سوره ذاريات
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۳۱ - (ابراهيم) گفت: چيست برنامه (مهم) شما،۳۳ اي فرستادگان؟
۳۲ - گفتند: ما براي (مجازات) مردماني مجرم۳۴ فرستاده شدهايم.
۳۳ - تا بر آنها سنگهايي از گِل۳۵ (گدازههاي آتشفشاني) بباريم.
۳۴ - كه در حساب پروردگارت۳۶ (متناسب با عملكرد آنان، سرنوشتي) نقش بسته
براي مجرمين است.
۳۵ - آنگاه مؤمناني را كه در آن (شهر) بودند (از خطر) خارج ساختيم.
۳۶ - ولي در آن (شهر) جز خانهاي از تسليم شدگان نيافتيم.
۳۷ - و در (بقاياي) آن (شهر) نشانهاي براي كساني كه از عذاب دردناك بيم دارند
(براي عبرت آيندگان) باقي گذاشيتم.۳۷
۳۸ - و در (تجربه تاريخي) موسي (نيز عبرتي است) آنگاه كه او را با دليلي (معجزهاي)
برتر۳۸ به سوي فرعون فرستاديم.
۳۹ - ولي فرعون با تكيه بر اركان قدرتش۳۹ (به حق) پشت كرد و مدّعي شد:
(موسي) جادوگري است و يا ديوانهاي!
۴۰ - پس وي و سپاهش را (به عقوبت انكارشان) گرفتار ساختيم و در حالي كه ملامت
كننده (نفس خويش) بود۴۰ به درياشان افكنديم.
۴۱ - و (نيز) در (ماجراي قوم) عاد (بس عبرتهاست) آن زمان كه تندبادي نابود كننده
بر آنها فرستاديم.۴۱
۴۲ - (آنچنان كه) بر هر چه ميگذشت، جز (آثاري پوك و) پوسيده از آن باقي نميگذاشت.۴۲
۴۳ - و (نيز) در (ماجراي قوم) ثمود (بس نشانههاست) آن زمان كه (با اتمام حجت) به
آنها گفته شد: تا سرآمدي (سه روز فرصت) بهرهمند شويد.۴۳
۴۴ - پس (با وجود مهلت براي تغيير رفتار) از فرمان پروردگارشان سرپيچي كردند؛ در
نتيجه (به خاطر بازتاب تبهكاريشان) در حالي كه (خيره و مبهوت) مينگريستند۴۴
صاعقهاي آنها را فرا گرفت.
۴۵ - به گونهاي كه نه ياراي برخاستن (گريز) داشتند و نه ميتوانستند (يكديگر را)
ياري كنند.
۴۶ - و (همچنين) قوم نوح را در گذشته (پيش از اقوام فوق هلاك كرديم، زيرا) مردماني
حرمتشكن۴۵ (نقض كنندة احكام الهي) بودند.
۴۷ - و ما آسمان را به نيرويي بنا كرديم و بيگمان ما (همواره) وسعت دهندهايم.۴۶
۴۸ - و زمين را گسترانديم۴۷ پس چه نيكو آماده كنندگانيم.۴۸
۴۹ - و از هر چيز زوج آفريديم، باشد تا متذكر شويد.۴۹
۵۰ - پس (از شرّ شيطان و عوارض گناهان خود) به سوي (مغفرت و رحمت) خدا بگريزيد كه
من از سوي او به سود شما هشدار دهندهاي آشكارم.
۵۱ - و با خداي يكتا معبود ديگري قرار ندهيد (مرتكب شرك نشويد) كه من از سوي او به
سود شما هشداردهندهاي آشكارم.
۵۲ - اين چنين بود كه بر پيشينيان آنان فرستادهاي نيامد، جز آنكه گفتند: جادوگري
است يا ديوانهاي!
۵۳ - آيا (بر چنين انكاري) به يكديگر سفارش كرده بودند، (يا آنكه) خود مردماني سركش
بودند؟
۵۴ - پس، از آنها روي برتاب كه نكوهشي بر تو نيست.۵۰
۵۵ - و تذكر بده كه تذكر (آگاهي رساني) مؤمنان را سود بخشد.
۵۶ - و من، جن (ناشناسان) و اِنس (آشنايان مأنوس و معاصرتان) را نيافريدم،۵۱
جز آن كه (فقط) مرا عبادت كنند۵۲ (پذيراي صفات و كمالات رحماني، نه
شيطاني باشند).
۵۷ - من از آنها نه رزقي ميخواهم، و نه ميخواهم خوراكم دهند (همچون بُتها كه در
آستانهشان قرباني ميكنند).
۵۸ - مسلماً خداي يكتا، خود روزي رسان (همه موجودات) و داراي قوتي استوار است.۵۳
۵۹ - پس براي كساني كه ستم كردند عوارضي (از ستمكاريشان) خواهد بود،۵۴
همچون عوارض (ستمگري) مردمان مشابه ايشان (در گذشته)، پس (لجبازانه براي آمدن عذاب)
شتاب نكنند!
۶۰ - پس واي بر انكار كنندگان (ارتباط عمل امروز با سرنوشت فردا) از آن روزشان كه
به آن بيم داده ميشوند!۵۵
۳۳ - «خَطبْ» به کار مهم گفته ميشود؛ کاري که حاوي
پيامي جدّي به «مخاطب» است، اين کلمه را با ذکر جمله «فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا
الْمُرْسَلُونَ» ابراهيم(ع) از فرشتگان پيامآور عذاب قوم لوط ميپرسد
(حجر ۵۷ و ذاريات ۳۱).
۳۴ - همان طور كه «لا جَرَمَ» بدون انقطاع و دائمي است. جُرم نيز به گناهاني گفته
ميشود که باعث گسستن پيوند فطري انسان با خدا و بندگان او ميگردد. جُرم در لغت،
بيبهره بودن درخت، به دليل قطع ارتباطش با آب، خاک و هوا است. هلاكت اُمتهاي ظالم
و فاسدي كه رسولان را تكذيب كردند و جايگزين شدن اُمتهاي ديگر به جاي آنان، جريان
و عبرتي تاريخي است و دليلي بر نظاممند بودن عالم و تدبير هدفداري كه به يومالفصل
منتهي ميگردد. چگونه ميتوان ربوبيت خداوندي را كه در طول هزارهها اقوام و
امتهايي را تحت نظر داشته براي آينده انكار كرد؟
۳۵ - «سِجِّيلٍ» همان مُعرب سنگ گِل فارسي است كه گاف در زبان عربي تبديل به جيم
شده است. كلمة «سِجِّيل» علاوه بر اين سوره، دو بار ديگر در قرآن با جملة:
«...وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَهً مِنْ سِجِّيل...» در وصف باراني از
گدازههاي آتشفشاني، كه پس از انفجار از تراكم گازهاي زير زمين (صيحه)، زير و رو
شدن پوستة جامد و فوران قشر مذاب باريدن گرفته آمده است (هود ۸۲ و حجر ۷۴).
۳۶ - «مُسَوَّمَه» صيغة مفعول از «سَوَمَ»، با كلمه «سيما» (علامت و نشانه) همريشه
ميباشد. به اسبان ممتازي هم كه با داغ «علامت» مالكيت بر آن ميگذاشتند «خَيْلِ
الْمُسَوَّمَه» ميگفتند (آلعمران ۱۴)، از اين روي داغ و درفش و شكنجه فرعونيان در
حق بنياسرائيل را قرآن بارها با جمله «يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَاب» (اعراف ۱۴۱
و ۱۶۷، بقره ۴۹ و ابراهيم ۶) بيان كرده است. به نظر ميرسد «سيماي» هر انسان همان
نقشي است كه با عملكردش بر نفس او حك ميشود و همچون كُد شناسايي معرّف شخصيت او به
شمار ميآيد. چراندن چهارپايان در مراتع نيز به دليل پروراندن و پروار كردن آنان
«...شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُون» (سبزهزاري كه در آن ميچرانيد- نحل ۱۰) گفته ميشود.
با اين تفاوت كه پرورش انسان نه منحصر به جسم بلكه در روح و روان و شخصيت اوست. اما
جمله «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ» كه دو بار در قرآن دربارة آتشفشان و عذاب قوم
لوط آمده، نقشي است كه ظلم و ستم و اسراف غريزة جنسي در نفس و سرنوشت آنان رقم زده
بود: هود ۸۳- «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ
بِبَعِيدٍ»، ذاريات ۳۴- «مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ».
۳۷ - ظاهرا آثار و خرابههاي قوم لوط در مسير شتربانان و تاجران مكه در زمان نزول
قرآن قابل مشاهده بوده و صبح و شب از كنار آن عبور ميكردند. اين مطلب را آيات ۱۳۷
و ۱۳۸ سوره صافات نقل كرده است «وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ
وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ».
۳۸ - کلمة سلطان (به صورت نکره و با ضمير) ۴۰ بار در قرآن تکرار شده است. مردماني
که به قدرت مستبدين خو گرفتهاند، تسلط را ناشي از زور ميبينند و به همين دليل
پادشاهان را سلطان مينامند (حال آنکه چنين عنواني در قرآن نيامده است). اما قرآن
تسلط را در برتري منطق، و سلطان را در علم و دانش سراغ داده است: فَأْتُونَا
بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (اگر راست ميگوييد دلايلي روشن به ما عرضه کنيد - ابراهيم
۱۰). درضمن از اين ۴۰ مورد ۱۲ بار «سلطان مبين» و يكبار «سلطان بيّن» ميباشد كه بر
آشكار بودن آن دليل تأكيد ميكند.
۳۹ - رکن هر چيز، طرف محکم آن است که به عنوان تکيهگاه مطمئن ميتوان به آن پناه
برد (هود ۸۰ - قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّهً أَوْ آوِي إِلَىٰ رُكْنٍ
شَدِيدٍ)، اما تكيه كردن بر بيگانگان و ستمكاران را قرآن مذمّت كرده است: هود ۱۱۳-
«وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا...»، اسراء ۷۴- «وَلَوْلا أَنْ
ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً».
۴۰ - اين ملامت نفس را ميتوان از آية ۹۰ سوره يونس دريافت «...حَتَّىٰ إِذَا
أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَٰهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ
بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِين».
۴۱ - تفصيل بيشتر را در قمر ۱۹ و ۲۰ وحاقه ۵ تا ۸ مييابيد.
۴۲ - «رَمِيم» يكبار ديگر در قرآن به معناي استخوان پوسيده آمده است: يس ۷۸-
«وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ
رَمِيمٌ».
۴۳ - سرآمدن اين مدت براي انديشه كردن و بازگشت از مسير باطل، برحسب آيه ۶۵ سوره
هود، در پايان روز سوم بوده است: «فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ
ثَلَاثَهَ أَيَّامٍ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوب».
۴۴ - رك به: قمر ۳۱، حاقه ۵، شمس ۱۴، فصلت ۱۸، نمل ۵۱، هود ۶۷ و اعراف ۷۸.
۴۵ - «فسق» پاره كردن پوستة محافظ است كه موجب «فساد» ميگردد. همچون پاره شدن پوست
ميوه كه موجب نفوذ ميكرب و فساد گنديدگي آن ميشود. پوسته انسان همان حريم و حدود
شرعي و نظامات ايماني است كه تقوا ما را به محافظت از حريم و حدود و فسق به پاره
كردن آن و تجاوز از مرزها وا ميدارد.
۴۶ - تئوري «انبساط عالم» براي نخستين بار در نيمه نخست قرن بيستم (۱۹۲۹) توسط
ادوين هابل (Edvin Hubble) دانشمند آمريكايي رصدخانه كوه
ويلسون در كاليفرنيا عرضه شد. او با مطالعه طيف نوري ستارگان و ميل آن به قرمز،
متوجه دور شدن ستارهها از يكديگر شد و به اين ترتيب يكي از بزرگترين اكتشافات
تاريخ نجوم را به نام خود ثبت كرد. آيه فوق ۱۴ قرن قبل در جامعهاي قبيلهاي و
بيسواد به صراحت نشان ميدهد جهان به نيرويي بنا شده و دائماً در حال گسترش است!
۴۷ - ميليونها سال بر زمين گذشت در حاليكه سطح آن را درياها فرا گرفته بود، تا به
تدريج خشكيها پديد آمد و طي فرايندي طولاني خاك زمين در چهار مرحله با تحولات
فيزيكي و شيميايي قابليت غذايي يافت و آمادة پذيرايي از حيات گياهي و حيواني گرديد
(فصلت ۱۰).
۴۸ - مهد را به دليل آماده شدن آن پيش از تولد نوزاد گهواره گفتهاند. زمين نيز
همچون گهواره در طول ميليونها سال براي زيست آدميان آماده شده است (الَّذِي جَعَلَ
لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا). مِهاد، آماده شده، و تمهيد، از پيش آماده کردن است.
۴۹ - نقش جنسيت در روند تكامل حيات در كرة زمين و آفرينش انسان بسيار كارساز بوده
است. در عمر حدود ۶،۴ ميليارد ساله زمين، از ظهور اولين نشانههاي حيات ۶،۳ ميليارد
سال ميگذرد كه بيش از نيمي از اين مدت (حدود ۲ ميليارد سال) تقسيم سلولي و توليد
مثل به روش غير جنسي انجام شده است. تحقيقات ژنتيكي نشان ميدهد كه شروع تقسيم
جنسي با پيدايش كروموزوم Y (ماده) پس از حدود ۳۰۰ ميليون سال با تغيير فعاليت يكي
از كروموزومهاي X رخ داده است. كروموزوم Y نيز در ۴ دورة تاريخي تغييراتي پيدا
كرده است كه از آخرين آن، فقط ۲۰ ميليون سال ميگذرد (نسبت ۱ به ۲۳۰ از عمر زمين).
۵۰ - هر رويگرداني ملامتآور نيست؛ رويگرداني فرعون از حق با رويگرداني پيامبر از
طغيانگران تفاوت دارد. «مُلِيم» اسم فاعل به معناي ملامت خود است (آيه ۴۰)، و
«مَلُوم» (اسم مفعول) مستوجب ملامت ديگران (آيه ۵۴). نسيم رحمت الهي، پيرزني عقيم
از جواني را زايا و صاحب فرزند ساخت، و تند باد سرد عذابش، خرّمي سرزمين ستمگران را
به كلي عقيم و تبديل به خاكي مرده كرد!
۵۱ - كلمه «جن» در زبان عربي، در همه مشتقات و موارد كاربرد آن، دلالت بر نوعي
پوشيدگي و اختفاء ميكند. مثل: جنين (پوشيده در تاريكيهاي سه گانة رَحِم- زمر ۶)،
جنّت (پوشش گياهي خاك)، جُنَّه (سپر پوشاننده)، جنان (قلب پوشيده در سينه)، جُنون
(عقل پوشيده شده)، جان (مار و ساير حيوانات دور از چشم و پنهان)، جَنَن (گور)،
مَجَنَّه (محل پنهان شدن)، جنُّ الليل (تاريكي فراگير شب). همچنين انسانهايي در
ساير نقاط عالم، با زبان و فرهنگي متفاوت، كه براي اعراب كاملا جن (ناآشنا و غريبه)
بودند.
قرآنِ «هُديً لِلنّاس» و «نَذِيراً للبشر» كه براي انسانها نازل شده و از غسل و
تيمم و ازدواج و طلاق و جنگ و صلح و صدها حكم بشري سخن ميگويد، چگونه ممكن است
كتاب هدايت موجوداتي غير مادي باشد؟ در قرآن تصريح شده است كه براي هر قومي
هدايتگري از جنس خودشان ميفرستيم و اگر در زمين فرشتگاني ساكن بودند، حتماً رسولي
از جنس خودشان بر آنان ميفرستاديم (اسراء ۹۵).
۵۲ - عبادت را با مسامحه بندگي يا پرستش ترجمه ميكنند. اما معناي لغوي عبادت،
هموار كردن نفس براي كسب صفات الهي، يعني شخصيت خدايي پيدا كردن و به كمال رسيدن
است.. هدف از آفرينش همين است كه آدمي در دوراهي شيطان و رحمن، به نيروي تقوا از
جاذبه شيطاني رها شده و به سوي رحمن راه يابد. در اين چالش و نبرد دروني و دائمي حق
و باطل است كه آدمي ساخته ميشود.
در دو آيه ۵۶ و ۵۷ اين سوره، پروردگار پنج بار با ضمير متكلم وحده سخن گفته است كه
كم نظير در قرآن ميباشد («خَلَقْتُ»، كسرة انتهاي «لِيَعْبُدُونِ» و «يُطْعِمُونِ»
و دو بار فعل «أُرِيدُ»). ضمير متكلم معالغير نيز ۱۱ بار در اين سوره آمده است
(آيات ۳۵ تا ۴۱ و ۴۷ تا ۴۹).
۵۳ - «مَتِين» در باب فعيل از ريشه «متن» (چيز سخت و محكم)، مبالغه استحكام و قدرت
است. اين كلمه دو بار ديگر در قرآن آمده است: «إِنَّ كَيْدِي مَتِين» (قلم ۴۵ و
اعراف ۱۸۳).
۵۴ - معناي اصلي «ذنب»، دُم يا دنباله و يا عوارض و عقوبتي است که در پي گناه
ميآيد. اگر به گناه ذنب گفته شده، به خاطر همين پيامدهاي ناگوار آن در دنيا و آخرت
ميباشد. جمع ذنب، ذُنُوب است، اما «ذَنُوب»، هرچند از همان ريشه و معناي اصلي است،
به نصيب و بهره هركس از اعمالش گفته ميشود كه «دنباله» و نتيجه آن است. در
«المنجد» از جمله مصداقِ دلو پُر آب يا داراي ريسمان بلند را، كه آن نيز نتيجه و
حاصل يك عمل است، براي ذَنب تعريف كرده است.
۵۵ - از كلمات كليدي و محوري اين سوره «وعده» قيامت و تحقق نتيجة اعمال آدمي است كه
هم در ابتداي سوره، پس از سوگندهاي آن، هشدارِ «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ» آيه
۵) داده شده است، هم در متن سوره به «وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا
تُوعَدُونَ» يادآوري كرده، و هم آخرين آية اين سوره با كلمه «يُوعَدُون» ختم شده
است.
ترجمه عبدالعلى بازرگان