سوره ياسين
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۶۲ – (شیطان) انبوه بسیاری از شما۵۰ را به گمراهی کشیده بود،
آیا اندیشه نمیکردید (آگاهی خود را به کار نمیبستید)؟۵۱
۶۳ – این همان دوزخی است که مستمراً بدان وعده داده میشدید.
۶۴ – امروز به سزای آنچه مستمراً انکار میکردید۵۲ بدان درآيید.
۶۵ – امروز بر دهانهاشان مُهر میزنیم و درباره آنچه میکردند، دستهاشان با ما سخن
خواهد گفت و پاهاشان گواهی خواهد داد.۵۳
۶۶ – و اگر بخواهیم (در این دنیا به سزای کردارشان) فروغ از دیدگانشان برمیگیریم،۵۴
پس بدین حال در راه (رقابتهای دنیايی) از یکدیگر پیشی بگیرند، ولی چگونه توانند
دید؟
۶۷ – و اگر بخواهیم در جای خویش (مواضع و موقعیتهاشان) مسخشان میکنیم۵۵
که نه توان پیش رفتن داشته باشند و نه برگردند.
۶۸ – هر که را عمر (طولانی) دهیم، او را در خلقت (نیروی بدنی و ذهنی) به سراشیبی۵۶
(ضعف و پیری) میسپاریم، آیا نمیاندیشید (عمل به آگاهی خود نمیکنید)؟
۶۹ – و او (پیامبر) را شعر نیاموختهایم و (شاعری) سزاوار او نیست. این (سخنانِ) جز
یادآوری و قرآنی روشنگر نیست.
۷۰ – تا هر که را (دلش) زنده است، (از خطر شرک) هشدار دهد و قول (حکم کیفر) بر
منکران تحقّق یابد.
۷۱ – آیا ندیدند (توجه نکردند) که این ماییم که به دست (قدرت) خویش چهارپایانی را
برای ایشان آفریدهایم که (اینک) آنها مالک آن هستند؟
۷۲ – و ما آن (چهارپایان) را رام آنها کردهایم که از برخی سواری میگیرند و از
برخی دیگر تغذیه میکنند.
۷۳ – و در آن (دامها) برای ایشان منافع (متنوع)۵۷ و نوشیدنیهاست.۵۸
پس چرا شکر نعمت نمیگزارند؟
۷۴ – آنها (با وجود این نعمات) به غیر خدا معبودانی گرفتهاند تا (به خیال خود در
بلاها و مصیبتها) مورد یاری قرار گیرند!
۷۵ – (در حالی که آن معبودان باطل نه تنها) توانايی یاری آنان را ندارند و (بلکه
برعکس) اینان برای آن معبودان (صاحبان زر و زور و تزویر) سپاهی احضار شدهاند
(سیاهٔ لشگر و گوش به فرمان آنانند).
۷۶ – پس سخنان (کفرآمیز) آنان تو را اندوهگین نسازد، بیتردید ما هر آنچه را در
پنهان یا آشکار میکنند میدانیم.
۷۷ – آیا انسان نمیبیند که مسلما این ماییم که او را از نطفهای آفریدهایم، با
این حال اینک (که احساس قدرت میکند) ستیزهگری آشکار (علیه آفریننده خود) است؟
۷۸ – برای ما مَثَلی زد۵۹ و آفرینش خود (از خاک و نطفه) را از یاد برد.
گفت: چه کسی این استخوانها را وقتی پوسیده شده باشند زنده مىکند؟
۷۹ – بگو: همان که نخستین بار آن را (از عدم) پدید آورد زنده میکند و او بر هر
آفرینشی بسی داناست.
۸۰ – همان که برای شما از درخت سبز (چوب گیاهان) آتش را قرار داد که از آن (برای
مصارف خود) آتش برمیافروزید.۶۰
۸۱ – آیا آن که آسمانها و زمین را (با همه عظمتش) آفریده است قادر نیست همانند آن
ها را (در رستاخیز) زنده کند؟ آری او همواره آفرینندهای بس داناست.
۸۲ – فرمان او، چون چیزی را اراده کند، جز این نیست که گوید: باش، پس میشود!
۸۳ – پس منزه است (از بی هدف آفریدن آدمی) آن که سررشته۶۱ هر چیزی به
دست اوست و (همه) به سوی او برمیگردند.
۵۰ - «جَبَل» (کوه) نماد عظمت و بزرگی از چشم اعراب
معاصر نزول قرآن و «جِبِل» نماد انبوه جمعیت بوده است.
۵۱ – یعقلون نیز همچون یوقنون فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور میکند، در
اینجا نیز ترجمه «عاقلان» یا «اهل خرد» و «خردمندان» برگردان رسایی نیست. معنای
«عقل» در بُعد ذهنی آن، یعنی اندیشیدن خلاصه نمیشود، عقل به فرمایش امام علی(ع)
(در نامه ۳۱ نهج البلاغه) حفظ تجربههاست. با تفکر در امور «علم» حاصل میشود و
کاربرد علم (حاصل از تئوری یا تجربه عملی) در زندگی تعقل به حساب میآید. پس عاقل
کسی است که به علمش عمل میکند. چنین معنایی البته با فهم امروزی ما از عقل که از
سرچشمه وحی فاصله گرفته فرق دارد.
۵۲ – افعال: «كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»، «تَكُونُوا تَعْقِلُونَ»، «كُنْتُمْ
تَكْفُرُونَ»، «كَانُوا يَكْسِبُونَ» (آیات ۵۴، ۶۲، ۶۴ و ۶۵) دلالت بر استمرار آن
عمل در مدت عمر میکند.
۵۳ – بدیهی است سخن گفتن دستها و شهادت پاها، نه با لفظ و لغت، بلکه وصف حال است،
آنچنان که رنگ رخساره خبر میدهد از راز درون.
۵۴ – «طَمَسَ» نوعي محو كردن يا محو شدن است. مثل زوال نور ستارگان (تكوير ۲)، كوري
ظاهري يا باطني (يس ۶۶ و قمر ۳۷)، نابودي و محو اموال (يونس ۸۸)، اما محو وجوه
(صورتهاي باطني و توجهات دل) و برگرداندن آنها به پشت (ارتجاع و عقبگرد)، فطرت
انگيزنده به سوي سعادت را تغيير ميدهد و به قهقرا ميكشاند. اين تغيير شخصيتي را
قرآن بارها وصف كرده است، از جمله: «...يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ
كَافِرِينَ» (آلعمران ۱۰۰). به كار بردن ضمير متكلم معالغير (نا) در افعال اين
آيه (نَزَّلْنَا، نَطْمِس، فَنَرُدَّهَا، نَلْعَنَهُم، لَعَنَّا) نقش نظامات مقدّر
شده در جهان و در فطرت آدمي و نقش نيروهای كارگزار جهان (فرشتگان) و نيز خود شخص را
شامل ميشود.
۵۵ – کلمه «مسخ» تنها یک بار در قرآن به معنای دگرگونی و تغییر شکل و حالت آمده
است. در آیه قبل سخن از برگرفتن نور دیده منکران بود و در این آیه سخن از سلب قدرت
تحرک و رفت و آمد آنان، که همچون اشخاص فلج و مشلول از جولان باز میمانند. منظور
این است که منکران همین حس بینایی و حرکت را که موهبت خداست، در مخالفت با او به
کار میبرند، با این حال خداوند حلیم این نعمات را از آنان باز نگرفته و تا پایان
عمر به آنها مهلت بخشیده است. مکانت (در: لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ)
موضع، منزلت و مکانی است که قرار گرفتهاند.
۵۶ – فعل «نکس» در آیات ۶۵ سوره انبیاء و ۱۲ سوره سجده به معنای سرافکندگی و از قله
غرور به زیر آمدن است و در این آیه مفهوم زوال و سراشیبی ضعف پیری دارد.
۵۷ – منافع دیگری که از چهارپایان میتوان برد؛ پوست، پشم، کرک و موی آنهاست که در
هنر و صنایع دستی مورد استفاده قرار میگیرد (نحل ۸۰). فضولات آنها نیز در روستاها
به مصرف گرمایش زمستانی میرسد.
۵۸ – مشارب، از ریشه «شرب»، شامل فرآوردههای لبنی میگردد.
۵۹ – منظور از مثالی که منکران میزنند، نوعی قیاس بلا تشبیه، و در قالب تنگ
تصوّرات خود بیان کردن حقیقتی بزرگ و انکارناپذیر است.
۶۰ – آیات ۷۱ تا ۷۲ سوره واقعه (۵۶) نیز این مطلب را به زبانی دیگر بیان کرده است
«أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا
أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ».
۶۱ – واژه «ملکوت» از ریشه «ملک»، ۴ بار در قرآن تکرار شده است. علمای لغت، حروف
«و» و «ت» را برای مبالغه در مُلک (مالکیت و فرمانروایی) میدانند. شاید برگردان
فارسی «ساختار و نظام» تا حدودی بیانگر معنای این واژه باشد. سه مورد زیر کاربرد
این کلمه را در قرآن نشان میدهد:
انعام ۷۵ – ما ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم. «وَكَذَٰلِكَ نُرِي
إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...»
اعراف ۱۸۵ – آیا منکران در ملکوت آسمانها و زمین نمینگرند؟ «أَوَلَمْ يَنْظُرُوا
فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...»
مؤمنین ۸۸ – (به منکران) بگو: ملکوت همه چیز به دست کیست؟ «قُلْ مَنْ بِيَدِهِ
مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ...»
ترجمه عبدالعلى بازرگان