سوره تحريم۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - اي پيامبر، چرا آنچه را خدا بر تو حلال شمرده، براي جلب خشنودي همسرانت بر خود
حرام ميكني؟ و خدا آمرزنده و مهربان است.
۲ - خدا (راه) گشودن (گره) سوگندهاي شما را (با كفّاره) معين كرده۲ و
خداوند مولاي شما است و هم او بسيار داناي حكيم است.
۳ - آنگاه كه پيامبر به يكي از همسرانش سخني به پنهاني گفت، پس چون (آن زن) راز را
افشا نمود و خدا آن (خيانت) را بر او (پيامبر) آشكار كرد، قسمتي (از آنچه آگاه شده
بود) را به آن زن فهماند و قسمتي ديگر را به روي خود نياورد.۳ پس
همينكه او را (به آگاه شدن خود) خبر داد (با نگراني و شگفتي) پرسيد: چه كسي تو را
از اين موضوع آگاه كرد؟ گفت: همان (خداي) داناي خبير آگاهم كرد!
۴ - (اين خطاب خداوند به آن دو زن است كه) اگر به درگاه خدا توبه كنيد، (سزاوار
است) از اين روي كه دلهاي شما به باطل ميل كرده است۴ و اگر هم عليه او
(پيامبر) همدست شويد، (بدانيد كه) مسلماً خدا و جبرئيل و مؤمنانِ صالح، دوستدارِ
حمايت كننده اويند؛ علاوه بر آن، فرشتگان پشتيبان (او) هستند.
۵ - اگر با شما متاركه كند، باشد كه پروردگارش همسراني بهتر از شما نصيبش سازد؛
(همسراني) تسليم (به فرمان خدا)، با ايمان، فرمانبردار۵ (خدا)، بازگشت
كننده (به خدا)، عابد، سياحتگر (حقيقتجو و كنجكاو)،۶ بيوه و دوشيزه.
۶ - اي كساني كه ايمان آوردهايد، خود و خانوادهتان را از آتشي بركنار داريد كه
سوخت آن مردم و سنگاند،۷ بر آن (آتش) فرشتگان جدي و سختگيري (گمارده
شده)اند۸ كه خدا را در آنچه فرمان داده سركشي نميكنند و آنچه مأمورند
انجام ميدهند.
۷ - (در آن روز گفته ميشود) اي كساني كه (حقايق را) انكار كردهايد، امروز وقت
عذرخواهي نيست، جز اين نيست كه شما كيفر كارهايي را كه يكسره (در عمر دنيايي)
ميكرديد ميبينيد (عذابي از بيرون نيست تا با عذرخواهي برداشته شود).
۸ - اي كساني كه ايمان آوردهايد، با خلوص تمام به سوي خدا بازگرديد؛ باشد تا
پروردگارتان بديهاتان بپوشاند و شما را به باغهاي بهشتي درآورد كه نهرها از زير
آن جاري است۹ (عامل سبز و خرمي آن جاري و دائمي است، آن روز) روزي است
كه خدا پيامبر و مؤمنان همراهش را خوار نميسازد، (بلكه) نور (ايمان) آنها پيشاپيش
و به سمت راستشان۱۰ ميتابد و ميگويند: پروردگارا، نور ما را به حد
كمال رسان۱۱ و بر ما ببخشاي كه تو بر هر كاري توانايي (همه نظامات به
دست توست).
۹ - اي پيامبر، (در مقابله) با منكران و دو رويان به جدّ بكوش۱۲ و بر
آنان سخت گير. (كه با انكار حقايق) جايگاهشان دوزخ است و بد سرانجامي است.۱۳
۱۰ - خدا براي كساني كه (حقيقت را) انكار كردند، (براي عبرت و ارائه نمونه) همسران
نوح و لوط را مَثل ميزند۱۴ كه هر دو تحت (سرپرستي و ارشاد مستقيم) دو
بنده از بندگان شايسته ما بودند ولي به آن دو (در همدستي با منكران) خيانت كردند۱۵
و آن دو (پيامبر، با مقام نبوّتشان) نتوانستند در پيشگاه الهي (شفاعت و) براي
همسران خود كاري كنند، و (در نتيجه) به آنها گفته شد (بي استثناء) همراه ديگران به
آتش (اعمالتان) درآييد.
۱۱ - و (در جهت معكوس نيز خدا) براي كساني كه ايمان آوردند، همسر فرعون را مَثل
ميزند؛ آنگاه كه (با بيزاري از زندگي در كاخ فرعون) گفت: پروردگارا! براي من نزد
خويش خانهاي در بهشت بنا كن و مرا از (شرّ) فرعون و كردارش، و نيز از گروه ستمگران
رهايي بخش.
۱۲ - و (همچين) مريم، دختر عمران را (نمونه و مثال ميآورد) كه پاكدامني پيشه كرد،۱۶
در نتيجه (چنين شايستگي) ما از روح خويش در او دميديم۱۷ و او با (چنين
توفيق و تأييدي) كلمات و كتب پروردگارش را (عملا و خالصانه) تصديق كرد۱۸
و از فرمانبرداران (خدا) گرديد.
۱- نام سورة تحريم با اشاره به «محروميّت» و محدوديتي
كه پيامبر مكرم اسلام(ص) براي جلب رضايت همسرانش، به ناروا بر خود تحميل كرده بود
آغاز گشته است. خطاب «يَا أَيُّهَا النَّبِي» ۱۳ مرتبه در قرآن تكرار شده كه سه
مورد آن در آغاز سورههايي قرار گرفته است (طلاق، احزاب و تحريم). در دو باري كه
خطاب «يَا أَيُّهَا الرَّسُول» در قرآن آمده (مائده ۴۱ و ۶۷)، موضوع «رسالت» پيامبر
مطرح است، و در مواردي كه عنوان «يَا أَيُّهَا النَّبِي» آمده، موضوع نبوّت و اخبار
آسماني مورد نظر بوده و نيمي از آن مرتبط با موضوع زنان ميباشد.
پنج آيه نخست اين سوره نيز مربوط با مناسبات خصوصي پيامبر با بعضي از همسرانش
ميباشد كه حاوي نكاتي هدايتي براي آن رسول و مؤمنين ميباشد، از جمله: پرهيز از
محروم كردن خود از آنچه حلال است، شيوة گشودن سوگندهاي ناروا، ضرورت رازداري در
مسائل زناشويي، بزرگواري و كرامت نفس در نديده گرفتن معايب ديگران و پرهيز از ملامت
آنان، بازگشت به راه خدا و اصلاح خطا، دوري از همدستي باطل عليه ديگري و بالاخره
ذكر مشخصات ششگانه زنان ممتاز.
برملا كردن روابط خصوصي پيامبر با همسرانش در اين سوره، و برخي سورههاي ديگر، ممكن
است براي كساني سؤال برانگيز باشد؛ بايد به خاطر داشت كه رفتار پيامبر و مناسباتش
با همسران خود زير ذرهبين دوست و دشمن (كافران و منافقين) قرار داشت و ايجاب
ميكرد شفافيت و صداقت را در همة ابعاد، حتي در مواردي كه ظاهراً به ضرر او تمام
ميشد، به نمايش گذارد.
نكتة ديگر آن كه همسران پيامبر ممكن بود روية او را در زمان حيات يا پس از رحلتش
براي ديگران نقل كنند و از آن به عنوان «سنّت رسول الله» معياري براي ديگران وضع
نمايند. هشدار به پيامبر در پرهيز از محروم كردن خود در آنچه حلال است، در حقيقت
درسي است براي مؤمنين امت كه بداند منشأ حلال و حرام خداست و هيچ مؤمني مجاز نيست
حلالي را حتي براي خود تحريم سازد.
۲ - اگر سوگندي به ناروا ادا شود، گشودن آن واجب است. شيوه حلال كردن چنين سوگندهاي
لغو و بيمنطقي را قرآن در مواردي تشريح كرده است، از جمله سوره مائده آية ۸۹، در
تعيين كفاره طعام يا پوشاك ۱۰ مسكين يا آزاد كردن برده، و اگر نيافت، سه روز روزه
براي شكستن سوگند لغو. همچنين سورة مجادله آيات ۳ و ۴، با جريمة آزاد كردن برده يا
دو ماه روزه پياپي براي طلاق ظهار.
۳ - پيامبر مكرم(ص) با آن كه به الهام الهي بر افشاي آن راز نهان توسط
همسر خود آگاه شده بود، برخلاف معمول معاصرينش كه از چنين تخلفاتي دستاويزي براي
تنبيه يا حداقل تحكّم و تخريب روحيه همسر خود درست ميكردند، به آگاه شدن خود نسبت
به بخشي از آن افشاگري اكتفا كرد و با بزرگواري از ذكر جزييات و پرده دري براي
محكوم ساختن آن زن خودداري نمود و ستّارالعيوب بودن را به نمايش گذاشت.
۴ - «صَغَتْ» از ريشة صَغَوَ، تمايل نشان دادن دل يا گوش به سمت چيزي است و در
اينجا منظور ميل به باطل است. از اين كلمه يكبار ديگر در قرآن آمده است: انعام ۱۱۳-
« وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَهُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَه...».
۵ - قنوت را اطاعت معنا كردهاند، اطاعتي كه در آن، هم پيوستگي و دوام باشد و هم
خضوع و خشوع. اين اطاعت را بايد در ارتباط با عفت و حفظ ناموس قرار داد. تعميم آن
در همة موضوعات زندگي مشترك، خلاف روح آيه و نوعي سلطهطلبي است.
۶ - غالباً كلمه «سائحات» را زنان روزهدار ترجمه كردهاند، اما به زنان روزهدار
«صائمات» گفته ميشود. سائحات از ريشة «سَيَحَ»، همچنان كه از مشتقات آن: سياحت و
سيّاح برميآيد، دلالت بر تحرك روي زمين و كنجكاوي براي شناخت ميكند و معرف شخصيتي
پويا و پرتحرك با ذهن و ضميري باز ميباشد. در فرهنگ و ادبيات عرب اين واژه را براي
آب جاري و دورهگردي (عدم توقف در يك مسجد و مكان) نيز به كار ميبرند كه وصف
انسانهايي روشنفكر و داراي وسعت نظر و پويايي است (الله اعلم). در ضمن به دنبال صفت
«عابد» آمدن اين وصف، در اين آيه (و آيه ۱۱۲ سوره توبه)، نشان دهندة تفاوت
عبادتهاي ناشي از پويايي و شناخت، در برابر عبادتهاي موروثي، تقليدي و تشريفاتي
است. برخي از مفسرين گفتهاند سائحين كساني هستند كه به يك مسجد و منبر اكتفا و
بسنده نميكنند و ميكوشند همه سخنها را بشنوند و بهترين را انتخاب كنند.
۷ - وَقُودُ» از ريشة وقد (افروخته شدن آتش)، به هيزم و عاملي كه آتش را
برميافروزد گفته ميشود. اما معناي مجازي آن، غير از آتشي است كه ميشناسيم؛
انعكاسي است از آتشي كه ستمگران در دنيا برميافروزند و دلهايي كه ميسوزانند. اين
آتشي خدايي است كه از دلها زبانه ميكشد. «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي
تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ» (همزه ۶ و ۷)
«ناس» بودن عامل چنان آتشي قابل فهم است، ولي سنگ بودن آن سوخت جاي تأمل دارد،
هرچند ذغال سنگ هم سوختني است و الماس نيز، كه از كربن خالص تشكيل شده، سوخت كاملي
دارد. ممكن است مقارنت ناس با حجاره در معناي مجازي آن، اشاره به سنگ شدن دلها،
بلكه سختتر شدن از آن باشد كه در آية ۷۴ همين سوره به آن اشاره شده است.
درضمن «قُوا» فعل امر به جمع مخاطب، از ريشة «وَقَيَ» است، وِقايه و وقاء نگهداري و
حفظ شئ است كه با تقوي و اتّقاء (پرهيز و نگهدري نفس از نافرماني حق) همريشه
ميباشد. فعل امر مخاطب مفرد «قُوا»، «ق» (مثل: فَقِنا عَذَابَ النّار) است.
۸ - «غَلِيظٍ» در عرف، معناي مقابل رقيق در مايعات را ميدهد، اما در قرآن معناي
سختي و محکمي از آن استنباط ميشود، مثل سطبر بودن ساقه درخت (فتح ۲۹)، سخت و محکم
بودن در برابر دشمنان (توبه ۷۳ و ۱۲۳، تحريم ۹) پيمان جدي و محکم بستن (نساء ۲۱ و
۱۵۴، احزاب ۷)، سخت دلي و خشونت (آلعمران ۱۵۹)، فرشتگان سختگير عذاب (تحريم ۶) و
بالاخره عذاب غليظ (فصلت ۵۰، هود ۵۸، ابراهيم ۱۷).
۹ - در قرآن ۴۰ بار در وصف بهشت، جملة: «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»
تکرار شده که نمادي است از جريان داشتن دائمي حيات و سبز و خرمي بهشت. بديهي است
چنين وصفي براي ساکنين صحاري سوزان عربستان و مردمان حاشيه کوير بسيار مطبوعتر و
دلانگيزتر از احساس مردمان ساکن در جنگلها و سواحل درياها ميباشد. بنابراين به
جاي توجه به باغهايي که از زير آن نهرهاي آب جاري است، بايد به ظرف زماني و مکاني
و قالب فرهنگ قومي اين آيات توجه كرد و پيام امروزي آن را، که دلالت بر سبز و خرمي
زندگي بهشتيان و جريان داشتن دائمي عامل چنان خرمي ميکند، دريافت کرد. نهرهاي جاري
محصول همان حَسَنات جاري و خير و خدمات مستمري است که مؤمنين در زندگي دنيا داشتند.
طبق آية ۳۵ سورة رعد، چنين وصفي از بهشت براي فهم دنيايي ما به حالت «تمثيلي» آمده
است.
۱۰ - «أَيْمَانِ» جمع يمين (دست راست) نماد خجستگي و بركت و قدرت است. دويدن نور «
يَسْعَيٰ نُورُهُمْ»، همان تابش و روشن كردن راه است. اما تعبير «بَيْنَ
أَيْدِيهِمْ» دلالت بر نشان دادن راه رشد و پيشرفت آينده ميكند، و جمله
«بِأَيْمَانِهِمْ» هم روشن كردن سمت راست را نشان ميدهد كه نماد خجستگي و راستي
است، وهم نشاني از اَيمان، يعني پايبندي به پيمانهاي الهي دارد. يعني به دليل همين
سوگندها و تعهدات صادقانه است كه راه آيندهشان نوراني شده است. (والله اعلم)
همانطور كه نور چراغ در تاريكي شب راه را روشن و رسيدن به مقصد را ممكن ميسازد،
نور اعمال مؤمنين شايستهكار در آخرت به گونهاي مجازي راه رهايي از عذاب و رسيدن
به سعادت را مقدور ميسازد. تشبيه اعمال دنيايي نيكان به نور رهگشا در آخرت را در
آيات ديگري نيز مييابيد، از جمله: زمر ۲۲- «أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ
لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّه...»، انعام ۱۲۲- «أَوَمَنْ كَانَ
مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاس...»،
حديد ۱۲- «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ
أَيْدِيهِم...»، حديد ۱۳- «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ
لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا
وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا...»، حديد ۲۸- «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
اتَّقُوا اللهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ
وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِه...».
۱۱ - همانطور كه در پاورقي قبل ذكر گرديد، تشبيه اعمال صالحان در دنيا به نور روشن
كننده راه سعادت در آخرت، تأثير عملكرد دنيايي را در ادامة راه رشد و كمال در عالم
بعدي نشان ميدهد. دعاي پيامبر و مؤمنين براي به تمام و كمال رساندن نورشان، دلالت
بر همين تداوم راه كمال به سوي خدا در آخرت ميكند.
۱۲ - اگر منظور از فرمان جهاد در آية فوق، جهاد مسلحانه باشد، ميدانيم پيامبر تا
پايان عمر جهادي عليه منافقين به راه نينداخت و يك منافق را هم نكشت! آيا پيامبر
فرمان الهي را نديده گرفته، يا جهاد مفهوم كليتري از جنگ و وسيله ديگري به جز
شمشير دارد؟ آيه ۵۲ سوره فرقان نشان ميدهد كه با «قرآن» نيز ميتوان جهادي كبير
عليه كافران برپا كرد، يعني كاري فرهنگي و اعتقادي بنا به ضرورت و مصلحت (فَلا
تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا). اصولا جهاد دامنة
بسيار گستردهاي دارد. معناي لغوي اين كلمه تلاش با قبول مشقّت و محروميت تا مرحله
جانبازي ميباشد. بنابراين معناي جهاد با كافران و منافقان در سورههاي احزاب و
تحريم، مقابله با توطئههاي آنها و جدي بودن در برابر مكر و حيلهشان ميباشد، در
اين راه به مقتضاي اقدام آنها نوع جهاد تعيين ميشود، اگر تلاشهاشان در حد حرف و
آزار بود، با صبر و توكل بايد تحملشان كرد و جهادي اعتقادي براي ارشادشان به پا
نمود و اگر دست به اسلحه بردند، با اسلحه متوقفشان ساخت. مرحوم علامه طباطبايي در
تفسير الميزان نيز همين نظر را ابراز كرده است ج ۱۸ ص ۲۳۹ و ج ۲۸ ص ۳۲۴.
۱۳ - معناي «صيرورت»، شدن و تحوّل يافتن و رسيدن است. اهل لغت «مصير» را مصدر ميمي
و اسم مکان به معناي بازگشتگاه گرفتهاند. اما «مصير» با «مرجع» و «مسير» فرق دارد؛
در اين واژه، توجه به سرانجام تحولات و محصول فرآيند مورد نظر است. مشتقات اين واژه
۲۹ بار در قرآن تکرار شده است. مثل: الي الله تصير الامور، اليک المصير، الي الله
المصير، الي المصير، الينا المصير، بئس المصير، ساءت مصيرا، مصيرکم الي النار؛ و
نيز ۱۴ بار با جملات بئس المصير، ساءت مصيراً، به سير تحوّل و سرنوشت ستمگران و
كافران اشاره شده است. صيرورت و سرنوشت متّقين نيز در فرقان ۱۵ ذكر شده است: «قُلْ
أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ
لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا».
۱۴ - معناي «مَثَلْ»، تفهيم مطلب از طريق ارائه دليل و حجت يا نمونه و شبيه است تا
عبرتي در اين تطبيق حاصل گردد. مثالها عاقبت و سرانجام کارها را تشريح و تبيين
ميكنند. مجسمه را در زبان عربي «تمثال» ميگويند که قالب و مُدلي از انسانها،
حيوانات يا اشياء ديگر است. گاهي اخلاق و رفتار يا شيوه زندگي کسي الگويي «مثال»
زدني براي ديگران ميشود. کما آنکه عيسي بن مريم مجسمه مِهر و محبّت و مثالي براي
بنياسرائيل بود (زخرف ۵۷ و ۵۹)، فرعون نيز نظام حکومتي خود را الگويي نمونه و مثال
زدني ميدانست (طه ۶۳). مثال زدنهاي قرآن، تفهيم مطلب از طريق ارائه مدل مشابه
است.
۱۵ - خيانت در مقابل امانت و انحراف از حق است. اگر نفاق در دين صورت ميگيرد،
خيانت عمدتاً در نقض عهد و امانت ميباشد. خيانت آن دو زن، ظاهراً در حريم اعتقادي
و ارتباط با دشمنان آن دو پيامبر بوده است (والله اعلم).
۱۶ - اصطلاح «حفظ فروج» (محافظت و پوشاندن اندام جنسي)، که آن را پاکدامني ورزيدن
ترجمه ميكنند، جمعاً ۷ مرتبه در قرآن توصيه شده است (انبياء ۹۱، مؤمنون ۵، نور ۳۰
و ۳۱، احزاب ۳۵، تحريم ۱۲، و معارج ۲۹).
۱۷ - «نفخ» به معناي دميدن، جمعاً ۱۸ بار در قرآن تکرار شده است؛ بيش از همه (۱۰
بار با فعل مجهول نُفخ و يُنفَخُ) درباره دميدن در صور (در روز قيامت)، ۳ بار
درباره دميدن روح خدايي در آدم، ۲ بار دميدن روح خدايي در مريم (انبياء ۹۱ و تحريم
۱۲)، ۲ بار دميدن عيسي بن مريم در گِل به شکل پرنده در آمدن و روح دادن به آن، و
بالاخره يک بار دميدن در آتش براي شعلهور ساختن آن (کهف ۹۶).
۱۸ - آيات انتهاي اين سوره، با دو مثال دربارة چهار زن ختم ميشود، دو زن براي
مؤمنين و دو زن براي كفار. از آنجايي كه سياق سوره دربارة زنان است و ماجرايي هم كه
از همسران پيامبر نقل شده در اين ارتباط قرار دارد، در جمعبندي نهايي اين سوره،
استقلال زن را در بُعد ايمان و اعتقاد در محكمة عدل الهي از نظر حساب اعمال از
همسرش نشان ميدهد و اين استقلال را در دو مورد كاملا متضاد به نمايش ميگذارد؛
حالت اول از بُعد منفي براي نشان دادن اين حقيقت است كه حتي همسر رسول خدا بودن
چيزي به زن اضافه نميكند و از مسئوليت او در برابر خداوند نميكاهد. حالت دوم
بيانگر اين اصل ميباشد كه حتي همسر بزرگترين دشمن خدا بودن (همسر فرعون) و يا اصلا
همسر نداشتن (مريم) نميتواند توجيه كنندة تبعيت زن از خواست باطل شوهر، تحميل
محيط، جوّ روزگار و يا محملي به بهانة نداشتن مربي و معلم و سرپرست گردد.
در حالت اول از همسر نوح و لوط براي كافران مثال ميزند تا بدانند خداوند جز عمل
شخصي، هيچ نسبتي را ملحوظ نميدارد و هيچگونه پارتيبازي و ارتباطي جاي ضابطه و
قانون را، حتي در مورد نزديكترين وابستگان، نميگيرد. اين حقيقت هشداري است به
همسران رسول خدا و بقية زنان. در حالت دوم از همسر فرعون ياد ميكند كه عليرغم
زندگي در كاخ سلطنتي و مقيّد بودن به روابط و مهمانيهاي درباري و تحت سلطه
جبارترين ديكتاتور تاريخ قرار داشتن، آن هم در روزگاري كه زن، استقلال رأي و شخصيتي
نداشته، توانست فطرت توحيدي خود را حفظ كند و از فرعون و اعمالش و از ظالمين دعاي
نجات به درگاه خدا نمايد. اين پيام بلندي است به همة زنان، در همه مكانها، تا
ايمان و ارادة يك زن را كه بر تمامي جبرهاي سنگين و خردكننده (خانواده، حكومت،
جامعه، زمان و...) فائق شد ببينند و عبرت بگيرند.
علاوه بر همسر فرعون، از حضرت مريم نيز نام ميبرد، اولي همسر يك ظالم بود و دومي
اصلا همسري نداشت. با اين حال به تنهايي به مقامي رسيد كه انبياء ميرسند. مريم عفت
خود را در حصن تقوي نگهداشت و شايسته نفخه روح الهي و پذيراي كلمهاي از خدا (عيسي)
گشت، مريم با تمام وجود و عملا (نه فقط به زبان) تصديق كنندة كلمات پروردگارش گرديد
و از قانتين بود.
ترجمه عبدالعلى بازرگان