذاب را طلب می‌کنند، در حالی که بی‌تردید (هم اکنون) دوزخ بر کافران احاطه دارد.۵۰

۵۵ – روزی که عذاب از فرازشان و از زیر پایشان آن‌ها را فرا گیرد،۵۱ و (خدا) گوید: بچشید آنچه را که یکسره می‌کردید.

۵۶ – ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، بی‌گمان زمین من پهناور است، پس تنها مرا بندگی کنید (اگر امکان خداپرستی وجود نداشت، به زمین نچسبید و هجرت کنید).۵۲

۵۷ – هر کسی (طعم) مرگ را خواهید چشید، آن گاه (همگی) به سوی من بازگردانده می‌شوید.


۴۰ – تلاوت، تفاوتی ظریف با قرائت دارد. در مفهوم تلاوت، تبعیت از آنچه خوانده می‌شود و پیروی از حکم آن نهفته است و بیش از فهم و تدبّر در آن، عمل کردن و به کار بستن آن اهمیت دارد. تلاوت معمولا در مورد کتاب‌های دینی به کار برده می‌شود، نه هر نوشته و کتابی، بنابراین هر تلاوتی، قرائت هم هست ولی هر قرائتی، تلاوت محسوب نمی‌شود.

۴۱ - کلمه «اقامه» در «اقيموا الصلوه» معنای برپا داشتن (در برابر زمین انداختن) و جدی گرفتن دارد. مثل: اقامه وزن (سنجش و عدالت)، اقامه شهادت، اقامه وجه (هدف گیری در زندگی) و...

۴۲ - میان فعل «یصنعون» با افعال یعلمون و یفعلون تفاوت ظریفی وجود دارد؛ یصنعون که با صنعت و تصنع هنرمندانه توأم است، به رفتاری گفته می‌شود که برای فریب مردم با ظاهری آراسته و حق به جانب و هنرمندانه انجام می‌شود. همچون ریا کاری، تصنع و تقدس ظاهری دکان داران دین (مائده ۶۳).

۴۳ – مجادله (در باب مفاعله) به جدال لفظی دو نفر برای غلبه بر دیگری گفته می‌شود. اصل این کلمه سختی و محکمی است. به همین جهت به تابیدن طناب یا بافتن گیسوان که موجب استحکام می‌شود، همچنین به عضلات پیچیده و استخوان‌های محکم دست و پا نیز اطلاق می‌گردد. دو نفر که مجادله می‌کنند، مثل دو کشتی‌گیری که با هم درگیر می‌شوند، سعی می‌کنند طرف مقابل را همچون ریسمانی که از هم واتابیده و گسیخته می‌گردد، از استواری و استحکام خارج ساخته و در مباحثه لفظی او را از رأی و عقیده خود برگردانند و تار و پود فکری‌اش را از هم بگسلند.
در قرآن شیوه گفتگو با مخالفین در سوره‌های متعددی (از جمله: فصلت ۳۳ و ۳۴، مؤمنون ۹۶ تا ۹۸، اسراء ۵۳ و ۵۴) تبیین شده است، شاید روشن‌ترین توصیه را بتوان در آیات ۱۲۵ تا ۱۲۸ سوره نحل یافت که هدف از بحث با مخالفین را دعوت آنان به راه پروردگار همراه با حکمت و زبان مشفقانه و مجادله نیکوی مبتنی بر نقاط اشتراک و پرهیز از تعصب می‌نمایاند. به طور کلی مجادله با اهل کتاب مطلقاً ممنوع است، مگر با زیباترین شیوه، که آگاه ساختن آنان از مشترکات و تذکرات مؤدبانه مهربانانه است.

۴۴ – مسلم است که همه یهودیان و مسیحیان شناسنامه‌ای به قرآن ایمان نیاوردند، منظور کسانی است که واقعاً به تورات و انجیل پایبند بوده‌اند.

۴۵ – جحود، انکاری آگاهانه توأم با لجبازی و عناد است.

۴۶ – کسانی بر این باورند که گویا شخص محمد(ص) با اندیشه کردن در فقر و جهالت و عقب‌افتادگی شدید جامعه خود و با مطالعه وضعیت جوامع پیشرفته چنین آرمانی را بنیان نهاده است، اما در این آیه تأکید می‌کند که او نه کتابی قبلا خوانده و نه خطی نوشته بود که بتوان این سخنان را محصول چنان مطالعاتی شمرد. در آیه ۵۲ سوره شورا نیز اضافه می‌کند که: «تو اصلا نه می‌دانستی کتاب چیست و نه ایمان چگونه است! ما بودیم که روحی (استعدادی) از امر خویش را بر تو وحی کردیم و آن را نوری قرار دادیم برای هدایت بندگانمان».

۴۷ – گر چه آیات نازل شده در صفحات حافظه مخاطبین یا صفحات نازکی از پوست و امثال آن ثبت و ضبط می‌شد، اما حقیقت و روح و جان آن کلمات در صندوق سینه اهل دانش جای می‌گرفت و صفات مؤمنین را می‌ساخت.

۴۸ – کسانی همچنان اصرار دارند معجزه‌ای حسّی برای پیامبر اسلام، همچون شقّ‌القمر، سخن گفتن ریگ در کف دست، حرکت دادن درخت با ریشه‌ها و... با استناد به برخی روایات نامطمئن اثبات کنند، اما در این آیه به وضوح نشان می‌دهد، معجزه قرآن برای اثبات حقانیت نبوّت او کاملا کافی است و چه بسا چنان تلاش‌هایی از کم بها دادن به قرآن و ترجیح معجزه حسّی به معجزه عقلی ناشی می‌شود.

۴۹ – در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسی در پایان دوره مقرر داده می‌شود و در این مهلت، آزادی و اختیار و امکان جبران و اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همین بازتاب فوری نداشتن شرک و بت‌پرستی و به اصطلاح سکوت خدا در برابر اعمال‌شان را دلیل رضایت او و درستی کار خود می‌پنداشتند. قرآن بارها تصریح کرده است که اگر چنان مهلت و مکانیسمی در تعویق بازتاب اعمال نبود، بلافاصله نتیجه و عذاب هر عمل نا‌شایستی دامن شخص را می‌گرفت (از جمله: کهف ۵۸).
با چنین انتظار و بینشی بود که مشرکین معاصر پیامبران معمولا از آنان مطالبه عذاب فوری را می‌کردند و قرآن ۱۹ بار در آیات مختلف چنان شتابی را نقل کرده است (انعام ۵۷ و ۵۸، یونس ۵۰ و ۵۱، رعد ۶، نحل ۱، انبیاء ۳۷، نمل ۴۶ و ۷۲، حج ۴۷، شعراء ۲۰۴، عنکبوت ۵۳ و ۵۴، صافات ۱۷۶، ص ۱۶، شورا ۱۸، احقاف ۲۴، ذاریات ۱۴ و ۵۹).
شاید آیه ۳۰ سوره مدثر که موکلان بر دوزخ را «نوزده» فرشته شمرده (علیها تسعه عشر) بی ارتباط با این موضوع نباشد (والله اعلم).

۵۰ – در آیه ۸۱ سوره بقره آمده است که هر که بدی «کسب» کند و خطاهایش بر او «احاطه» یابد، وجودش آتشی می‌شود. پس جهنم نه از بیرون تبه‌کاران، بلکه از درون آنان زبانه می‌کشد. آیه ۴۹ سوره توبه نیز از احاطه جهنم به کافران سخن می‌گوید.

۵۱ – منظور از: «مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» ظاهرا همان آسمان و زمین است. هم عذاب بدکاران از آسمان و زمین آن‌ها را فرا می‌گیرد و هم رزق نیکوکاران (مائده ۶۶: ...لأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ...) و به تعبیر روشن‌ترِ آیه ۹۶ اعراف: اگر مردم شهرها ایمان می‌آوردند و پروا پیشه می‌کردند، مسلما درهای رحمت را از آسمان و زمین بر آنان می‌گشودیم.

۵۲ – به نظر می‌رسد نزول این آیه در سال دهم بعثت در مکه، زمینه‌سازی و ایجاد آمادگی برای هجرت سال سیزدهم به مدینه باشد.

ترجمه عبدالعلى بازرگان