سوره جاثيه۱

به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱ - حاء، ميم۲

۲ - فرو فرستادن (تدريجي) اين کتاب (در سطح درک و دريافت انسان) از سوي خداي فرا دست و حكيم است.۳

۳ - بي‌ترديد در آفرينش آسمان‌ها (عالم کهکشان‌ها)۴ و زمين بس نشانه‌هاست براي مؤمنان.

۴ - و (نيز) در آفرينش خودتان و هر جنبنده‌اي كه (خداوند در جهان) پراکنده مي‌سازد،۵ نشانه‌هايي است (از تدبير خدا) براي مردمي كه يقين‌آوري مي‌كنند.۶

۵ - و (نيز) در آمد و رفت شب و روز۷ و هر آنچه از رزقي که خدا از آسمان فرو فرستاده۸ و به لطف آن زمين را پس از مرگش (در زمستان) زنده کرده، و نيز در گرداندن بادها۹ (حركت گردشي آن) نشانه‌هايي است براي مردمي که تعقّل مي‌کنند.۱۰

۶ - اين‌هاست نشانه‌هاي خدا که به حق بر تو مي‌خوانيم،۱۱ پس (منکران با وجود اين نشانه‌ها) به کدامين نوآوري۱۲ ايمان خواهند آورد؟

۷ - واي بر هر (شخص) بسيار واژگونه تنگ نظر؛۱۳

۸ - (همان كه) آيات خدا را که بر او خوانده مي‌شود، (به ظاهر) مي‌شنود، سپس (بدون آن که انديشه کند) متکبرانه (بر موضع انکار خود) اصرار مي‌ورزد، انگار هرگز آن را نشنيده است! پس او را به عذابي دردناک (در بازتاب انكار آيات) خبر ده!۱۴

۹ - و چون (با نگاه سطحي) چيزي از آيات ما بفهمند، آن را به مسخره مي‌گيرد،۱۵ براي چنين كساني عذابي خوارکننده است (خوار كنندگان حق، خود خوار خواهند شد).

۱۰ - از وراي (پيشاروي) آنان دوزخ است كه نه آنچه (از ثروت و قدرت و شوكت) به دست آورده‌اند، كوچكترين سودي (براي رهايي از دوزخ اعمال خود) به حالشان مي‌رساند، و نه ياوراني (از اربابان زر و زور و تزوير) كه غير خدا گرفته‌اند (به دادشان خواهند رسيد)؛ و براي آنان عذاب عظيمي در پيش است.

۱۱ - اين (قرآن) راهبر (به سوي سعادت) است و کساني که نسبت به نشانه‌هاي صاحب اختيار خود كفر ورزيدند، براي آنان عذابي از پريشاني و اضطرابي دردناک است.۱۶

۱۲ - خداست آن که دريا را رام (قابل استفاده و بهره برداري) شما كرد تا کشتي‌ها به امر او (نيروي باد) روان گردند۱۷ و (نيز) به دنبال فضل او (از طريق حمل و نقل دريايي، سير و سياحت و تجارت) برويد، باشد تا (از نعماتش) بهرة بهينه ببريد.۱۸

۱۳ - و (نه تنها درياها، بلکه) هر آنچه در آسمان‌ها و هر آنچه در زمين است را در (توان و استعداد) تسخير شما قرار داد که همة آنها از آنِ اوست. بي‌ترديد در اين (رام كردن جهان براي انسان) بس نشانه‌هاست براي مردمي که تفکر مي‌کنند.۱۹

۱۴ - به کساني که ايمان آورده‌اند بگو: از آنهايي که بيمي از روزهاي خدايي (تحقّق عذابِ آثار اعمال‌شان در دنيا) ندارند،۲۰ در‌گذرند (از موضع مهرباني و دلسوزي با آنان رفتار كنند) تا خدا هر قومي را به تناسب عملكردشان (در زمان خود) جزا دهد.۲۱

۱۵ - هر کس کاري شايسته کند، به سود خويش کرده، و هر کس كاري بد کند، به زيان خويش کرده است، سرانجام همگي به سوي پروردگارتان بازگردانده مي‌شويد.

۱۶ - ما (پيش از شما) به بني‌اسرائيل (دودمان يعقوب) کتاب و حکم و نبوّت عطا كرديم۲۲ و از پاکيزه‌ها (نعمت‌هاي دلپسند) روزي‌شان داديم و بر جهانيان (معاصرين) برتري‌شان بخشيديم.۲۳

۱۷ - و (نيز) روشنگري‌هايي از امر (دين) به آنان داديم، با اين حال اختلاف (با يکديگر) نکردند، مگر پس از آگاه شدنشان (از حقيقت)، به دليل خوي زياده‌طلبي و رقابتي که ميان‌شان (براي دنياطلبي و تماميّت‌خواهي برقرار) بود،۲۴ و مسلماً
 پروردگارت در آنچه يكسره اختلاف داشتند روز رستاخيز داوري خواهد کرد.

۱۸ - سپس (بعد از طي اين مراحل تاريخي) تو را بر راه و روش و شيوه‌اي از امر۲۵ (شاخه‌اي از شجرة دين تسليم و توحيد) قرار داديم، پس از همان پيروي كن و از هواي (نظريات گمراه كننده) کساني که نمي‌دانند (مدّعيان بي‌خبر از بني‌اسرائيل) پيروي مکن.

۱۹ - بي‌ترديد آنها در برابر (عذاب) خدا براي (حمايت از) تو هيچ كاري نتوانند کرد و (بلکه) ستمگران ياور يکديگرند (نه شما)، و خداست که ياور پرواپيشگان است.

۲۰ - اين (قرآن) حاوي بصيرت‌هايي است براي (عموم) مردم و (نيز) هدايتي و رحمتي براي مردمي که يقين‌آوري مي‌کنند.


۱ - نام اين سوره «جاثيه»، از آية ۲۸ آن گرفته شده است. به زانو درآمدن نمادي است از تسليم، توقف و زمينگير شدن در برابر قدرتي برتر (در بازتاب گردن‌کشي و عصيان و طغيان). امت‌هايي که با سوء استفاده از موهبت اختيار، در انکار هر حساب و کتاب و عقوبتي راه ظلم و ستم در پيش گرفتند، در دنيا يا آخرت به زانو درآمده و گرفتار نتايج اعمال خود مي‌شوند. اين سوره روزي را نشان مي‌دهد که اُمت‌ها بي‌اختيار در محکمه عدل (در مقام تمثيل دنيايي) مي‌ايستند. واژة «جاثيه» ۸ بار در قرآن، و عمدتاً درباره قوم ثمود (صالح پيامبر) و قوم مَدْين (شعيب)، به کار رفته است و زمينگير شدن متكبران را به رغم غرور و قدرت‌شان، در برابر زلزله زير و رو كننده و موج انفجار آتشفشان نشان مي‌دهد.
كتيبة «نقش رستم» در کازرون فارس نيز تصوير زانو زدن «والرين» امپراتور روم شرقي در برابر شاهپور اول را، که با غرور بر اسبي سوار است، نشان مي‌دهد، هر چند هر دو از يک قماش و در رقابت قدرت بودند، اما به هر حال نشانگر نوبت زوال زور است.
اين سوره در سال هشتم بعثت در مكه در يكي از سخت‌ترين سال‌هاي رسالت نازل شده و تكيه آن بر مثلث: توحيد، نبوّت و آخرت و نيز تأكيدش بر عواقب «عذاب»آور اعمال را بايد در ارتباط با كافران ستيزه‌جو و سركوبگر دريافت. نام سوره نيز يادآور سرنوشت گمراهاني است كه در مقابله به حق سرانجام به زانو درآمدند.
آيات ۱ تا ۱۵- بيان آيات تكويني خدا براي تعقل و تشكر و يقين‌آوري و شكر است.
آيات ۱۶ تا ۳۵- عملكرد مشركين و كافران در انكار قيامت و استهزاي مؤمنين.
آيات ۳۶ تا ۳۷- نتيجه‌گيري و جمع‌بندي مطالب سوره.

۲ - رك به پاورقي شماره ۲ سوره احقاف.

۳ - دو نام نيكوي «الْعَزِيزِ الْحَكِيم» كه در ابتدا و انتهاي اين سوره ذكر شده و با همين دو نام ختم مي‌گردد، به نظر مي‌رسد ظرف و محتواي مفاهيم كليدي سوره و مهمترين محور آن باشد. نام «عزيز» كه دلالت بر فرادست و ابرقدرت بودن مي‌كند، ممكن است ناخودآگاه تداعي كنندة سلاطين و ستمگران زورگو گردد، از اين روي نام «عزيز» حتي يكبار هم مستقل در قرآن نيامده و همواره به صورت مزدوج، با نام‌هاي نيكوي ديگر تركيب شده است: با حكيم (۴۷ بار)، رحيم (۱۳)، عليم (۶)، غفور (۵)، حميد (۳)، كريم، وهّاب، مقتدر و جبّار (هر كدام يكبار). پس عزّت و قدرت مطلق خدا (برخلاف جبّاران) همراه حكمت، رحمت، علم، آمرزش، حمد، كَرَم، موهبت، قدرت و جبروت (جبران كنندگي) اوست.
اما صفت «حكيم» كه ۹۱ مورد آن دربارة خداوند است، به كسي نسبت داده مي‌شود كه كارش محكم و استوار و از روي علم و تشخيص و مصلحت و مصون از سُستي و خرابي باشد. نام حكيم كه با حكمت همريشه است پس از نام عزيز، بيش از همه با نام‌هاي عليم (۳۵ بار)، خبير (۴)، علّي (۲)، حميد، واسع و توّاب تركيب شده است.

۴ - از اين آيه تا آية ۶ آيات تكويني پروردگار را در آفرينش آسمانها و زمين، آدميان و انواع موجودات نشانه‌اي براي مؤمنين مي‌شمارد، آنگاه تدبير و گردانندگي اين جهان بي‌كران را در آية ۵ در زمينه‌ گردش شب و روز (نور)، ريزش باران (آب)، خرّمي زمين (خاك) و بالاخره گردش (بادها) نشانه‌اي براي رسيدن به يقين مي‌شمارد.
«السَّمَاوَات» جمع سماء از ريشة «سُمُّو»، به ستارگان و شبكة كهكشاني بالاي سر گفته مي‌شود. سماء معناي رفعت و بلندي دارد و به سقف خانه و باراني كه از بالا مي‌بارد نيز گفته مي‌شود (نوح ۱۱).

۵ - انتشار موجودات در زمين، يا پراکنده شدن خاک در اثر باد را با فعل «بَثَّ» وصف مي‌کنند. غم و اندوهي را نيز که در چهره و رفتار شخص نمود پيدا مي‌کند و خبرش منتشر مي‌گردد، «بث» مي‌گويند.

۶ - «يُوقِنُونَ» فعل است، نه اسم يا وصف، منظور کساني است که تلاش مي‌کنند به شناخت يقيني برسند. ترجمه «اهل يقين» وافي به مقصود نمي‌باشد.

۷ - «اختلاف» در باب افتعال، از ريشه «خلف»، نوعي فعل پذيري و آمادگي قبول را مي‌رساند. يعني شب و روز، لازم و ملزوم و پذيراي يکديگر هستند. مي‌دانيم از همين دوگانگي است که انبساط و انقباض و جابه‌جايي جريان هوا، يعني باد پديد مي‌آيد و باد نيز ابرها را به حرکت درمي‌آورند و موجب ريزش باران مي‌گردند. باد نيز اگر حالت گردشي و مدار مانند «تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ» نداشت، هرگز توزيع باران عملي نمي‌شد.

۸ - رزقي كه از آسمان بر زمين مي‌بارد، منحصر به باران نيست، گرما و نور مرئي خورشيد و ساير پرتوهاي مفيد آن نيز رزق بشر و ساير موجودات زميني محسوب مي‌شوند.

۹ - فعل «تصريف» در قرآن دو بار به جريان گردش باد نسبت داده شده، ۴ بار نيز به تنوع موضوعات و مطالب قرآن، متناسب با تنوع ذوقيات و عقول آدميان (اسراء ۴۱ و ۸۹، کهف ۵۴، طه ۱۱۳)، پنج بار هم به «تصريف الايات» (احقاف ۲۷، انعام ۴۶ و ۶۵ و ۱۰۵، اعراف ۵۸) که جامعيت به مراتب بيشتري دارد.

۱۰ - «يَعْقِلُون» نيز همچون يوقنون فعل است و دلالت بر کاربرد عقل در امور مي‌کند، بنابراين ترجمه «عاقلان» يا «اهل خرد» و خردمندان معادل كاملي نيست. خود «عقل» نيز در بُعد ذهني، يعني انديشيدنِ صِرف خلاصه نمي‌شود. عقل به فرمايش حضرت علي(ع) (در نامه ۳۱ نهج البلاغه) حفظ تجربه‌هاست. با تفکر در امور «علم» حاصل مي‌شود و کاربرد علم (از تئوري يا تجربه عملي) در زندگي تعقّل مي‌باشد. پس عاقل کسي است که به علمش عمل مي‌کند. چنين معنايي البته با فهم امروزي ما از عقل فلسفي که فرسنگ‌ها از سرچشمه اوليه وحي فاصله گرفته است فرق دارد.

۱۱ - از آية ۶ تا ۱۱، عكس‌العمل انكاري استكبارآميز و استهزاء‌گونة كافران را نسبت به حقايق تلاوت شده شرح مي‌دهد و سرانجام چنين بي‌تفاوتي و اعراض از حق را با انواع عذاب‌ها كه نتيجة محروميت خودشان از اصلاح و تغيير مي‌باشد بيان مي‌كند.
حق بودن تلاوت، يعني قرآن باطل، اوهام، خيالات يا بر ساخته‌هاي ذهن پيامبر نيست و اين خداست که آن را بر پيامبر تلاوت مي‌کند.

۱۲ - حديث به هر آنچه تازه و نو باشد گفته مي‌شود، چه قول، چه فعل. حادثه و حوادث نيز اتفاقات تازه است. خواب را نيز که دائماً تکرار مي‌شود «احاديث» مي‌گويند. کافران، قرآن را سخناني قديمي و کهنه که از زمان نوح و ابراهيم تکرار شده، تلقي مي‌کردند، ولي قرآن آن را پيام‌هاي همواره نو و تازه شونده (بر حسب درک و دانش تدبّر کننده) مي‌نامد. اين کتابي نيست که با يکبار خواندن، همچون کتاب‌هاي قصه، تمام شود، معدني است که هر چند کند وکاو شود، گنج بيشتري عايد مي‌گردد. از ۲۸ باري که اين واژه در قرآن آمده، ۱۰ بار آن در وصف اين کتاب است.

۱۳ - «أَفَّاك» مبالغه «اِفک»، شدّت آن را مي‌رساند. افک به گفته اهل لغت، نوعي واژگونگي و زير و رو شدن انديشه و عمل و جايگزيني باطل در مقام حق است. دروغ را نيز از همين روي افک مي‌گويند که واقعيت را وارونه جلوه مي‌دهد. اما ترجمه افاک به دروغگو يا دروغ پرداز وافي به مقصود به نظر نمي‌رسد. اين وصفي است براي شخصيت كساني که عوضي مي‌بينند و ۱۸۰ درجه وارونه رفتار مي‌کنند.
اما واژه «اثم» مقابل واژه «بِرّ» (وسعت نظر و گشادگي شخصيت در همه ابعاد انساني) نشانگر انسان‌هاي خودخواه، تنگ‌بين و دنياپرست است. عنوان گناه براي کلمات: اثم، جرم، ذنب و ... معادل رسايي نمي‌باشد.

۱۴ - بشارت معمولاً برای خبرهاي خوب به کار مي‌رود، ولي قرآن آنرا در مورد عذاب هم به کار برده است (آل‌عمران ۲۱، نساء ۱۳۸، توبه ۳ و ۳۴، لقمان ۷، جاثيه ۸ و انشقاق ۲۴). بشارت با بَشَرِه (پوست) هم‌ريشه است، خبر خوش چهره را شكفته و روشن مي‌سازد، و خبر بد آن را دژم و سياه مي‌كند: زخرف ۱۷- «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَٰنِ مَثَلا ًظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ».

۱۵ - استهزاء از ريشة «هزء»، سبک شمردن، و اهميت ندادن به اشخاص يا موضوعات است که در ۳۴ آيه قرآن از ناحيه کافران به: خدا، آيات او، آخرت، رسولان، دين، نماز، سبيل‌الله، و مؤمنين نسبت داده شده است. اين کلمه را معمولاً ريشخند و مسخره کردن ترجمه مي‌کنند، اما ريشخند لفظي است که از نوعي نگاه و ارزيابي اشخاص نسبت به ديگران ناشي و موجب بي‌اعتنايي نسبت به آنها مي‌گردد. ريشخند و تمسخر ديگران امري عادي است، ولي موضوعاتي مثل: خدا و آيات و آخرت را بيشتر انکار مي‌کنند و سبک مي‌شمارند.

۱۶ - در آيات ۸ تا ۱۱ جمعاً چهار صفت: «أَلِيمٍ»، «مُهِينٌ»، «عَظِيمٌ» و «رِجْزٍ أَلِيمٌ» براي عذاب شمرده شده است که متناسب با موضع عملي انکارگران مي‌باشد؛ چون فقط دنبال راحتي خود هستند، عذاب اليم مي‌بينند و ناراحت مي‌شوند، چون از موضع تکبر همه چيز و همه کس را به استهزاء مي‌گيرند، خود با «عذاب مهين» خوار مي‌شوند، چون عظمت آخرت و حساب و کتاب را انکار مي‌کنند، «عَذَابٌ عَظِيمٌ» مي‌بينند و بالاخره چون از راه امن و آسان هدايت منحرف مي‌شوند، در بيابان بي‌سمت و سوي گمراهي مضطرب و پريشان احوال مي‌گردند.
كلمه «رجْز» (به صورت معرفه و نكره) ده بار در قرآن تكرار شده كه از بررسي اين موارد مي‌توان گفت رجز بازتاب منفي اعمال فردي و جمعي انسان است كه به صورت پريشان حالي، اضطراب و نابساماني ظاهر مي‌گردد. همچون رجزي كه به صورت انواع نابساماني‌ها براي قوم فرعون به دليل ظلم و ستم بر بني‌اسرائيل و مقابله با رسالت موسي پديد آمده بود (اعراف ۱۳۴ و ۱۳۵)، دو بار ديگر در قرآن رجز را عاقبت ظلم شمرده است (بقره ۵۹ و اعراف ۱۶۲).

۱۷ - پيش از يكي دو قرن اخير همواره كشتي‌ها به نيروي باد و تدبير تغيير زاوية بادبان حركت مي‌كردند. اگر شدت و ارتفاع امواج بيش از وضع موجود بود، حركت كشتي ميسّر نمي‌شد. امروزه نيز كشتي‌هاي عظيم با هزاران مسافر يا هزاران تُن كالا، بدون آن كه در آب فرو روند، طبق قوانين فيزيكي كه خدا مقدّر كرده، حمل و نقل مي‌كنند. آيات ۳۲ و ۳۳ سوره شوري نيز از حركت كشتي‌هاي كوه‌پيكر به نيروي باد سخن مي‌گويد.

۱۸ - کفر، ناسپاسي، ناديده گرفتن و ضايع کردن نعمت است و شکر، سپاسگزاري از نعمت دهنده، به زبان آوردن و بهره‌برداري عملي از آن در مسير رضايت منعم. در معناي ريشه‌اي شکر، نوعي فزوني و زيادت است. اين واژه را در زبان عربي در موارد: چشمه پُر آب، گاو پر شير و آسمان پر باران به کار مي‌برند که تماماً دلالت بر برکت و رشد و توسعه و استفاده بهينه از نعمت مي‌کند.

۱۹ - از آيات ۴ تا ۱۳ چهار حالت از عكس‌العمل انسان در برابر «آيات خدا» را مطرح كرده است: «لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ»، «آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»، «آيَاتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»، «لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ». به اين ترتيب قلمرو ايمان، يقين، تعقّل و تفكر را در زمينه‌هاي مختلف نشان مي‌دهد. درجهت معكوس نيز انكار آيات را در چهار حالت عذاب وصف كرده است: «أَلِيم»، «مُهِين»، «عَظِيم» و «رِجْزٍ أَلِيمٌ». مشركين به جاي ايمان «استكبار» ورزيدند (آيات ۳ و ۸)، به جاي يقين‌آوري «استهزاء» كردند (آيات ۴ و ۹)، به جاي تعقّل در آيات خدا به «اولياء غيرخدا» توجه و تكيه كردند (آيات ۵ و ۱۰) و بالاخره به جاي تفكر به «كفر» پرداختند (آيات ۱۱ و ۱۲).
در قرآن ۲۲ بار از تسخير (رام ساختن) خدا نسبت به چيزهائي ياد شده است. مثل: رام ساختن خورشيد و ماه (۷ مرتبه)، کوهها براي داوود (در استخراج فلزات) و باد براي سليمان. در اين ميان ۱۲ مورد آن با ذکر کلمه «لکم» (يا لنا) به انسان اختصاص يافته است. مثل: سخرلکم الفلک (کشتي)، سخرلکم الشمس و القمر (انرژي خورشيدي)، سخرلکم اليل و النهار (شب و روز)، سخرناها لکم (شتر)، اما در آيه ۲۰ سوره لقمان و آيه ۱۳ سوره جاثيه، نه تنها اجزائي از طبيعت، بلکه کل عالم هستي را در قابليت رام شدن و استفاده آدمي قرار داده و اين به راستي نعمت حيرت‌آوري است که ناديده گرفته مي‌شود.

۲۰ - «رجاء» اميدوار بودن است، اما از آنجايي كه بيم و اميد در مقابل هم قرار دارند، به همان نسبتي كه برآورده شدن اميد شادي‌آور است، برآورده نشدن آن حُزن‌آور و موجب «خوف» مي‌گردد. ن ك به: نوح ۱۳، فرقان ۴۰، عنكبوت ۵ و ۳۶.
جمله «أَيَّامَ الله» كه در آيه پنجم سوره ابراهيم نيز آمده است «...وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللهِ...» يادآور روزهاي عبرت‌آموز (خدايي) در نجات مؤمنين و عذاب ظالمين است كه در اُمت‌هاي گذشته رخ داده است.

۲۱ - همانطور كه در مدرسه معمولا كسي كه قبول شده و به كلاس بالاتر رفته، نسبت به دوست همكلاس خود كه يكسالي پشت يك نيمكت مي‌نشستند، اظهار دلسوزي و محبت مي‌كند، مؤمنين نيز بايد از خود منزّه‌بيني و نامهرباني نسبت به ناباوران پرهيز كنند و از گناهان آنان، كه داوري و حسابش فقط نزد خداست، درگذرند.
اين سخن حكيمانه امام علي(ع) است: آنان كه مرتكب گناه نشده و از معصيت در امان مانده‌اند، شايسته است به گناهكاران و اهل معصيت رحمت آورند و همواره شكر خدا (از سلامت ماندن در گناه) آنها را از عيب‌جويي گناهكاران باز دارد... «...وَإِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَهِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلامَهِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِيَهِ وَيَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَالْحَاجِزَ لَهُمْ...» (خطبه ۱۴۰ نهج‌البلاغه).

۲۲ - توراتي كه به موسي(ع) داده شد سه ويژگي يا سه نقش داشت: ۱- قانون و شريعت (کتاب) براي اداره اُمت ايماني، ۲- راهنماي اخلاق در مناسبات رفتاري (حکمت)، ۳- آگاهي رساني از حقايق (نبوّت).

۲۳ - اين فضيلت را، که ناشي از توجه ويژه خداوند به آن قوم، به عنوان اولين اُمت داراي شريعت و کتاب بود، در سورة بقره آيات ۴۷ و ۱۲۲، جاثيه ۱۶ و دخان ۳۲ مي‌يابيد. به نظر نمي‌رسد در گذشته، هيچ قومي واجد شرايط ويژه‌اي كه بر بني‌اسرائيل (نسل يعقوب از ۱۲ فرزند او) گذشته، بوده باشد. قرن‌ها زجر و شكنجة فرعونيان و آوارگي‌هاي بعدي و حملات مكرّر همسايه‌ها و مصيبت‌هاي مختلف، زمينه‌ساز ظهور و بروز پيامبران بزرگي درميان اين قوم شده است كه به رغم شرك و كفر و نفاق و عهدشكني اكثر بني‌اسرائيل با خدا و خلق او، در كورة فتنه و ابتلاء آبديده شده‌اند. فضيلت مورد نظر قرآن همين عنايت خدا در ارسال مربيّان و انزال كتابهاي آسماني بوده است، هرچند يهوديان، تسلطشان بر منابع قدرت و ثروت و اطلاعات در دنياي امروز را، با وجود اقليّت محض بودن، رمز برتري خود مي‌دانند و مي‌پندارند با تكيه بر قدرت‌هاي روزگار در آواره ساختن مردم فلسطين و تعرّض به كشورهاي اسلامي، براي هميشه در امنيّت و آسايش خواهند بود، اما تاريخ آن قوم به كرّات خلاف اين را ثابت كرده و بايد بدانند جز با تمكين از حق دوامي نخواهند داشت.

۲۴ - آيات بسياري در قرآن (از جمله: هود ۱۱۰، فصلت ۴۵، سجده ۲۵، آل‌عمران ۱۹ و...) در مورد اختلافات قوم بني‌اسرائيل پس از نجات از شرّ فرعون سخن گفته و تأکيد کرده است که اين اختلافات نه از اختلاف در تورات و نه از سر ناآگاهي و بي‌خبري خودشان نسبت به شريعت و تورات، بلکه اتفاقاً پس از علم و آگاهي (آل‌عمران ۱۹، شوري ۱۴، و جاثيه ۱۷) و دريافت «بينات» (آل‌عمران ۱۰۵ و بقره ۲۱۳) به خاطر خوي «بغي»، يعني زياده خواهي و رقابت بر سر مال و موقعيت بوده است.
اين سؤال در اين زمان نيز همواره مطرح مي‌شود که چگونه کساني كه يک عمر درس دين خوانده‌اند، آن را به راحتي قرباني منافع دنيايي خودشان مي‌کنند!؟ اكثر مردم چنين مي‌پندارند که دين همچون فيزيک و شيمي و تاريخ و جغرافياست که دانستنش الزاماً پايبندي به دنبال مي‌آورد. آنها با اين پندار عملا گرايش انسان به خير و شرّ و جاذبه دوگانه رحمن و شيطان و اختيار و انتخاب آدمي را ناديده مي‌گيرند. در حالي كه دين قانوني بيش نيست که همچون قوانين بشري، دوطرفه بوده و تنها با تمكين به اصول آن تأثير مي‌کند.

۲۵ - «شَرْع» در لغت به آنچه واضح و آشكار باشد گفته مي‌شود. مثل ماهي كه به سطح آب آمده و نمايان گردد (اعراف ۱۶۳). از آنجايي كه دين خدا آشكار و خالي از ابهام و در سطح درك همگان است، كلمة شرع به گونه مجازي به هدايت‌هايي كه خداوند براي اُمت‌هاي مختلف نازل كرده گفته شده است و شريعت، عنواني است براي اين رهنمودها. اين كلمه ۵ بار در قرآن آمده است (اعراف ۱۶۳، مائده ۴۸، شوري ۱۳ و ۲۱، جاثيه ۱۸).

ترجمه عبدالعلى بازرگان