سوره سبا
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۲۲ – بگو: کساني غير خدا را که پنداشتهايد (برآورنده حاجات شمايند)
بخوانيد.۴۱ (ولي بدانيد آنها حتي) به وزن ذرهاي هم در آسمانها و زمين
مالک نيستند و در اداره آن دو نيز هيچ مشارکتي ندارند و هيچ پشتيباني هم از طرف
آنها براي خدا (در آفرينش و تدبير عالم) نيست.
۲۳ – شفاعت نزد او (در نظامات خدا) جز براي کسي که اذن داده شده باشد۴۲
(عملکردش مطابق حق باشد) سودي نخواهد داشت.۴۳ (و در صحنه قيامت) وقتي
هول و هراس (انتظار سرنوشت) از دلهاشان فرو نشست، (با نگراني به فرشتگان) گويند:
پروردگارتان (دربارة ما) چه گفت؟ (فرشتگان) پاسخ دهند: حق (را گفت)۴۴ و
اوست والامقام کبير.
۲۴ – (به كساني که متوسل به غير خدا ميشوند) بگو: چه کسي از آسمانها و زمين شما
را روزي ميدهد؟ بگو: (مگر غير از اين است که) خدا؟۴۵ و مسلماً ما يا
شما (يكي) بر هدايت يا در گمراهي آشکاري است (راه ميانهاي در مسئله توحيد و شرك
وجود ندارد).
۲۵ – بگو: شما از جرائمي که ما مرتکب شدهايم بازخواست نميشويد،۴۶ ما
نيز از آنچه شما ميکنيد پرسيده نميشويم.
۲۶ – بگو: پروردگارمان (در روز داوري) ما و شما را گِرد ميآورد، آنگاه ميان ما (و
شما) به حق گرهگشايي (داوري) ميکند که او داوري بس داناست.۴۷
۲۷ – بگو: (توان و تأثير) کساني را که به عنوان شريکاني به خدا ملحق کردهايد
(نسبتي ميان خدا و آنها قائل شدهايد)۴۸ به من نشان دهيد، هرگز (آنها
توان و تأثيري ندارند)؛ بلکه همو يكتا خداي فرادست حکيم است.
۲۸ – (با وجود اين شرك و كفر) ما تو را جز به عنوان بشارتدهنده و هشداردهندهاي
براي همه مردم نفرستاديم،۴۹ اما (متأسفانه) اکثر مردم نميدانند.
۲۹ – (مشرکين) ميگويند: اين وعده (وقوع رستاخيز) اگر راست ميگوييد، کِي فرا
ميرسد؟
۳۰ – بگو: براي شما وعدهگاه روزي است که از آن نه لحظهاي به عقب ميافتيد و نه
پيشي ميگيريد!
۳۱ – و کساني که کفر ورزيدند (اين حقايق را ناديده گرفته و انکار کردند) گفتند: ما
هرگز به اين قرآن و نه به آنچه پيش از آن بوده (تورات و انجيل) ايمان نميآوريم. اي
کاش ميديدي اين ستمگران را، آنگاه که در پيشگاه پروردگارشان (براي پاسخگويي به
انکارشان) نگه داشته ميشوند، که (چگونه با فرافکني) با يکديگر سخن رد و بدل
(مجادله) ميکنند (تقصير را به گردن هم مياندازند)! کساني که به ضعف کشيده شده
بودند (مردم تحت ستم يا سر سپرده) به کساني که احساس خود بزرگبيني ميکردند
(مستکبران) گويند: اگر شما نبوديد ما حتماً مؤمن ميشديم.
۳۲ – مستکبران به مستضعفان گويند: آيا ما شما را از هدايت، پس از آن كه به شما عرضه
شد، باز داشتيم؟ (خير) بلکه خودتان از حق بريده بوديد.۵۰
۳۳ – ضعيف شمرده شدگان به سروريطلبان (مستکبران) گويند: (چنين نيست) بلکه
نيرنگهاي شبانهروزي (تبليغات فريبنده) شما، آنگاه که ما را به کفر (ناشکري و
ناديده گرفتن خدا) و پذيرش همتاياني براي او ميخوانديد (موجب گمراهي ما شد). و چون
عذاب را ببينند (در چنين حالي) اظهار پشيماني ميکنند (ولي چه سود) که زنجيرها(ي
وابستگي به دنيا و شهوات آن) را در گردن کافران قرار دادهايم،۵۱ آيا جز
(عواقب و آثار) آنچه يکسره ميکردند جزا ميبينند؟ (سرنوشت هر کسي وابسته به
دستاورد خودش است).
۳۴ – و ما در هر شهري هشداردهندهاي (براي تذکر به انحرافات) فرستاديم، (اما) پاسخ
برخورداران از ثروت و قدرت۵۲ جز اين نبود که ما به آنچه براي آن فرستاده
شدهايد (توحيد و قيامت) منکر هستيم.
۳۵ – و گفتند: ما اموال و اولاد (ثروت و قدرت) بيشتري داريم و ما عذاب شدني نيستيم
(آسيبي به ما نميرسد).
۳۶ – بگو: (چرا خود را بينياز ميپنداريد؟) بيترديد اين پروردگارم است که رزق هر
که را خواهد (طبق مشيت و نظاماتي) فراخ ميگرداند يا به اندازه (محدود) ميسازد،
اما اکثر مردم نميدانند (که روزي فقط به دست خداست).
۳۷ – اموال و اولاد شما (که به آن مينازيد) چيزي نيست که شما را به آنچه نزد ماست
(کمالات معنوي و برخورداريهاي ابدي) نزديک کند، مگر آن که ايمان آورد و کاري
شايسته کند که چنين کساني را در قبال اعمالشان پاداشي چند برابر است و آنها در
غرفهها(ي بهشت) ايمن خواهند بود.
۳۸ – و کساني که در (انکار) آيات ما تلاش ميکنند تا (به خيال خود) ما را به عجز
درآورند، آنها در عذاب حاضر خواهند شد.
۴۱ - مشرکين معاصر نزول قرآن که نه اعتقادي به آخرت
داشتند و نه به نبوّت و امامت، در حوادث ناگوار براي دفع ضرر و جلب منفعت به
بُتها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نيز دختران خدا! ميپنداشتند،
پناهنده ميشدند و آنها را براي برآورده شدن حاجاتشان به دعا و نياز «ميخواندند»
و ميگفتند اينها شفيعان ما نزد خدا هستند (هَٰؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ -
يونس ۱۸).
بحث شفاعت در قرآن در چنين زمينهاي مطرح شده است. بيتوجهي به اين بستر تاريخي و
برداشتهاي دلبخواهي از آيات شفاعت و بسط دادن آن به زمينههاي ديگر نتايج غلوآميزي
به بار ميآورد.
۴۲ - «اذن الله» که معمولا «اجازه خدا» ترجمه ميشود، همان نظامات و سنتهايي است
که به رهرو حق چراغ سبز و اجازه عبور ميدهد. بنابراين اذن دو طرف دارد؛ حرکت از
يکطرف، راه باز کردن و اجازه عبور از طرف ديگر. اين استثنا به عمل خودشان
برميگردد. مثل آن که معلمي به شاگردان بگويد: دنبال تقلب و پارتي بازي نرويد،
کارنامه قبولي را جز کسي که از عهده امتحانات برآيد دريافت نميکند. با آگاهي در
ميدان حق حاضر و شاهد بودن، همين کارنامه قبولي است.
۴۳ - در آيه ۲۶ سوره نجم تصريح کرده است که: (البته) و چه بسيار فرشتگاني در عوالم
بالا وجود دارند، ولي شفاعتشان جز پس از آن که خدا براي کسي که بخواهد «اذن» دهد و
از او راضي باشد سودي نخواهد بخشيد. جلب رضايت خدا، همان منطبق شدن با نظامات،
فرامين و احکام اوست و گرنه آفريدگار جهانِ تأثير پذير از افعال نيک و بد ما نيست
تا خوشحال يا خشمگين شود. انسانواره معرفي شدن خدا براي درک و فهم ماست، و گرنه او
منزه و مبراي از اين حالات است.
۴۴ - پاسخ، بسيار ساده و سرراست است! حق؛ بي هيچ شرح و تفسير و توجيه که پارتيبازي
و راه ميان بري را بپذيرد. حق همان حساب و کتاب و نتايج تحقق يافته عملکرد هر کسي
است.
۴۵ - وقتي اصل و اساس روزي از جانب خدا باشد، چرا بايد براي کم و کسري آن، که روي
حساب و حکمتي مقدّر شده، به غير خدا پناه برد؟
۴۶ - نسبت دادن جرم به اعمال خود و بسنده کردن به «عما تعملونِ» منکران، بي هيچ
برچسب و پسوند، از زاويه ديدگاه و داوري آنهاست و شيوهاي است بسيار مؤثر در متقاعد
کردن مخالفيني که انصاف داشته باشند.
۴۷ - واژة مناسب براي داوري همان «حکم» است که همواره در قرآن، در قضاوت ميان
بندگان در قيامت به کار رفته است، استثناً در مواردي واژه فتح که معناي پيروزي و
گشودن گره (مقابله با مخالف و دشمن) دارد جايگزين کلمه حکم شده است و برخي پيامبران
در مشکلاتي که با منکران داشتند خدا را با جمله: «رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا
وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ» ندا کردهاند (اعراف ۸۹ - شعراء ۱۱۸).
نام نيکوي فتاح که منحصراً در آيه ۲۶ اين سوره در وصف خدا آمده است (به غير از «خير
الفاتحين» آيه ۷ سوره اعراف)، دلالت بر گرهگشايي خدا و پيروز ساختن مؤمنان ميکند.
در ضمن روز داوري قيامت را قرآن به همين دليل «يوم الفتح» ناميده است (سجده ۲۸ و
۲۹).
۴۸ - همواره کساني با ادّعاي ارتباطي ويژه با خدا، همچون: پسرخدا، سايه خدا (ظلّ
الله)، فره ايزدي، صاحب کشف و کرامات يا داشتن ولايت مطلقه از طرف خدا، پيامبر يا
اهل بيت او، حساب جداگانهاي براي خود باز کرده و مردم را به پيروي از فرامين و
احکام خود خواندهاند.
۴۹ - جملة «كَافَّةً لِلنَّاسِ» (براي همه مردم - فراگير) در کنار جملات ديگري مثل:
للعالمين نَذِيرًا (هشدار دهندهاي براي همه مردم - فرقان ۱)، نَذِيرًا لِلبَشر
(هشدار دهندهاي براي بشريت- مدثر ۳۶) نشان ميدهد رسالت پيامبر خاتم برخلاف بقية
پيامبران، محلي و منطقهاي نبوده و همه انسانها را در بر ميگيرد.
۵۰ - معناي ريشهاي «جُرم»، نوعي بريدگي و انقطاع است، مجرم کسي است که پيوند خود
را با خدا و خدمت به خلقش و با گذشته (عبرتگيري از تجربيات) و با آينده (تدارک
زندگي بعدي) بريده باشد.
۵۱ - در آيات ۱۳ و ۱۴ سوره اسراء آمده است که: سرنوشت هر کسي را به گردن خودش
گذاشتهايم و روز قيامت کتابي (پرونده ثبت و ضبط شدهاي) براي او بيرون ميآوريم که
آن را باز و آشکار مييابد. به او گفته ميشود: نامه عملت را بخوان! امروز کافي است
خودت حسابگري عليه خويش باشي!
۵۲ - «مُتْرَفين» از ريشه «تَرَف» به مرفهين به اصطلاح بي درد و رفاه زدگان غافل و
وابسته به ثروت و قدرت که پيروي تودههاي مردم از پيام رسولان منافع نامشروع و
چپاول بيحساب آنها را به خطر مياندازد، گفته ميشود.
ترجمه عبدالعلى بازرگان