سوره عنكبوت

به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۵۸ – و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند، مسلماً آن‌ها را (با دستاوردهای نیکوشان) در عالی‌ترین منازل بهشت۵۳ که نهرها(ی خرّمی‌بخش) از زیر آن جاری است جای می‌دهیم۵۴ و جاودانه در آن خواهند زیست، چه نیکوست پاداش عمل کنندگان (به ارزش‌های ایمانی).

۵۹ – همان کسانی که (در برابر سختی‌های راه ایمان) شکیبایی ورزیدند و به پروردگارشان توکل می‌کنند.۵۵

۶۰ – چه بسیار از جنبندگانی که روزی ِ خویش را حمل (نگهداری و ذخیره) نمی‌کنند۵۶ (بلکه) خداست که آن‌ها و شما را روزی می‌دهد و او شنوای داناست.۵۷

۶۱ – و اگر از آنان (مشرکین) بپرسی چه کسی آسمان‌ها (عالم ستارگان) و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام (خدمتگزار شما و سایر موجودات) کرده است، حتما خواهند گفت: خدا، پس (با چنین باور فطری) چگونه به قهقرا کشیده می‌شوند۵۸ (مسیر معکوس می‌روند)؟

۶۲ – خداست که روزی را برای هر یک از بندگانش که بخواهد (متناسب با تلاش او) فراخی می‌بخشد و یا تنگ (محدود و به اندازه) می‌گرداند، مسلماً خدا از همه چیز آگاه است (روزی دست خداست، نه ارباب قدرت و ثروت).

۶۳ – و اگر از آنان بپرسی چه کسی از آسمان بارانی (پر برکت) می‌فرستد که زمین را پس از مرگش (در زمستان یا خشکسالی) زنده می‌کند؟ حتماً خواهند گفت: خدا؛ بگو: ستایش ویژه خداست (نه معبودهای باطل شما)، ولی بیشترشان تعقل نمی‌کنند۵۹ (فکر خود را برای درک این ارتباط به کار نمی‌اندازند).

۶۴ – و این زندگی دنیا (که به آن چسبیده‌اند) جز سرگرمی و بازیچه‌ای بیش نیست و مسلماً سرای آخرت، همان زندگی (واقعی) است،۶۰ اگر می‌دانستند.

۶۵ – (همین آدم‌های ناسپاس) وقتی سوار کشتی (و گرفتار طوفان و ترس مرگ) می‌شوند، خدا را، به خالصانه‌ترین شیوه بندگی می‌خوانند.۶۱ اما همین که به ساحل نجاتشان رساند، در آن حال (نیز که جای شکر است، باز هم) شرک می‌ورزند (نجات خود را به حساب شانس یا تلاش خود و دیگران می‌گذارند).

۶۶ – (چنین شیوه‌ای) موجب می‌شود۶۲ تا نعمتی را که به آنان داده‌ایم نادیده بگیرند و تا (چند صباحی در دنیا) کامجويی کنند، اما به زودی خواهند دانست (که خود زیان برده‌اند).

۶۷ – آیا (به همین نعمت بزرگ) نمی‌نگرند که بی‌تردید این مايیم که حَرَم امنی (حریمی امنیتی برای مکه) قرار داده‌ایم، در حالی که مردم پیرامون آن‌ها همواره ربوده می‌شوند۶۳ (جان و مالشان در معرض قتل و غارت و ناامنی‌هاست)؟ آیا با وجود چنین امنیتی باز هم به باطل (شفاعت بُت‌ها) باور می‌آورند و نعمت خدا را نادیده می‌گیرند؟

۶۸ – و کیست ستمگرتر از آن که (بافته‌های شرک‌آمیز) دروغی را به خدا نسبت دهد۶۴ یا حقیقتی را که بر او عرضه شده دروغ شمارد؟ آیا در دوزخ جایگاهی برای انکارورزان نیست؟۶۵

۶۹ – و کسانی که در راه ما (با قبول مصیبت‌ها و محرومیت‌ها) می‌کوشند، مسلماً ما نیز آن‌ها را به راه‌های خود رهبری خواهیم کرد و مسلماً خدا با نیکوکاران است.۶۶


۵۳ - مترجمان قرآن، تا جایی که این قلم دیده است، کلمه «غرفه» را عیناً به همین صورت برگردانده‌اند، که در زمان ما به قسمت بلند مهمان‌خانه و مکان‌های ممتاز گفته می‌شود، و چنین تعبیر کرده‌اند که گویا غرفه‌های بهشت، مکان‌های بلندتر آن برای مهمانان ویژه است. اما غرفه از ریشه «غَرْف»، معنای اخذ کردن و برداشتن با دست می‌دهد و غرفه همان «برداشته شده» است که ما در این جا «دستاورد» ترجمه کرده‌ایم. و اتفاقا آیه ۲۴۹ سوره بقره دقیقاً همین معنا را تبیین کرده است. غرفه‌های ساخته شده بهشت (غرف مبنیه) دستاوردهای نیکوی دنیایی است که در آخرت در مقاماتی متعالی تحقق پیدا می‌کند. در قرآن، هم وصف غرفات و غُرَف به صورت جمع یا غرفا (نکره) آمده است و هم، الغرف (معرفه) که دلالت بر جایگاه ممتاز می‌کند (فرقان ۷۵).

۵۴ – در قرآن ۳۵ بار در وصف بهشت، جمله: «تجری من تحتها الانهار» تکرار شده که نمادی است از جریان داشتن دائمی حیات و سبز و خرمی بهشت. بدیهی است چنین وصفی برای ساکنین صحاری سوزان عربستان و مردمان حاشیه کویر بسیار مطبوع تر و دل‌انگیزتر بوده تا مردمان ساکن یا حاشیه نشین جنگل‌ها و سواحل دریاها. بنابراین به جای متوقف ساختن ذهن خود روی باغ‌هایی که از زیر آن نهرهای آب جاری است، باید با شناخت ظرف زمانی و مکانی و قالب فرهنگی این آیات، پیام امروزی آن را که دلالت بر سبز و خرمی زندگی بهشتیان و جریان داشتن دائمی عامل چنان خرمی می‌کند دریافت کرد.

۵۵ – این آیه که با موصول «الذین» آغاز می‌شود، عاملین را معرفی می‌کند؛ صبر در برابر مصیبت‌ها و توکل که انجام وظیفه و سپردن نتیجه آن به خداست، گرچه ممکن است به نظر ما از جمله اعمال محسوب نشود، ولی در اینجا شرط ایمان و عمل صالح یا مکمل آن شمرده شده است.

۵۶ – این سخن حکمت‌آمیز از امام علی(ع) است که: «رزق دو گونه است، رزقی که تو طلب می‌کنی، و رزقی که تو را طلب می‌کند، هر چند دنبالش نبوده باشی» (نهج البلاغه حکمت ۴۳۱). بیشتر حیوانات در جستجوی روزی خود تلاش می‌کنند و پس از یافتن، آن را برای زمستان ذخیره می‌سازند، اما رزق بسیاری از موجودات در زمین و هوا، به خصوص در اقیانوس‌ها، روزانه بوده و دائماً دهان نیازشان به سوی رزاق کریم گشوده است.
اشاره عبرت‌آموز به رزاقیت عام و دائمی پروردگار، تذکری است در سال‌های پیش از هجرت به کسانی که نگران بودند با کندن از سرزمین پدری و رها کردن کار و کسب، از فقر و گرسنگی در غربت بمیرند.

۵۷ – یادآوری صفات سمیع و علیم، دلگرمی امیدبخشی است که خدا غافل از احوالات شما پس از هجرت نیست، او شنوای دعاها و درخواست‌های به زبان آورده یا نیاورده ضمیر شماست. در دعاهای انبیاء، صفات سمیع و علیم، یا سمیع البصیر بسیار تکرار می‌شده. بدیهی است خدا نه گوشی برای شنیدن و نه چشمی برای دیدن دارد، گوش و چشم ابزار محدودی است که او برای شناخت در اختیار ما گذاشته و گرنه خود مطلقِ شناخت است.

۵۸ - «يؤفکون» از ماده «اِفـْكْ»، دلالت بر واژگونگی رفتار می‌کند. یعنی کاری کاملاً خلاف آدمیّت و اخلاق و قانون شرع و عرف. امروز می‌گويند صد و هشتاد درجه وارونه عمل کردن.

۵۹ - نمی‌گوید «عقل» و فهم ندارند، می‌گويد عقل خود را به کار نمی‌اندازند. معنای عقل «حفظ تجارب است»، از تفکر علم پدید می‌آيد و به کار بردن علم و تجربه را تعقل می‌نامند.

۶۰ – حَیَوان یعنی موجود زنده و جمع آن حَیَوانات است که از ریشه «حَیَّ» و مصدر حیات مشتق شده است. در این آیه به جای آنکه صفت زندگی (حیات) به سرای آخرت نسبت داده شود، اصلا آن را زنده نامیده است.

۶۱ - موضوع «خالص كردن دين در عبادت خدا» ۱۲ بار در قرآن تکرار شده است که اهمیت فوق‌العاده این امر را در خداپرستی نشان مى‌دهد و سوره «زمر» بیش از بقیه سوره‌ها (۴ بار در آیات: ۲، ۳، ۱۱، و ۱۴) به این امر پرداخته است. مشرکین معاصر پیامبر، برخلاف تصور بسیاری از مردم، بر حسب آیات زیادی از قرآن، کاملا به «الله» اعتقاد داشتند و او را خالق و رازق خود دانسته و به صفت عزیز و علیم نیز می‌ستودند، اما می‌پنداشتند خدا «ربّ‌الارباب» بوده و اداره امور دنیا را به فرشتگان، که دختران اویند، سپرده است.
آنها در واقع بُت‌ها را نماد فرشتگان می‌دانستند که برای دفع ضرر و جلب منفعت آن‌ها را پرستش و در آستانه‌شان قربانی می‌کردند. به این ترتیب نقش اصلی، به عنوان واسطه و شفیع به بُت‌ها سپرده می‌گشت و توده‌های مردم نیز همین واسطه‌ها را مؤثر در زندگی خود می‌شناختند و به آنان متوسل می‌شدند. شرک در حقیقت نه بی‌خدایى، که آفت خداپرستی و خشک‌کننده شجره ایمان است. به تعبیر قرآن بیشتر مشرکین ایمان نمی‌آوردند، مگر ایمانی آلوده به فرهنگ شرک‌آميز آباء و اجدادی (يوسف ۱۰۶).
اینکه چرا در قرآن تأکید شده خداوند همه گناهان را می‌بخشد به غیر از شرک (نساء ۴۸ و ۱۱۶) و هر انگیزه ناخالص و غیر توحيدی، هر چند مشارکت اندکی در عبادت داشته باشد، آن را باطل می‌کند، نکته‌ای بس اساسی است. به نظر می‌رسد انسان در پرستش خدایی که «ليس كمثله شئ» (شبیه هیچ چیز نیست) و اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیز است (حدید ۳)، به محض آن که دستگیره‌ای ذهنی و واسطه‌ای محسوس و ملموس پیدا کند، خدا را در همان می‌بيند و به او دل می‌بندد و از آنجايی که فقط در پرستش خالص خدا، صفات و اسماء نیکوی او در وجود انسان تجلی می‌کند، دل بستن به آفریده‌های او، به امید برآورده شدن حاجات، نه تنها رشد و کمالی پدید نمی‌آورد، بلکه آدمی را در حوائج مادّی متوقف می‌سازد.

۶۲ – حرف لام در «لیکفروا» و «لیتمتعوا»، به نظر می‌رسد لامِ غایت و نتیجه باشد، یعنی چنان رفتاری به ناسپاسی و کام جویی در دنیا منتهی می‌شود.

۶۳ - «خطف» ربودن و به سرعت اخذ کردن است. در قرآن آمده است که: «برق آسمان نزدیک است بینایی چشم آنان را برباید» (بقره ۲۰ - يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ). همچنین از زبان محافظه‌کاران مردد در پذیرش ایمان گفته است: «اگر همراه تو پیرو هدایت قرآن شویم، از شهر خویش ربوده می‌شویم – مشرکین ما را دستگیر می‌کنند و می‌کشند» (قصص ۵۷ - وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا).

۶۴ - «افتری» از ریشه «فَرَیَ»، سخنانی من درآوردی و بی‌پایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصه‌ای بافته شده و ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است که در کتاب‌های پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ...» (یوسف ۱۱۱).

۶۵ – اگر گفته می‌شد: «آیا جایگاه انکارورزان در دوزخ نیست»، ظاهرا تفاوتی نمی‌کرد، باید دید چه حکمتی در این جمله است که: «آیا در دوزخ جایگاهی...؟»

۶۶ – در قرآن همراهی (معیّت) خدا با سه گروه مورد تأکید قرار گرفته است؛ بیش از همه متقین (۴ بار)، پس از آن صابرین (۳ بار) و بالاخره محسنین (۲ بار).

ترجمه عبدالعلى بازرگان