سوره روم

به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۴۶ – و از نشانه‌های اوست که بادها را بشارت دهنده (بر نزول باران) می‌فرستد تا از رحمت خویش بر شما بچشاند و کشتی‌ها به فرمانش روان گردند و (با استفاده از امکان حمل و نقل دریایی، به نیروی باد) از فضل او بجويید۶۱ و باشد تا شکر نعمت گزارید.

۴۷ – و پیش از تو (نیز) رسولانی به سوی قومشان فرستادیم که نشانه‌های روشنی برایشان آوردند (و چون این نشانه‌ها را انکار کردند، در بازتاب کردارشان) از کسانی که مرتکب جُرم شده بودند۶۲ انتقام گرفتیم۶۳ و یاری کردن مؤمنین (در برابر زورگویی کافران) حقی است بر عهده ما.

۴۸ – خداست آن که بادها را می‌فرستد تا ابرها را برانگیزد و آن گونه که خواهد (طبق نظاماتی) آن را در آسمان می‌گستراند و به صورت توده‌هایی (انبوه و متراکم) در می‌آورد آنگاه ریزه باران را می‌بینی که از درون آن بیرون می‌آید و چون آن را به هر که از بندگانش که خواهد (طبق نظاماتی) فرو بارد، آن گاه شادمان می‌شوند.۶۴

۴۹ – هر چند پیش از آنکه بر آنها ببارد (از شدت خشکسالی) بسیار نومید بودند.

۵۰ – پس به آثار رحمت خدا (در طبیعت) بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش (در زمستان و خشکی) زنده می‌کند، بی‌تردید این (خدای حیات‌بخش) همان زنده کننده مردگان است۶۵ و او بر هر کاری توانا (نظام دهنده) است.۶۶

۵۱ – و اگر (در تابستان و شرایط خاص) بادی (گرم) بفرستیم که کشتزار خویش را (در اثر آن پژمرده و) زرد ببینند، مسلماً پس از آن ناسپاسی می‌کنند (با این استثناء نعمات قبلی را نادیده می‌گیرند).

۵۲ – پس (با چنان ناسپاسی‌هایی) تو نه می‌توانی پیام خود را به مردگان (از نظر روحی) بشنوانی، و نه به کـَران، آنگاه که با پشت کردن (به پیامت) از آن روی می‌گردانند.۶۷

۵۳ – و (نیز) راهبر کوردلان از گمراهی‌شان نتوانی بود، تو جز کسانی را که به آیات ما ایمان آورده و واقعاً تسلیم (به حقیقت) باشند نمی‌توانی شنوا(ی سخن حق) کنی.۶۸

۵۴ – خداست (نه معبودان دیگر) که شما را از ناتوانی (در هنگام تولد) آفرید، سپس بعد از ناتوانی، نیرومندی (در دوران جوانی) بخشید، سپس (با گذشت سالیان) ناتوانی و پیری پدید آورد، آنچه خواهد (طبق نظاماتی) می‌آفریند و او بسیار دانای توانا (در اندازه و نظم بخشیدن) است.

۵۵ – روزی که ساعت (لحظه قیامت) برپا شود، مجرمان (با اطمینان کامل) سوگند یاد خواهند کرد که جز ساعتی (در گور) درنگ نکرده‌اند! (آنها در دنیا نیز) همین گونه واژگونه می‌پنداشتند.۶۹

۵۶ – و (اما) کسانی که برخوردار از علم و ایمانند، (به منکران) گویند: شما در کتاب خدا (مقدّرات ثبت و ضبط شده او، از زمان مرگتان) تا روز قیامت درنگ داشته‌اید، اینک روز رستاخیز است ولی شما (گذشت زمان، یا واقعیت رستاخیز) را نمی‌دانستید.

۵۷ – در آن روز عذرخواهی ستمگران سودی به حالشان ندارد و نه فرصت جلب رضایت (خدا یا خلق) به آنان داده می‌شود.۷۰

۵۸ – ما در این قرآن برای (هدایت) مردم از هر گونه مَثلی سخن گفته‌ایم۷۱ (با این حال) اگر بر آنان (هر) آیه‌ای عرضه کنی، مسلماً منکران خواهند گفت: شما باطل‌گرایانی بیش نیستید.

۵۹ – این چنین خدا بر دل کسانی که نمی‌دانند (انگیزه‌ای برای شناخت حقیقت ندارند) مُهر می‌زند۷۲ (استعداد حق‌جویی‌شان تباه می‌شود).

۶۰ – پس (در برابر انکار آنها) شکیبا باش. مسلماً وعده خدا حق است (تحقق یافتنی است) و مباد (گفتار و کردار) کسانی که (به آخرت) یقین ندارند تو را سبک سازد (از سنگینی و ثبات وقار خارج کند).۷۳


۶۱ – اصطلاح «ابتغاء فضل الله» (در جستجوی فضل خدا) جمعاً ۱۴ بار در قرآن تکرار شده است که نگاه جامع به آنها دیده ما را نسبت به مفهوم این اصطلاح بازتر می‌کند.
در این آیه و ۴ مورد دیگر (نحل ۱۴، اسراء ۶۶، فاطر ۱۲، و جاثیه ۱۲) کشتی را وسیله‌ای برای جستجوی فضل خدا نامیده است، کشتی در آن دوران عمدتاً برای حمل و نقل کالاهای تجاری مورد استفاده قرار می‌گرفت، هر چند امروز نفت و کالاهای صنعتی از نظر آماری رقم اصلی را در این حمل و نقل دارند، سفرهای سیاحتی، ماهیگیری و اکتشافات علمی نیز از اقلام قابل توجه‌اند. علاوه بر دریا، خشکی نیز میدانی برای جولان آدمی در جستجوی فضل خداست، به طور کلی قرآن شب را هنگام استراحت یا ذکر خدا، و روز را هنگام جستجوی فضل خدا، در تمام زمینه‌های اقتصادی، علمی، هنری، و... شمرده است (اسراء ۱۲، قصص ۷۳، و روم ۲۳). موارد دیگر عبارتند از: تجارت در ایام حج (بقره ۱۹۸)، سیر و سفر (مزمل ۲۰)، پراکنده شدن در زمین پس از نماز جمعه (جمعه ۱۰)، در سه مورد نیز که «ابتغاء فضل الله» همراه با «رضوان» خدا آمده است، ظاهراً چنین جستجویی از فضل خدا جنبه معنوی دارد (مائده ۲، فتح ۲۹، حشر ۸).

۶۲ - معنای جرم، بریدگی و انقطاع است و لاجَرَم معنای لاینقطع و پیوسته می‌دهد. مجرمین، بریدگان از خدا و خلق و شریعت هستند.

۶۳ - مشتقات کلمه انتقام ۱۷ بار در قرآن تکرار شده که در ۱۳ مورد، صفت «منتقم» یا «ذوانتقام» به خدا نسبت داده شده است. منتقم از نام‌های نیکوی الهی است، در حالی که انتقام گرفتن در اخلاق دینی مذمت شده است. علاوه بر آن، خداوندی که منزه از تأثیرپذیری از مخلوقات است، چگونه ممکن است دچار خشم و غضب یا انتقام، که تماماً احساساتی انسانی‌اند، شود؟ اما کلمه انتقام از ریشه «نَـقـَمَ» به معنی نفی و انکار شئ می‌باشد، خواه با زبان و خواه با عقوبت. همان‌طور که بدن ما در تزریق خون یا پیوند اعضاء تا هماهنگی لازم حاصل نشود، عضو جدید را پس می‌زند، نظامات جهان و آخرت نیز به گونه‌ای است که انسان‌های نا‌هماهنگ با نظامات الهی را دفع و طرد می‌کند. این است معنای انتقام الهی.

۶۴ – آیه ۴۳ سوره نور نیز گویای همین مطلب است (آیا نمی‌بینی که خداوند ابرها را قطار‌وار با تأنی می‌راند؛ سپس مابین آنها پیوستگی و اتصال برقرار می‌سازد، پس از آن به روی هم انبوهشان می‌سازد؛ در این هنگام دانه‌های اولیه باران را می‌بینی که از لابلای آن خارج می‌شود. و از آسمان از کوه‌هایی که یخ (تگرگ) در آن است...).

۶۵ - مشابه همین مضمون (رستاخیز به مثابه پدیده‌ای مادی نه روحی) را می‌توانید در این سوره‌ها و آیات بیابید: ق ۱۱، زخرف ۱۱، و اعراف ۲۵.

۶۶ – قدیر از ریشه «قدر» (اندازه) به نظامی که خدا در جهان ساخته و روابط منظمی که پدیده‌ها با یکدیگر دارند دلالت می‌کند.

۶۷ – ایمان از مقوله اطلاعات علمی نیست که با حضور در کلاس و شنیدن سخن استاد، هر چند با اکراه و اجبار، بالاخره در ذهن جای گیرد. ایمان امری قلبی است، وقتی دل کسی مرده باشد و گوشش شنوای مطالب ایمانی نباشد، از پیامبر نیز برای رسوخ دادن ایمان در دلِ منکران کاری ساخته نیست.

۶۸ – شرط هدایت، گشودن پنجره دل در برابر خورشید ایمان و «تسلیم شدن» و تن سپردن به نور و گرمای آن است.

۶۹ - يؤفكون از ماده اِفـْكْ، دلالت بر واژگونگی رفتار مى‌كند. یعنی انجام دادن کاری کاملاً خلاف آدمیّت و اخلاق و قانون شرع و عرف. امروز می‌گويند صد و هشتاد درجه وارونه عمل کردن.

۷۰ - «مستعتبون» از ریشه «عُبْتیٰ» (رضایت)، رضایت طلبیدن از خدا یا کسی است که به او ظلم شده است. در دنیا چنین امری ممکن و ممدوح است، اما آخرت دارِ جزاست نه دارِ عمل.

۷۱ - «مَثَلْ»، تفهیم مطلب از طریق ارائه دلیل و حجت یا نمونه و شبیه است تا عبرتی در این تطبیق حاصل گردد. مثال‌ها عاقبت و سرانجام کارها را تشریح و تبیین می‌كنند.
مجسمه را در زبان عربی «تمثال» می‌گویند که قالب و مُدلی از انسان، حیوانات یا اشیاء دیگر است. گاهی اخلاق و رفتار یا شیوه زندگی کسی الگویی «مثال» زدنی برای دیگران می‌شود. کما آنکه عیسی بن مریم مجسمه مِهر و محبّت و مثالی برای بنی‌اسرائیل بود (زخرف ۵۷ و ۵۹)، فرعون نیز نظام حکومتی خود را الگویی نمونه و مثال زدنی می‌دانست (طه ۶۳). مثال زدن‌های قرآن، تفهیم مطلب از طریق ارائه مدل مشابه است.

۷۲ - اصطلاح «طبع قلب» از اصطلاحات متداول قرآن است که ۱۱ بار در این کتاب تکرار شده است. معنای طبع، ثابت و دائمی شدن است. مطبوعات نوشته شده‌هاى کلیشه خورده و ثابت هستند (برخلاف گفتارها). اخلاقیات و سجایای آدمی را «طبع» او می‌گويند. طبیعت نیز آفریده‌های قطعی خدا هستند. قلب آدمی مرکز فعل و انفعالات و تجزیه تحلیل اطلاعات وارده و قبول یا رد آنها می‌باشد. اگر این عضو فعال قابلیت دریافت اندیشه‌هاى دیگر و فرآیند آزاد‌گرانه بر آن را از دست بدهد، حالت طبع پیدا می‌كند. یعنی مثل روزنامه‌ها كلیشه‌اى و مُهر خورده (طبع) می‌شود. این همان دگماتیسم و تعصب کور است.

۷۳ – ۱۹ بار در قرآن فرمان «صبر» به پیامبر در برابر سختی‌های رسالت و گفتار و کردار پیامبر تکرار شده است. در این آیه به دنبال فرمان صبر، سبک نشدن در برابر آنهایی که باوری یقینی به آخرت ندارند و به دنیا و بهره‌مندی‌ها و رقابت‌های آن دلخوشند توصیه شده است. گویی گفتار و کردار توهین‌آمیز و تهاجمی آنها طوفانی به پا می‌کند که پیامبر و پیروان او باید با استواری و ثبات قدم مقاومت نمایند. به تعبیر ملای رومی:
باد خشم و باد شهوت، باد آز
برد او را که نبود اهل نماز

ترجمه عبدالعلى بازرگان