سوره احزاب

به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۲۸ – ای پیامبر، به همسرانت بگو: اگر واقعاً زندگی دنیا و زینت‌های آن را می‌خواهید۲۵ (دلباخته ظواهر مادّی آن هستید)، بیایید شما را بهره‌مند کنم و به خوبی و خوشی (از این زندگی ساده و فقیرانه) رهاتان سازم.۲۶

۲۹ – و اگر واقعاً خواهان خدا و فرستاده‌اش و سرای آخرت هستید، پس (مطمئن باشید) خدا برای نیکوکاران شما پاداشی بس بزرگ آماده کرده است.

۳۰ – ای همسران پیامبر، هر که از شما مرتکب زشت‌کاری آشکاری گردد۲۷ (به دلیل انتظار بیشتری که از شما به خاطر شناخت‌تان از خدا و پیامبرش وجود دارد) عذاب او مضاعف خواهد بود۲۸ و این کار بر خدا آسان است.

۳۱ – و (متقابلاً نیز) هر که از شما برای خدا و رسولش فروتنی کند (از تکبّر به تواضع گراید) و عمل شایسته‌ای انجام دهد، پاداش او را دو بار خواهیم داد۲۹ و (در بهشت) برای او رزقی كریمانه۳۰ فراهم کرده‌ایم.

۳۲ – ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان (عادی جامعه) نیستید. باشد که پروای خدا داشته باشید۳۱ (تا الگوی نیکویی برای بانوان دیگر شوید)، پس به صدای خود (حالت) ناز و نرمش ندهید تا کسی که بیماردل است (در شما) طمع کند، و به گونه‌ای متعارف (به طور طبیعی) سخن بگویید.

۳۳ - و در خانه‌های خویش آرام و قرار بگیرید۳۲ (بی‌قرار جاذبه‌های بیرون از خانه نباشید) و همچون خودنمایی‌های (دوران) جاهلیت پیشین جلوه‌گری نکنید،۳۳ و نماز را بپا دارید (رویکرد به خدا را جدی بگیرید) و زکات بدهید۳۴ (تزکیه نفس و خودسازی کنید) و از خدا و رسولش فرمان برید. (تمامی این توصیه‌ها و تذکرات) جز برای این نیست که خدا می‌خواهد پلیدی را از شما خانواده پیامبر بزداید و شما را (از هر عیب و نقصی) پاک سازد.۳۵

۳۴ – و (با توفیق در تزکیه نفس و آمادگی روحی) از آنچه در خانه‌های شما از آیات خدا و حکمت (اخلاق و رفتار پسندیده)۳۶ تلاوت می‌شود به خاطر سپارید، مسلماً خدا بسیار جزءنگر۳۷ و خِبره (از همه حرکات و سکنات شما) است.

۳۵ – مسلماً خدا برای مردان و زنان تسلیم شده (به حق)، با ایمان، فرمانبردارِ (خدا)، راست (گفتار و کردار)، شکیبا، فروتن، صدقه دهنده (انفاق کننده)، روزه‌دار، پاکدامن و یاد کننده فراوان خدا، آمرزش و اجر عظیمی فراهم کرده است.۳۸

۳۶ – و هیچ مرد و زن مؤمنی را نسزد که چون خدا و رسولش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد.۳۹ و هر که خدا و رسولش را نافرمانی کند، به گمراهی آشکاری رها شده است.

۳۷ – و (به یاد آور) زمانی را که خدا به آن که بر او نعمت (اسلام آوردن) بخشیده بود، و تو (نیز) بر او (نعمت آزادی از بردگی و فرزندخواندگی) بخشیده بودی،۴۰ (به اندرز) می‌گفتی۴۱ همسرت را نگهدار و از خدا پروا داشته باش و در دلت چیزی را پنهان می‌داشتی که خدا آن را آشکارکننده آن بود (ابراز آمادگی، در صورت جدایی آنها برای ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده خود) و نگران (سرزنش‌های) مردم بودی، حال آنکه خدا سزاوارتر است که از او نگران باشی.۴۲ پس هنگامی که «زید» از او کام دل گرفت و طلاقش داد، او را به نکاح تو درآوردیم تا برای مؤمنان در ازدواج با همسر پسر خواندگان‌شان، در صورتی که کام دل از آنها گرفته باشند (و طلاقشان داده باشند)، تنگنایی نباشد و فرمان خدا مسلماً شدنی است.

۳۸ - بر پیامبر هیچ تنگنایی۴۳ در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست، (این) سنّت خدایی است که در مورد پیشینیان (از پیامبران) نیز جاری بوده است و فرمان خدا روی اندازه و قاعده است (حکمت اجتماعی دارد).

۳۹ – (همان) کسانی که رسالت‌های خدایی را (به مردم) می‌رسانند و (فقط) از او بیم دارند و از هیچکس جز خدا نمی‌هراسند۴۴ و خدا در حساب‌گری کافی است.


۲۵ – جمله «إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» بدون فعل «كُنْتُنَّ» هم کامل است، این فعل، استمرار و «تکوین» یافتن و شکل گرفتن شخصیت را در دنیاطلبی نشان می‌دهد. اگر این فعل نیامده بود، بر بیان اتفاقی و موقت آن ممکن بود دلالت کند، گویی می‌پرسد: اگر «واقعاً» و با تمام وجود چنین تمنایی دارید...

۲۶ – فعل «أُسَرِّحْكُنَّ» از ریشه «سَرَحَ»، رها کردنی با آزادی و اختیار است. این واژه که ۷ بار در قرآن تکرار شده (۴ مورد آن در همین سوره)، به غیر از یک مورد، تماماً درباره طلاق است که باید با هدیه و احسان و رهایی بدون دخالت همراه باشد.

۲۷ – فاحشه و فحشاء از ریشه «فَحَشَ» به قول یا فعلی گفته می‌شود که قباحت و زشتی ظاهری یا باطنی آن بسیار باشد، هر چند تلقی عمومی مردم از این واژه عمدتاً فساد در غرائز جنسی و زناکاری است، اما در زبان عربی دروغ و بدزبانی را نیز فُحش و فحشاء می‌نامند. گرانی نیز وقتی از حد بگذرد، می‌گویند قیمت‌ها به طور «فاحشی» بالا رفته است!

۲۸ – مضاعف را معمولا دو برابر ترجمه می‌کنند، ولی می‌تواند به مراتب بیش از دو برابر باشد.

۲۹ – معنای «مَرَّتَيْن» نه دو برابر، بلکه دو بار است، و هر بار به دلیلی متفاوت. بار نخست به خاطر عمل خود و دومین بار به خاطر تأثیری که بر دیگران گذاشته است به نسبت دامنه تأثیر و عمق آن.

۳۰ - منظور از رزق کریم، نه فقط خوردنی‌ها، بلکه برآورده شدن همه نیازهای جسمی و روحی انسان به صورتی احترام‌آمیز و بزرگوارانه است. واژه کریم (و کریماً) جمعاً ۲۷ بار در قرآن آمده است که ۶ مورد آن در وصف رزق ربوبی در بهشت است (انفال ۴ و ۷۴، حج ۵۰، نور ۲۶، سبا ۴، احزاب ۳۱).

۳۱ – مشابه جمله «إِنِ اتَّقَيْتُنَّ» در این آیه، در سوره مریم آیه ۱۸ (قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا) نیز آمده است. مفسرین و مترجمان (تا جايی که این قلم دیده است) حرف اِنْ را در هر دو آیه شرطیه گرفته و گفته‌اند: اگر تقوا داشته باشید. در حالی که اگر تقوا داشتند، چنین تذکری معنا پیدا نمی‌کرد. به نظر می‌رسد حرف اِنْ در هر دو آیه جنبه تحکم و توصیه داشته باشد؛ یعنی شما باید، یا شایسته است تقوا داشته و خود را کنترل کنید (والله اعلم).

۳۲ - «قَرْنَ» فعل امر از قرار و ثبات، توصیه‌ای است به رضایت و احساس آرامش از خانه ماندن و پرداختن به تربیت اولاد و تمشیت امور خانواده.

۳۳ - «تَبَرُّجَ» از بُرج به معنای ظهور است. ستاره و ساختمان‌های بلند را نیز به دلیل آشکار و نمایان بودن‌شان برج می‌نامند. اما تبرّج در باب تفعّل، خودنمایی و تمایل به نمایش و عرضه زینت‌های خود است.

۳۴ - توصیه زکات به زنان، در حالی که در آن زمان اغلب دارایی و درآمدی نداشتند، نشان می‌دهد اولا هر کس به میزانی که دارد می‌تواند انفاق کند، ثانیاً در معنای زکات، که تزکیه نفس و رشد و نمو سالم آن است، خود‌سازی بیشتر مطرح می‌باشد.

۳۵ – اگر ذهن و ضمیر خود را از آنچه تاکنون خوانده یا شنیده‌ایم و از روایات و احادیثی که در طول قرن‌ها نقل شده تخلیه کرده و بدون توجیه و تحریف، تسلیم معنای آشکار و ساده این آیه گردیم، درمی‌یابیم که تذکرات انتهایی آن متوجه همه همسران و اهل بیت پیامبر (نه بخشی از آنان) است.
سیاق این مجموعه آیات (از آیه ۲۸ تا ۳۶) و تذکرات تربیتی آن در موارد: پرهیز از دنیاطلبی و دلبستگی به زینت‌های آن، پرهیز از فحشاء و تهدید به تنبیه شدید، توصیه به فروتنی در برابر خدا و رسول، به صدای خود حالت ناز و نرمش ندادن، خودنمایی نکردن و... و تأکید انتهایی آن بر اینکه این تذکرات فقط برای زدوده شدن پلیدی و پاک شدن شما اهل بیت پیامبر است، تماماً نشان می‌دهد که روی سخن به تمامی آنهاست. کسانی که اهل بیت پیامبر را منحصر در محدوده‌ای از برگزیدگان آنان (دختر، داماد، و سه نوه پیامبر علیهم سلام الله جمیعاً) می‌کنند، ناخواسته چنان انتقاداتی را متوجه و منحصر به این پاکان پروا‌پیشه می‌سازند.

۳۶ - منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهن‌گرایى نیست، حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی (نه نظری) دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خدا‌پسندانه می‌کند. ممکن است کسی علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقى‌اش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنایی متفکران اولیه مسلمان، همچون ابن‌سیناها با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.

۳۷ – معنای واژه «لطیف» در قرآن با آنچه امروز می‌فهمیم تفاوت بسیار دارد. در کلمه لطف نوعی ظرافت، دقت، رفاقت و مدارا، در اشیاء و امور یا گفتار و کردار وجود دارد. مثل پارچه نازک و لطیف، یا رعایت دقت و ظرافت در جزئیات رفتار. در قرآن آمده است که اصحاب کهف به کسی که او را برای خرید به شهر می‌فرستادند، از ترس آنکه مبادا شناخته و دستگیر شوند، توصیه مؤکد کردند با «لطافت» عمل کند، یعنی با احتیاط کامل و با مراقبت و هوشیاری در میان مردم ظاهر شود.
اینکه در انتهای آیه تأکید شده خدا لطیف و خبیر است، دلالت دارد بر اینکه خدا بر جزئیات نا‌دیدنی اعمال بندگان مراقب و بیناست و از پنهانی‌ترین مراتب آن باخبر است. از توصیه‌های حضرت علی در عهدنامه حکومتی خود به مالک اشتر، توصیه به فرماندهان ارتش در رعایت محبت و لطف به سربازان است؛ محبت در تعهدات عمومی و لطف در توجهات ویژه و مشکلات فردی آنان.

۳۸ – این آیه ۱۰ زمینه (عدد تمام) رشد و کمال یکسان برای مرد و زن را ذکر کرده است، کسانی غلبه ضمیر مذکر در قرآن را نوعی مرد‌گرایی و تبعیض جنسی تلقی کرده‌اند، اما این امر ناشی از زبان عربی است. طبق «قاعده تغلیب» در زبان عربی یک جمعیت از زنان را، حتی اگر یک مرد در میان آن باشد، مذکر خطاب می‌کنند. برای رفع چنین سوء تفاهماتی است که در برخی از آیات، از جمله آیه مورد نظر، هر دو جنس را مطرح کرده است.

۳۹ – منظور نفی اختیار و حق انتخاب کلی نیست، استثناً به موردی اشاره می‌کند که فرمان خدا و رسول برای نوعی سنت‌شکنی یا مصلحتی عام صادر شده باشد. سوء استفاده از این آیه در تعمیم سلب اختیار از مردم به رهبران سیاسی، به ادعای برخورداری از ولایت خدا و رسول، نوعی تحریف کلام و کج فهمی است.

۴۰ - «زید» پسر حارثه غلام خدیجه بود که به همسرش محمد(ص) بخشید و پیامبر او را به فرزندی گرفت و آنچنان مهر و محبتی به او کرد که زید حاضر نشد هنگامی که پدرش برای آزادی او به مکه آمده بود، نزد او بازگردد. زید از اولین کسانی بود که به اسلام گرایش یافت و بعدها به مدینه مهاجرت کرد. در مدینه پیامبر دختر عم خود زینب را به او پیشنهاد کرد و به عقدش درآورد. او در سال هشتم هجری در جنگ موته با سپاه روم در نقش فرماندهی لشکر شهید شد و تنها صحابه پیامبر است که نامش در قرآن آمده است. پیامبر بعدها در جنگ دیگری با رومیان، «اسامه» فرزند ۱۹ ساله او را به فرماندهی سپاهی گماشت که در میان آنان مهاجرین و انصار نامداری حضور داشتند.

۴۱ - «تقول» فعل مضارع است و دلالت بر توصیه‌ای مکرر می‌کند، گویا اختلاف طبقاتی و نژادی طرفین، زینب را که وابسته به طبقه شریف قریش بود، دچار خود برتر‌بینی کرده بود و زیدِ عزّت یافته از ایمان که تحمل این تمایزات را نداشت مصراً قصد طلاق می‌کرد.

۴۲ – برخی مستشرقین مغرض یهودی یا مسیحی، با تحریف این ماجرای ساده کوشیده‌اند به گونه‌ای القاء کنند که گویی محمد(ص) به خاطر دلباختگی به زینب! پسر خوانده خود را مجبور ساخته بود او را طلاق دهد تا خود تصاحب نماید! غافل از آنکه محمد(ص) دختر عم خود را از کودکی می‌شناخت و اگر دلباخته او بود، به پسر خوانده‌اش پیشنهاد نمی‌کرد تا پس از کام‌گیری زید و ماجراهای تلخ، او را به عقد خود درآورد!
اما نگرانی پیامبر از ازدواج با خویشاوندی که در تجربه ازدواجی ناموفق به رغم بی‌میلی‌اش و به توصیه او به شکست روحی رسیده بود، از قضاوت مردم در فرهنگی بود که ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده را، همچون ازدواج با عروس مطلقه خود، تلقی می‌کردند. حال آنکه بهاء دادن به نظر مردم در جایی که پایه‌ای منطقی ندارد، نادرست است.

۴۳ - «حرج» به محدودیت و تنگنایی گفته می‌شود که شخص را به زحمت و دردسر بیندازد و نوعی سخت‌گیری و تکلیف شاق به شمار رود.

۴۴ – خشیّت را ترس ترجمه می‌کنند. ترس زمینه‌ها و علل متفاوتی دارد که برحسب موضوع و مورد، در قرآن با واژه‌های خوف، خشیّت، وجلت، رهبت، شفقت، هول، فزع، رعب، و... بیان شده است. خشیّت نه ترس معمولی، بلکه نوعی دل نگرانی و اضطراب است که آرامش را زایل می‌کند.

ترجمه عبدالعلى بازرگان