سوره سبا۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ – سپاس و ستایش۲ ویژه خداوندی است که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است
(تماماً) از آن ِ اوست، و سپاس و ستایش در سرای آخرت (نیز فقط) او را سزاست و همو
حکیم و كاملا با خبر (از بندگان) است.
۲ – آنچه (از باران که به تدریج) در زمین فرو میرود۳ و آنچه (از طریق چشمهها) از
آن خارج میشود و آنچه از آسمان فرو میبارد و آنچه (از ذرّات بخار که) در آن بالا
میرود، (همه) را میداند۴ و اوست بسيار مهربان بسيار آمرزنده.
۳ – کافران گفتند: ساعت (قیامت) بر ما نخواهد آمد۵ (قیامتی در کار نيست). بگو: آري،
سوگند به پروردگارم، همان آگاه بر پنهانیها که بیتردید به سراغتان خواهد آمد.
(همان خدایی که حتی) به وزن ذرهای نه در آسمانها و نه در زمین از او پوشیده
نیست،۶ نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر در کتابی آشکار (علم خدا) ثبت است.۷
۴ – تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند پاداش دهد؛ برای
آنهاست آمرزشی و رزقی کریمانه.۸
۵ – و (اما) کسانی که در (جهت) ناتوان ساختن (خنثی کردن) آیات ما میکوشند۹ عذابی
از اضطرابی دردناک خواهند داشت.۱۰
۶ – و کسانی که علم داده شدهاند، (با چشم بصیرت و خِرَد علمی) میبینند که آنچه از
جانب پروردگارت بر تو نازل شده، همان حقیقت (پاک و منطبق بر فطرت آدمی) است و به
راه (خدای) عزّتمند ستوده رهبری میکند۱۱ (پیروان راستین خود را به سربلندی و ستایش
دیگر ملتها میرساند).
۷ – و کافران (با تعجب و تمسخر به تودههای مردم) گفتند: آیا (میخواهید) کسی را به
شما معرفی کنيم که خبرتان میدهد: هنگامی که (مُردید و در خاک) کاملا متلاشی
شدید،۱۲ حتماً در آفرینشی نو (در روز رستاخیز) خواهید بود؟۱۳
۸ – (این عجب) دروغی است که به خدا میبندد!۱۴ شاید هم گرفتار جنون (جن زدگی) شده
باشد!؟۱۵ (هرگز چنین نیست)، بلکه آنهایی که به آخرت باور ندارند، (خود) در عذاب و
گمراهی دوری هستند.۱۶
۹ – آیا (این منکران) به آنچه از (سرنوشت اقوام منحرف معاصر و گذشته در) آسمان و
زمین پیش رو و پشت سر دارند نمینگرند که اگر بخواهیم آنها را (نیز با زلزلهای) در
زمین فرو میبریم یا پارهای از (گدازههای آتشفشان) آسمان را بر سرشان ساقط
میکنیم؟۱۷ بیتردید در این (عبرتهای تاریخی) نشانه(ای) است برای هر بنده
بازآینده۱۸ (که دائماً در اصلاحِ مسیر و خودسازی است).
۱ – «سبا» نام قوم يا سرزمينی (در ۱۲۰ کیلومتری شهر
صنعا پایتخت فعلی کشور یمن) در روزگاران پیشین بوده که تمدنی پیشرفته داشته و
در دورانی ملکه سبا بر آن حکمرانی میکرده است. آنچه در آیات مربوط به این قوم
و آبادانی کم نظیر آن آمده است، احتمالا مربوط به دوران پس از ایمان آوردن ملکه
سبا و پیوستناش به سلیمان، و نقش آن پیامبر، با علم و امکانات بینظیری که
داشته، در عمران و آبادی و امنیت آن سرزمین بوده است (والله اعلم). همچنان که
بنیاسرائیل در دوران حکومت داود و سلیمان به نهایت توسعه و ترقی و شوکت تاریخی
خود رسیدند.
۲ – متأسفانه معادل جامع و مانعی برای کلمه «حمد» در زبان فارسی وجود ندارد.
لغتنامه قرآنی «مفردات راغب» حمد را حالتی بین «مدح» و «شکر» شمرده است. با
این توضیح که حمد حالت خاصی از مدح ولی عمومیتر از شکر است، زیرا مدح شخص ممکن
است به خاطر رفتار پسندیده یا ظواهر زیبایش باشد، که اولی اختیاری و دومی
غیراختیاری است، ولی حمد فقط به موضوعات اختیاری تعلق میگیرد.
شکر فقط در برابر نعمت انجام میشود و به احساس قلبی، به زبان آوردن و به
استفاده عملی از آن در راستای رضایت خداوند نعمت دهنده تعلق میگیرد، در حالی
که حمد، هم در ستایش و سپاس نعمتهای خداست و هم در ستایش صفات و اسماء او. پس
هر شکری حمد است، ولی هر حمدی شکر نیست، همچنین هر حمدی مدح است، اما هر مدحی
حمد نیست.
در حمد ما به حکمت خدا توجه میکنیم و در شکر به نعمت او. کلمه مخالف حمد، «ذم»
(بدگویی) است و كلمه مخالف شکر، کفر (ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمت). از آنجایی
که همه افعال خدا بیعیب و نقص و نیکوست، حمد به طور مطلق و کامل در انحصار
اوست.
۳ – «ولوج» (در: يُولِجُ اللَّيْلَ) از ریشه «وَلجَ» دخول تدریجی و به آرامی
است؛ همچون نفوذ تدریجی باران در زمین و نفوذ تدریجی نور و تاریکی در یکدیگر که
موجب پیدایش شب و روز میگردد. این آیت را میتوان در همین تناوب شب و روز دید
و یا در کوتاه و بلند شدن شب و روز در طول سال، که ناشی از حرکات وضعی و
انتقالی زمین به دور خود و خورشید است.
۴ – در این توصیف تحرکات از بالا به پايین و از پايین به بالای هم آسمان و هم
زمین را مطرح کرده است.
۵ – کلمه «ساعة» به معنای زمان وقوع قیامت ۴۸ بار در قرآن آمده است. منظور از
ساعة، وقت و زمان مشخص است که همواره در مورد مرگ یا قیامت با الف و لام معرفه
و در دیگر موارد (۷ بار) به صورت نکره آمده است.
۶ – «یَعْزُبُ» از «عَزَبَ»، پنهان و ناشناخته ماندن و دور شدن از درک و دانش
کسی است. این کلمه در سوره یونس آیه ۶۱ نیز آمده است.
۷ – کلمه «مبین» (و مبیناً) جمعاً ۱۱۹ بار در قرآن تکرار شده است. این صفت که
به موضوعات متنوعی مثل: ضلال، نذیر، عدو، سحر، سلطان، بلاء و... نسبت داده شده،
در ۱۲ مورد مشخصاً صفت «کتاب» شمرده شده است. معنای مبین، برحسب موقعیت نحوی
(لازم یا متعدّی) آشکار یا آشکارکننده است. در این موارد به نظر میرسد هر گاه
کتاب هستی مراد باشد، معنای واضح و آشکار در آن غلبه دارد. در آیه ۳ این سوره،
که عیناً در آیه ۶۱ سوره یونس تکرار شده، منظور همان کتاب علم خدا و حافظه هستی
است که هیچ تر و خشکی در آن غایب نیست (انعام ۵۹) و هر غایبی در آن حاضر است
(نمل ۷۵).
۸ – منظور از رزق کریم، نه فقط خوردنیها، بلکه برآورد همه نیازهای جسمی و روحی
انسان به صورتی احترامآمیز و بزرگوارانه است. واژه کریم (و کریماً) جمعاً ۲۷
بار در قرآن آمده است که ۶ مورد آن در وصف رزق بهشتی آمده است.
۹ - منظور از عاجز کردن خدا! غلبه بر نظامات و سنتهاي استوار او در جوامع
انساني و بيتأثير ساختن تلاشهاي پيامبر و مؤمنان است.
۱۰ – «رجز» نوعی ناپایداری و لرزش و اضطراب است. اعراب این کلمه را در مورد
شتری که پایش از شدت ضعف به لرزه افتاده به کار میبردند. در دین نیز باید ثبات
قدم داشت، اما شیطان میکوشد با وسوسههای خود این استواری را سُست کند. اضطراب
در روز حساب و لرزش گامهای انسان در روز محشر ناشی از همین لغزیدنهای دنیایی
است که عذابی دردناک به دنبال دارد.
۱۱ – اگر میبینیم امروز ملتهای مسلمان اکثراً به جای «عزّت»، به «ذلتِ»
زیردستی و تحت «ولایت» سیاسی و اقتصادی بیگانگان درآمده و به خشونت و خرافات و
خرابی شناخته میشوند، علت آن دور شدن از خداوند «عزیز و حمید» و به دنبال عزّت
بیگانگان رفتن و وابسته و شیفته و «حامد» ارزشهای مادّی آنان شدن است.
۱۲ - «مَزْقَتُم» از ریشه مَزَقَ، به معنای از هم گسستن و متلاشی و پراکنده شدن
بدن انسان پس از مرگ، فقط در آیات ۷ و ۱۹ این سوره آمده است.
۱۳ – شگفتی منکران از «خلق جدید» را، علاوه بر آیات ۷ و ۱۰ این سوره، در
سورهها و آیات ديگر میتوانید بیابید: رعد ۵، ق ۱۵، اسراء ۴۹ و ۹۸، سجده ۱۰.
۱۴ – «افتري» از ريشة «فَرَي»، سخناني من درآوردي و بيپايه و اساس و بافته شده
است. در قرآن آمده که ماجراي حضرت يوسف(ع) نه قصهاي بافته شده و ساختگي، بلکه
حقيقتي است که در کتابهاي پيشين نيز ذکر شده است: «...مَا كَانَ حَدِيثًا
يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ...» (يوسف ۱۱۱).
۱۵ – جنزدگي در فرهنگ جاهليت معناي ويژهاي داشت که با درک امروزي ما تفاوت
دارد. معناي اصلي جن، پوشيدگي و ناشناخته بودن است و مشرکان معاصر پيامبر سخن
گفتن از خاموش شدن خورشيد و ستارگان و هر آنچه با شناخت آنها تفاوت داشت را به
نفوذ جن و شيطان در نفس نسبت ميدادند و بيماريهاي روحي و رواني و آشفتگيهاي
ذهني را حلول موجودات ناشناخته (جنّ) در روح آدمي تصور ميکردند. اتهام جنزدگي
به پيامبر اسلام(ص) در ۱۵ آيه قرآن ذکر شده که با ديوانگي متفاوت است.
۱۶ – به تعبیر یکی از فیلسوفان، وقتی حسابرسی و آخرتی در کار نباشد هر کاری
مجاز میشود. مشرکین معاصر پیامبر نیز نبوّت او را انکار میکردند، چون باوری
به آخرت نداشتند و نمیخواستند تمایلات نفس خود را در دنیا مهار نمایند.
۱۷ – «كِسَف» به توده ابر متراکم تیره و بارانزا گفته میشود (روم ۴۸)، و از
آنجایی که ابرهای حاوی خاکستر و گدازههای آتشفشانی نیز از دور همین جلوه را
دارند، به ابر عذاب نیز کِسف گفته شده است، با این تفاوت که چنین ابرهایی بر سر
ظالمان ساقط میشود. طور ۴۴ - «وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ
سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ» (اگر از دور پاره ابر تیرهای از عذاب
ببینند که در حال بارش است گویند ابری است متراکم).
۱۸ – «منیب» اسم فاعل «انابه» بازگشت مکرر به خدا، پس از انجام هر خلاف و خطايي
است که دلالت بر مراقبت مستمر از گفتار و کردار خود میكند.
ترجمه عبدالعلى بازرگان