سوره صافات۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - سوگند به صف درآمدگان،۲ صف درآمدني (به شکل و حالتي خاص)،
۲ - پس (در نتيجة آن صفآرايي)، بازدارندگان۳ به گونهاي (خاص) باز
ميدارند،
۳ - پس (در نتيجة آن رانش)، در پي روندگان۴ براي حفاظتي۵ (يا
تلاوت كنندگان پندي كه)،
۴ - (اين عوامل منظم و مرتبط نشان ميدهد) معبود شما مسلماً يکي است!
۵ - (همان) ربّ (همان گرداننده و صاحب اختيار) آسمانها (عالم کهکشانها) و زمين و
هر آنچه (فضاي بيکران) ميان آنهاست و ربّ (نظامدهنده) مشرقها.۶
۶ - (از ميان طبقات جوّ) ما آسمان پايينتر (نزديکتر به زمين) را به زيور ستارگان۷
زينت بخشيديم،
۷ - و (نيز از نفوذ) هر شيطان سرکشي۸ (عامل مخربي) محفوظ داشتيم.۹
۸ - (اين عناصر مخرب) نميتوانند به سوي عالم بالا نفوذ۱۰ کنند و از همه
سو رانده۱۱ ميشوند.
۹ - (آنها) به شدّت رانده شوند۱۲ و عذابي۱۳ پيوسته دارند.
۱۰ - مگر آنکه به سرعت برُبايد۱۴ (بگريزد) ربودني (خاص) که در اين صورت
شهاب نافذي در پياش خواهد بود.۱۵
۱۱ - حال از آنان بپرس: آيا آنها آفريدهاي سختتر (مقاوم و نيرومندتر) هستند، يا
آنکه (فرشتگان موكّل بر اين نظام حفاظتي نيرومند را که برشمرده شد) آفريدهايم؟۱۶
ما آنها را از گِلي چسبنده (که سُست و لغزان است) آفريدهايم.
۱۲ - تو (از عظمت اين آيات) شگفت زدهاي و آنها مسخره ميکنند!
۱۳ - و چون اندرز داده شوند، نميپذيرند.
۱۴ - و هر گاه آيهاي ببينند، به تمسخر ميگيرند.
۱۵ - و ميگويند اين (قرآن) جز چشمبندي آشكاري بيش نيست!
۱۶ - آيا (با وعدة قرآن) وقتي مُرديم و خاک و استخوان شديم، واقعاً برانگيخته
خواهيم شد؟
۱۷ - حتي نياکانمان؟
۱۸ - بگو: آري، (آن هم) در حالي كه خوار و ذليل خواهيد بود!
۱۹ - پس آن (وقوع رستاخيز) جز يک رانش (موج عظيم انفجار) نخواهد بود که ناگاه (زنده
شده و نگران از عظمت حادثه) مينگرند.
۲۰ - و گويند: واي بر ما! اين همان روز جزاست.
۲۱ - (آري) اين همان روز جدايي (حق از باطل، مؤمن از کافر) است که يکسره انکارش
ميکرديد.
۲۲ - (فرمان داده ميشود) گِرد آوريد کساني را که ستم کردند و همانندهاشان را و
(نيز) معبوداني را که بندگي ميکردند؛
۲۳ - به غير از خدا! پس (با چنين سوابقي) آنها را به راه دوزخ رهبري کنيد.
۲۴ - و متوقفشان سازيد که مسلماً مسئول (عملکردشان) هستند.
۲۵ - شما را چه ميشود؟ چرا (مثل زندگي در دنيا) يکديگر را ياري نميکنيد؟
۲۶ - (کاري براي هم نتوانند کرد) چرا که امروز همهشان تسليم (نتايج اعمال خود)
هستند.
۲۷ - بعضي از آنها به بعض ديگر رو کرده (از حال يکديگر) پرس و جو ميکنند.
۲۸ - (زيردستان از پيشوايان) ميپرسند: شما از موضع قدرت۱۷ (يا خيرخواهي
فريبکارانه) سراغ ما ميآمديد.
۲۹ - (پيشوايان) گويند: (چنين نيست) بلکه خودتان هيچگاه مؤمن نبوديد،
۳۰ - و ما هيچ تسلطي بر شما نداشتيم، بلکه خودتان مردماني طغيانگر بوديد.
۳۱ - فرمان پروردگارمان بر (همه) ما تحقّق يافته است. قطعاً همگي ما آن را ميچشيم.
۳۲ - (آري) ما شما را به انحراف و تباهي کشانديم، چون خود منحرف بوديم،
۳۳ - به اين ترتيب همه آنها در عذاب شريکاند (هر کدام در سرنوشت ديگري دخيل است).
۳۴ - ما اين گونه با مجرمين (بريدگان از حق) عمل ميکنيم.
۳۵ - همينها بودند که وقتي به آنها گفته ميشد: معبودي جز خداي يکتا نيست، (از
پذيرش آن) تکبّر ميورزيدند.
۳۶ - و (معاصرين تو نيز اي پيامبر) ميگويند: آيا ما به خاطر (سخنان) شاعري جنزده،
معبودهاي خود را رها سازيم؟
۳۷ - (اما او هرگز جنزده نيست) بلکه حق را عرضه و رسولان (پيشين) را تصديق کرده
است (سخنانش در راستاي تعاليم پيامبران قبل است).
۳۸ - مسلماً شما نيز عذاب دردناک را خواهيد چشيد.
۳۹ - و مجازاتي نخواهيد شد، جز (بازتاب) همان اعمالي که يکسره انجام ميداديد.
۴۰ - (همه در آن روز گرفتار عواقب اعمال خود هستند) جز بندگان خالص شده خدا.
۱ - «صافات» از ريشه «صف» دلالت بر
نوعي نظم و ترتيب، همچون صفوف منظم ارتش ميکند که به دليل نکره بودن كلمه
«صفاً»، تنوع مصاديق آن را در طبيعت نشان ميدهد. بسياري از مفسرين بر اين
عقيدهاند که سوگندهاي آغاز اين سوره درباره فرشتگان است، برخي آن را به
مجاهداني که با صف نظامي در راه خدا جهاد ميکنند نسبت دادهاند و بعضي نيز
(همچون نويسنده قاموس قرآن) احتمال دادهاند منظور از صافات، الکترونهاي به
دور هسته اتم باشد که در مداري منظم حرکت ميکنند (که البته شکل مداري با صف
کشيدن متفاوت است).
اين نظر نيز (توسط نويسنده کتاب «هفت آسمان»، دکتر کريم رستگار) مطرح شده است
که صافات همان سطوح انرژي و خطوط قواي مغناطيسي زمين است که در صفوفي منظم
گرداگرد زمين را فرا گرفته و اشعه کيهاني مضرّ براي حيات زميني را دور ميسازد.
با توجه به سياق آيات و نتيجهگيري از سوگندها و آيات بعدي که در ارتباط با
نظام حفاظتي جوّ زمين است، اين نظريه منطقيتر مينمايد.
اگر خواسته باشيم به شيوه «تفسير قرآن با قرآن» عمل کنيم، ناچاريم موارد کاربرد
کلمه صافات و مشتقات ريشه «صف» را که ۱۴ بار در قرآن تکرار شده، مورد تأمل و
تدبر قرار دهيم. با يک بررسي اجمالي مفاهيم زير در مشتقات کلمه «صف» ديده
ميشود:
الف)
۱- نظم و ترتيب در صفوف ارتشي براي دفاع در برابر دشمن متجاوز (سوره صف آيه ۴:
إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا)
۲- صفبندي ساحران نظام فرعوني در مقابله با حضرت موسي (طه ۶۴: فَأَجْمِعُوا
كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا)
ب) به صف در آمدن بندگان در روز قيامت براي تعيين سرنوشت (کهف ۴۸: وَعُرِضُوا
عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّا)
ج) به صف در آمدن ملائکه و روح (يا: رب و ملک) براي تعيين سرنوشت آدميان: (نباء
۳۸: يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَهُ صَفًّا ، فجر ۲۲: وَجَاءَ رَبُّكَ
وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا)
د) صف آرايي پرندگان در آسمان (هنگام مهاجرت): (ملک ۱۹: أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى
الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ ، نور ۴۱: وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ
عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ)
ر) رديف و در امتداد هم بودن دست و پاي شتر در قرباني (حج ۳۶: فَاذْكُرُوا
اسْمَ اللهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ)
ز) تختها و بالشهاي رديف شده: (طور ۲۰: مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ سُرُرٍ
مَصْفُوفَهٍ ، غاشيه ۱۵: وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَهٌ)
نتيجهگيري: از موارد فوق ميتوان چنين نتيجه گرفت که در معناي عمومي کلمه
«صف»، به گونهاي رديف شدن و نظم و ترتيب براي نوعي «حفاظت» از هويت خود وجود
دارد؛ از حفاظت در برابر دشمن گرفته تا حفاظت از سقوط از طريق بال گشودن پرنده،
تا صفآرايي آدميان يا فرشتگان و روح در روز داوري نهايي براي تعيين سرنوشت
ابدي انسانها.
به اين ترتيب و به طور کلي با توجه به سياق آيات بعدي و به خصوص اشارهاي که به
پايينترين طبقه جوّي (السَّمَاءَ الدُّنْيَا) و نقش حفاظتي آن (وَحِفْظًا مِنْ
كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ) شده است، صافات را ميتوان تدبير امنيتي و نظام محافظ
حيات زميني در برابر عوامل مخرّب و مرگآور معنا کرد.
از طرفي، کلمه صافات علاوه بر اين سوره، تنها در دو سوره ديگر قرآن، و هر دو
بار در اشاره به بال گشودن پرندگان، آمده است که ميتوان از اين تشبيه و تمثيل
مفهوم دقيقتري براي واژه صافات پيدا کرد:
ملک ۱۹: آيا منکران به پرندگان بالا سرشان (هنگام پرواز) نمينگرند که بال
گشاده (صافات) و بال بسته (يقبضن) حرکت ميکنند؟
نور ۴۱: پرندگان بال گشاده (صافات) تماماً رويکرد خويش به آفريدگار و نقش مثبت
خويش را ميدانند.
در هر دو آيه عمل بال گشودن در برابر امواج هوا را «صافات» شمرده که معناي
مخالف آن «يقبضن» (قبض= بستن) ميباشد. اتفاقاً طبقات جوّ، بخصوص طبقه مغناطيسي
(Magnetosphere) زمين همچون چتري روي زمين بال گشوده است. در آيه ۱۶۵ همين سوره
نيز، کلمه «صافون» (جمع با واو و نون به جاي الف و ت) در بيان نقش فرشتگان آمده
است که مؤيد همان عملکرد حفاظتي است. در اين آيه از زبان فرشتگان دو نقش براي
اين کارگزاران جهان هستي قائل ميشود:
۱- صافون، ۲- مسبّحون.
صافون را ميتوان نيروهاي حفاظتي به صف درآمده، همچون ارتش، و مسبّحون را
نيروهاي پاک کننده معايب و نواقص با نقش اصلاحي و ترميمي آن دانست (والله
اعلم).
وظيفه هر ارتشي تشکيل صفوف پياده نظام (و نيروهاي هوايي، دريايي، و زميني) براي
دفاع از نظام موجود است (وَالصَّافَّاتِ صَفًّا). اين ارتش دو نقش مهم ايفا
ميکند: ۱- راندن دشمن از مرزهاي خودي (فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا)، ۲- تعقيب و
مراقبت محافظتي از عوامل نفوذي و نابودي آنان (فَالتَّالِيَاتِ ذِكْرًا).
۲ - مفسرين هر سه آيه نخست اين سوره را سوگند تلقي کردهاند؛ اگر هم چنين باشد،
تفاوتي را که ميان سوگند اول (که با واو قسم آغاز شده: وَالصَّافَّاتِ صَفًّا)
با دو آيه بعدي که فاء تفريع (نتيجه و اثر) بر سر آنها قرار گرفته
(فَالزَّاجِرَاتِ، فَالتَّالِيَاتِ) وجود دارد، نميتوان ناديده گرفت. به نظر
ميرسد اصل و اساس، همان صفآرايي نيروهايي باشد که موجب رانش عامل مضرّ و
مخالف و تعقيب آن ميگردد.
۳ - «زجر» راندن است که همچون موج انفجار ميتواند همراه صدا باشد، يا بدون آن.
بنابراين معناي دفع و طرد و بازداري در آن وجود دارد. مثل موعظهاي که از
ارتکاب گناه مانع شود. اگر صافات را طبق آخرين نظريه، همان خطوط قواي مغناطيسي
که همچون ارتش منظم، زمين را در برابر امواج اشعههاي کيهاني و خورشيدي محافظت
ميکند بدانيم، در اينصورت نقش بازدارندگي آنها از نفوذ اين اشعهها به زمين از
نظر علمي کاملا روشن است.
۴ - «تَالِيَاتِ» از ريشه «تـَلـَي»، معناي تعقيب و تبعيت و از پي کسي يا چيزي
رفتن دارد. همانطور که مرزبان مانع ورود بيگانه به داخل مرز ميشود و دشمن را
تعقيب ميکند. در قرآن از پي هم آمدن خورشيد و ماه را، که گويي يکديگر را تعقيب
ميکنند، تلاوت ناميده است (وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاهَا-
سوره شمس آيات ۱ و ۲)
خواندن آيات قرآن را نيز به اين دليل تلاوت شمردهاند که قرائت کننده در پي
معاني و منظور آيات ميرود و به قرائت ظاهري اکتفا نميکند. بعضي نيز تلاوت را
به اعتبار تبعيت حروف از يکديگر دانستهاند. در هر حال منظور نوعي «پي آمد» و
پيروي بعدي است. با فرضيه خطوط قوا در ميدان مغناطيسي زمين، ذرات باردار اشعه
کيهاني در صورت عبور طبقات مغناطيسي، به دام طبقه زيرين افتاده و در برخورد با
اتمها و ملکولهاي جوّ، شهاب فروزاني آنها را «تعقيب» خواهد کرد.
۵ - معناي «ذکر»، آنطور که در کتاب لغت قاموس آمده است، «حفظ شئٍ» است. ذکر ضد
نسيان است که معناي فراموشي ميدهد. اين واژه عمدتاً در حفظ شناخت حقيقت و
نگهداري و حضور آن در قلب و زبان به کار ميرود. مثل ذکر خدا و تذکر (يادآوري).
۶ - جمع آمدن مشارق (خاورها) ممکن است به دليل تغيير و تنوع طلوع خورشيد در هر
روز سال، به دليل حرکت وضعي و انتقالي زمين، باشد که مشرقهاي متفاوتي را پديد
ميآورد و يا، چون سخن از همه آسمانها (کهکشانها) در ميان است، به طلوع
ميلياردها خورشيد در پهنه هستي اشارت داشته باشد (والله اعلم). و از آنجايي که
طلوع خورشيد (يا خورشيدها) با ساطع شدن پرتو (نوري مفيد يا اشعههاي ماوراء
بنفش و غير مفيد) است که آن را احساس ميکنيم، ارتباط اين کلمه با زمينه آيات
قبل و بعد روشن ميشود.
۷ - منظور از آسمان پايينتر (سماء الدنيا) طبقه زيرين اتمسفر است که طي فرآيند
تفکيک نوري شيميايي، از اکسيژن ملکولي، اکسيژن اتمي حاصل ميشود که در شرايطي
اين دو با هم ترکيب شده و اُزُن را پديد ميآورند. اکسيژن و ازن موجود در
اتمسفر با جذب مقادير زيادي از اشعه ماوراء بنفش، از نفوذ آن به زمين و هلاک
جانداران جلوگيري کرده و همچون چراغي (مصباحي) که ذخيره سوخت خود را صرف
درخشندگي ميکند، ملکولها و اتمهاي آن به صورت ميلياردها چراغ، پديدة «تابش
شبانه» را به وجود ميآورند که آسمان را از حالت تاريکي مطلق به آسمان زيباي
مخمل مانند با تلألو ستارهها تبديل ميکند. تنها در اين طبقه از جوّ است که
چنين زيبايي قابل مشاهده است، در طبقات فوقاني، آسمان کاملا سياه و ستارهها
ثابت (فاقد چشمک زدن) هستند. به تعبير قرآن زيبايي آسمان فقط از ديد ناظران
زميني قابل مشاهده است (حجر ۱۶).
در ضمن آيات ۵ سوره ملک و ۱۲ سوره فصلت نيز در همين زمينه ميباشد. در آيه ۱۶
سوره حجر نيز تصريح شده است که اين زيبايي براي (از زاويه چشم) ناظرين زميني
است.
۸ - «شيطان مريد» صفتي است که به هر «متمرّد» خارج شده از حريم و حدود الهي
اطلاق ميگردد، چه ابليس که با عصيانش از امر پروردگار در سجده به آدم، از حريم
فرشتگان هبوط کرد، چه انسانهاي طغيانگر ديوصفت (انبياء ۸۲، بقره ۱۴)، چه
سنگهاي سرگردان که از مدار خود خارج شده و به جوّ زمين برخورد ميکنند (حجر
۱۷، صافات ۷، ملک ۵)، چه ميکرب (ص ۴۱) و... سليمان نيز به لطف خدا توفيق يافته
بود شياطين يعني متجاوزان ديو و دَد صفت (اقوام وحشي) معاصر خود را مهار کند و
به کارهاي سازنده همچون بنايي (ساختمان سازي) و غواصي (استخراج يا بندرسازي در
دريا) وا دارد و هم شرور غير قابل اصلاح را به بند درآورد.
۹ - در ۴ سوره قرآن از نقش حفاظتي طبقات جوّ (نسبت به حيات زميني) سخن گفته
است. اين حفاظت هم در برابر سنگهاي سرگرداني است که ميليونها قطعه آن هر شب و
روز از ورود به زمين باز داشته ميشوند، هم در برابر اشعههاي مرگبار خورشيدي و
کيهاني و هم حفاظت از حرارت ذخيره شده در روز (مکانيسم گلخانهاي) و همچنين
مانع شدن از فرار عناصر مفيد براي حيات در روي کره زمين. اين آيات عبارتند از:
انبياء ۳۲- «وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا
مُعْرِضُونَ»
فصلت ۱۲- «...وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا...»
صافات ۶ و ۷- «...زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
وَحِفْظًا...»
حجر ۱۶ و ۱۷- وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا
لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ»
۱۰ - درست است که واژه سمع در مورد شنيدن به کار ميرود، اما شنيدن فرآيندي است
که از برخورد امواج صوتي گويندهاي با گوش ما و فعل و انفعالات سيستم شنوايي و
جريان الکتريکي که به مغز ارسال ميشود حاصل ميگردد. همانطور که براي تقويت
امواج صوتي از سمعک استفاده ميکنيم، براي مقابله با اصوات شديد (در انفجارات
نظامي و مشابه آن) از گوشيهايي مخصوص بهره ميبريم و براي آرامش خواب، پنبه يا
فيلترهايي در گوش خود قرار ميدهيم. کره زمين نيز در برابر چنين امواجي مجهز
شده است تا نتوانند به سوي ملأ اعلي (طبقات جوّ) دست يابند.
استفاده از واژه سمع نبايد ما را در معناي متعارف آن که شنيدن است متوقف سازد.
و گرنه در فهم معناي «والله سميع» باز ميمانيم، چرا که خدا همچون ما نيازمند
ابزار شنوايي نيست، ولي از هر حرکت صوتي و غير آن در جهان باخبر است.
در سوره طور آيه ۳۸، به استماع حقايقي از طريق نردبان (همچون دکلهاي مخابراتي)
اشاره شده است که نشان ميدهد منظور از استماع، الزاماً دريافت امواج صوتي توسط
شنوايي آدميان نميباشد و معنايي عامتر دارد.
اتفاقا فعل «يسّمعّون» در اين سوره در اصل يتسمعّون (در باب تفعّل) بوده که در
اين باب دلالت بر حالت، توانايي و پذيرش اين فعل ميکند (مثل: تشکل، تسلط، تقلب
و...) و در اين سوره نشان داده ميشوند آن امواج توانايي ورود به نظام حفاظتي
را ندارند.
۱۱ - «قَذَفَ»، رها کردن و انداختن چيزي به چيز ديگر است، مثل: انداختن ترس بر
دلها (احزاب ۲۶)، انداختن حق به جان باطل (انبياء ۱۸ و سبا ۴۸)، انداختن جعبه
در آب (طه ۳۹)، و... به نظر ميرسد معناي «يُقْذَفُونَ» در آيه ۸، پرتاب کردن
ذرات نفوذي از طبقه مغناطيسي به دام مرگباري است که از نظر علمي به نام کاشف آن
(وَن اَلِن James Van Allen- فضانورد آمريکايي)، کمربند ون الن (Van Allen
Radiation Belt) نام گذاري شده است.
۱۲ - «دُحُورًا»، وضع حالي است از ريشة «دَحَرَ»، به معناي دفع و طرد و دور
کردن به سرعت و شدت و ذلت. اخراج ابليس از بهشت نيز با همين فعل وصف شده است
(اعراف ۱۸).
۱۳ - نسبت دادن عذاب به غير از انسان را در آيه ۵ سوره ملک نيز، که عيناً
درباره عذاب شياطين نفوذ کرده در جوّ زمين است، مشاهده ميکنيم (وَلَقَدْ
زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا
لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ) معناي عذاب، به گفته
لغتشناسان «چيزي است که بر انسان دشوار باشد و او را از مرادش باز دارد». اگر
آنچه در جوّ زمين نفوذ کرده، مواجه با مانعي سخت گردد، همچون آدميان عذاب
محروميت و ممانعت ميبيند.
۱۴ - «خطف» ربودن و به سرعت اخذ کردن است. در قرآن آمده است که: «برق آسمان
نزديک است بينايي چشم آنان را بربايد» (بقره ۲۰- يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ
أَبْصَارَهُمْ). همچنين از زبان محافظهکاران مردد در پذيرش ايمان گفته است:
«اگر همراه تو پيرو هدايت قرآن شويم، از شهر خويش ربوده ميشويم و مشرکين ما را
دستگير کرده و ميکشند» (قصص ۵۷- وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَىٰ مَعَكَ
نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا).
معناي خطف از بين بردن و ريشه کن کردن چيزي است که مورد تهاجم قرار ميگيرد.
«يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ» شياطيني (عناصر شررباري) که از
اولين برج و باروي نگهباني بگذرند و از کمربند مغناطيسي زمين فرار کنند، در
بالاي قطبين هنگام برخورد با اتمها و ملکولهاي جوّ، آنها را تحريک و يا
يونيزه ميکنند و به اين وسيله با تابش شفقهاي قطبي (Arura) يا شعلههاي
درخشان (شهاب ثاقب)، رد پاي خود را روشن ميسازند. (براي توضيح بيشتر به کتاب
هفت آسمان نوشته دکتر کريم رستگار مراجعه کنيد)
۱۵ - «ثاقب» به شکافندهاي که تا عمق اشياء نفوذ ميکند گفته ميشود. همچون
برخورد اتمي ذرات با يکديگر. شهاب ثاقب نيز حکايت از متلاشي کردن اين شياطين
ميکند.
۱۶ - دو کمربند شگفتانگيزي که از سال ۱۹۵۸ کشف شدهاند، به قدري نيرومند و
داراي قدرت دفاعي شديد براي محافظت از زمين هستند که به نيروي راديواکتيو خود
يک تنه در برابر بادهاي خورشيدي و کيهاني و عناصر مرگبار آن مقاومت ميکنند.
۱۷ - معناي «يمين» در جمله: «تَأْتُونَنَا عَنِ الْيَمِينِ»، هم معناي قدرت و
اطمينانبخشي به پيروان از شيوه و راه خويش دارد و هم نمايشگر جلوه راستي و
خيرخواهي و حق به جانب بودن است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان