سوره زخرف

به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۵۷ - همين که (براي شناخت مشيّت الهي ماجراي تولد بدون پدرِ) پسر مريم (حضرت عيسي) مثال زده شد، قوم تو (از فرط تعجّب) از اين امر، با تمسخر روي گرداندند!۶۱

۵۸ - و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او (که معلوم نيست پدرش کيست و به صليبش كشيدند)؟ اين مقايسه را (نه براي تشخيص حقيقت، بلكه) جز به قصد جدال با تو مطرح نکردند، (آنها در پي شناخت نيستند) بلکه مردماني ستيزه‌گرند.

۵۹ - او (عيسي) جز بنده‌اي که بر او نعمت (پيامبري) ارزاني داشتيم و براي بني‌اسرائيل مثالي۶۲ (نمونه و الگويي براي شناخت خدا و آخرت) قرارش داديم نبود.

۶۰ - و اگر مي‌خواستيم (فرشته‌اي را به رسالت برانگيزيم)، حتماً به جاي شما فرشتگاني را در زمين جايگزين مي‌ساختيم.۶۳

۶۱ - و بي‌ترديد آن (تولد من و معجزة زنده كردن مُردگان) نشانه‌اي است از رستاخيز، پس دربارة آن (روز) شک مکنيد و از من (عيسي) پيروي کنيد كه اين است راه راست.۶۴

۶۲ - مبادا شيطان شما را (از راه توحيد) باز دارد، که براي شما دشمن آشکاري است.

۶۳ - و آنگاه كه عيسي نشانه‌هاي روشني (براي آنها) آورد، گفت: به راستي براي شما حکمت۶۵ (اخلاق) آورده‌ام تا (حق و باطل بودن) برخي از آنچه را که در آن اختلاف مي‌کنيد براي شما روشن سازم؛ پس از خدا پروا کنيد و از من (نه از متوليان مرتجع) اطاعت کنيد.

۶۴ - و (سخن ديگر) اين که مسلماً خداست همان که ارباب (صاحب اختيار) من و شماست. پس (به جاي تقليد و اطاعت بي چون و چرا از متوليان منحرف ديني) او را بندگي (اطاعت) کنيد. اين است راه راست (راه خالص توحيدي).۶۶

۶۵ - اما گروه‌ها(ي منحرف از توحيد) ميان خويش به اختلاف پرداختند، پس واي بر كساني كه ستم كردند از عذاب روزي دردناک.۶۷

۶۶ - آيا (بي‌خبران از عواقب اختلاف در حق) منتظرند تا ساعت (قيامت)، که ناگهان بدون آن‌كه آگاه باشندحادث مي‌گردد، فرا رسد (تا دست از شرک و شخصيت پرستي و اختلافات خود بردارند)؟

۶۷ - (اگر امروز به هم‌مسلكان خود تکيه کرده‌اند، بدانند) در آن روز دوستان (جمع شده براي اهداف تفرقه‌انگيز دنيايي) دشمنان يکديگر خواهند بود،۶۸ مگر پرهيزکاران (از غلطيدن در دام دعواي قدرت).

۶۸ - (به آنان گفته مي‌شود) اي بندگان من (كه از بندگي ارباب زور و تزوير دوري كرديد)، امروز نه بيمي بر شماست و نه اندوهگين خواهيد شد.۶۹

۶۹ - همان كساني که به آيات ما ايمان آوردند و يکسره تسليم (حقايق) بودند.۷۰

۷۰ - (در روز قيامت به آنها گفته مي‌شود) در پرتو آثار اعمالتان به بهشت درآييد،۷۱ هم خودتان و هم همسران‌تان۷۲ (در راه ايمان).

۷۱ - (در بهشت) بر آنها سيني‌هايي زرّين (انباشته از انواع غذاها) و جام‌هايي (از انواع نوشيدني‌ها) گردانده مي‌شود و هر آنچه دل‌ها طلب کند و ديده‌ها لذت برد براي آنان فراهم است۷۳ و (به آنها گفته شود) در چنين نعمت‌هايي جاودانه خواهيد بود.

۷۲ - (و نيز گفته شود) اين بهشتي است که به پاداش اعمال‌تان ميراث برده‌ايد۷۴ (بهشت محصول تلاش خودتان است).

۷۳ - در آن براي شما ميوه‌هاي فراواني است که از آنها مي‌خوريد.۷۵

۷۴ - (اما در جهت مقابل) بي‌ترديد مجرمان در عذاب جهنم جاودانند.۷۶

۷۵ - از آنها (عذاب) برداشته نمي‌شود۷۷ و در آن نوميد (از نجات) خواهند بود.

۷۶ - و (در اين سرنوشت) ما به آنان ستم نکرديم، بلکه خودشان همواره (در حق خويش) ستمگر بودند.۷۸

۷۷ - (آنها در دوزخ) ندا دهند كه: اي مالک (فرشته موکّل بر دوزخ)، کاش پروردگارت کار ما را يکسره کند (ما را بميراند تا راحت شويم)! گويد: شما ماندگاريد!

۷۸ - (خدا گويد:) ما حق را بر شما عرضه کرديم، اما بيشترتان از (پذيرش) حق کراهت داشتيد.۷۹

۷۹ - آيا (ستمگران مي‌پندارند با توطئه‌هاي خود) امري را (پيروزي خود و شکست پيامبر را) محکم کرده‌اند؟۸۰ پس (بدانند) ما نيز محکم و استوارکننده (حق طلبان) هستيم.

۸۰ - آيا مي‌پندارند ما پنهان‌كاري و نجواي آنان را نمي‌شنويم؟ خير (مي‌شنويم) و فرستادگان ما نزدشان (حضور دارند و اعمال‌شان را) ثبت مي‌کنند.۸۱

۸۱ - (اي پيامبر) بگو: اگر (آنچنان که ادّعا مي‌کنيد) براي (خداي) رحمن فرزندي بود،۸۲ من نخستين پرستندگان (او) بودم.

۸۲ - پاك و منزه است گردانندة آسمان‌ها (کهکشان‌ها) و زمين، (همان) گردانندة عرش (نظام دهنده عالم هستي) از آنچه (بي‌خبران) وصف مي‌کنند.

۸۳ - پس به حال خود رهاشان کن۸۳ تا (در پندار‌هاي باطل خود) فرو روند و به بازي (هاي قدرت و ثروت) سرگرم باشند تا به روزي که به آن بيم داده شده‌اند (قيامت) برسند.

۸۴ - و اوست آن که (برخلاف تصورات مشرکان) هم در آسمان‌ها معبود است و هم در زمين۸۴ و اوست فرزانه دانا.

۸۵ - و (بسي منشأ) برکت است آن که فرمانروايي آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آندوست منحصر به اوست۸۵ و آگاهي (از زمان وقوع) قيامت نزد اوست و (همگي) نزد او بازگردانده مي‌شويد.

۸۶ - و آنهايي که به غير خدا (فرشتگان و بُت‌ها را براي برآورده شدن حاجات خود) مي‌خوانند، (آن شريكان) صاحب اختيار هيچ شفاعتي نيستند، مگر کساني که آگاهانه به حق گواهي داده باشند۸۶ (آنها مشمول امدادهاي پروردگار قرار مي‌گيرند).

۸۷ - اگر از آنها (مشرکين) بپرسي چه کسي آنها را آفريده است؟ مسلماً خواهند گفت خدا؛۸۷ پس چگونه واژگونه شده‌اند (که به جاي آفريدگار به شفاعت غيرخدا پناه مي‌برند)؟

۸۸ - و گفتار او (پيامبر را خدا شنيد که): پروردگارا، اينان قومي هستند که ايمان نمي‌آورند!۸۸

۸۹ - پس (خدا فرمود:) از آنان درگذر،۸۹ سلامي بگوي۹۰ که به زودي (خودشان) خواهند فهميد (که چه سرنوشتي پيدا مي‌کنند)!


۶۱ - در آية ۵۹ سوره آل‌عمران نيز از عيسي مسيح(ع) مثال زده شده است «إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» در آنجا از مشابهت بي‌پدر متولد شدن او با پيدايش «آدم»، و در اينجا ظاهراً در ارتباط با توحيد و آخرت. (والله اعلم)
«يصُدُونْ» که ۱۰ بار در قرآن تکرار شده، به معناي اعراض و باز داشتن است، اما در اين مورد که حرف صاد کسره گرفته (يَصّـِدُون)، به گفته اهل لغت، اعراض توأم با خنده و مسخره بازي است.

۶۲ - به صراحت قرآن نه رسالت حضرت موسي(ع) جهاني بود و نه رسالت حضرت عيسي(ع). در اين آيه او را «مثالي» براي بني‌اسرائيل شمرده و در آية ۴۹ آل‌عمران «وَرَسُولاً إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيل» (همچنين آية ۶ سوره صف). در انجيل از زبان عيسي آمده است كه من براي گوسفندان گُم شدة بني‌اسرائيل (يهوديان گمراه) آمده‌ام. اين «پطرس» از حواريون عيسي(ع) بود كه آن رسالت را گسترش داد و بعدها دستگاه كليسا آن را از طريق اعزام ميسيونرهاي مذهبي به كشورهاي استعمار زده جهاني كرد.

۶۳ - به آيه ۹ سوره انعام نگاه كنيد: «وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِمْ مَا يَلْبِسُونَ».

۶۴ - با توجه به سه مرتبة ديگر تكرار فعل «اِتَّبِعُون» (آل‌عمران ۳۱، طه ۹۰ و مؤمن ۳۸) مي‌توان دريافت گويندة اين سخن انسان است و در هيچ آية قرآن از قول خدا نيامده است از من تبعيّت كنيد! تبعيّت همواره از كتاب الهي و رسول اوست.

۶۵ - منظور از تعليم حکمت، آموزش فلسفه و كلام نيست، حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملي (نه نظري) دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خدا‌پسندانه مي‌كند. كسي ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولي رفتار و مناسبات اخلاقي‌اش با دوست و دشمن «حکيمانه» باشد، معناي حکمت متأسفانه از همان دوران آشنايي متفکران اوليه مسلمان، همچون ابن‌سيناها با فلسفه يونان، از معناي اصيل و عملي قرآني خود منحرف شد و جنبة نظري يافت.
البته خدا به عيسي(ع) هم كتاب (انجيل) داده بود و هم حكمت، اما علت اين كه در اينجا فقط «حكمت» را ذكر كرده است، شايد به دليل مخاطبين او در آن زمان (يهوديان متعصّب و اختلاف برانگيز) بوده باشد كه مطرح كردن نام كتابي به غير از تورات نزد آنان كفرآميز شمرده مي‌شد. علاوه بر آن، كلمه «كتاب» تداعي كنندة قوانين و نظامات ثابت، و كلمه «حكمت» بيانگر رفتار شايسته و نيكو، به تعبيري اخلاق و احسان و ايثار و عشق مي‌باشد. در انجيل آمده است عيسي فرمود: «من نيامده‌ام كلمه‌اي به تورات اضافه يا از آن كم كنم...» رسالت او پُر كردن خلأ محبت و عشق در جامعه‌اي بود كه فقط به فقه و اصول و احكام خشك شرعي چسبيده بود. پيامبر اسلام فرمود: برادرم موسي با يك چشم به دنيا نگاه كرد (تأسيس اُمت بر اساس نظامات شريعت) و برادرم عيسي با چشمي ديگر (عشق و عواطف انساني) و من با دو چشم به دنيا مي‌نگرم.

۶۶ - هر مسلمان نمازخواني روزانه حداقل ۱۰ بار در نمازهاي پنج‌گانه خود از خدا مي‌خواهد که: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ». صراط مستقيم به شهادت اين آيه و آياتي ديگر، صاحب اختيار (ربّ) شناختن خدا و عملاً و انحصاراً او (نه ديگران) را ارباب خود دانستن است. اين جمله را قرآن دو بار ديگر نيز از زبان عيسي(ع) نقل کرده است: مريم ۳۶ و آل‌عمران ۵۱.

۶۷ - مسيحيان پس از عيسي(ع) همچون يهوديان و مسلمانان صدها فرقه شدند و به كشتار يكديگر پرداختند.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
آيه ۲۵۳ سوره بقره دربارة كشتار مسيحيان از يكديگر است: «...وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَٰكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَٰكِنَّ اللهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ».

۶۸ - به آية ۳۸ همين سوره و نيز ق ۲۳، مريم ۸۲، سبا ۳۰ تا ۳۳ نگاه كنيد.

۶۹ - ترکيب خوف و حزن ۱۹ بار در قرآن تکرار شده است. خوف، ترس و نگراني از جان، و حزن، غصه از دست دادن مال و مکنت است.

۷۰ - «وَكَانُوا مُسْلِمِينَ» استمرار تسليم در مدت عمر و تكوين شخصيتي را در مسير آن نشان مي‌دهد.

۷۱ - «تُحْبَرُون» را اغلب به مفهوم شادي و سرور گرفته‌اند، در قرآن در وصف شادي افعال ديگري همچون: فكهين، مستبشرين، يضحكون، مسرور و مشابه آن آمده است، اما تُحْبَرُون متفاوت از موارد مشابه است. اين فعل از ريشة «حَبَرَ» مي‌باشد که مفهوم «تأثيرگذاري» در آن، در انواع مشتقاتش، نمودار است. مثل: پينه بستن کف دست از کار، باقي ماندن اثر زخم يا کتک در پوست بدن، زردي دندان، اثر گزيدن جانور در بدن، آثار ابر در آسمان، آثار باران در زنده کردن زمين. جوهر و مرکب را نيز حُبُور و قلم خود‌نويس را «قلم الحِبر» مي‌گويند که در کاغذ تأثير مي‌گذارد. شايد اين که قرآن علماي اهل کتاب را احبار (جمع حِبر) ناميده است، به دليل آثار قلمي يا عملي نيکوي آنها در جامعه بوده باشد.
اما وصف «في روضه يحبرون» گويا بروز و ظهور آثار نيکوي اهل ايمان و عمل صالح در آخرت باشد که آنها را در بوستان‌هاي بهشتي جاي مي‌دهد. نقش و نگار، آراستن و تزيين سخن، خط و شعر را با همين واژه بيان مي‌كنند. چنين است نقش و نگار زيبايي که مؤمنان در دنيا براي خود نگاشتند. درضمن فعل يُحْبَرُون در آية ۱۵ سوره روم نيز آمده است: «فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَهٍ يُحْبَرُونَ».

۷۲ - «ازواج»، هم به معناي همسران در قرآن آمده است و هم به معناي همفکران. به نظر مي‌رسد در اينجا بايد معناي دوم مورد نظر باشد. تجربه همسران نوح و لوط (عليهماالسلام) نشان داد که همسري به تنهايي نمي‌تواند نجات‌بخش باشد.
كبوتر با كبوتر باز با باز
كند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز

۷۳ - در اينجا سخني از پذيرايي‌کننده درميان نيست و «يُطاف» فعل مجهول است، گويي مکتسبات دنيايي خودشان چنين بهره‌مندي‌هايي را به بار آورده است. اشاره به ديس‌هاي زرّين غذا و جام‌هاي نوشيدني، در سطح درک و فهم و تمنّيات دنيايي آدميان بيان شده است وگرنه در همين آيه تأکيد شده که هر آنچه دل طلب کند و ديده از آن لذت برد فراهم است، وصف «ظروف» شايد اشاره‌اي به «ظرفيت» کساني باشد که در وجود خويش چنين شايستگي‌هايي را پرورش داده‌اند.

۷۴ - همچنانکه پيشرفت‌هاي بشر در زمينه‌هاي مختلف علم و صنعت و فرهنگ و هنر به نسل‌هاي بعد ميراث داده مي‌شود، آخرت نيز خانه‌اي مُشاء است که آجرهايش به دستاورد هنر و همّت و ايمان و اخلاق انسان‌ها ساخته شده و نصيب کساني مي‌شود که نقشي در بناي آن ايفا کرده و سهمي در سازندگي آن پرداخت کرده باشند. قرآن در آيات متعددي بهشت را ميراث عمل خود انسان‌ها در زندگي دنيايي شمرده است. از جمله: مريم ۶۳، انبياء ۱۰۵، مؤمنون ۱۱، شعراء ۸۵، زمر ۷۴ و اعراف ۴۳.

۷۵ - نکره آمدن «فاکِههٌ»، نشان مي‌دهد منظور همين ميوه‌هاي معمولي دنيايي، که کم و بيش از آن بهره‌مند هستيم، نمي‌باشد، اين تمثيل‌ها براي فهم آدميان است؛ فاکهه و فکاهي، دلالت بر چيزي مي‌کند که نشاط آور است.

۷۶ - معناي ريشه‌اي «جُرم»، نوعي بريدگي و انقطاع است، مجرم کسي است که پيوند خود را با خدا و خدمت به خلقش و با گذشته (عبرت‌گيري از تجربيات) و با آينده (تدارک زندگي بعدي) بريده باشد.

۷۷ - مشتقات «فَتَرَ» (در يفَّرُ عَنْهُم) که سه بار در قرآن تکرار شده است، نوعي تعطيل موقت و فترت ميان دو مرحله را نشان مي‌دهد، يعني دوزخ مستمر است، نه مزمن همچون برخي بيماري‌ها!

۷۸ - تكرار ضمير جمعي «ما» در آيات ۷۶ تا ۸۰ نقش نظامات و نيروهاي عالم (فرشتگان) و خودِ انسان را در سرنوشت نهايي نشان مي‌دهد. اصولا در اين سوره در برابر ۴۴ مرتبه‌اي كه ضمير «ما» دربارة خدا به كار رفته ، تنها دو بار ضمير متكلم وحده «من» به كار رفته است (آيه ۲۹ در تمتّع دادن به بندگان و در آيه ۶۸ در خطاب به بندگان).

۷۹ - جملة: «فَمَا كَانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» که عيناً، يا با تعابير مشابه، ۱۰ بار در قرآن تکرار شده نشان مي‌دهد تمامي عذاب‌ها و عقوبت‌ها، نتيجه ظلمي است که آدمي به خود مي‌کند و عوارض و آثار طبيعي اعمال شخص در نظام تخلف ناپذير الهي محسوب مي‌شود (روم ۹، عنکبوت ۴۰، نحل ۳۳ و ۱۱۸، يونس ۴۴، توبه ۷۰، اعراف ۱۶۰، بقره ۵۷، آل‌عمران ۱۱۷، و هود ۱۰۱).

۸۰ - اصل كلمه «اِبرام» محكم كردن طناب و ريسمان با تاب دادن آن است، سپس اين كلمه به محكم‌كاري در تصميمات و برنامه‌ها گفته مي‌شود. اين كلمه فقط همين يكبار در قرآن آمده است.

۸۱ - فرشتگان بندگان گرامي و كريم خداوندند (تكوير ۱۹، انبياء ۲۶ و ذاريات ۲۴)، كه بر ثبت و ضبط اعمال انسان گمارده شده‌اند و برخلاف بعضي از مراقبان و محافظان در جوامع بشري، اهل كينه توزي و پرونده‌سازي براي كسي نيستند بلكه كارشان ناشي از كرامت است.
در وصف فرشتگان محافظ بر اعمال در خطبة ۱۵۷ نهج‌البلاغه آمده است: بدانيد اي بندگان خدا، شما را از خودتان نگهباناني و از اعضايتان چشمان مراقبي و حافظاني راستين است كه اعمالتان و حتي شمارة نفس‌هايتان را ثبت و ضبط مي‌كنند. نه تاريكي شب‌هاي ظلماني شما را از آنان مي‌پوشاند و نه پنهان شدن پشتِ درهاي بسته. فردا به امروز نزديك است و امروز هرچه با خود دارد مي‌برد و فردا از پي آن مي‌آيد.

۸۲ - چرا در اينجا سؤال درباره فرزند داشتنِ «رحمن»، نه «الله» آمده است!؟ به نظر مي‌رسد پاسخ را بايد در ارتباط با مسئله شفاعت و حاجت‌طلبي از فرشتگان و ساير بندگان خدا جستجو كرد. وقتي خورشيد رحمت الهي بر همه جا پرتوافكن است، چه جاي توسل به واسطه‌ها كه خود نيازمند نور رحمت‌اند.

۸۳ - «ذَرْهُمْ» از ريشه «وَذَرَ»، چيزي يا کسي را به حال خود رها کردن و بي‌توجهي به آن است. اين فعل وقتي در مورد مخالفان به کار مي‌رود، معناي عدم تعرّض و آزاد گذاشتن مي‌دهد، به طوري که از ۴۵ باري که اين کلمه در قرآن تکرار شده است، نزديک به نيمي از آن در اين ارتباط مي‌باشد.

۸۴ - مشرکين معتقد بودند خدا ربّ‌الارباب و گرداننده جهان هستي است، اما ربوبيت زمين و عالم انسان‌ها را به فرشتگاني، که آنها را دختران خدا مي‌پنداشتند، واگذار کرده است. آنها با توسل به بُت‌هايي (که آنها را نماد فرشتگان مي‌دانستند) مي‌کوشيدند حاجات دنيايي خود را برآورده سازند.

۸۵ - در آغاز دو سوره (فرقان و مُلك) و متن هفت سوره كلمه «تَبَارَك» در زمينه‌هاي: خلقت و تدبير امر (اعراف ۵۴ و مؤمن ۶۴)، پديد آوردن نوع انسان (مؤمنون ۱۴)، ستارگان و ماه و خورشيد (فرقان ۶۱)، نعمات دنيا و آخرت (فرقان ۱۰)، فرمان‌روايي خدا (زخرف ۸۵) و ربوبيّت (رحمن ۷۸) آمده است.
«بركت» خدا در موارد بسياري به: حاصلخيري خاك، سرزمين‌هاي پُر خير و بركت مكه و طور و فلسطين، باران، شب قدر، عيسي(ع)، قرآن، ابراهيم و فرزندانش و اهل بيت پيامبر(ص) اطلاق شده است كه تنوع و گستردگي بركت الهي را مي‌رساند. اهل لغت بركت را فايده ثابت، نمو و زيادت و سعادت دانسته‌اند كه همچون «بِركِة» آب، ثابت و با دوام است.

۸۶ - استثناي «الاّ‌» به عمل آدميان برمي‌گردد. مانند معلمي كه به شاگردان هشدار دهد: «دنبال تقلب و پارتي تراشي نرويد، کارنامه قبولي را جز کسي که از عهده امتحانات برآيد دريافت نمي‌کند». در ميدان حق حاضر و شاهد بودن، همين کارنامه قبولي اوست.

۸۷ - در آية ۹ همين سوره، عيناً همين سؤال از مشركين تكرار شده است، با اين تفاوت كه در آنجا از آفرينندة آسمانها و زمين سؤال مي‌كند، و در اينجا از آفرينندة خودشان. در آية ۶۳ عنكبوت نيز از نزول باران و زنده كردن زمينِ مرده. جملة «لَئِنْ سَأَلْتَهُم» جمعاً هفت بار در قرآن تكرار شده و همواره پاسخ مشركين با تأكيد مؤكد «لَيَقُولُنَّ» در اعتراف به نقش انحصاري خدا آمده است.

۸۸ - اين گفتار پيامبر مكرم اسلام(ص)، شبيه همان سخني است كه نوح(ع) و موسي(ع) و بيشتر پيامبران در نوميدي از ايمان قومشان به زبان آوردند. ن ك به نوح از آيه ۵ تا انتهاي سوره، يونس ۳ و ۷۴ و ۸۸، اسراء ۹۴، كهف ۵۵.

۸۹ - دو بار ديگر در قرآن توصيه به «صفح» در ارتباط با منكران به پيامبر شده است. «صفح»، از صفحه روي يا صفحة دل پاک کردن آثار رنجش، و به اصطلاح، به روي خود نياوردن و گذشتي کريمانه مي‌باشد که يک گام بالاتر از عفوي است که فراموش نشود و به بايگاني دل سپرده گردد.

۹۰ - منظور از «قل سَلامٌ»؛ پاسخ سلامت دادن (به جاي تکفير و تفسيق و توهين و تهديد)، عکس‌العمل نيکوست. چنين توصيه‌اي را از قرآن در آياتي ديگر نيز مي‌يابيم، از جلمه: نساء ۹۴، انعام ۵۴، رعد ۲۴، مريم ۴۷ و ۶۲، فرقان ۶۳ و قصص ۵۵.

ترجمه عبدالعلى بازرگان