سوره طلاق۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - اي پيامبر، (به مؤمنين بگو)، آنگاه كه (خواستيد) زنان را طلاق دهيد (بدانيد
جدايي تصميمي آني نيست، بلكه بايد) آنها را تا سررسيد عِدّهشان (طي دوران حداقل سه
ماه) طلاق دهيد۲ و حساب عِدّه (روزهاي پس از تصميم طلاق) را نگه داريد و
از خداي صاحب اختيارتان پروا داشته باشيد؛ نه شما (در اين مدت حق داريد) آنها را از
خانههايشان بيرون كنيد،۳ و نه آنها (در دوران عدّه) خانه را ترك كنند،
مگر آنكه به بيشرمي آشكاري (مثل فحاشي و رفتاري زشت) دست زده باشند. اين مرز و
محدوده (مقررات) الهي است و هر كس از اين محدوده تجاوز كند۴ به خودش ستم
كرده است. تو چه داني! شايد پس از اين (جدايي موقت سه ماهه) خدا گشايشي (براي صلح و
آشتي) پديد آورد (هدف از وضع مقررات دوران عدّه، فروكش كردن عصبانيت، تأمل و انديشه
در عاقبت جدايي و آمادگي براي رجوع مجدد است).
۲ - پس چون به سرآمدشان (پايان سه ماه) رسيدند، يا به شايستگي۵ (مطابق
عرف نيكوي زمانه) نگاهشان داريد و يا به شايستگي (با نيكويي و بدون خاطرة بد) از
آنان جدا شويد. و (هنگام طلاق) دو فرد عادل از خودتان را گواه بگيريد۶ و
گواهي را براي (رضاي) خدا بپا داريد.۷ به اين هشدارها كسي اندرز
ميپذيرد كه به خدا و روز واپسين باور داشته باشد و هر كه از خدا پروا كند (بر نفس
خود تسلط داشته باشد)، راه خروجي (از تنگناهاي زندگي زناشويي) برايش ميگشايد.
۳ - و از جايي كه حساب نميكند به مطلوبش ميرساند۸ و هر كس (در مشكلات،
با رعايت موازين حق و سپردن نتيجه آن) به خدا توكل كند، پس او (براي تكيه كردن)
كافي است؛ مسلماً خدا كارش را به سرانجام (نيكو) ميرساند (مطابق مشيّت و نظامات
خود سامان ميدهد) و خداوند براي هر چيزي قدر و اندازهاي مقرّر داشته است (عجله
نبايد كرد).
۴ - اما آن همسراني از شما كه از سن بارداري گذشتهاند۹ (به سن يائسگي
رسيدهاند)؛ اگر شك داريد (كه شايد نرسيده باشند)، و نيز زناني كه (ديگر دچار) حالت
ماهيانه نميشوند، عِدّه طلاقشان سه ماه است، اما زنان باردار دوران عِدّهشان تا
وقت زايمان است، و هر كه از خدا پروا كند (بر نفس خويش در اختلافات مسلط باشد، او)
كارش را آسان ميسازد.
۵ - اين فرمان خدا است كه بر شما نازل كرده و هر كه از خدا پروا كند۱۰
(كنترل نفس داشته باشد) بديهايش ميزدايد و پاداشش بزرگ ميگرداند.
۶ - آنان (همسران در حال طلاق) را با امكاناتي كه داريد، همانگونه سكونت دهيد كه
خود سكونت داريد۱۱ و مبادا آزارشان دهيد تا (براي تسليم شدن به
خواستههاي شما) در تنگنايشان بگذاريد. و اگر باردار باشند، تا هنگام زايمان۱۲
مخارج آنها را بپردازيد و اگر (نوزاد را) به خواست شما شير ميدهند، پاداش آنها را
بپردازيد و بين خود (در امور مربوط به نوزاد) به شايستگي رايزني و تبادل نظر كنيد۱۳
و اگر بر هم سخت گرفتيد (هماهنگي به سختي كشيد)، پس (مانعي ندارد اگر) زن ديگري
كودك را شير دهد (دايه بگيريد).۱۴
۷ - آنكه توانگر است، بايد از توانايي مالي خود (در امر نوزاد و مادرش) هزينه كند،
و آنكه روزياش محدود شده، بايد از آنچه خدا به او داده (در حد مقدوراتش) هزينه
كند. خدا هيچ كس را جز در حدّ آنچه به او داده تكليف نميكند.۱۵ (اميد
است) به زودي خدا پس از سختي آساني پديد آورد.۱۶
۸ - و چه بسيار (مردم) شهرهايي۱۷ كه از فرمان پروردگارشان و رسولانش (در
رعايت احكام ذكر شده) سر باز زدند،۱۸ پس ما از آنان به سختي حساب كشيديم
و به عذابي ناپسند (غير منتظره) گرفتارشان كرديم.
۹ - به اين ترتيب وَبال عمل خود۱۹ (نتيجه تلخ رفتارشان) را چشيدند و
سرانجام كارشان زيان بود.
۱۰ - (در آخرت نيز) خداوند براي آنان عذاب سختي آماده كرده است،۲۰ پس اي
خردمنداني كه ايمان آوردهايد۲۱ (اهل وجدان و تعهّد اخلاقي)، پرواي خدا
داشته باشيد كه خدا مايه بيداري (از خواب غفلت) به سوي شما نازل كرده است.
۱۱ - (از طريق) رسولي كه آيات روشنگر خدا را بر شما ميخواند۲۲ تا كساني
را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام ميدهند از تاريكيها(ي خودخواهي) به سوي
روشنايي (هدايت الهي) خارج گرداند۲۳ و هر كه به خدا ايمان آورد و كار
شايسته كند، خدا او را به باغهايي از بهشت كه در زير آن نهرها جاري است (عامل سبز
و خرمياش دائمي است) وارد ميكند.۲۳ در آن بهشت جاودانه خواهند زيست، هر آينه خدا
رزق او را نيكو گرداند.
۱۲ - (او) همان خدايي است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آنها (هفت
طبقه آفريد و) دستورالعمل ميان آنها (طبقات هفتگانه آسمان و زمين) را هموار فرو
ميفرستد۲۴ (همچون احكامي كه در ارتباط با زوجين زن و شوهر نازل كرده)
تا بدانيد كه خدا بر هر چيزي قدر و اندازه (نظامي) قرار داده و دانش او همه چيز را
فرا گرفته است.
۱ - سوره طلاق مشتمل بر مواعظ و احكامي دربارة طلاق است
و مراحل و ضوابط اين امر را دقيقاً تبيين مينمايد. اين آيات مشابهت بسياري با آيات
۲۲۲ تا ۲۳۸ سوره بقره در همين باب دارد. گويا آيات اولية اين سوره، كه با فاصله
اندكي از آن آيات در سال دهم هجرت نازل شده، با تفصيل بيشتر و ذكر جزئياتي دربارة
نگهداشتن دوران عِدّه براي حالات مختلف، جنبة تكميل و توضيح آيات مربوط به سورة
بقره را داشته باشد. احكامي كه پيرامون طلاق در اين سوره بيان شده، عبارتند از:
وجوب نگهداشتن عِدّه قبل از قطعيت طلاق، ممنوعيت اخراج يا خروج زنان از خانه،
نگهداري به خوبي و خوشي يا جدايي به خوبي و خوشي هنگام سرآمدن مدت عدّه، گواهي
گرفتن دو شاهد عادل به هنگام طلاق و برپا داشتن شهادت براي خدا، تعيين مدّت عدّه
براي زنان يائسه و زنان باردار (نامشخص در ابتداي بارداري و مشخص و آشكار در
ماههاي بعد)، اسكان زنان به نيكويي و عدم سختگيري بر آنان، پرداخت هزينه و مخارج
آنان در دوران بارداري و حقوق مادّي آنها براي شير دادن نوزاد، مشورت و همفكري و
سازش با يكديگر در امر نوزاد، دادن خرج و نفقة زن در كليه مراحل فوق به تناسب
استطاعت و امكانات.
آنچه در آيات تشريعي مربوط به مسائل فوق، كه «آيات مبيّنات» (روشنگر تبيين كننده)
ناميده شده جلب توجه ميكند عبارتند از:
نام جلاله «الله»- در اين سورة ۱۲ آيهاي ۲۵ بار نام «الله» تكرار شده است (در هر
آيه بيش از ۲ بار و در هر ۱۱/۵ كلمه يك بار)، و در سورههاي بقره، نساء، نور،
احزاب، مجادله، ممتحنه و تحريم نيز، كه به نوعي مسائل مربوط به زنان در آنها بيان
شده، نام «الله» به نسبت بالايي به كار رفته است. گويا اين امر به دليل اهميت به
ياد خدا بودن در روابطي است كه در معرض ظلم و ستم و زورگويي ميباشد. تعداد نام
«الله» در اين سوره به طور نسبي از تمامي سورههاي بزرگ و متوسط قرآن بيشتر است.
اصولا ده سوره حديد (۵۷) تا تحريم (۶۶) از اين منظر نسبت به بقيه سورههاي قرآن
وضعيت شاخصي دارند، و اين ۱۰ سوره مجموعه مرتبطي را در محور نام «الله» تشكيل
ميدهند.
حدودالله- در اولين آيه اين سوره پس از بيان حكم نگهداشتن عدّه براي زنان مطلقه و
ممنوعيت اخراج يا خروج آنها از خانه، اين ضوابط را حدود الهي ميشمرد و
تجاوزكنندگان از آن را ظالم بر نفس مينامد.
امرالله- شايد مهمترين كلمهاي كه در اين سوره به تعداد چشمگيرتري از بقية كلمات به
كار رفته، «امر» باشد كه با وجود كوتاهي سوره ۹ بار تكرار شده است. كلمة امر وقتي
در مورد بشر به كار ميرود معناي كار ميدهد و آنگاه كه در مورد خدا به كار ميرود
معناي فرمان.
تقوي الله- از آنجايي كه محور اين سوره طلاق و عوارض ناشي از آن است و اين مسئله
معمولا به دنبال مشاجره و اختلاف اتفاق ميافتد، نقش «تقوي» به عنوان ترمز و عامل
مهاركننده نامهربانيها بسيار مهم ميباشد. اصولا كاربرد اين كلمه در قرآن عمدتاً
در آيات مربوط به قتال و جهاد يا روابط زناشويي و طلاق ميباشد كه در اين دو زمينه
ميدان تحريكات شيطاني گستردهتر بوده و احساسات امكان غلبة بيشتري بر عقل دارد. در
اين سوره ۵ بار كلمه «تقوي» تكرار شده است كه عمدتاً ناظر به مسئله نگهداري عدّه و
خوشرفتاري با زنان ميباشد. در كليه اين موارد كلمه «تقوي» با «الله» تركيب شده
است.
آهنگ انتهايي آيات- همه آيات اين سوره با «الف» ختم ميشوند، اتفاقاً سورههاي نساء
و احزاب نيز كه بخشي از آنها مربوط به روابط با زنان است عمدتاً با حرف «الف» ختم
شدهاند.
۲ - امروزه در دنياي غرب طلاق به تقاضاي هر يك از دو طرف و توسط دادگاه صورت
ميگيرد، اما در روزگار باستان، به خصوص در جوامع قبيلهاي و فاقد تشكيلات اداري و
قضايي، چنين اموري در خانوادهها فيصله مييافته است. در دنياي پيشرفته امروز اغلب
زنان كار و درآمد دارند و در مخارج خانه و زندگي با مردان مشاركت ميكنند و به
اينترتيب ضرورت مهريه و تعهدات معيشتي كمرنگ شده است، اما در زمان و مكان نزول اين
آيات، مردان بايد مهريه ميپرداختند و تأمين مخارج همسر را تعهّد ميكردند.
بنابراين به طور طبيعي در فرهنگ غالب جوامع، در صورت بروز اختلافات و نارضايتي،
معمولا زنان تقاضاي طلاق و رفع تعهّد از شوهر خود نميكردند. خطاب اين آيات به
مردان، در بيان ضوابط طلاق، نه تثبيت و تجويز طلاق يكطرفه، بلكه در قالب مناسبات
معمول در زمان خود بوده است. با اين حال در زمان پيامبر، زنان نيز در صورت بدرفتاري
همسر يا عدم پرداخت نفقه تقاضاي طلاق ميكردند.
نكتة بسيار مهم و قابل توجه در علت مخاطب قرار دادن مردان در مسئله طلاق، از طريق
پيامبر (يَا أَيُّهَا النَّبِي...)، نظام «مردسالاري»، دست برتر داشتن و سلطة مردان
بر خانواده بوده است كه ابلاغ مقرّرات الهي بر آنان را در حفظ حقوق زنان به هنگام
طلاق توجيه ميكند. در هفت آية ابتداي اين سوره و آيات تفصيلي ۲۲۰ تا ۲۴۶ سورة بقره
در ارتباط با حقوق زنان و فرزندان، كه بخش عمدة آن دربارة طلاق است، جمعاً ۳۵ حق
مربوط به زنان تبيين شده است!
۳ - جمله «از خانههاشان بيرون نكنيد»، در حاليكه از نظر حقوقي مالكيت خانهها
معمولا با شوهران بوده، جاي تأمل و تدبّر دارد. البته در مقرّرات ارث از نظر قرآن،
زنان سهمي از ميراث را در صورت فوت شوهر مالك ميشوند، ولي در صورت طلاق، نه در
روزگار پيش از اسلام و نه در فقه اسلامي زنان سهمي در مالكيت خانه نداشتهاند، آيا
تصريح اين آيه حاوي توصيهاي اخلاقي به اهل تقوي و كرامت در منظور كردن سهم زنان
مطلّقه در مالكيت خانه است، يا كلمة «بيت» را در اينجا به مفهوم پناهگاه و مأوي و
مكاني كه در آن بيتوته ميكنند بايد گرفت؟ (والله اعلم)!
جاي شگفتي است كه در قوانين فقهي موجود، زنان حتي در صورت فوت شوهر، به غير از سهمي
از بناي خانه، از زمين آن (كه ارزش اصلي را دارد) سهمي نميبرند!
۴ - «حُدُودُ الله» مرزها و محدودههاي شرعي است كه در زمينههاي مختلف مقرّر شده
است. اين عنوان ۱۴ بار در قرآن تكرار شده كه نيمي از آن در ارتباط با روابط و حقوق
زن و شوهر، به خصوص در امر طلاق، در سوره بقره آمده است (آيات ۱۸۷، ۲۲۹، ۲۳۰).
۵ - معنای «امسک»، ادامه نگه داشتن چيزي است که در اختيار است. اين کلمه چندين بار
در قرآن در مورد نگهداري همسران (امتناع از طلاق) آمده است (احزاب ۳۷، بقره ۲۳۱ و
۲۳۹، طلاق ۲). كلمة «مَعْرُوف» كه جمعاً ۳۸ بار (به صورت معرفه و نكره) در قرآن
تكرار شده است، دلالت بر نيكو شناخته شدن كاري نزد مردم ميكند. اين كلمه بيش از
همة سورهها (۱۵ بار) در سورة بقره آمده است و عمدتاً ناظر به روابط زناشويي، حقوق
طرفين و فرزندان، حقوق پس از طلاق و سخن گفتن به نيكويي ميباشد كه معيار آن تابع
فرهنگ جامعه و فطرت انسانها ميباشد.
۶ - گواه گرفتن دو فرد عادل به هنگام طلاق، با آن كه چنين ضرورتي براي ازدواج در
قرآن ذكر نشده، تدبير ديگري است براي تعويق يا تغيير تصميمِ طلاق. نكتة ديگر، ضرورت
اجتهاد شرعي در مورد حضور دو شاهد عادل در اين روزگار است كه طلاق به صورت رسمي ثبت
و ضبط ميشود و همچون گذشته نيازي به شهادت شفاهي شاهدان احساس نميگردد.
۷ - «اقامه» را برپا داشتن معنا کردهاند، که مفهوم اهميت دادن و جدي گرفتن دارد.
مثل: اقامه صلات، اقامه وزن (رعايت عدالت در معاملات)، اقامه شهادت براي خدا (گواهي
دادن به نفع مظلومان)، اقامه وجه (توجه و رويکرد جدي به اهداف متعالي).
۸ - شك نيست از ۱۲۲ موردي كه مشتقات كلمة «رزق» در قرآن به كار رفته، در اغلب
موارد، منظور همان معناي متعارف، يعني خوردنيها و رزق مادّي است. اما نه نياز
مادّي انسان در خوردنيها خلاصه ميشود، بلكه همانقدر به هوا و نور و نيرو و ساير
انرژيها احتياج دارد، و نه نيازهاي اين موجودِ بينهايت طلب محدود به تأمين
نيازهاي مادّي اوست. آگاهي و ايمان هم رزق نيكوست (هود ۸۸ و آلعمران ۳۷)، آشتي
همسران و اصلاح روابط فيمابين نيز رزقي غيرمنتظره به دنبال دارد (طلاق ۳) و از آن
روشنتر، رزقي است كه با شهادت در راه حق، كه ديگر دهاني براي خوردن وجود ندارد،
نصيب شهيدان ميگردد (حج ۵۸). در دعاها آمده است: اللهم ارزقنا توفيق الطاعه و
بُعدالمعصيه... اللهم ارزقنا حج بيتك الحرام... اللهم ارزقنا من خشيتك... اللهم
ارزقنا الشهاده... اللهم ارزقنا خوف عقاب الوعيد و شوق ثواب الموعود. پس توفيق در
طاعت و دوري از معصيت، حج خانة خدا، خوف و خشيّت از عقوبت و شوق بهشت و شهادت در
راه خدا هم رزق است.
۹ - «مَحِيض» مصدر و اسم زمان يا مكان حيض (خون قاعدگي)، به عادت ماهيانه بانوان
گفته ميشود. منظور از «يَئِسْن» مأيوس شدن از قاعدگي يعني قابليت فرزند دار شدن
است. جملة «إِنِ ارْتَبْتُمْ» بيانگر شك و ترديد در يائسه بودن زن و يا زن جواني
است كه به دليلي قاعده نشود. در هر دو مورد بايد بعد از تصميم به طلاق سه ماه
«عِدّه» نگه داشته شود. آية ۲۲۲ سوره بقره نيز دربارة حكم عادت ماهيانه زنان
ميباشد.
۱۰ - «تقوي» از «وَقَيَ»، وِقايه و وِقاء، حفظ كردن چيزي از آسيب، و اتّقاء در باب
افتعال، پروا داشتن از مقامي مافوق و حفظ مراقبت از ارتكاب خلاف و خطا و خيانت است.
از پيامبر مكرم(ص) دربارة معناي تقوي پرسيدند، فرمود: «به ميان خارها رفتن و مراقبت
از آسيب نديدن است».
۱۱ - ظاهراً منظور اين است كه پس از بروز اختلاف و تصميم به طلاق، اتاق يا محل
زندگي آنان را به مكان نامرغوب يا كوچكتري تغيير و تنزّل ندهيد و همانگونه
اسكانشان دهيد كه خود مسكن ميگزينيد. اين توصيه براي پيشگيري از تلختر شدن
مناسبات و كمك به ترميم روابط است.
۱۲ - «وضع حمل» (فرو نهادن بار) را زايمان ترجمه كردهايم كه براي بيشتر مردم روشن
است، هر چند تعبير وضع حمل دقيقتر است و شامل سقط جنين هم ميگردد.
۱۳ - «أْتَمِرُوا» از ريشه «امر» (كار، دستور، مشورت)، در باب افتعال (پذيرش و قبول
فعل)، دلالت بر آمادگي در نظرخواهي، رايزني و مشورت با همسران در امور مربوط
خانواده و روابط فيمابين ميكند. از فعل «امر» در اين باب تنها يك مورد ديگر در
قرآن آمده است؛ مشورت و تبادل نظر و توافق سران نظام فرعوني براي كشتن موسي! قصص
۲۰- «...قَالَ يَا مُوسَيٰ إِنَّ الْمَلأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ...».
وقتي سادهترين امور زندگي مشترك، يعني از شير گرفتن كودكان، بايد با رضايت و مشورت
زن و شوهر انجام شود، چگونه ميتوان بقية امور زندگي زناشويي را يكطرفه حل و فصل
كرد؟ وقتي واحد خانواده بايد با شور و مشورت اداره شود، چگونه ميتوان جامعه را به
صورت استبدادي اداره كرد؟
۱۴ - «تَعَاسَرْتُمْ» در باب تفاعل، از ريشة «عُسر» نشان از عدم توافق و سختگيري
طرفين در شير دادن به نوزاد دارد، وقتي كار به طلاق بكشد، لجبازي و كدورت ممكن است
مصلحت نوزاد را هم قرباني خودخواهيهاي والدين كند. در اين صورت دايه گرفتن مانعي
ندارد.
۱۵ - اين نكته بسيار مهمي است كه به رغم عاطفه و علاقه طبيعي و غريزي مادر به شير
دادن نوزاد، نميتوان اين كار را بر او تحميل كرد، بلكه مادر (به خصوص در دوران
طلاق) ميتواند در ازاي شير دادن، از پدر طفل هزينهاي دريافت كند. وقتي شير دادن
طفل را نميتوان بر مادران تكليف كرد، آيا ميتوان انجام تكاليف خانه را، جز به
رضايت و تمايل بر آنان تحميل كرد!؟
۱۶ - در سورة انشراح آيات ۵ و ۶ از «همراهي سختي با آساني» و معيّت آنان با يكديگر
سخن گفته است «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا»، و در
اين آيه، به تناسب موضوع طلاق، به «عواقب نيكوي آن» در صورت تسلط بر نفس و تقواي
الهي داشتن.
۱۷ - اصل كلمه «قريه» جمع شدن است. مثل جمع شدن آب در حوض. به مردماني كه در يك محل
جمع ميشوند، و نيز به مكان جمع شدن آنان، قريه ميگويند. اصطلاح تمدنها ميتواند
بيانگر معناي اين كلمه باشد، هر چند در شهر نباشد.
هفت آية ابتداي سوره دربارة اختلاف و طلاق در واحد خانواده بود و چهار آية بعد آثار
سوء عوارض بد رفتاري زن و شوهر را در سپهر جامعه نشان ميدهد؛ سرپيچي از «امر خدا»
در رعايت حقوق زنان به هنگام جدايي، در جهاني كه قانونمند و داراي «حساب» و كتاب
است، موجب «جهنمي شدن» محيط خانواده و «عذاب»آور شدن روابط ميگردد؛ اعصاب داغون و
درهم شكسته، توهين و تحقير، شخصيتكُشي، عقدهگشايي و... چنان روح و روان كودكان
معصوم را پريشان ميكند كه سرايت بازتابش به جامعه آمار اعتياد، خشونت و انواع
عوارض اجتماعي را به اوج ميرساند. اين همان «عَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُكْرًا» است
كه وِزر و وَبال نابساماني در واحدهاي خانوادگي به شمار ميرود و عاقبتي جز خسران
براي جوامع ندارد «وَكَانَ عَاقِبَهُ أَمْرِهَا خُسْرًا».
۱۸ - «عُتُوّ» به نافرماني و تجاوز از حدّ گفته ميشود. طاغي و متجاوز را نيز عاتي
ميگويند.
۱۹ - به گفتة اهل لغت، اصل «وَبال» از «وَبْل» به معناي شدّت است و از اين منظر،
باران شديد و تند را «وابِل» ميگويند (بقره ۲۶۴ و ۲۶۵). «وَبال» نيز باران عذابي
است كه از عواقب اعمال سوء بر سر انسان ميبارد، باراني كه جز چتر رحمت خدا هيچ
پناهي از آن نيست.
۲۰ - «أَعَدَّ» از «عَدَّ» (شمردن)، تعديد (در باب تفعيل) نوعي ذخيره كردن و آماده
ساختن است كه گويي اعمال شخص به حساب و شمارش آمده است.
۲۱ - عنوان «اولواالالباب» را «خردمندان» يا «صاحبان تفکر و عقل و انديشه» ترجمه
كردهاند، که بيانگر ابعاد گسترده اين واژه نميباشد؛ اولواالالباب يعني صاحبان
لُب. لُبِ هر چيز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. در بررسي ۱۶ موردي که عنوان
«اولواالالباب» (يا اوليالالباب) در قرآن آمده است چند نکته را ميتوان فهميد:
الف) در ۱۱ آيه از ۱۶ مورد، واژه «اولواالالباب» با «ذکر» (بيداري و خودآگاهي)
همراه آمده و بر «ذكرپذيري» آنان تصريح شده است، در ۵ مورد ديگر از عبرتگيري،
هدايتپذيري و شناخت آنان. آيا «عقلانيت خود بنياد» امروز، که در برابر «عقل خدا
بنياد» مطرح ميشود، ميتواند ترجمه دقيقي براي اولواالالباب باشد؟
ب) در ۶ مورد واژة تقوا (کنترل نفس، در خود آيه يا قبل و بعد آن) از ويژگيهاي
اولواالالباب شمرده شده است (بقره ۱۷۹ و ۱۹۷، مائده ۱۰۰، طلاق ۱۰، ص ۲۹، و زمر ۹) ،
پس در واژه «اولواالالباب» مفهوم تسلط بر نفس و خويشتنداري موجود است.
ج) از مقايسه ويژگيهاي متضادي که از دو گروه «فاسقين» و «اوليالالباب» در آيات ۱۹
تا ۲۵ سوره رعد و آيات ۲۶ و ۲۷ بقره آمده است، معلوم ميشود «فاسقين» شخصيتي مقابل
اوليالالباب دارند. از آنجايي که واژه «فسق» دلالت بر شکستن قانون و پاره کردن
حدود و پوسته محافظ ميكند، ميتوان فهميد اولواالالباب کساني هستند که به نيروي
تقوا (کنترل نفس)، با نگهداري خود در محدوده مقررات الهي، از حرمتشكني و نقض احکام
شريعت خودداري ميكنند. به عبارتي آنها صاحب خِرَد خدايي، و وجدانهاي پاک و
متعهدان به ميثاقهاي الهي هستند و بنياد عقلانيت آنان بر محور ارزشهاي اخلاقي
است.
۲۲ - تلاوت، تفاوتي ظريف با قرائت دارد. در مفهوم تلاوت، تبعيت از آنچه خوانده
ميشود و پيروي از حکم آن نهفته است و بيش از فهم و تدبّر در آن، عمل کردن و به کار
بستن آن اهميت دارد. تلاوت معمولا در مورد کتابهاي ديني به کار برده ميشود، نه هر
نوشته و کتابي، بنابراين هر تلاوتي، قرائت هم هست، ولي هر قرائتي، تلاوت محسوب
نميشود.
۲۳ - خارج كردن انسان از تاريكيها(ي جهل، جور، حرص، حسد، ظلم و ضلالت و...) به سوي
نور هدايت، در هفت آيه قرآن مطرح شده است؛ در سه آيه (بقره ۲۵۷، احزاب ۳۳ و حديد ۹)
اين امر به خدا و فرشتگان، در دو آيه (مائده ۱۶ و ابراهيم ۱) به كتابهاي ديني و در
دو آيه (ابراهيم ۵ و طلاق ۱۱) به رسولان نسبت داده شده است.
۲۴ - آخرين آيه سورة طلاق استنادي است به هماهنگي و همكاري شگفتآور هفت طبقة آسمان
(داراي بار الكتريكي مثبت) با هفت طبقة زمين (با بار الكتريكي منفي) در اشارهاي
تلويحي به ضرورت حُسن روابط ميان زوجين! در آيات ۱۱ و ۱۲ سورة فصلت نيز به نقش
مشترك زمين و آسمانِ اوليه در پيدايش لايههاي هفتگانة جوّ كه هركدام وظيفهاي به
عهده دارند اشاره شده بود و اينك به وضوح بيشتري در اين باب سخن ميگويد.
لايههاي هفتگانة زمين (پوستة خارجي، دو لايه جبّة فوقاني، جبّة تحتاني، هستة
بيروني، ناحية مياني هسته و هستة دروني) با طبقات هفتگانة اتمسفر ارتباط ديناميك
دائمي دارند. تقسيمبندي لايههاي زمين بر مبناي چگالي و نوع تركيبات شيميايي مواد
تشكيل دهنده و فشار و حرارت آن ميباشد و تمامي تغييرات جوّ، اقيانوسها، پوسته و
لايههاي دروني زمين در ارتباط با يكديگرند. آخرين لاية جوّ (مگنتوسفر) انرژي
مغناطيسي ميدان خود را از تبادل دائمي انرژي در لايههاي دروني زمين كه همچون يك
دينامو عمل ميكند ميگيرد، و طبقات پاييني جوّ مرهون آزاد شدن اكسيژن، طي فرآيند
فتوسنتز در گياهانِ پوستة زمين ميباشند. به اين ترتيب نه تنها ميان طبقات هفتگانة
آسمان با يكديگر، و ميان لايههاي هفتگانة زمين با هم هماهنگي حيرتآوري موجود است،
بلكه ميان اجزاء هر دو بخش نيز روابطي برقرار است كه توضيحات علمي آن را بايد در
كتابهاي مربوط به آن يافت (ر ك به كتاب هفت آسمان ص ۱۳۱ تا ۱۳۸).
ترجمه عبدالعلى بازرگان