سوره شورى
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۳۲ - و از آيات (نشانههاي ربوبيّت و رحمت) او کشتيهاي کوهپيکر۴۹ روان در
درياهاست.
۳۳ - اگر خدا ميخواست (مشيّتاش غير از اين بود) باد را ساکن ميگرداند، در نتيجه
(کشتيها) بر پشت خود براي هميشه بيحركت ميماند.۵۰ بيترديد در اين (جريان منظم
بادها در جهان) بس نشانههاست براي هر بسيار صبرکننده (در برابر طوفان سختيها)،
بسيار شکرگزارنده (نعمت جريانات مساعد و امکانات پيشرفت).۵۱
۳۴ - يا (اگر خدا جريان باد را شديدتر ميکرد) آنها را به (کيفر) عملکردشان نابود
(غرق) ميکرد،۵۲ و بسياري (از گناهانشان كوچك) را ناديده ميگيرد.
۳۵ - و کساني که در آيات ما مجادله ميکنند (با عبرتگيري از اين حوادث بايد)
بدانند که راه گريزي (از نظامات خدا) براي آنها نيست.۵۳
۳۶ - پس هر آنچه به شما داده شده، (تماماً) بهرهمندي (موقت) زندگي دنياست و آنچه
نزد خداست،۵۴ براي کساني که ايمان آورده و به پروردگارشان توکل ميکنند بهتر و
پايندهتر است.۵۵
۳۷ - و (نيز براي) کساني که از گناهان (خودپرستانه تنگنظرانه) بزرگ۵۶ و زشتيهاي
اخلاقي۵۷ کناره ميگيرند و چون به خشم آيند در ميگذرند.۵۸
۳۸ - و (نيز براي) کساني که به دعوت پروردگارشان (در ايمان) پاسخ مثبت ميدهند۵۹ و
نماز را به پا ميدارند۶۰ (رويکرد به او را جدّي ميگيرند) و امورشان به مشورت ميان
يكديگر اداره ميشود و از آنچه روزيشان داديم انفاق ميکنند.۶۱
۳۹ - و (نيز براي) کساني که هر گاه مورد ستم (متجاوزان) قرار گيرند، (به جاي قبول
ذلّت و تسليم به زور، از يكديگر) ياري ميطلبند (غيرت دفاع جمعي دارند).۶۲
۴۰ - و كيفر هر بدي، بدي همانند آن است (مقابله به مثل)، با اين حال، هر کس درگذرد
و آشتي کند، اجرش با خداست. بيترديد خدا ستمگران را دوست ندارد۶۳ (او را كيفر
خواهد کرد).
۴۱ - و البته بر آنهايي که پس از ستم ديدن ياري طلبيدهاند، هيچ ملامتي نيست۶۴
(انتقادي بر امتناع از عفو نيست).
۴۲ - جواز (ملامت) فقط عليه کساني است که بر مردم ستم ميکنند و در زمين (شهر و
ديار) به ناحق تجاوز (به حقوق ديگران) ميكنند. براي چنين كساني عذابي دردناک است.
۴۳ - (با اين حال) کسي که صبر (تحمل) کند و ببخشد، مسلماً اين (رفتار) نشانه اراده
(او) در امور است.۶۵
۴۴ - و هر که را خدا (در بازتاب ظلم و تجاوزش) در گمراهي رها سازد،۶۶ براي او پس از
خدا ياوري نخواهد بود، و ستمگران را (در روز داوري) آنگاه که عذاب را مشاهده کنند
ميبيني که ميگويند: آيا راه بازگشتي (به دنيا براي جبران گذشته) هست!؟
۴۵ - آنها را ميبيني که بر آن (عذاب) عرضه ميشوند،۶۷ در حالي که (برخلاف تکبر و
سرکشي دنيايي) از شدّت خواري زير چشمي (به دوزخ) مينگرند و (در آن حال) مؤمنان
گويند: بيگمان زيانکاران (واقعي) کساني هستند که خود و اهلشان را در روز قيامت به
زيان انداختند.۶۸ بدانيد که ستمگران در عذابي پاينده خواهند بود.
۴۶ - آنان را به جز خدا، دوستاني (حمايت كننده) نيست تا ياريشان کند و هر كه را
خدا (به حال خود در گمراهي) رها سازد، راهي براي (هدايت) او نيست.
۴۷ - (دعوت) پروردگار خويش را اجابت كنيد پيش از آن كه روزي بيايد که هيچ
بازگردانندهاي۶۹ بر آن در برابر (فرمان) خدا نيست. در آن روز نه پناهگاهي خواهيد
داشت و نه هيچ (قدرت) دفعكنندهاي۷۰ (از عذاب).
۴۸ - پس اگر (از پذيرش دعوت) روي گرداندند، (بدان که) تو را (به عنوان) نگهبان
نفرستادهايم،۷۱ بر تو (وظيفهاي) جز ابلاغ (رسالت) نيست. (رويگرداني آنان از
بيظرفيتي است) اگر ما رحمتي از جانب خويش به انسان بچشانيم، سرمست (غرور و غفلت)
ميشود۷۲ و اگر به خاطر عواقب عمل خويش گزندي به او رسد (بناي ناسپاسي ميگذارد)،
از اين روي بيگمان انسان بسيار ناسپاس است۷۳ (ظرفيت شکر در نعمت و صبر در سختي
ندارد).
۴۹ - فرمانروايي آسمانها و زمين در انحصار خداست، آنچه خواهد ميآفريند، (و مطابق
نظاماتي) به هر که خواهد (فرزند) دختر و به هر که خواهد پسر ميبخشد.۷۴
۵۰ - يا پسر و دختر (با هم) به آنان ميبخشد و هر که را خواهد (طبق نظاماتي) نازا
ميگرداند. بيترديد او بسيار داناي اندازهگذار (حسابگر) است.
۵۱ - براي هيچ بشري ممکن نيست که مخاطب (مستقيم) خدا واقع شود، مگر به گونة وحي،۷۵
يا از وراي حجابي،۷۶ يا (خدا) فرستادهاي (فرشتهاي) ميفرستد که آنچه را ميخواهد
به اذن خدا۷۷ بر او وحي کند، بيترديد او بس بلند مرتبه و حکيم است.
۵۲ - و بدينسان روحي از امر خويش را۷۸ (به صورت قرآن = متني خواندني) بر تو وحي
کرديم، تو (پيش از آن) نه ميدانستي کتاب (مجموعه نظامات و قوانين تشريعي و تکويني)
چيست، و نه ايمان (از چه مقولهاي است). ولي ما آن را نوري قرار داديم تا (در پرتو
قرآن) هر يک از بندگان خويش را که بخواهيم (شايسته بدانيم) به آن وسيله رهبري
ميکنيم، و تو بيترديد (به نعمت اين نور، مردم را) به راهي راست۷۹ رهبري ميکني،
۵۳ - راه خداوندي که هرآنچه در آسمانها و زمين است تنها از آنِ اوست. آگاه باشيد
که همه امور به سوي خدا (متحول و) منتهي ميگردد.۸۰
۴۹ - جمله «وَمِنْ آيَاتِهِ» كه نوعي از نشانههاي
تدبّر خداوند در طبيعت را نشان ميدهد، جمعا ۱۲ بار در قرآن تكرار شده است، اين
جمله عمدتاً در سوره روم (۷ بار)، پس از آن در سورههاي شوري و فصّلت (هركدام ۲
بار) و بالاخره در سورة لقمان لقمان آمده است. اين آيات عبارتند از:
۱- آفرينش انسان از خاك (روم ۲۰)، ۲- آفرينش زوج انسان از او و ايجاد مودّت و رحمت
ميان آن دو (روم ۲۱)، ۳- آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبانها و رنگها (روم
۲۲)، ۴- خواب شبانه و نيم روز و تلاش معاش روزانه (روم ۲۳)، ۵- رعد و برق و پيدايش
ابرهاي متراكم (روم ۲۴)، ۶- برپايي آسمانها و زمين به امر خدا= نيروي جاذبه (روم
۲۵)، ۷- بادهاي بشارت دهنده باران (روم ۴۶)، ۸- حركت كشتي در دريا به نعمت خدا-
نيروي باد (لقمان ۳۱)، ۹- شب و روز و خورشيد و ماه (فصلت ۳۷)، ۱۰- زنده شدن زمين
مرده به لطف باران (فصلت ۳۹)، ۱۱- آفرينش آسمانها و زمين و پراكندن انواع جنبندگان
در آب و خاك و هوا (شوري ۲۹)، ۱۲- كِشتيهاي كوهپيكر روان در دريا.
كِشتي را فُلك نامند، اما به اعتبار جريان يافتن آن در دريا «جَوَار»، جمع جاريه
نيز ميگويند، مثل «إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَه»
(حاقه ۱۱). کلمه «اعلام» در آيه ۲۴ سوره الرحمن نيز تکرار شده است، با اين تفاوت که
«جوار»، باوصف «منشأت» به معناي بادبان برافراشته آمده است: «وَلَهُ الْجَوَارِ
الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ». اعلام جمع «عَلـَمْ» به نشانه و علامت
گفته ميشود. مثل عَلـَم عزاداري در مراسم محرم که از دور ديده ميشود. کوه را نيز
به جهت آشکار بودنش اعلام گفتهاند. کشتي را هم چون دماغهاش به تدريج از افق
نمايان ميگردد، به کوهها تشبيه کردهاند.
۵۰ - در کره زمين انواع بادهاي محلي و موسمي، کوهستاني و دريايي وجود دارد، اما
مهمترين بادهاي روي زمين، بادهاي منظم مهاجري هستند که در اثر تابش خورشيد بر پهنة
درياها و ايجاد اختلاف ارتفاع در طبقات جوّ از قطبين به طرف استوا حرکت ميکنند
(بادهاي اليزه)، اين بادها در طول هزاران کيلومتر، فواصل گستردهاي از کره زمين را
زير پوشش خود ميگيرند و در ناحيه اقيانوسها و درياها با وزش ملايم خود، کشتيهاي
بادي را به آرامي به جريان در ميآورند. اين جريانات کاملا دقيق و حساب شده طبق
قانونمندي ِ طراحي شده (مشيتي) است که اگر نبود، همه کشتيها(ي قديم که فقط به
نيروي باد حرکت ميکردند) متوقف ميشدند (ر.ک. به کتاب باد و باران در قرآن نوشته
مهندس مهدي بازرگان).
اما «رَوَاكِد» جمع راكد، از ريشة «رَكَدَ» (ايستادن) به كشتيهاي متوقف مانده و
سرگردان گفته ميشود. «ظَهْر» همان پشت كشتي است كه بر سطح آب قرار ميگيرد.
«يَظْلَلْن» از ضَلَّ (دوام و پيوستگي) دلالت بر توقف هميشگي كِشتي ميكند.
۵۱ - ترکيب «صَبَّارٍ شَكُور» جمعاً چهار بار در قرآن آمده است که دو مورد آن در
ارتباط با حرکت کشتي ميباشد. از آنجايي که کشتيهاي زمان نزول قرآن به نيروي باد
حرکت ميکردند، قرآن از اين موضوع دو درس عبرتآموز فرا روي مؤمنان قرار داده است:
۱- صبر و مقاومت در برابر طوفانهاي درهم شکننده و غرق کننده، ۲- استفاده مناسب و
بهينه از نيروي باد با استفاده از بادبان و انتخاب زاويه مناسب با آن، با نگاه به
قطبنما و مسير و مقصد (معناي شکر). از آنجايي که صبر و شکر در تمامي طول مسير مورد
نياز است، اين دو صفت به صورت مبالغه به کار رفته است: صبّار (دائماً در صبر)، شکور
(دائماً در شکر). دومين تكرار تركيب «صَبَّارٍ شَكُور» به حركت كشتي آيات ۳۱ و ۳۲
سوره لقمان ميباشد «أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ
اللهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ
شَكُورٍ ؛ وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ
الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ
بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ».
۵۲ - دو آيه قبل صرفاً از حرکت کشتي در دريا سخن گفته است، در اين آيه مثال کشتي را
به عالم انساني کشانده تا تلاوت کننده در مثال متوقف نشود و ربط آن به زندگي آدميان
را دريابد، و گرنه غرق شدن کشتي در دريا معلول تند باد و بينظمي جريانات است. گويا
آميختن اين دو امر با يکديگر حاوي پيامي است که همه امور به مشيت الهي بستگي دارد،
اگر حرکت شما منطبق با مشيت او باشد، جلو ميرود و گرنه به عواقب و آثار اعمالتان
گرفتار ميشويد.
۵۳ - «مَحِيص» از ريشة «حَيَص» (كنار شدن و عدول)، مكاني است براي فرار كردن و پناه
بردن. اين كلمه ۵ بار در قرآن تكرار شده است.
۵۴ - منظور از نزد خدا بودن «عندالله»، مکان و جايگاه خاصي نيست، چرا که هيچ مکاني
خالي از خدا نيست. منظور وعدههاي بهشتي است که فعلا دور از دسترس زمينيان و در
حساب الهي است.
۵۵ - از اين آيه تا آية ۴۳ جمعا ده صفت براي مؤمنيني كه قرار است به زودي (سال ۱۳
بعثت) با هجرت به يثرب، «مدينه النّبي» را به عنوان شهر نمونه تأسيس كنند
برميشمارد: ايمان، توكل، اجتناب از گناهان بزرگ و زشتكاريها، گذشت به هنگام خشم،
اجابت دعوت پروردگار، اقامه صلات، مشورت در امور، انفاق، دفاع جمعي در برابر ستم،
صبر و بخشش در برابر بدي.
۵۶ - «اثم»، همانطور که قبلا گفته شده، با گناه (جناح) تفاوت دارد. «اثم»، مقابل
«بِرّ» (وسعت و گشادگي در نظر و عمل)، دلالت بر تنگنظري خودخواهانه و محدود بودن
ميدان انديشه و عمل آدمي ميکند. در قرآن ۲۵ بار واژه جُناح (گناه) آمده است که
تماماً با جملات: «لا جناح عليکم» و «ليس عليکم جناح» در صدد نفي برخي نگرانيهاي
وسواسگرايانه فقهي است و حتي يک بار هم گفته نشده: جناح عليکم (گناهي بر شما است).
در عوض با استفاده از واژههايي مثل: ذنب، جرم، اثم، فسق، فجور، عصيان، ظلم، حوب،
جور... بر نتايج و آثار اعمال يا ريشه و خاستگاه گناه اشاره شده است (ر.ک. به نوشته
شرم و گناه از همين قلم).
۵۷ - فاحشه و فحشاء از ريشه «فَحَشَ»، به قول يا فعلي گفته ميشود که قباحت و زشتي
ظاهري يا باطني آن بسيار باشد، هر چند تلقي عمومي از اين واژه عمدتاً در غرايز جنسي
است، اما در زبان عربي دروغ و بدزباني را نيز فُحش و فحشاء مينامند. گراني هم وقتي
از حد بگذرد، گفته ميشود قيمتها به طور «فاحشي» بالا رفته است! گويا كلمة فاحشه
دلالت بر گناهان بسيار زشت و رسوايي ميكند كه منجر به تجاوز به حقوق ديگران
ميشود، اما «ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُم» ناظر به گناهان شخصي در ارتباط با خداست.
۵۸ - خداوند در قرآن حتي يونس پيامبر(ع) را به دليل غضب كردن بر منكران
دعوتش مورد عتاب قرار داده است: انبياء ۸۷- «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا
فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْه...». از امام صادق(ع) نيز نقل شده است: هركس
به هنگام رغبت، رهبت (ترس)، ميل شديد به چيزي، غظب و رضايت، بر نفس خود مسلط باشد
خدا دوزخ را بر او حرام خواهد كرد «مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إذا غَضِبَ وَإذا رَغِبَ
وَإذا رَهِبَ وَإذا اشْتَهی حَرَّمَ اللهُ جََسَدَهُ عَلَی النّار».
۵۹ - «اسْتَجَابُواْ» (در باب استفعال)، به جاي اجابوا، پذيرش فرمان رسول را نه با
اكراه و اجبار، بلكه با طوع و رغبت و تلاش و تبعيّت ميرساند. دعا و اجابت چند سويه
است؛ هم ما دعا ميکنيم و انتظار اجابت از خدا داريم، هم خدا و رسولش ما را (به
زندگي پاک) فرا ميخوانند و انتظار اجابت دارند، و هم شيطان بندگان را به پيروي از
شهوات ميخواند و بسياري از بندگان دعوت او را اجابت ميکنند! پس نداها متضاد است و
اجابت به اختيار انسان سپرده شده است. آياتي كه بندگان بايد به دعوت خدا و رسول را
اجابت كنند عبارتند از: بقره ۱۸۶، آعمران ۱۷۲، مائده ۱۰۹، انعام ۳۶، انفال ۲۴،
رعد ۱۸، ابراهيم ۲۲ و ۴۴، قصص ۶۵، شوري ۳۸ و ۴۷، احقاف ۳۱ و ۳۲. خداوند در قرآن نوح(ع)
را از نيكو اجابت كنندگان شمرده است.
۶۰ - اصطلاح اقامه (برپا داشتن) در قرآن بيش از همه دربارة کلمه «صلوه» به کار رفته
است که بعضاً تصور ميشود به پا ايستادن است، اما با توجه به موارد ديگر مثل: اقامه
وزن (سنجش)، اقامه قسط (عدالت)، اقامه شهادت (گواهي دادن)، اقامه وجوه (هدفداري در
راه حق) و... ميتوان گفت اقامه کردن، اهميت دادن و جدّي گرفتن و رعايت کردن است.
ارتباط با خدا (صلات) نبايد همچون برخي ارتباطات بياهميت سَرسَري گرفته شود. صلات
مهمترين رويکرد آدمي به سوي آفريدگار جهان هستي است.
۶۱ - انفاق، خرج کردن است که ميتواند در مسير حق يا باطل باشد، هرچند در قرآن
عمدتاً در مسير حق براي رفع گرفتاري نيازمندان آمده است.
۶۲ - مشخصاتي که در سه آيه (۳۶ تا ۳۸) برشمرده شده، مختصات جامعه نمونة ايماني است
و مؤمنيني که بايد شايستگي شهروند «مدينه النبي» بودن را كسب كنند. اين سوره در سال
۱۳ بعثت در آستانه هجرت پيامبر و مسلمانان به مدينه نازل شده و چشم اندازي اخلاقي
در برابر آنان قرار ميدهد. جمله «الذين» که چهار بار در اين آيات تکرار شده، از
چهار زاويه به رفتار فردي و گروهي آنان در ارتباط با خود، خلق، و خدا نگاه ميکند و
جمعاً ۱۰ صفت (عدد تمام) را برميشمارد: ايمان، توکل، اجتناب از گناه، اجتناب از
زشتيها، بخشش هنگام خشم، اجابت پروردگار، اقامه صلات، شوراي در امور، انفاق، بسيج
نيروي دفاعي.
۶۳ - دوست داشتن يا نداشتن ما امري قلبي است و معلوم نيست هميشه به عمل منتهي شود،
اما در مورد خدايي که منزه از احساسات دوستي و دشمني بشري است، اين اوصاف اولاً به
صورت مجازي براي فهم آدميان به کار رفته، ثانياً آثار عملي تکويني و تأثير مسلم
بيروني دارد. فعل «يحب» جمعاً ۴۰ بار (عدد کمال) در قرآن به خدا نسبت داده شده است:
۱۷ بار «يحِبُّ» (درباره: محسنين، متقين، مقسطين، صابرين، متوکلين، توابين، مطهرين،
الذين يقاتلون في سبيله صفاً) و ۲۳ بار «لا يحِبُّ» (درباره: ظالمين، مسرفين،
خائنين، مستکبرين، مفسدين، معتدين، کافرين، فرحين و...).
۶۴ - اصولا در برابر ستمگران و به هنگام ستم ديدن، ياري طلبيدن از ديگران و متّحد
شدن امري پسنديده و ضروري است. اين خصلت بار ديگر در قرآن آمده است: « إِلاَّ
الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللهَ كَثِيرًا
وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا...» (شعراء ۲۲۷). ذكر «بَعْدَ ظُلْمِه»
تصريح بر اين دارد كه انتصار پس از وقوع ستم است و پيش از آن به توهّم و تخيّل ستم
نبايد جلب نيرو كرد.
۶۵ - جملة «فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» دو بار ديگر در قرآن، در تحمّل
سختيها به نيروي صبر آمده است (لقمان ۱۷ و آلعمران ۱۸۶). به پيامبر اسلام نيز
توصيه شده همچون رسولانِ داراي اراده (أُولُو الْعَزْم)، صبر پيشه سازد (احقاف ۳۵).
۶۶ - همچنان که معناي هدايت، نه راه«نمايي»، بلکه راه«بري»، به معناي رساندن به
مقصود است، ضلالت نيز نه گمراه کردن، بلکه امتناع از رساندن به مقصود است. البته
خداوند نه بيجهت کسي را رهبري ميکند و نه از آن محروم ميسازد. از آنجايي که خدا
علتالعلل و وضع کنندة همه قوانين است، هدايت و ضلالت را به خود نسبت ميدهد، ولي
با نگاهي ديگر اين حالات وابسته به اعمال آدميان است. با تقوا، ايمان، احسان و
اسلام (تسليم نفس) ميتوان به مقصد رسيد و با ظلم و تعدي و تجاوز از آن محروم ماند.
۶۷ - عرضه کردن دوزخ به منکران در قيامت، در معرض قرار دادن آن است، در زندگي دنيا،
چون در پناه خداوند حليم و عليم ستّارالعيوب و مکانيسم «مهلت و ميدان عمل دادن»
(امهال و املاء) او قرار داريم، از عوارض گناهاني که ميکنيم مصون ميمانيم، اما در
آخرت که صحنة ظهور و بروز اعمال است، اين مانع برداشته ميشود و هر کسي با دستاوردش
مواجه ميشود و در «معرض» آثار نيک و بد اعمالش قرار ميگيرد.
۶۸ - اين آيه عيناً در زمر ۱۵ نيز آمده است. در آية ۶ سوره تحريم هشدار داده است
كه: اي كساني كه ايمان آوردهايد خود و اهل خود را از دوزخ دور سازيد «يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا...».
۶۹ - «مَرَدْ» مصدر ميمي از ريشه رَدّ (برگرداندن)، ممانعت از عذاب و بازگرداندن و
خنثي كردن آن است. رك به رعد ۱۱، روم ۴۳، مريم ۷۶، غافر ۴۳ و شوري ۴۴ و ۴۷.
۷۰ - «نکير» به صورت نکره تنها در همين آيه قرآن آمده است و اغلب مترجمان آن را
«انکار» معنا کردهاند. اما با توجه به چهار مورد ديگري که اين کلمه با ضمير متکلم
وحده (با کسره زير راء = نکيرِ) به صورت: «فکيف کان نکيرِ» در مورد خدا تکرار شده
است، ميتوان فهميد انکار خدا همان نپذيرفتن و پس زدن ستمگران است. در اينجا نيز
بهتر است آن را دفع کردن و پس زدن عذاب ترجمه کنيم نه انکار عمل عذابآور.
۷۱ - حفيظ که از نامهاي الهي است، بر محافظت و مراقبت از هر آنچه آفريده حکايت
ميکند. وقتي خدا محافظ جهان و جوامع بشري است، مسلم است کسي که خلاف نظامات او عمل
کند، بيعقوبت نميماند.
۷۲ - فرح، شادماني طبيعي و واکنش عادي اشخاص در برابر آنچه خوشايند است نيست، بلکه
سرمستي متکبرانه است. صفت «فخور» نيز که سه بار به صورت «مُخْتَالاً فَخُورًا»
(خيالاتي فخر فروشي) در قرآن آمده است (لقمان ۱۸، حديد ۲۰ و نساء ۳۶) دلالت بر شدت
فخر فروشي و بها دادن افراطي به ثروت ميکند.
۷۳ - «کفور» مبالغه کفر است و شدّت ناسپاسي و نمک نشناسي را ميرساند. مشابه اين
سخن در آيه ۵۴ کهف آمده است، با اين تفاوت که در آنجا نتيجه و سرانجام اين کفران
عذابآور را نشان داده است.
۷۴ - بديهي است که تعيين جنسيت فرزندان يا عقيم ساختن زن يا مرد، ناشي از قوانيني
است که خداوند بر موجودات زنده قرار داده است، به گونهاي كه عملکرد اسپرم و اوول و
تشکيل نطفه تماماً قانونمند و دقيقاً حساب شده است، هر چند ظاهر آيات چنين مينمايد
که خدا روي حُبّ و بغض، برخي را صاحب فرزند و برخي را نازا ميگرداند! افعال شاء،
يشاء، نشاء و يشاء جمعاً ۱۵ بار در اين سوره تكرار شده كه كمنظير در قرآن است.
۷۵ - دو آيه انتهاي سوره كه نوعي نتيجهگيري از مضامين و جمعبندي آن محسوب ميشود،
به اولين آية آن، پس از حروف مقطعه برميگردد كه افتتاح سوره است. وحي به انسان،
تفهيم مطلب به گونه غير متعارف به شکل اشاره و رمز و القاء معني به طور مخفي از
حواس ديگران است.
۷۶ - جمله «من وراء حجاب» علاوه بر اين مورد، در آيه ۵۳ سوره احزاب نيز، به معناي
پرده ميان بخش خصوصي و عمومي خانه آمده است. با توجه به اين معنا، به نظر ميرسد
منظور آيه واسطه فيلتر كننده و مبدّل پيام، آنچنان كه مبدّلها در صنايع الكترونيك
انجام ميدهند، باشد. مثل سخن گفتن خدا با حضرت موسي در کوه طور از وراي شجره.
۷۷ - «اذن الله» که معمولا «اجازه خدا» ترجمه ميشود، همان نظامات و سنتهايي است
که به رهرو حق، چراغ سبز و اجازه عبور ميدهد. بنابراين اذن دو طرف دارد؛ حرکت مثبت
از يکطرف، راه باز کردن و اجازه عبور از طرف ديگر.
۷۸ - منظور از وحي کردن روحي از امر خود «أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ
أَمْرِنَا» چيست؟ آيات مشابه زير ميتواند راهنما باشد:
غافر ۱۵ - «...يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَيٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ
عِبَادِهِ...»
نحل ۲ - «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَيٰ مَنْ يَشَاءُ
مِنْ عِبَادِهِ...»
نحل ۱۰۲ - «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ...»
اسراء ۸۵ - «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي...»
شعراء ۱۹۳ و ۱۹۴ - «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَيٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ
مِنَ الْمُنْذِرِين»
با توجه به اين آيات، به نظر ميرسد روحي از امر خدا همان جبرئيل باشد که «روح
الامين» و «روح القدس» ناميده شده است. اين همان سومين حالت از تکلم خدا با
پيامبران ميباشد که در آيه قبل به آن اشاره شده است.
۷۹ - با توجه به آيات: آلعمران ۵۱، انعام ۱۲۶، حجرات ۴، مريم ۳۶، يس ۶۱، و... صراط
مستقيم، همان راه توحيد و تعبّد خالص است.
۸۰ - «مصير» با «مسير»، به معناي خط سير، و با «رجوع»، به معناي بازگشت تفاوت دارد.
صيرورت دلالت بر تغيير صورت و تحول تدريجي ميکند. مثل تبديل خاک به نطفه و علقه و
مضغه تا انسان کامل. حيات در کره زمين از سادهترين شکل خود آغاز شده و تا سرانجامي
که فقط خدا ميداند، به سوي او تحول مييابد.
ترجمه عبدالعلى بازرگان