سوره غافر
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۴۶ - آتش (عواقب اعمالشان) صبح و شام (همواره) بر آنان عرضه ميشود۶۵ و
روزي كه رستاخيز برپا شود (اين حكم نظامات تكويني عالم است كه) فرعونيان را به
سختترين عذاب درآوريد.۶۶
۴۷ - و آنگاه که در دوزخ با يکديگر به جدال لفظي۶۷ (فرافکني و مقصر شناختن ديگري)
ميپردازند، ضعيفان (دنبالهرو) به كساني كه خود بزرگبيني ميکردند (حاكمان ستمگر)
ميگويند: ما در دنيا پيرو شما بوديم، آيا (امروز) ميتوانيد قسمتي از آتش را از ما
باز داريد؟
۴۸ - مستکبران (رهبران مستبد و خود بزرگبين) گويند: ما همگي در آتشيم (چگونه
ميتوانيم به داد شما برسيم؟) مسلماً خداوند است كه ميان بندگان داوري کرده.۶۸
۴۹ - و کساني که در آتشاند به نگهبانان دوزخ۶۹ گويند: از پروردگارتان بخواهيد تا
روزي (كوته زماني) از عذاب ما بکاهد.
۵۰ - (نگهبانان) گويند: مگر رسولانتان پيوسته با دلايل روشن براي (هدايت) شما
نيامدند؟ پاسخ دهند: آري. گويند: پس (اگر آنان را تصديق کردهايد)، خدا را به ياري
بخوانيد! اما دعاي كافران (انکارکنندگان) جز به بيراهه نميرسد (مؤثر واقع نميشود
و به مقصود نميرساند).۷۰
۵۱ - ما مسلماً فرستادگانمان و کساني را که ايمان آوردند در زندگي دنيا و روزي که
شاهدان بپاخيزند۷۱ ياري ميکنيم.
۵۲ - روزي که ستمگران را عذرخواهيشان سودي نبخشد و آنان را لعنت۷۲ (دوري از رحمت)
و سراي بدي است.
۵۳ - هر آينه ما به موسي (نعمت) هدايت بخشيديم و کتاب (قوانين تورات) را به
بنياسرائيل ميراث داديم.
۵۴ - که وسيله هدايت و تذکري (بيدار كننده) بود براي خردمندان خدامحور.۷۳
۵۵ - پس (تو نيز بر ايفاي رسالت خويش، همچون موسي) پايداري کن (و بدان که) مسلماً
وعدة خدا (در ياري مؤمنين) حق است و براي ذنب خويش (آثار و عواقب شتاب براي ياري
خدا) آمرزش بخواه۷۴ و در شبانگاه و آغاز روز به ستايش پروردگارت مشغول باش.۷۵
۵۶ - مسلماً کساني که بي هيچ دليل برتري، درباره آيات خدا (با مؤمنين) مجادله
ميکنند، در سينهشان (احساسي) جز خود بزرگبيني نيست، که به آن (توهّمات) نخواهند
رسيد. پس (از شرّ آنان) به خدا پناه ببر که او بس شنوا و بس بيناست.
۵۷ - بيترديد آفرينش آسمانها (عالم كهكشانها) و زمين از آفرينش انسان بزرگتر
است، اما بيشتر مردم (چيزي از عظمت آفرينش) نميدانند.
۵۸ - و کور و بينا يکسان نيستند و (همچنين) کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته
انجام دادهاند با بدکاران.۷۶ اما بسيار کم پند ميپذيريد.
۵۹ - مسلماً ساعت (قيامت) آمدني است، هيچ ترديدي هم در آن نيست، اما بيشتر مردم
باور نميکنند!
۶۰ - پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا به سودتان اجابت کنم،۷۷ مسلماً کساني که از
عبادت من استکبار ميورزند۷۸ (نميخواهند در برابر نظامات حق تسليم شوند) به زودي
سرافکنده۷۹ به جهنم داخل ميشوند.
۶۱ - (اين) خداست که براي شما شب را قرار داد تا در آن (از خستگي کار روزانه) آرام
گيريد، و روز را روشني بخش۸۰ (تا در پرتو آن به کار و تلاش بپردازيد). مسلماً خدا
بر مردم صاحب فضل و بخشش است،۸۱ اما بيشتر مردم شکر (صاحب نعمت را) نميگذارند.
۶۲ - چنين است خداوند صاحب اختيارتان،۸۲ آفريننده همه چيز (كه) معبودي جز او نيست؛
پس چگونه (از حقيقت) برگردانده (واژگون) ميشويد؟۸۳
۶۳ - اين چنين كساني که پيوسته آيات خدا را (لجبازانه) انکار ميکنند، به واژگونگي
کشيده ميشوند.
۶۴ - خداست آنکه زمين را براي شما قرارگاهي (امن) قرار داد و آسمان را بنايي۸۴ (جوّ
زمين را به عنوان چتري حفاظتي در برابر اجرام و اشعههاي کيهاني از طريق فعل و
انفعالات فيزيکي شيميائي روي زمين بالا آورد) و شما را (به تدريج) صورت بخشيد۸۵ (در
سير تکاملي به صورت انسان كامل درآورد)، به اين ترتيب شکلگيري شما را (از خاک و
نطفه تا انسان برومند) نيکو گرداند و (پس از تولد) شما را از طيبات (آنچه پاک و
مورد پسند شماست) روزي داد.۸۶ چنين است خداوند صاحب اختيار شما، پس ستايش مختص
خداوند صاحب اختيار جهانيان است.
۶۵ - اوست آن زندة جاويد (حيات مطلق)، معبودي جز او نيست، پس (تنها) او را، در حالي
که دين (شيوة بندگي) را براي او خالص کرده باشيد، عبادت کنيد،۸۷ ستايش ويژة خداوند
صاحب اختيار جهانيان است.
۶۶ - بگو: آنگاه که نشانههاي روشني از سوي پروردگارم دريافت داشتم، من از بندگي
(اطاعت و سرسپاري) کساني که شما به غير از خدا ميخوانيد نهي شده و فرمان يافتهام
که (تنها) تسليم صاحب اختيار جهانيان باشم.۸۸
۶۵ - عرضه کردن دوزخ به منکران در قيامت، در معرض قرار
دادن آن است، گناهاني که در زندگي دنيا ميکنيم، چون در پناه خداوند عليم و
ستارالعيوب و مکانيسم «مهلت و ميدان عمل دادن» (امهال و املاء) او قرار داريم، از
عوارض آن مصون ميمانيم، اما در آخرت که صحنه ظهور و بروز اعمال است، اين مانع
برداشته ميشود و هر کسي با دستاوردش مواجه ميشود و در «معرض» آثار نيک و بد
اعمالش قرار ميگيرد. در اين آيه (و آيه ۴۶ غافر) از عرضه آتش بر کافران ياد ميشود
و در آيات ديگري (احقاف ۲۰ و ۳۴ و سوره احقاف ۲۰۰) از عرضه کافران بر آتش، که چنين
تفاوتي حالت جذب و انجذاب کفر و آتش را ميرساند.
۶۶ - برخي از مفسرين، نيمه اول اين آيه را كه از عذاب شبانه روزي فرعونيان ياد
ميكند دليلي بر وجود عالم برزخ و اشارهاي به عذاب آلفرعون پس از مرگ (قبل از
قيامت) شمرده و نيمه دوم را در ارتباط با عذاب آخرت دانستهاند. اما اين از
ويژگيهاي فني قرآن است که با نقض قواعد عادي و پيش کشيدن نكته يا اتفاق ويژهاي از
داستان، اهميت آن را بيشتر جلوه ميدهد و اتفاقاً در مورد آلفرعون همين شيوه را در
آيات ۵۷ تا ۷۷ سوره شعراء نيز به کار برده است. همچنين آيات ۲۵ تا ۲۸ سوره نوح به
وضوح غرق شدن و داخل آتش گشتن قوم نوح (در آخرت) را قبل از خاتمه داستان به پيش
کشيده است.
اگر منظور از عالم برزخ همان فاصله زماني ميان مرگ تا برپايي قيامت باشد، و پروندة
نيك و بد اعمال هركس را به دليل تأثيرات مثبت يا منفي كه بر عصرها و نسلهاي بعد
خواهد گذاشت، همانند حسابهاي جاري بانكي گشوده و قابل افزايش يا كاهش تصور كنيم،
در اين صورت سنت سيئه آلفرعون كه الگويي براي ستمگران آينده گرديد، آتش ستمي را
برافروخت كه دامنة آثارش شبانه روز تا قيامت بر او عرضه ميگردد.
۶۷ - احتجاج از ريشة «حَجْ» (قصد)، در باب افتعال (مثل: اشتعال= شعلهور شدن) قصد و تلاش ذهني انسان براي دليل و برهان آوردن عليه مخالف است. از اين منظر، برهان را «حجّت» و احتجاج را مجادله و مخاصمه گفتهاند، اما در مجادله، مفهوم سُست كردن استحكام منطق طرف مخالف، در مخاصمه، مفهوم خصومت و دشمني و در محاجّه، دليل و برهان عرضه كردن غلبه دارد.
۶۸ - ابراز انزجار و بيزاري از ناحيه پيرويکنندگان نسبت به پيرويشدگان را قرآن به
کرات بيان کرده است تا سرسپردگان به قدرت و مقلدين چشم و گوش بسته بدانند فردا
اربابان خود را لعنت خواهند کرد. از جمله: نحل ۸۴ تا ۸۸؛ يونس ۲۸؛ اعراف ۳۷ و ۳۸؛
فصلت ۲۹؛ ص ۵۸ تا ۶۴؛ احزاب ۶۶ تا ۶۸؛ ابراهيم ۲۱ و ۲۲؛ سبا ۳۱ تا ۳۳؛ مؤمنين ۴۷ تا
۴۹؛ قصص ۶۲ تا ۷۴؛ صافات ۲۳ تا ۳۴؛ زخرف ۳۶ تا ۳۹؛ ق ۲۰ تا ۳۰.
تخاصم دوزخيان حقيقتي است که قرآن از آن خبر داده است (إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ
تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ- ص ۶۴).
۶۹ - خزنه جمع خازن، به فرشتگان محافظ و نگهبان دوزخ (غافر ۴۹، زمر ۷۱ و ملك ۸) و
نگهبانان بهشت (زمر ۷۳) گفته ميشود. از آنجايي كه خزائن همه چيز نزد خداست، دوزخ و
بهشت نيز (به هر معنا و مفهوم) تحت نظارت و حفاظت نيروهاي موكّل بر آن ميباشد. اين
كلمه نوعي اشراف و احاطه و حفظ و نگهداري را ميرساند.
۷۰ - اين جمله عيناً در سوره رعد آية ۱۴ تكرار شده است.
۷۱ - آية ۱۸ سوره هود نيز از گواهي شاهدان (اشهاد) كه انبياء و اولياء و حاضران در
صحنة حق و باطل هستند نقل كرده است.
۷۲ - «لَعْن»، راندن كسي از خود و دور كردن اوست. لعنت كردن ما آدميان لفظي است و
جنبة نفرين دارد، اما لعن الهي، محروم كردن گمراهان از رحمت خود در بازتاب عمل آنها
(كفر، نفاق، ستم، فساد و تباهي و...) ميباشد. در واقع لعنت خدا مثل دستِ رد زدن
معلم به شاگرد تنبل براي رفتن به كلاس بالاتر است كه نه از دشمني، بلكه از حكمت و
حمايت از حق ديگران ناشي ميشود.
۷۳ - عنوان «اولواالالباب» را مترجمان، خردمندان يا صاحبان تفکر و عقل و انديشه
ترجمه كردهاند که بيانگر معناي عميق اين واژه نيست. اولواالالباب يعني صاحبان لُب.
لُبِ هر چيز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. مفسرين مغز انسان را همان عقل او
شمردهاند و گفتهاند اولواالالباب همان عاقلان، و به فارسي سليستر، خردمنداناند.
اما درک و فهمي که در ادبيات و عُرف امروز از واژه «عقل» وجود دارد، مغاير با مفهوم
اين واژه در قرآن، و مستقل از ايمان به آفريدگار است و حتي منکران در مواردي
«عقلانيت» را همچون روشنفکري در برابر «ايمان» مطرح ميسازند! در اين صورت، آيا
چنين خردمنداني از آيات پند ميگيرند؟ برخي از لغتشناسان گفتهاند: لُب، نه هر
عقلي، بلکه عقل خالص و پاک شده است! در اين صورت بايد پرسيد خلوص و پاک شدن از چه
چيزي؟
از ۱۶ موردي که عنوان «اولواالالباب» (يا اوليالالباب) در قرآن آمده است چند نکته
را ميتوان فهميد:
الف) در ۱۱ آيه از ۱۶ مورد، «اولواالالباب» با واژه «ذکر» (بيداري و خودآگاهي)
همراه آمده و بر «ذکرپذيري» آنان تصريح شده است، در ۵ مورد ديگر از عبرتگيري،
هدايتپذيري و آمادگي شناخت آنان. آيا «عقلانيت خود بنياد» امروز، که در برابر
«عقلانيت خدا بنياد» مطرح ميشود، ميتواند ترجمه دقيقي براي اولواالالباب باشد؟
ب) در ۶ مورد واژه تقوا (کنترل نفس، در خود آيه يا قبل و بعد آن) از ويژگيهاي
اولواالالباب شناخته شده است (بقره ۱۷۹ و ۱۹۷، مائده ۱۰۰، طلاق ۱۰، ص ۲۹، و زمر ۹)،
پس در واژه "اولواالالباب" مفهوم تسلط بر نفس و خويشتنداري موجود است.
ج) از مقايسه ويژگيهاي متضادي که از دو گروه «فاسقين» و «اوليالالباب» در آيات ۱۹
تا ۲۵ سوره رعد و آيات ۲۶ و ۲۷ بقره آمده، ميتوان فهميد که "فاسقين" شخصيتي مقابل
اوليالالباب دارند. از آنجايي که واژه «فسق» دلالت بر شکستن و پاره کردن حدود و
پوسته محافظ دارد، ميتوان فهميد اولواالالباب کساني هستند که به نيروي تقوا (کنترل
نفس) خود را در محدوده مقررات الهي نگه ميدارند و حرمتشكني و نقض مقررات و احکام
شريعت نميكنند. به عبارتي آنها صاحب خِرَد خدايي، و وجدانهاي پاک و متعهدان به
ميثاقهاي پروردگار هستند و بنياد عقلانيت آنان بر محور ارزشهاي اخلاقي است.
۷۴ - انتظار خداوند از پيامبران به مراتب بيش از ساير بندگان است. بنابراين هر چند
آنان هرگز نافرماني و گناه دانسته و عمدي نميكردند، اما به مصداق: «حسنات الابرار
سيئات المقربين» (نيكوكاريهاي نيکان براي مقربان گناه محسوب ميشود)، هرگونه ترک
اوليٰ (ترجيح کار آسانتر) تعجيل و يا بيتوجهي مختصر آنان ذنب محسوب ميشده است و
اين مطلب به وفور در قرآن در مورد بيشتر پيامبران ديده ميشود. و اصولا لحن قرآن
درباره انبياء، بيش از تمجيد و تجليل و تعظيم، حالت تذکر، تنبيه، و حتي در مواردي
توبيخ دارد! در مورد رسول مکرم اسلام ۖ علاوه بر اين سوره، در هفت سوره ديگر به آن
رسول مكرم(ص) به رغم مقام عظيمش امر به استغفار شده است (محمد ۱۹، مؤمنين ۱۱۸،
تحريم ۸، نساء ۱۰۶، فتح ۴۸، و نصر ۳). علاوه بر آن، هشدارهاي ديگر نظير: عفي الله
عنک (توبه ۴۳) يا ايها النبي لم تحرم ما احل الله لك (تحريم ۱)، فلا تكن من
الجاهلين (انعام ۳۵) اتق الله (احزاب ۱) و... دلالت بر توجه ويژه خداوند به آن حضرت
براي رشد و کمال و پاکي بيشتر ميكند.
۷۵ - تسبيح به حمد ربّ، به گفته مرحوم طالقاني، عاليترين مرحله تسبيح است که از
ستايش ارباب عالم هستي و شيفتگي نسبت به زيبايي و کمال و بيعيب و نقص بودن مطلق او
ناشي ميشود. عمل تسبيح، مشارکت در اين سنفوني و ايفا کردن نقشي مثبت در ارکستر
عظيم عالم هستي است. عاليتر از تسبيح بحمد ربّ، تسبيح باسم ربّالعظيم (واقعه ۷۴ و
حاقه ۵۲)، و تسبيح باسم ربّالاعلي (اعلي ۱) است كه عظمت و عالي بودن تدبير ربّ را
در دل و ديده مجسّم ميسازد.
۷۶ - در ۱۸ آيه قرآن جمعا ۱۸ بار موضوعات متضادي را، براي نشان دادن نابرابري آنها،
در ترازوي سنجش افكار قرار داده و قضاوت فطري انسانها را به داوري دعوت كرده است.
اين آيات عمدتاً به صورت سؤالي و با جملات: هل يستوي، هل يستويان، هل يستوون؛ و يا
به صورت قطعي و با جملات: لايستوي، لا يستوون، ما يستوي مطرح شدهاند. براي شناخت
آيات مورد مقايسه رك به كتاب «متدولوژي تدبّر در قرآن» ص ۱۶۳.
۷۷ - معنای «اجابت» خواستهها، رفع موانع برای رسيدن به حاجات است. در زبان عربی به
جهانگرد «جوّاب» میگويند که با طي طريق مانع مسافت را برميدارد. مانع ما براي
رسيدن به حاجات خدايي، خودمان هستيم كه با دور شدن از خودخواهيها مانع از بين
ميرود و به خواستههاي خدايي خود ميرسيم. به همين دليل دعاهاي به ظاهر غير ممکن
پيامبران اجابت شده است. ر.ک. به مقاله «اجابت دعا» در سه قسمت از همين قلم.
۷۸ - عبادت را در ترجمههاي قرآن پرستش معنا كردهاند، اما پرستش معناي چندان
مناسبي براي عبادت نيست و متأسفانه معادل فارسي مناسبي هم براي آن نداريم. عبادت
بيان كنندة حالت تسليم و تمکين انسان است. به گفتة شادروان شريعتي؛ عبادت هموار
کردن جادة وجود است. «عَبّدَالطّريق» يعني راه را آسفالت و هموار کرد. «طَريقٌ
مُعَبّد» جادهاي است عبد شده، يعني براي راننده هموار است و سنگلاخ و دست انداز
ندارد. ماشينهاي جادهسازي را نيز در عربستان «عابد» ميگويند!! ما بايد وجودمان
را براي خداوند صاف و هموار کنيم و در برابر فرامين او خاضع باشيم. اگر ميفرمايد
انفاق کن، عفوکن، جهاد کن، و يا مهربان باش، وجودمان جاذب اين فرامين و پذيراي
اوامر خداوند باشد.
۷۹ - «دَاخِر»، ذلت و خواري است كه ميتواند همچون اين آيه از سر اجبار و استيصال
باشد و يا بيانگر خضوع و فرمانبرداري، اختيار انبياء و اولياء حق در برابر خدا.
برحسب مفاد آيه ۴۸ سورة نحل همه موجودات عالم سجده كنندة خدا در حالت خواري
«دَاخِرِونَ» هستند، اين سجده تكويني است، اما سجدة اختياري وجه تمايز انسانهاي
ممتاز بر بقية موجودات عالم است.
۸۰ - «مُبْصِرًا» بصيرتبخش و روشني دهنده است. نور وسيلة بينايي است و در پرتو
بصيرت حاصل ميشود. اسم فاعل مُبْصِرًا در يونس ۶۷، نمل ۸۶ و اسراء ۱۲ نيز آمده
است.
۸۱ - فضل خدا همان فزون بخشيها و عنايتهاي بيکران اوست که به تناسب شايستگي
آنها به بندگان عطا ميکند. كلمة «فضل» دلالت بر زيادت و فزوني ميكند، فاضل به
كسي گفته ميشود كه در دانش فزون علم تر از بقيه است.
۸۲ - مرز ميان شرك و توحيد درك و پذيرش اين حقيقت است كه «ربوبيّت» به معناي ارباب
و صاحب اختيار و همه كاره بودن در برآوردن حاجات و دفع مصيبات، از صفات همان «الله»
است كه خداباوران شرك زده ميان آن دو تفكيك قائل ميشوند و براي حاجات خود بدنبال
واسطه و شفيع ميروند. آنچه آن مؤمن آلفرعون به فراست از سخن موسي دريافته بود
همين بود كه «أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ الله». در آيات بعدي نيز
بر اين موضوع تأكيد ميكند: آيه ۶۲- «ذَٰلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ...»، آيه ۶۴-
«...فَتَبَارَكَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِين»، آيه ۶۵- «...الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعَالَمِين».
۸۳ - «اِفک» به گفته اهل لغت، چيزي است که از حقيقتش برگردانده شده باشد. اين واژه
نوعي واژگونگي انديشه و عمل را نشان ميدهد. دروغ را نيز از اين جهت افک ناميدهاند
که واقعيت را وارونه ميکند.
۸۴ - شالودة جهان از نقطهاي كه مهبانگ (Big Bang) ناميده شده گذاشته شد و بنّاي
هوشمند هستي آن را از ذرّات زير اتمي اوليه تا كهكشانهاي كلان بالا برده و بسط
ميدهد. اشاره به «ما» (در وَمَا بَنَاهَا)، سلسله عوامل، جريانات، قانونمندي،
نظامات، اراده و مشيتي را مينماياند كه موجب بالا آمدن اين بناي حيرتآور شده است.
در اين آيه، توجه تلاوت كننده را از سامانه شمسي به آسمانهاي بيكران ميكشاند.
«بنا كردن» آسمانهاي بيكران را علاوه بر اين آيه در آياتي ديگر نيز يادآور شده
است، همچون: نازعات ۲۷ و ۲۸- «أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا»، ذاريات
۴۷- «وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ».
هفت آسمانِ محافظِ حيات زميني را قرآن، هفت سقف حفاظت كننده (انبياء ۳۲)، هفت طبقه
(ملك ۳، نوح ۱۵)، هفت سِپَر سخت (نبأ ۱۲)، هفت طريق (مؤمنون ۱۷) ناميده است. از
آنجايي كه اين طبقات به تدريج در ارتباط با طبقات هفتگانة زمين، به خصوص پديدة
فتوسنتز، بالا آمده، آن را نيز با تعبير «وَالسَّمَاءَ بِنَاءً» وصف كرده است.
«وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا» (نبأ ۱۲).
۸۵ - يكي از نامهاي نيكوي خدا «مصوّر» است كه اشاره به بينهايت صورتي دارد كه
آفريده است. منظور از صورت، نه چهره، بلكه جلوههاي حياتي متنوع و متعددي است كه
خداي مصوّر پديد آورده و عارفان ما به معناي مجازي آن توجهات ويژه كردهاند. دميدن
در صُور نيز همان آفرينش مجدد صورتهاي هستي، از ذره تا كهكشان است (والله اعلم).
۸۶ - نعمات خدا پاکيزه و غير پاکيزه ندارد. طيبات در اينجا وصفی برای مطبوع طبع
آدمی بودن نعمات و دلپذيری آن است. واژه متضاد طيب، خبيث است (آلعمران ۷۹، نساء ۲،
مائده ۱۰۰، انفال ۳۷). کلمه طيب يا طيبات در موارد مختلفی به کار رفته است. از
جمله: مال، سرزمين، گفتار، کلام، خوردنیها، خاک، رزق، همسر، فرزند، مسکن، حيات
و...
۸۷ - موضوع «خالص کردن دين در عبادت خدا» ۱۲ بار در قرآن تکرار شده است که اهميت
فوقالعاده اين امر را در خداپرستي نشان ميدهد و سوره «زمر» بيش از بقيه سورهها
(۴ بار در آيات: ۲، ۳، ۱۱، و ۱۴) به اين امر پرداخته است. مشرکين معاصر پيامبر،
برخلاف تصور بسياري از مردم، بر حسب آيات زيادي از قرآن، کاملا به «الله» اعتقاد
داشتند و او را خالق و رازق خود دانسته و به صفت عزيز و عليم نيز ميستودند، اما
ميپنداشتند خدا تنها «ربّالارباب» بوده و اداره امور دنيا را به فرشتگان، که
دختران اويند، سپرده است. خالص كردن دين براي خدا، دوري از شرك و انگيزههاي
غيرتوحيدي است.
۸۸ - ختم سه آيه متوالي ۶۴ تا ۶۶ با جمله «رَبِّ الْعَالَمِين» حائز اهميت و قابل
توجه و تأمل است؛ آيه ۶۴ با پيشوند «فَتَبَارَكَ الله» آمده، آيه ۶۵ با پيشوند
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» و بالاخره آيه ۶۶ با پيشوند «وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ»! ابتدا
پر خير و بركت بودن آفرينش پروردگار مطرح ميشود، آنگاه حمد و سپاس او و در نهايت
تسليم شدن به درگاهش.
ترجمه عبدالعلى بازرگان