سوره احزاب
به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۴۰ – محمد پدر هیچ یک از مردان شما (از جمله زید) نیست،۴۵ بلکه فرستاده
خدا و خاتم پیامبران (مُهرِ پایانِ سلسله نبوّت) است۴۶ و خدا به همه چیز
داناست.
۴۱ – ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار.۴۷
۴۲ – و صبح و شام او را تسبیح کنید.۴۸
۴۳ – اوست آن که (با مغفرت و رحمتش) بر شما توجه و عنایت دارد - و فرشتگانش نیز (با
نقش واسطه رحمت بودن) - تا شما را از تاریکیها(ی جهل و شرک و کفر و...) به سوی
روشنایی (ایمان توحیدی) برون آورد و (خدا) نسبت به مؤمنین رحمت ویژه دارد.۴۹
۴۴ – خوش آمد آنان۵۰ در روزی که او (خدا) را ملاقات میکنند،۵۱
سلام است۵۲ و (خدا) برای آنها پاداشی کریمانه آماده کرده است.
۴۵ – ای پیامبر، محققاً ما تو را فرستادهایم تا نمونه۵۳ (الگوی عملی
قابل مشاهده)، بشارت دهنده (به درستکاران) و هشدار دهنده (به منحرفان) باشی.
۴۶ – و نیز دعوت کننده به سوی خدا، به اذن او۵۴ و چراغی روشن.۵۵
۴۷ – و مؤمنین را بشارت ده که از جانب خدا برای آنان فضلی (افزون نعماتی) بسیار
بزرگ است.
۴۸ – و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را رها ساز (ندیده بگیر) و به خدا
توکل کن که خدا در سپردن امور به او کافی است.
۴۹ – ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر گاه با زنان مؤمن ازدواج کردید، سپس پیش از
آمیزش با آنان از هم جدا شدید، هیچ تعهدی برای شما به گردن آنان برای نگهداری عِدّه
(سه ماه مهلت تا ازدواج بعدی) نیست که بخواهید حسابش را نگه دارید، در این صورت (با
هدیهای مناسب) آنها را بهرهمند کنید و به نیکویی رهاشان سازید.
۵۰ – ای پیامبر، محققاً ما همسرانت را که مهرشان را پرداختهای بر تو حلال کردیم و
نیز آن چه ملک یمین توست که از راه غنائم جنگی که خدا در اختیارت قرار داده،۵۶
و نیز (از خویشاوندانت) دختر عموها، دختر عمهها، دختر داییها و دختر خالههایت که
با تو هجرت کردهاند.۵۷ و (همچنین) هر زن مؤمنی که داوطلبانه (بدون
درخواست مهریه) خود را به پیامبر ببخشد، چنانچه پیامبر بخواهد با او ازدواج کند،
(چنین ازدواج بدون مهریه) ویژه توست نه سایر مؤمنان. ما بر (ضرورت و حکمت) آنچه
درباره همسران و کنیزانشان مقرر داشتهایم (به خوبی) آگاهیم؛ (این تفاوت برای این
است) تا (در ازدواجهای ضروری برای پیشبرد اهداف رسالت) بر تو تنگنایی نباشد و خدا
آمرزنده مهربان است.۵۸
۵۱ – (ای پیامبر) به تأخیر میاندازی (نوبت) هر یک از آنها را که بخواهی و نزد خود
جای میدهی هر کدام را که تمایل داشته باشی، و از آن که فاصله گرفتهای، اگر
بازپذیری گناهی بر تو نیست، این کار در چشم روشنی (خوشحالی) آنان و اندوه
نخوردنشان از (مشاهده و) بذل توجهی که به همگیشان میکنی مؤثرتر است و خدا
میداند آنچه را که در دلهای شماست و خدا دانایی شکیباست.۵۹
۵۲ – پس از این هیچ زنی بر تو حلال نیست و نه میتوانی همسرانی را جایگزین آنان
کنی، حتی اگر زیبایی آنان تو را به شگفت آورده باشد، مگر آن که مملوک تو (از اسیران
جنگی باشند)۶۰ و خدا بر همه چیز مراقب است.
۴۵ – این آیه که پایان بخش ماجرای مربوط
به زید و زینب است، تأکید میکند که محمد(ص) پدر واقعی هیچ یک از مردان
شما نیست تا ازدواج او با یکی از زنان مطلقه شما اشکال داشته باشد، نیمه دوم آیه که
از «ولکن» آغاز میشود، به جای آنکه بر یکسان بودن وضعیت ایشان با دیگران اشاره
کند، موضوع رسالت و نبوت او را مطرح میسازد تا نشان دهد این ازدواج نه رویدادی
احساسی و عاشقانه، بلکه الزامی در ارتباط با رسالت و نبوت او در شکستن سنتهای غلط
جاهلی بوده است.
۴۶ – این سؤال همواره برای کسانی مطرح میشود که چگونه توقف سلسله نبوت با جریان
دایمی رشد و کمال بشر قابل توجیه است و چرا محمد(ص) باید ختم کننده
سلسله پیامبران بوده باشد؟ تحصیلات متعارف و کلاسیک در دانشگاهها و حوزههای علمیه
شاید مثال مناسبی باشد؛ کسی را که دکترا میگیرد «فارغ التحصیل» مینامند، مرحله
تحصیل مقدمات علمی در اینجا به پایان میرسد، اما تحقیقات علمی از این به بعد است
که آغاز میگردد. اصطلاح «درس خارج» در حوزههای دینی نیز بیانگر همین مرحله است.
بشریت در عصر نزول قرآن به سن بلوغ و آغاز عقلانیت خود رسیده است، اینک با اتکاء به
آموزشهای اولیه و استفاده از کتاب راهنمای عمل (قرآن) میتواند به مدد عقل پیش
رود.
۴۷ – ذکر، مقابل نسیان، به خاطر سپردن چیزی در ذهن و فراموش نکردن آن است و ذکر
بسیار، دلالت بر ضرورت تداوم این یاد به خاطر اهمیت موضوع است. ذکر بسیار جمعاً ۱۰
مرتبه در قرآن تکرار شده که سه مورد آن در همین سوره است (آیات ۲۱، ۳۵ و ۴۱).
تردیدی نیست که بنده باید همواره به یاد آفریدگار خویش باشد تا فریب شیطان و نفس
اماره را نخورد و به دنیای فانی دل مبندد، اما در موارد خاصی «ذکر بسیار» ضرورت
بیشتری دارد، مثل: هنگامه جنگ (انفال ۴۵)، اشتغال به شعر و شاعری (شعراء ۲۲۷)،
تجارت و کار و کسب (جمعه ۱۰)، پند گیری از پیامبر (احزاب ۲۱ و ۴۱)، مبارزه با
فرعونهای روزگار (طه ۳۳)، آماده شدن برای ایفای مأموریت (آلعمران ۴۱).
۴۸ – چه ارتباطی میان ذکر و تسبیح موجود است؟ به نظر میرسد ذکر جنبه ذهنی دارد، در
حالی که تسبیح به زبان جاری میشود و در عمل اصلاحی نمود پیدا میکند. علاوه بر
سوره احزاب، در دو سوره دیگر «ذکر بسیار» با تسبیح همراه شده است؛ یکی آیه ۴۱ سوره
آلعمران خطاب به زکریا، و دیگری آیات ۳۳ و ۳۴ سوره طه (كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا) خطاب به موسی و هارون. در جامعهای که یاد و نام فرعون همه
جا جاری و ساری بوده، ذکر بسیار خدا، جایگزینی این نام، تسبیح بسیار، تلاش برای
اصلاح مفاسد و آثار استبداد و نابسامانیهای حاصل از آن است.
۴۹ – واژه «صلّی» که از نظر معنایی مقابل «تولّی» (پشت کردن و رو گرداندن) است،
نمایانگر روی آوردن توأم با توجه محبتآمیز است. صلوات خدا و فرشتگانش، همان ارسال
رسولان و نزول کتابهای هدایت است. این همان رحمت ویژهای است که با صفت رحیم مختص
مؤمنین میباشد.
۵۰ – تحیّت را، چون در زبان فارسی معادل مناسبی نیست، بعضاً درود ترجمه میکنند،
اما درود لفظی خشک و خالی است در حالی که تحیّت از ریشه حیّ (زندگی)، دعای زنده
ماندن (جسمی و روحی) و بقای عمر با عزّت برای دیگران است. این دعا سه بار در قرآن
آمده و هر سه بار همراه سلامت خواستن برای اهل بهشت است (یونس ۱۰، ابراهیم ۲۳، و
احزاب ۴۴).
۵۱ – بدیهی است ملاقات با خدا همچون دیدارهای دنیایی با همنوعان نیست، ملاقات با
تلاقی و تلقی هم ریشه است. ما با خواندن هر صفحه، بلکه هر سطر کتاب، به تدریج و پله
پله با منظور نویسنده کتاب بیشتر آشنا میشویم و با تلقی اهداف او گویی به مرتبهای
از ملاقاتش نائل میگردیم. در روز قیامت نیز که پردهها کنار میرود و بینشها به
تعبیر قرآنی تیز میگردد (فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ - ق ۲۲) آدمیان به وضوح
حقایق ایمانی را میبینند و به ملاقات جلوههایی از ربوبیت نائل میگردند.
۵۲ - «سلام» ماهیت تحیّتی است که به بهشتیان تقدیم میگردد. اگر معنای تحیّت «زنده
باد» و دعای طول عمر باشد، هر زندگی و طول عمری ارزش ندارد؛ سلامت بودن آن از هر
عیب و نقصی است که به آن ارزش میدهد.
۵۳ - «شاهد» بودن پیامبر را برخی مترجمان، گواه (شاهد بر رفتار نیک و بد بندگان)
معنا کردهاند، اما به تصریح قرآن فقط خدا گواه بر اعمال بندگان است و پیامبران در
زمان حیاتشان نیز بر آنچه دور از نظرشان بود مطلع نبودند، چه رسد پس از رحلتشان (ن
ک به مائده ۱۰۹ و ۱۱۶). اما شاهد بودن به معنای اُسوه و نمونه قابل پیروی را در
آیات دیگری نیز میتوان به وضوح دید (حج ۷۸ و بقره ۱۴۳). قرآن حتی از مسلمانان نیز
خواسته است شاهدی (مدل و الگویی) برای سایر مردم جهان باشند (حج ۷۸، نساء ۴۱ و ۱۳۵،
مائده ۸ و ۴۴).
۵۴ - «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه میکنند، اما هر اجازهای دو طرف دارد؛ آن که
اجازه میگیرد و آن که اجازه میدهد. و گرنه اجازه گرفتن معنا نمیدهد! اذن خدا
همان نظاماتی است که در جهان مقرر داشته و چراغی است که وقتی رهرو به آن میرسد، با
علامت سبز اذن عبور میدهد. به تعبیر قرآن هر زمین پاکی به اذن پروردگارش نباتش را
میرویاند (اعراف ۵۸) نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، اذن خداست، اگر خاک
آلوده نباشد، اجازه رشد میگیرد و استعدادهای درون خود را آشکار میسازد. به قول
مولوی:
کِشت جان را کـَش جواهر مضمر است
ابر رحمت پر ز آب کوثر است
دعوت پیامبران نیز جز با آمادگی مردم و پذیرش قلبی آنان، که روی دیگر سکه اذن الله
است، تحقق نمییابد. این همان «لا اکراه فی الدین» و ضرورت آزادی برای اندیشه است.
۵۵ – این دو آیه تمام نقش پیامبر را در پنج بند توضیح داده است: مدل عملی بودن،
بشارت به نیکان، هشدار به گمراهان، دعوت به سوی خدا، و روشن کردن راه.
۵۶ – جمله «وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ» (آنچه به ملک یمین گرفتهاید - به قدرت
جنگی یا مالی به دست آوردهاید) جمعاً ۱۵ بار در قرآن تکرار شده است که به شرح
مرحوم طالقانی (در تفسیر پرتوی از قرآن ذیل آیه ۳ سوره نساء): «با فعل ماضی آمده،
نه وصف کنونی: مملوککم، و نه فعل استمراری: تملک ایمانکم، و خبر از گذشته را
میرساند که از سنن جاهلیت بوده... با آنکه به بردگی گرفتن اسیران جنگی، روش همه
جایی و همگانی بود و گاهی مصلحت، در سراسر جنگهای پیروزمندانه اسلام آن روز، از
مشرکان مغلوب کسی به بردگی گرفته نشد. (در جنگهای) بدر، فتح مکه، و حنین، در حدود
شش هزار زن و کودک اسیر شدند. مهاجر و انصار به پیروی از رسول خدا(ص)
همه اسیران خود را که جزء غنائمشان بود، آزاد کردند... تا سال دهم هجرت و رسول
خدا، در هر جا که توحید پایه میگرفت، بردگی و تبعیض از میان میرفت... تا پس از
گسترش فتوحات و خلافت، که ناخلفهایی به چهره اسلام درآمدند که از درون مشرک و از
مرتجعان جاهلیت بودند، تبعیضهای قومی و نژادی و آزادی از مسلمانان و موحدان سلب شد
و قصور خلفا و وابستگان آنان از غلامان و کنیزان پر گردید (ج ۴ ص ۷۰ تا ۷۲).
۵۷ – مشروط کردن ازدواج به هجرت از مکه نوعی ارزشگزاری به عمل کسانی است که حاضر
شدهاند به خاطر ایمان از شهر و دیار و خانه و کاشانه خود هجرت کنند و عکسالعملی
است در برابر مسلمانانی که در ولایت مشرکین باقی ماندهاند.
۵۸ – برخی از مفسرین مانند ابنعباس گفتهاند هیچ زنی با چنین شیوهای با پیامبر
ازدواج نکرده است. برخی دیگر به نام «امّ شریک» از قبیله بنیاسد و برخی به او و سه
زن دیگر (میمونه، زینب و خوله) اشاره کردهاند. مسئله مهریه از نظر تضمین زندگی زن
در صورت طلاق یا فوت شوهر در روزگار گذشته بسیار مهم بوده است، گویا امتیاز انتساب
به رسول خدا افتخار همسری با او را آنچنان سرمایه گران بهایی میدانستند که به
راحتی از مهریه مادی میگذشتند، علاوه بر آن، این اشخاص قبلا یک یا دو بار ازدواج
کرده بودند. بدیهی است چنین شرایطی در مورد مردان دیگر صدق نمیکرد و این استثنا
دلیلی منطقی داشت.
۵۹ – آگاهی از سن و سال همسران پیامبر و دلایل متفاوتی که برای ازدواج با هر یک
وجود داشته است، روشن میسازد که نوع توجهات پیامبر از جهات بشری نمیتوانسته با
همه آنها یکسان بوده باشد، بنابراین تقسیم اوقات و تقدم و تأخر در توجه به آنها به
تشخیص و تمایل و برنامههای ایشان موکول شده است.
۶۰ – زنانی که در جنگها اسیر میشدند، اگر به شرک خود باقی میماندند ازدواج با
آنان به حکم آیه ۲۲۱ سوره بقره حرام شمرده میشد. اگر هم مسلمان میشدند، فرزندشان
حتما آزاد بود و خودشان نیز معمولا آزاد میشدند. اما طبیعی است که موقعیت اجتماعی
این کنیزان با سابقهای که داشتند، در جامعه میراثدار نظامات طبقاتی در همه حال
یکسان نبوده است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان