سوره ذاريات۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - سوگند به پراكنده كنندهها (بادهاي افشاننده ذرات آب از سطح درياها) به شكل و
ترتيب خاص.
۲ - پس از آن، بردارندههاي بار سنگين۲ (حامل بخار آب و ابرهاي متراكم).
۳ - پس از آن، روان شوندگان به آساني۳ (بادهاي ملايم حامل ابرها).
۴ - پس از آن، تقسيم كنندگان فرماني۴ (در توزيع باران در سطح زمين).
۵ - جز اين نيست كه آنچه وعده داده ميشويد به قطع و يقين راست است.۵
۶ - و اينكه يقيناً جزا۶ (يا كيفر نيك و بد اعمال در قيامت) واقع شدني
است۷ (واقعيت دارد).
۷ - سوگند به آسمان داراي (ماهيت) استحكام و زيبايي،۸
۸ - كه مسلماً شما نيز در گفتاري (نظريات و عقايدي) مختلف (دربارة قيامت) هستيد.۹
۹ - آنكه (از باور به قيامت) روي برگردان شده،۱۰ به آن بياعتنايي
(مخالفت) ميكند.
۱۰ - كسانيكه (بدون علم و دانش و بر اساس ظنّ و گمان) نسنجيده سخن ميگويند،۱۱
(از آثار گفتارشان) به هلاكت افتادند.۱۲
۱۱ - همان كساني كه در گردابي از بيتوجهي و غفلت فرو رفتهاند.۱۳
۱۲ - (به حالت انكار) ميپرسند: روز جزا كي خواهد بود!؟
۱۳ - همان روزي است كه به مصيبت دوزخ گرفتار آيند،۱۴
۱۴ - (به آنها گفته ميشود) بچشيد فتنه (عواقب آتش افروزيهاي) خود را، اين همان
چيزي است كه همواره (تحقق آن را با لجبازي در انكار پيامبران) هر چه زودتر
ميخواستيد.۱۵
۱۵ - (اما) پروا پيشگان (مهاركنندگان نفسِ سركش) در باغها و چشمه ساراني (از
بهشت)،
۱۶ - آنچه را پروردگارشان به آنها عطا كرده همواره دريافت كنندهاند،۱۶
آنها در گذشته (عمر دنيا) هميشه نيكوكار بودند.۱۷
۱۷ - آنها كمتر شبي بود كه (در نيمههاي آن) به نماز و مناجات نايستند،۱۸
۱۸ - و در سحرگاهان (از پروردگارشان) طلب آمرزش ميكردند،۱۹
۱۹ - و در اموالشان براي درخواست كننده و محروم حقي (سهمي معيّن) بود.۲۰
۲۰ - و در زمين نشانههايي است براي يقين آوران (كه به دنبال فهم و دانش عميق
هستند).
۲۱ - و در وجود خودتان نيز،۲۱ آيا (با ديد بصيرت) نمينگريد؟
۲۲ - و در آسمان است رزق شما (از جمله: نور و گرماي خورشيد، هواي تنفسي و باران
حياتبخش) و نيز آنچه به شما وعده داده ميشود.۲۲
۲۳ - پس سوگند به گردانندة (تدبير كننده نظام) آسمانها و زمين كه آن (وعده) مسلماً
حق است، به همان گونه كه خودتان سخن ميگوييد.۲۳
۲۴ - آيا داستان (شگفت انگيز) مهمانان گرامي ابراهيم به تو رسيده است (از آن خبر
داري)؟
۲۵ - آنگاه كه بر او وارد شدند، پس سلام كردند و ابراهيم سلامي (گرمتر) داد (در
حالي كه) مردماني ناشناس بودند.۲۴
۲۶ - سپس پنهاني (بدون آنكه مهمانان بفهمند و مانع پذيرايي او شوند) نزد همسرش رفت۲۵
و گوسالهاي فربه آورد.۲۶
۲۷ - آنگاه (طعام را) نزديكشان قرار داد۲۷ و (پس از مدتي) گفت: آيا ميل
نميفرماييد؟۲۸
۲۸ - پس (چون غذايي نخوردند) از آنها احساس بيمي كرد،۲۹ گفتند: نترس (ما
فرشتهايم) و او را به پسري دانا۳۰ مژده دادند.
۲۹ - آنگاه همسرش (ساره كه از پشت پرده اين سخنان را ميشنيد)، با حالتي از شرم و
شگفتي پيش آمد و به صورت خود زد و گفت: پير زني نازا (و فرزند)!؟۳۱
۳۰ - فرشتگان گفتند: آري پروردگارت چنين گفته است، بيترديد او همان فرزانه۳۲
بس داناست.
۱ – نام اين سوره «ذاريات»، اسم
فاعل از ريشة «ذَرَوَ» (پراكندن و پاشيدن) است كه به راهنمايي تنها مورد ديگري
كه اين كلمه در قرآن آمده، ميتوان دريافت كه منظور بادهاي پراكنده كننده است؛
كهف ۴۵- «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاهِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ
مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا
تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ...». با اين تفاوت كه آنچه توسط باد پراكنده ميشود، در
آية فوق برگهاي خشك شدة گياهان است، و در سوره ذاريات، به قرينة سه آيه بعدي،
كه با فاء تفريع پس از سوگند «وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا» آمده، به نظر ميرسد
منظور بادهاي پراكنده كنندة رطوبت از سطح درياها، در پرتو خورشيد باشد كه
ميليونها تُن ابر را بر دوش خود حمل ميكند «فَالْحَامِلاتِ وِقْرًا»، سپس به
آساني در مسافت هزاران كيلومتر حركت ميدهد «فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا» و
بالاخره باران روزيبخش الهي را مطابق برنامه و نظامي در سرزمينهاي دور و
نزديك تقسيم ميكند «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا».
لغتنامه «المنجد» موارد كاربرد مشتقات «ذرو» را در پراكنده شدن خاك توسط باد،
پراكندن گندمِ كوبيده شده به هوا براي جدا شدن كاه از آن، سرعت گرفتن آهو همچون
باد و ريخته شدن اشك از چشم ذكر كرده است.
شش آية ابتداي سوره ذاريات چهارمين گروه آيات نازل شده بر پيامبر مكرّم اسلام
در ابتداي اولين سال بعثت ميباشد (پس از پنج آية ابتداي علق، هفت آية ابتداي
مدثر و دو آية ابتداي عصر). بقيه آيات اين سوره در سال چهارم بعثت نازل شده و
از نظر موضوعي ميتوان اين سوره را به ۳ بخش تقسيم كرد: ۱- سوگندهاي مقدمه
براي تبيين بازتاب و جزاي نيك و بد اعمال در دنيا و آخرت (آيات ۱ تا ۲۳)، ۲-
عبرت از تاريخ انبياء و امتها (آيات ۲۴ تا ۴۶)، ۳- آيات تكويني و هشدار به
معاصرين (آيات ۴۷ تا ۶۰).
در اين سوره به تناسب آيات مقدماتي آن دربارة عوامل و حركتهاي بارانزا و
باران آفرين، نامهاي نيكوي: «رَزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» (آيه ۵۸)،
«حَكِيمُ الْعَلِيمُ» (آيه ۳۰) و نيز ربّ مضاف (پنج مرتبه) و الله (سه بار)
آمده است.
اگر آب مصرفي شهروندان دنيا مدرن از طريق لولهكشي به آنان ميرسد و كمتر به
خشكسالي و كم آبي توجه دارند، ساكنان شبه جزيرة خشك و سوزان عربستان تمام نگاه
اميدشان به آسمان و ابر بشارتبخش باران بود و مثال زدن از شكلگيري ابر و
باران از ذرّات رطوبت به عنوان تمثيل و تشبيهي براي فهم مكانيسم بازگشت به خدا
و «آنچه از دريا به دريا ميرود از همانجا كامد آنجا ميرود» بسيار قابل فهم
بود.
اگر ذرّات بسيار كوچك و ناديدني رطوبت درياها پس از تركيب و تراكم و طي هزاران
كيلومتر و تبديل به باران سرانجام به دريا بازميگردند، بينهايت كوچكهاي
اعمال روزانة ما نيز كه از خاك برخاستهايم و به خاك ميرويم، از همان خاك روزي
سر بر ميآوريم.
۲ - «وِقْر» به سنگيني گوش (فصلت ۴۴)، بار يا وزن چيزي گفته ميشود. وِقار قائل
شدن براي خدا يا رسول، همان تعظيم و تكريم مقام آنان است (فتح ۹ و نوح ۱۳ و
۱۴).
۳ - اسم فاعل «جَارِيَات» همچون سوگندهاي ابتداي سورة «مرسلات»: «عَاصِفَات»،
«نَاشِرَاتِ»، «فَارِقَاتِ»، اشاره به عوامل و جريانهايي است كه در زمين و
آسمان و در زندگي انسانها منشأ پديدهها و حوادث و رويدادهايي ميگردند. سوگند
اين سوره قابل انطباق با جريانات جوّي معمول و متعارفي است كه اصطلاحاً بادهاي
مهاجر (يا اِليزه) ناميده ميشود. اين بادهاي سرد قارهاي كه به صورت گردبادي
بر سينة اقيانوسها برخورد ميكند، به همراه خود حجم عظيمي از ذرّات تبخير شدة
درياهاي گرم را بالا ميبرد و در فراز خشكيها آن را تقطير و تبديل به باران
كرده و بر زمينهاي تشنه ميبارد.
۴ - اسم فاعل «مُقَسِّمَات» دلالت بر نوعي تقسيم و توزيع ميكند. مثل تقسيم آب
(قمر ۲۸)، تقسيم ارث (نساء ۸)، تقسيم درهاي ورودي (حجر ۴۴) و تقسيم برحسب جنسيت
(نجم ۲۲) كه در اين سوره ظاهراً تقسيم رزق باران در سطح زمين است.
۵ - «صَادِق» صفت يا اسم فاعل است. از صفات اسمعيل «صَادِقَ الْوَعْد» بود
(مريم ۵۴). صادق مقابل كاذب است (غافر ۲۸).
۶ - معناي اصلي دين، جزا و کيفر نيک و بد اعمال است، سپس به نظامات و مقررات هر
کشور که بر حسب آن شهروندان مورد داوري قرار ميگيرند گفته ميشود. در اصطلاحِ
قرآن، «دين الملک» به قانون اساسي کشور که پادشاهان مجري آن بودند گفته ميشود
(يوسف ۷۶). نظام آموزشي مدارس و دانشگاهها نيز كه بر اساس آن پاداش (كارنامه)
و آيندة هر دانشجويي تعيين ميگردد، مثال سادهاي براي فهم معناي «دين» است.
۷ - سوگندهاي ابتداي سورة مرسلات نيز با جواب سوگند «إِنَّمَا تُوعَدُونَ
لَوَاقِعٌ» آمده است كه مشابه همين سوره است، با اين تفاوت كه سورة ذاريات چون
ناظر به جريان ملايم و مطبوع بادهاي پراكنده كننده ابرها و توزيع كننده متعارف
باران در سطح زمين است، بر صادق بودن «وعدة قيامت» تأكيد ميكند «إِنَّمَا
تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ»، و سورة مرسلات چون دربارة جريان پر شتاب و شكنندة
بادهاي طوفاني (عَاصِفَات)، پخش كننده (نَاشِرَاتِ) و مولّد امواج كوهپيكر
درهم شكننده (فَارِقَات) ميباشد، بر قطعيت تحقق قيامت تأكيد ميكند: «إِنَّمَا
تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» (مرسلات ۷) و در انعام ۱۳۴ نيز بر آينده و آتيه بودن آن
«إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ».
آنچه از دريا به دريا ميرود
از همانجا كامد آنجا ميرود
از سَـرِ كُـه سيـلهاي تيز رو
وز تنِ ما جـانِ عشـقآميز رو (مثنوي دفتر اول ابيات ۷۷۴ به بعد)
مــا ز بالاييـم و بالا ميرويـم
مـا زدرياييـم و دريـا ميرويـم
ما ازآن جا و ازاين جا نيستيم
ما ز بي جاييم و بيجا ميرويم
كشتي نوحيم در طوفان روح
لاجرم بيدست و بيپاميرويم
همچوموجازخودبرآورديمسر
باز هم در خود تماشا ميرويم
خـوانـدهاي «انـا اليه راجعـون»
تـا بـداني كه كجاهـا ميرويم (غزليات ديوان شمس)
۸ - «حُبُك» مشتمل بر دو معناي استحكام و زيبايي است، مثل پارچهاي كه محكم و
زيبا بافته شده باشد يا كمربند تزييني. در برخي از مصاديق اين كلمه مفهوم موّاج
و طيفگونه بودن وجود دارد، مثل امواج و شيارهايي كه باد در آب يا ماسة صحرا به
وجود ميآورد، يا چين و شكن گيسوي بافته شده و امثال آن كه نوعي زيبايي يا بسته
شدن در آن مشاهده ميشود. آيات متعددي كه در قرآن از هفت آسمان ياد كرده است،
عمدتا بر همين دو نقش استحكام و زيبايي تصريح دارد (صافات ۶، فصلت ۱۲، ملك ۵،
حجر ۱۶ و ق ۶). هفت طبقه بودن جوّ زمين، با توجه به معناي نمادين عدد هفت، كه
دلالت بر كثرت ميكند، تشبيهي است از مختلف بودن آدميان در گفتار، همچنان كه در
طبقات هفتگانة آسمان وجود دارد: مؤمنون ۱۷- «وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ
سَبْعَ طَرَائِق...». سوگند به آسمان در قرآن فراوان آمده است، اما تنها در سه
آيه از ماهيّت ذاتي آسمان (جوّ زمين) سخن گفته كه بيانگر يك موضوع از سه زاوية
مختلف است:
۱) طارق ۱۱- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت رجعت
دهنده).
۲) بروج ۱- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت
بروج).
۳) ذاريات ۷- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت بستن
و محكم كردن و زينت بخشيدن).
۹ - مختلف بودن در زمينههاي گوناگون است، مثل: اختلاف در تنوع عسلها (نحل
۶۹)، ميوهها و محصولات كشاورزي (انعام ۱۴۱، نحل ۱۳، زمر ۲۱ و فاطر ۲۷)، سنگ
معادن (فاطر ۲۷)، تنوع نژاد انسانها و جنبندگان و چهارپايان (فاطر ۲۸) و
بالاخره افكار و عقايد و نظريات انسانها (ذاريات ۸) كه در اين مورد دو آيه زير
قابل توجه است: ۱- نبأ ۱ تا ۳- «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ
الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» (اختلاف نظر دربارة قيامت)، ۲-
هود ۱۱۸- «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلا
يَزَالُونَ مُخْتَلِفِين إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُم...»
(اختلاف در ايمان و كفر).
۱۰ - «افك» نوعي واژگونگي در پندار و گفتار و كردار است كه حقيقت را وارونه
ميبيند. دروغ نيز از اين افك ناميده ميشود. افك هرگاه با حرف اضافه «عن»
بيايد «يُؤْفَكُ عَنْهُ»، معناي مخالفت و ناباوري نسبت به يك انديشه يا عمل و
«دور شدن» از آن ميدهد. مثل: احقاف ۲۲- «قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا
عَنْ آلِهَتِنَا...».
۱۱ - «خَرَصَ» سخن گفتن از روي ظنّ و گمان و حدس و تخمين است كه هيچ كدام براي
رسيدن به حق كافي نيست. از پنج باري كه اين واژه در قرآن تكرار شده، سه بار آن
همراه پيروي از ظنّ (يتبعون الظن) و يكبار همراه سخن گفتن بدون علم و آگاهي
(زخرف ۲۰) آمده است.
۱۲ - اغلب مفسرين جملة «قُتِلَ الْإِنسَانُ» را شعار و نوعي مرگخواهي و نفرين
تلقي كردهاند. فعل «قُتِلَ» هفت بار در قرآن تكرار شده است كه سه مورد آن به
همان معناي متعارف كشته شدن ميباشد. موارد ديگر ظاهراً دلالت بر مرگ ارزشهاي
انساني و نابودي استعداد حقپذيري در روح و روان كساني ميكند.
۱۳ - فعل «ساهون» علاوه بر اين آيه، در آيه ۵ سوره ماعون نيز آمده كه نماينگر
نوعي بيتوجهي و غفلت از نماز است (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ
عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ). غمرات از غمره، فرو رفتن در گردابهاي جهل و
بيخبري است.
۱۴ - اصل کلمه «فتنه»، قرار دادن طلا و نقره در بوتة آتش براي خالص شدن از
آميختگيها و تيرگيهاست و به طور مجازي در مورد مشکلات و مصيبتهاي زندگي، که
همچون کوره آتش، آدمي را صيقل ميدهد و آبديده ميکند، به کار ميرود. ر ک به
کتاب «پژوهشي در قرآن» ج ۴ ص ۴۴ تا ۸۲.
۱۵ - در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسي در پايان دوره مقرّر به او داده ميشود
و در اين مهلت، آزادي و اختيار و امکان جبران و اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان
همين بازتاب فوري نداشتن شرک و بتپرستي و سکوت خدا در برابر اعمالشان را دليل
رضايت او و درستي کار خود ميپنداشتند. قرآن بارها تصريح کرده است که اگر چنان
مهلت و مکانيسمي در تعويق بازتاب اعمال نبود، عواقب عذابآور هر عمل بلافاصله
دامن شخص را ميگرفت (از جمله: کهف ۵۸).
با چنين انتظار و بينشي بود که مشرکين معاصر پيامبران معمولا از آنان مطالبه
پيشاپيش عذاب را ميکردند و قرآن ۱۹ بار در آيات مختلف چنان شتابي را نقل کرده
است (انعام ۵۷ و ۵۸، يونس ۵۰ و ۵۱، رعد ۶، نحل ۱، انبياء ۳۷، نمل ۴۶ و ۷۲، حج
۴۷، شعراء ۲۰۴، عنکبوت ۵۳ و ۵۴، صافات ۱۷۶، ص ۱۶، شورا ۱۸، احقاف ۲۴، ذاريات ۱۴
و ۵۹). شايد آيه ۳۰ سوره مدثر که موکلان بر دوزخ را «نوزده» فرشته شمرده (عليها
تسعه عشر) بي ارتباط به اين موضوع نباشد (والله اعلم).
۱۶ - «اَخْذ»، گرفتن چيزي است كه مصاديق مختلف دارد. آخذ گيرنده است هود ۵۶-
«...مَا مِنْ دَابَّهٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا...»، و «آخِذِين» جمع
آن به معناي گيرندگان است. وضع حال «آخِذِين» به جاي فعل مضارع «يأخذون» نشانگر
اتصال دائمي آنها به مخزن لايزال رحمت الهي است.
۱۷ - سه صفت: مؤمن، متقي و محسن، به ترتيب در ارتباط با: خدا، خود و خلق
ميباشد. محسن كسي است كه خير و محبتش به خلق ميرسد. فعل كانوا (در: كَانُوا
قَبْلَ ذَٰلِكَ) دلالت بر استمرار عمل و تكوين شخصيتي فرد بر صفت احسان ميكند.
در آية ۲۶ سوره طور «قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِين»
بر شفقّتورزي بهشتيان تصريح دارد كه تعبير مشابهي از محسن ناميدن آنان در اين
سوره.
۱۸ - هجوع از «هَجَعَ» به خواب شب گفته ميشود. حرف «ما» در «مَا يَهْجَعُونَ»
ممكن است زايد يا براي تأكيد باشد. شايد هم وصف چنان خوابيدن بيخبرانه باشد
(والله اعلم).
۱۹ - استغفار از ريشه «غَفَرَ» (پوشاندن و پاک کردن)، باور و پذيرش خطاي خود و
آمادگي و تمايل به پاک شدن و اصلاح است، وقتي تيرگيهاي قلب با توبه زدوده شد،
آنگاه نور حق بر آن ميتابد.
۲۰ - به فرموده پيامبر(ص): «در مال هركس به غير از زكات حقوق ديگري
نيز هست» (إِنَّ فِي المَالِ لَحَقًّا سِوَى الزَّكَاهِ). در اين آيه از حقوق
محرومين و سائلين و در آيه ۲۶ اسراء و ۳۸ روم از حقوق خويشاوندان، مساكين و
ابنالسبيل در دارايي هركس سخن گفته است. در هر ميوه و محصولي كه شخص توليد
ميكند، نيز درصد معيني براي نيازمندان بايد كنار گذاشته شود. انعام ۱۴۱-
«...كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ
حَصَادِهِ...». معلوم يعني مشخص و معين شده. اين مطلب در معارج ۲۴ و ۲۵ نيز
آمده است «وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ
وَالْمَحْرُوم».
۲۱ - رك به فصلت ۵۳ «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ
حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...». به تعبير امام علي(ع):
آيا گمان ميكني جِرم كوچكي هستي؟ حال آن كه در تو عالم بزرگتري پيچيده است
«أَتَزعُمُ أَنَّكَ جُرمٌ صَغير وَفيكَ اِنطَوى العالَمُ الأَكبَرُ».
۲۲ - منظور از در آسمان بودن آنچه وعده داده ميشويم، شايد وقوع قيامت باشد كه
تحقق آن ناشي از تحولات كيهاني و خورشيد است!
۲۳ - در اين آيه براي اثبات «يوم الدين» به برهان «نطق و تكلم» استناد كرده
است! ما هرگاه اراده كنيم سخني به زبان آوريم، به مغز خود فرمان ميدهيم از
بايگاني عظيم اطلاعات خود مطلب مورد نياز را بيرون آورد، آنگاه به ابزار گويايي
خود، از لب و دهان و زبان گرفته تا ماهيچههايي كه هواي ريه را از تارهاي صوتي
عبور ميدهند، و نيز عضلات صورت كه به اداي صوت ما مدد ميرسانند فرمان ميدهيم
سخني كه اراده كردهايم ادا كنند! همه اين فعل و انفعالات، كه سريعتر از سرعت
برق انجام ميشود، نشانهاي است از عرضة اطلاعات در «يوم الدين». منكران
ميپندارند چگونه ممكن است تمامي گفتار و كردارشان ثبت و ضبط و روز رستاخيز
عرضه گردد؟ غافل از آنكه ناطقه آدمي به سادگي چنين ميكند و اين آسانترين
نشانه و صادقترين گواه است كه ميتوان از مخزن علم و اطلاعات ذخيره شده در
ذرات وجود، عملكرد طول عمر انسان را در لحظهاي به او عرضه كرد.
۲۴ - در اين آيه سلام مهمانان با فتحه تنوين، آمده است و سلام ابراهيم با ضمه
فاعلي، كه از نظر قواعد زباني دلالت بر سلامي صميميتر و برتر ميكند. هر
انساني جواب سلام نزديكانش را ميدهد، ولي استقبال از غريبه با روي خوش و پاسخي
صميمي، دلالت بر مهمان دوستي و دلي سرشار از مهر و محبت ميكند.
۲۵ - در اين آيه به جاي «ذهَبَ»، فعل «راغَ» به كار رفته است كه با توجه به دو
مورد ديگر كاربرد اين كلمه در قرآن (صافات ۹۱ و ۹۳)، معناي مخفيانه رفتن
ميدهد. در دو آيه ديگر، پنهاني رفتن حضرت ابراهيم به بُتخانه و شكستن بتها
را، بدون توجه مردم، با فعل «راغ» وصف كرده است.
۲۶ - گوساله براي مردمان قرنها و هزارههاي پيش، كه با دامداري و كشاورزي
زندگي ميكردند، از كودكانشان عزيزتر بود و به او وابستهتر بودند. گوساله ذبح
كردن براي مهمان، آنهم فربهترين! دلالت بر عاليترين مهماننوازي و
كريمانهترين نيكي بلاعوض ميكند. در اين آيه به كميت طعام (گوساله فربه) اشاره
شده است و در تكرار همين داستان در آيه ۶۹ سوره هود، به كباب كردن آن (كميّت
پذيرايي) كه آمده است: كباب گوساله تازهاي براي آنان آورد (جَاءَ بِعِجْلٍ
حَنِيذٍ).
۲۷ - در ظاهر ممكن است اين سئوال به ذهن كسي خطور كند كه چرا قرآن به ذكر اين
جزئيات و آداب بياهميت پرداخته است؟ اما هيچ لفظي در قرآن بيدليل نيامده و
هيچ كلمهاي خالي از حكمت نيست. در اين آيه نزديك بردن طعام نزد مهمانان نشانة
سخاوت و احترام و كرامت قائل شدن براي آنان و تمايل صاحبخانه به مصرف غذاست، نه
مانند برخي سفرههاي تزئيني نوروز كه دور از دسترس مهمانان، صرفاً براي تشريفات
چيده ميشود.
۲۸ - جمله «أَلَا تَأْكُلُونَ» كه نوعي تعارف و اصرار به خوردن است، تأكيدي است
بر تمايل ابراهيم به غذا خوردن مهمانان.
۲۹ - طبق رسم آن روزگار وقتي كسي غذاي صاحبخانه را نميخورد، نشانه دشمني و قصد
سوء تلقي ميشد. اما آنها فرشته بودند و نميتوانستند چيزي بخورند.
۳۰ - منظور اسحق(ع) است كه فرزندي بسيار دانا (عليم- حجر ۵۳) و
بسيار مسلط بر نفس (حليم- صافات ۱۰۱) بود.
۳۱ - آيه ۷۱ تا ۷۴ سوره هود اين ماجرا را با تفصيل بيشتري بيان كرده است.
۳۲ - براي كلمه حكيم معادل فارسي دقيقي وجود ندارد، حكيم كسي است كه كارش محكم
و بيعيب و نقص باشد!
ترجمه عبدالعلى بازرگان