سوره حاقه۱

به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱ - آن (حادثه) تحقق يافتني۲ (حتما واقع شدني)!

۲ - چه تحقق يافتني (عظيم و وحشتناك)!

۳ - و چگونه (با دانش بشري) چنين رويدادي براي تو قابل درك است؟۳

۴ - (اقوام) ثمود و عاد (چنين رويدادي) كوبنده را انكار كردند.۴

۵ - پس اما (قوم) ثمود، (به دليل طغيانشان از موازين حقّ) به وسيله طاغيه۵ (طغيان عواملي در طبيعت = صاعقه آتش‌فشاني توأم با زلزله شديد) نابود شدند.

۶ - و اما قوم عاد با تندبادي سرد و سخت (كه از حدّ گذشته بود) نابود گشتند.۶

۷ - (خدا) آن را هفت شب و هشت روز پياپي و نابود كننده۷ بر آنها مسلط ساخت. (به گونه‌اي كه) آن قوم را همچون تنه‌هاي فرو افتاده نخل به خاك افتاده مي‌ديدي۸ (فرو افتادن نخل استوار و محكم كه در برابر هيچ بادي سر خم نمي‌كند، نشانه نهايت ذلت است).

۸ - آيا هيچ باقي مانده‌اي از آنها مي‌بيني؟

۹ - فرعون و (اقوام) پيش از او و (مردمان) شهرهاي زير و رو شده۹ (قوم لوط) نيز مرتكب خطا (و نافرماني) شدند.

۱۰ - به اين ترتيب فرستاده پروردگارشان را نافرماني كردند، پس خدا آنان را (به كيفر كردارشان) گرفت،۱۰ گرفتني شدت يابنده.۱۱

۱۱ - ما آنگاه كه (در روزگار نوح) آب طغيان كرد (نياكان) شما را سوار كشتي كرديم.

۱۲ - تا آن را خاطره‌اي بيداركننده براي شما قرار دهيم و گوش‌هاي شنوا۱۲ آن را فرا گيرند.

۱۳ - پس آن گاه كه در صور۱۳ (عامل مرگ يا حيات مجدد طبيعت) دميده شود،۱۴ دميدني يك‌باره!

۱۴ - و زمين و كوه‌ها (از جا) كنده و با يك ضربه متلاشي گردند،۱۵

۱۵ - در آن روز، آن واقعه‌(ي عظيم رستاخيز) به وقوع مي‌پيوندد.

۱۶ - و آسمان (جوّ محافظ و يكپارچه زمين) گسيخته۱۶ و در آن روز (برخلاف استواري امروز) سُست گردد.۱۷

۱۷ - و فرشتگان (نيروهاي كارگزار هستي) بر كرانه‌هاي آسمان۱۸ (براي انجام مأموريت) قرار دارند و در آن روز عرش پروردگارت را (نظام و ساختار فيزيكي جهان و اداره حيات را) هشت (نيرو) بر دوش دارند.۱۹

۱۸ - آن روز همه شما عرضه مي‌شويد۲۰ (آثار اعمال‌تان ظاهر و بارز مي‌گردد) و هيچ پوشيده‌اي از شما پنهان نمي‌ماند.

۱۹ - پس هر كه نامه اعمالش (آثار ثبت و ضبط شده زندگي دنيايي‌اش) به دست راستش۲۱ (نماد خوبي و خجستگي و قبولي اعمال) داده شود، (با هيجانِ شادي و افتخار) گويد: هان! بياييد كارنامه مرا بخوانيد.

۲۰ - من يقين داشتم كه قطعاً (روزي) به ديدار حسابم (دريافت محصول اعمالم) خواهم رسيد.۲۲

۲۱ - به اين ترتيب او در زندگي رضايت‌بخشي قرار خواهد گرفت.

۲۲ - در بهشتي بسيار بلند مرتبه (برين).

۲۳ - كه ميوه‌هايش (محصول اعمالش) در دسترس خواهد بود.۲۳

۲۴ - بخوريد و بياشاميد با گوارايي بسيار، به خاطر آنچه در روزگاران گذشته انجام داده‌ايد.۲۴


۱ - محور اصلي اين سوره همان‌طور كه از آيات كوتاه و كوبندة ابتداي آن برمي‌آيد، دربارة «تحقّق» و حتميت وقوع امري است كه نام آن برگرفته از كلمه «حق» (مقابل باطل)، به معناي واقع شدن و تحقّق يافتن مسلّم مي‌باشد. در قرآن كريم هرگاه كلمة «حق» (ياحقّت، به صورت متعدي) به كار رفته است، غالبا دربارة «تحقّق عذاب» بر كافران در دنيا يا آخرت مي‌باشد كه حتميت و حقانيّت چنين عذابي را مورد تأكيد قرار مي‌دهد. علاوه بر نام «حاقه»، نام‌هاي ديگري بر اين امر مسلّم و فراگير در اين سوره نهاده شده است كه هركدام از زاويه به‌خصوصي آن را تعريف مي‌كند از جمله:
قارعه (به دليل كوبندگي آن): آيه ۴- «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَهِ»
واقعه (به دليل حتمي وقوع آن): آيه ۱۵- «فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَهُ»
اتفاقاً اشارات فوق مشابهت بسيار نزديك سوره حاقه را با سوره‌هاي قارعه و واقعه، كه هر سه در سومين سال بعثت نازل شده‌اند، نشان مي‌دهد. در انتهاي سوره نيز كه خلاصه و جمع‌بندي و نتيجه‌گيري آن محسوب مي‌شود، مجدداً با تكرار كلمه «حق»، يقيني بودن امري را كه تكذيب مي‌كردند، با تصريح بر حسرتي كه منكران به هنگام وقوع آن خواهند داشت، بيان مي‌نمايد.
اين سوره را با توجه به مضامين آن مي‌توان به ۴ بخش تقسيم نمود. به اين ترتيب ارتباط آيات هر بخش را با يكديگر بهتر مي‌توان درك كرد:
۱- سه آيه ابتداي سوره- مطرح ساختن تحقّق قطعي قيامت و عذاب (طرح موضوع).
۲- آيات ۴ تا ۱۲- اشاره‌اي به تكذيب اقوام گذشته و هلاكت كافران (بخش تاريخي و گذشته).
۳- آيات ۱۳ تا ۳۷- تصويري از قيامت و سرنوشت نهايي انسان‌ها برحسب نامة اعمال (بخش آينده).
۴- آيات ۳۸ تا ۵۲- نبوّت و كتاب، آزمايش كافران عصر پيامبر (بخش حال و حاضر).

۲ - حق همان حساب و کتاب و نظم و تعادل است که ميلياردها ستاره آسمان را در مدار خود قرار داده و جهان را به شگفتي حيرت‌آوري مي‌گرداند. قرآن نيز حق است، حقي براي آدميان تا نظم مناسبات با خالق خود و خلق او را بشناسند و به مقررات آن گردن نهند. كلمه حق در ۲۸۷ موردي كه با مشتقاتش در قرآن آمده است، دلالت بر نوعي ثابت و حتمي و باطل نبودن مي‌كند. حاقه نيز كه گفته مي‌شود يكي از نام‌هاي قيامت است و تنها در اين سوره آمده، نشانه تحقّق قيامت يا وقوع عذابِ عواقب اعمال حق‌ستيزان در دنياست.

۳ - جمله «ما ادريك» و «ما يدريك» جمعاً ۱۶ بار در قرآن تكرار شده است كه تماماً در ارتباط با قيامت و مسائل ماوراءالطبيعه يا پيچيده علمی است كه درك و فهم آن با دانش آن زمان و امروز امكان پذير نبوده و نيست. مثل: مَا أَدْرَاكَ: مَا يَوْمُ الدِّين، مَا يَوْمُ الْفَصْل، مَا الْقَارِعَهُ، مَا الْحُطَمَهُ، مَا الْحَاقَّهُ، مَا سِجِّينٌ، مَا عِلِّيُّونَ، مَا الطَّارِق، مَا الْعَقَبَهُ، مَا لَيْلَهُ الْقَدْر، مَا هِيَ (هاويه)، وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَهَ، وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى... ذكر پيچيده بودن اين مطلب، حتي براي رسول مكرم(ص) كه مخاطب اين كلام بود، نشان مي‌دهد انتظار فهم علمي آن، حداقل براي امروز، چقدر دور از واقع است.

۴ - در بخش دوم (آيات ۴ تا ۱۲)، اشاره‌اي مجمل و گذرا به تكذيب قوم ثمود و قوم عاد و طغيان فرعون و اقوام قبل از او و نيز مؤتفكات (قوم لوط) مي‌نمايد و به طور تلويحي از داستان «نجات» مؤمنين به نوح(ع) ياد مي‌كند تا جريان تاريخي «نجات» را در كنار جريان «هلاكت» نشان مي‌دهد. اين واقعيت شگفت، كه منجر به نابودي منكران (آن منطقة زمين) و نجات قليلي از مؤمنين شد، به عنوان اولين تجربة بشر و اولين محصول نبوّت نوح (اولين پيامبر اولواالعزم) مطرح شده تا تذكري براي نسل‌ها و اُمت‌هاي آينده گردد و گوش‌هاي شنوا طنين بانگ بيداري را بشنوند. نكته جالب، تفصيلي است كه در آيات اين بخش، با وجود اختصار و اجمال آن، دربارة سرنوشت قوم عاد داده شده و نيمي از اين بخش به اين قوم اختصاص پيدا كرده است. گويا اين تأكيد به خاطر قدرت فوق‌العاده اين قوم باشد كه موجب غرور و غفلتي بيش از بقية اقوام شده بود.
اسم فاعل «القارعه» (با الف و لام معرفه)، اشاره به حادثة درهم كوبنده‌اي در پايان عمر دنيا در آستانه ظهور قيامت دارد. كوبندگي ضربة قيامت وصفي كلي براي انفجار آينده زمين و آسمان پيرامون ماست كه نشانگر بلاي سخت و غير قابل تصور است. در قرآن آمده است اقوام ثمود و عاد قارعه راتكذيب كردند و با عكس‌العمل كوبندة طبعيت- «طاغِيَهِ» و «عَاتِيَهٍ»- هلاك گشتند (حاقه ۴ تا ۸).
«قرع» كوفتن با تمام قدرت بر چيزي است. پتك سنگ شكني را از اين رو «المقراع» و شمشير تيز پولادين و سپر سخت و محكم را «قُرع» گويند. اصولا بازتاب درهم كوبنده و هلاك كنندة عملكرد كافران، كه خداوند، به موهبت مهلتي كه به آدمي داده آن را تا قيامت به تعويق افكنده، نيز «قَارِعَهٌ» (نكره) ناميده شده (رعد ۳۱) و شامل هر حادثه مصيبت‌بار مي‌شود.

۵ - از اشارات قرآن در سوره‌هاي مختلف به حادثه هلاكت قوم «ثمود» و نشانه‌هاي ارائه شده از آن مي‌توان فهميد آنچه موجب نابودي آنان شد، چيزي است كه امروز اصطلاحاً «بمب آتش‌فشاني» ناميده مي‌شود. فشار گازها و قشرهاي داغ زير زمين وقتي از حدّ خود خارج شود(طاغيه)، با ايجاد زلزله و حركاتي شديد، به صورت انفجاري و با صداي مهيب (صاعقه) قسمتي از پوستة زمين و توده‌هاي مذاب را به بيرون پرتاب مي‌كند. موج انفجار چنين حادثه‌اي همچون بمبي با هزاران تُن مواد انفجاري آثار تخريبي غير قابل تصوري پديد مي‌آورد. قرآن، عذاب اين قوم را با نشانه‌هاي رَجْفَهُ (زلزله شديد- اعراف ۷۸)، صاعقه (فصّلت ۱۳ و ۱۷، ذاريات ۴۳ تا ۴۵) و صيحه (صوت شديد انفجار- قمر ۳۱ و حجر ۸۰ تا ۸۴) تصوير كرده است كه منطبق با نشانه‌هاي «بمب آتشفشاني» مي‌باشد. چنين انفجاري در مقايسه با ساير آتشفشان‌ها كاملا متمايز و به مراتب شديدتر است. قوم ثمود طغيانگر بودند (شمس ۱۱- كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا) و با«طاغيه» كه از حدّ معمول تجاوز كرده بود، هلاك شدند. آنها با ارتش نيرومند و نيروي سركوبي كه سازمان داده بودند (بروج ۱۷ و ۱۸)، و با كاخ‌هاي سنگي و استحكامات مجهز خود احساس امنيت و جاودانگي مي‌كردند، اما با زمين لرزة شديد و صداي مهيب رعد (صيحه) و تخلية الكتريكي (صاعقه) پروندة ظلم و ستم‌شان بسته شد.

۶ - طوفان‌هاي شديدي كه در زمان ما در پيشرفته‌ترين كشورهاي جهان آثار تخريبي عظيمي به بار مي‌آورد و گاهي شهري ميليوني را خالي از سكنه مي‌كند، نمونه‌هاي مثال زدني ازچنين حوادثي در طبيعت به شمار مي‌روند. برحسب اشارات قرآن، قوم عاد به دليل برخورداري از مواهب طبيعي سرشار و زندگي در سرزمين پُر باران و حاصلخيز، نيرومندي روزافزون و فوق‌العاده يافتند (هود ۵۵) و بسيار قوي هيكل و تنومند گشتند (اعراف ۶۸). آن‌ها مستكبرانه ادّعا مي‌كردند «ابر قدرت» جهان هستند (فصلت ۱۵)! و با اتكاء به اين توانمندي‌ها شهر «ارم» را بنا كردند كه در زيبايي و هنر بديعي كه در ساختن كاخ‌ها و ستون‌ها عظيم سنگي به كار برده بودند، شهره آفاق و از عجايب عالم گشت (فجر ۶).

۷ - « حُسُوم» از حَسَمَ (از بين بردن شئ) دلالت بر نابودي و قطع و ريشه‌كني مي‌كند. شمشير را هم در زبان عربي به دليل قاطع و بُرنده بودن «حسام» مي‌گويند. از توصيه‌هاي امام علي به واليان، بريدن تمام دست درازي‌ها و دزدي‌ها و دخالت‌هاي نزديكان و خواص از حقوق ملت بود كه از واژة «حَسَمَ» استفاده شده است: «فَاَحْسِم مَادَّه أولَئِكَ بِقَطعِ أسبَابِ تِلكَ الاَحوَال». در برخي سوره‌ها اشاراتي به اين ريشه‌كني شده است:
ذاريات ۴۱ و ۴۲- ما بر آنها باد عقيمي فرستاديم كه بر هر چه مي‌گذشت آن را مثل خاكستر مي‌كرد!
فصلت ۱۶- ما بر آنها بادي صرصر (سرد و سوزنده) در روزهايي نحس فرستاديم.
احقاف ۲۵- آنها وقتي ابرهايي (تيره) ديدند كه به سوي شهر آن‌ها روان است، با خوشحالي گفتند اين ابري است كه ما را سيراب خواهد كرد، حال آن كه همان چيزي بود كه با لجبازي خواهان زودتر آمدنش بودند؛ بادي كه در آن عذابي دردناك بود كه همه چيز را به فرمان پروردگارشان نابود مي‌كرد. به اين ترتيب جز خانه‌شان چيزي ديده نمي‌شد.
قمر ۱۹ و ۲۰- ما بر آن‌ها بادي صرصر (سرد و سوزنده) در روز نحس مستمري فرستاديم كه مردم را همچون تنه‌هاي نخلِ از ريشه كنده شده از جا مي‌كند!

۸ - با اين همه جلال و جبروت، وقتي عذاب الهي در بازتاب عمل‌شان فرا رسيد، با نيروي باد! كه در سُست بودن به آن مثل مي‌زنند، با وجود هيكل‌هاي تنومند و عضلات سطبر، همچون تنه‌هاي نخلِ از ريشه كنده شده، به زمين مرگ افتادند (قمر ۱۸). به نظر مي‌رسد تأمل و توقفي كه در مورد قوم عاد در آيات اين بخش شده و تفصيلي كه با وجود اجمال داستان بقية اقوام در اين مورد داده شده، بي‌مناسبت با زمينه‌هاي تاريخي فوق‌الذكر و عبرت براي ابرقدرت‌هاي ديگر نباشد. عذاب اين قوم با صفت «عاتيه» (از ريشة عُتُو، تجاوز و نافرماني) دلالت بر شدّت باد سرد و سوزان هفت شبانه‌روزي مي‌كند كه گويي همچون «طاغيه» قوم ثمود» نتيجة طغيان و تجاوز خودشان بود.

۹ - «اِفک» به گفته اهل لغت چيزي است که از حقيقتش برگردانده شده باشد. اين واژه نوعي واژگونگي انديشه و عمل را نشان مي‌دهد. دروغ را نيز از اين جهت افک ناميده‌اند که واقعيت را وارونه مي‌کند. در چهار سورة قرآن (هود ۸۲، حجر ۷۴، شعراء ۱۷۳ و قمر ۳۴) از زير و رو شدن ديار قوم لوط با زلزله و آتشفشان و باراني از گدازه‌هاي آتشفشاني ياد كرده است كه متناسب با زير و رو شدن انحراف جنسي و واژگونگي (اِفك) عملكرد آن‌ها بوده است و گويي جز با بارانِ بازتاب اعمال‌شان از جوامع انساني پاك نمي‌شد. منظور از مؤتفكات شهرهاي زير و رو شده با زلزله و ديگر حوادث طبيعي مي‌باشد.

۱۰ - اخذ، همان گرفتن است، اما گرفتن انواع و اقسام، با مصاديق و موضوعات مختلف دارد. مثل گرفتن: پيمان، زينت (به خود بستن)، دوست، انتقام، (انتخاب) راه... اما گرفتن خدا (در: فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ...) در مورد ستمگران، دامنگير شدن آن‌ها به عواقب و آثار اعمالشان مي‌باشد.
به کار بردن ضمير «ما» (در أَخَذْنَا)، به جاي «من»، نقش نظامات و نيروهاي هستي را در اين فرآيند نشان مي‌دهد.

۱۱ - «رَابِيَه» از ريشة «رَبَوَه»، دلالت بر شدت و افزايش و زيادت مي‌كند. وصف عذاب فرعون و ستمگران پيشين و قوم لوط با كلمه «رابيه»، كه همچون اوصاف طاغيه و عاتيه در مورد اقوام ثمود و عاد دلالت بر تجاوز از حدّ و شدت يافتن مي‌كند، بسيار پندآموز است.
معناي اصلي رِبا زيادت است؛ مثل: رباي در مال و ثروت، در قدرت و تسلط بر ديگران (نحل ۹۲)، بزرگ کردن فرزند (اسراء ۲۴)، زمين يا تپه‌اي که نسبت به زمين‌هاي مجاور بلندتر باشد (مؤمنون ۵۰، بقره ۲۶۵) وعقوبتي که شدت يافته باشد (رعد ۱۷).

۱۲ - «وَاعِيَه»، از ريشة «وعي»، حفظ و نگهداري است. ظرف را نيز از اين جهت که آب و اشيايي را در خود حفظ مي‌کند، «وِعاء» مي‌گويند همچنين است ظرف سينة انسان که مخزن اسرار اوست، و نيز گوش شنوايش «اُذُنٌ واعيه»، كه نگهدار شنيده‌هاي برحق است.

۱۳ - پيدايش جهان هستي از نظر علم کيهان‌شناسي، از لحظه انفجار بزرگ (Big Bang) عيناً از شکلي شيپور مانند تبعيت کرده است که تصوير آن را مي‌توانيد در کتاب‌هاي مربوطه مشاهده کنيد. در زبان عربي به شيپور نيز «صور» مي‌گويند و در تورات و انجيل و نقاشي‌ها و مجسمه‌هاي يهوديان و مسيحيان نيز از شيپورِ دميدن در حيات، نشانه‌هاي فراواني مي‌توان يافت. پروردگار عالم براي فهم عموم، از اين وسيله قابل مشاهده و فهم، که براي احضار و جمع کردن سربازان استفاده مي‌شود، مدلي براي تفهيم دميدن حيات و حشر نهايي به مثال آورده است. صور در واقع نشاني از «صورت»هاي عالم هستي مي‌باشد که به اراده خدا شکل گرفته است. براي توضيحات کامل‌تر به مقاله «دميدن در صور» مراجعه کنيد (پژوهشي در پرتو قرآن جلد ۵). يكي از نام‌هاي نيكوي خدا «مصوّر» است كه اشاره به بي‌نهايت صورتي دارد كه آفريده است. منظور از صورت، نه چهره، بلكه جلوه‌هاي حياتي متنوع و متعددي است كه خداي مصوّر پديد آورده و عارفان ما به معناي مجازي آن توجهات ويژه كرده‌اند. دميدن در صُور نيز همان آفرينش مجدد صورت‌هاي هستي، از ذره تا كهكشان است (والله اعلم).
صورت‌بخشي و نقش‌آفريني خدا در جهان خلقت را از سه منظر مي‌توان ديد. اول: منظري از نگاه كلان به عالم آسمان‌ها و ميلياردها كهكشان. دوم: منظري از نگاه خُرد به زمين و تاريخ تحولات آن (از پيدايش حيات تك‌سلولي تا انواع گونه‌هاي گياهي و حيواني) و پيدايش نوع انسان مختار. سوم: از منظر ظريف و لطيف‌تر، به صورت‌بخشي خدا از منظر دانش ژنتيك و تحولات حيرت‌آور تبديل نطفة ناچيز به انساني كامل.

۱۴ - «نفخ» به معناي دميدن، جمعاً ۱۸ بار در قرآن تکرار شده است؛ بيش از همه (۱۰ بار با فعل مجهول نُفخ و ينفخ) درباره دميدن در صور (در روز قيامت)، ۳ بار درباره دميدن روح خدايي در آدم، ۲ بار دميدن روح خدايي در مريم (انبياء ۹۱ و تحريم ۱۲)، ۲ بار دميدن عيسي‌ بن مريم در گِلي كه به شکل پرنده در مي‌آورد و به آن حيات مي‌بخشيد، و بالاخره يک بار دميدن در آتش براي شعله‌ور ساختن آن (کهف ۹۶).
همانطور كه آهنگران خاموشي آتش را با دميدن اكسيژن هوا در آن شعله‌ور و احياء مي‌سازند، همانطور كه عيسي(ع) (كه خود با نفخه روح الهي در مريم متولد شده بود- انبياء ۹۱)، با دميدن در خاك به آن روح حيات مي‌بخشيد، و همانطور كه خداوند پس از خلقت آدمي با دميدن روح خود در انسان استعداد فراگيري اسماء را در او القاء كرد، «دميدن در صور» را مي‌توان احياء مجدد حيات تلقي كرد (والله اعلم). همان خداوند مصوّري كه نطفه را در رحم مادر صورت‌هاي علقه و مضغه و... بخشيد، بار ديگر در رستاخيز هزاران هزار صورت‌آفريني خواهد كرد.

۱۵ - «دَكَّ» كوبيدن چيزي سخت و محكم به گونه‌اي است كه نرم و هموار گردد. در شش مورد از هفت موردي كه اين واژه در قرآن آمده، سخن از انهدام و درهم كوبيدن و هموار شدن زمين و كوهها در آستانة قيامت است و مورد هفتم درهم كوبيدن و هموار شدن سدّ ذوالقرنين در قيامت.

۱۶ - هر جدايي و شقاقي براي کسي يا کساني که با آن خو گرفته‌اند، حزن‌آور و سخت است، مثل جدايي زن و شوهر (طلاق)، جدايي همراه با گريه طفل از رحم مادر (زايمان) و جدا شدن از کساني که در مدرسه با آنان خو گرفته‌ايم. از اين نظر در معناي شقاق مفهوم سختي و ناخوشايندي و عذاب‌آور بودن نهفته است (رعد ۳۴، توبه ۴۲ و نحل ۷).
در پنج آيه قرآن از انشقاق‌هايي در آستانة قيامت ياد مي کند که چهار مورد آن مربوط به «انشقاق آسمان» مرتبط با زمين، يعني منظومه شمسي (و شايد شاخه‌اي از کهکشان راه شيري) مي‌باشد. در اين سوره از سُست و گسيخته شدن انسجام سخن گفته است و در ۳ سورة ديگر از ۳ نشانه: سرخ‌گون شدن (رحمن ۳۷)، انشقاق آسمان و آثار آن در زمين (انشقاق ۱) و ابرهاي فراگير باران زا (فرقان ۲۵) شاهد آورده است. فعل انشقاق در باب افتعال آمادگي و پذيرش اين جدايي را نشان مي‌دهد:
رحمن ۳۷ - فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَهً كَالدِّهَانِ (آنگاه که آسمان بشکافد، پس سرخ‌گون گردد،همچون روغن سوخته).
انشقاق ۱ - إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ (آنگاه كه آسمان- جوّ زمين، منظومة شمسي يا فراتر از آن- شكافته شود).
فرقان ۲۵ - وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَهُ تَنْزِيلاً (روزی که آسمان به شدّت با ابرها گسيخته گردد و فرشتگان نازل شوند).
از اشارات فوق و با توجه به مباني علم کيهان‌شناسي، مي‌توان تصوّر کرد که با تمام شدن سوخت هسته‌اي خورشيد در تبديل ئيدروژن به هليوم، و غلبه نيروي جاذبه، انفجار عظيمي در خورشيد رخ خواهد داد که موج انفجار و آثار عظيم آن، همچون انفجاري که در يک بنا حادث گردد، منظومة وابسته به خود را به شدت از هم خواهد گسست. اينکه آيا اين تحولات در منظومه شمسي، بازوي کهکشاني يا صحنه‌اي گسترده‌تر رخ مي‌دهد، براي ما روشن نيست.

۱۷ - «وَاهِيَه» از وَهْي (شكافته و سُست شدن)، نشانه به هم خوردن نظم و تعادل آسمان است.

۱۸ - «أَرْجَاء» جمع رجا (جانب و طرف) به حاشيه و حول و اطراف گفته مي‌شود. مشابه اين وصف را در زمر ۷۵ مي‌بينيم: «وَتَرَى الْمَلَائِكَهَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْش...»

۱۹ - دنياي مادّي امروز بر دوش چهار نيروي جاذبه، الكترومغناطيس، نيروي هسته‌اي قوي، و نيروي هسته‌اي ضعيف است. آيا در قيامت چهار نيروي ديگر بر نيروهاي فعلي اضافه مي‌شود؟ (والله اعلم). عدد «ثَمَانِيَه» (هشت) در آيه ۷ همين سوره «...وَثَمَانِيَهَ أَيَّامٍ حُسُومًا...» و آيه ۶ سوره زمر «...وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَهَ أَزْوَاج...» آمده است.

۲۰ - «تُعْرَضُون» از عَرض، ظاهر و آشكار شدن عملكرد آدمي در قيامت است. عرضه شدن انسان‌ها بر پروردگار در هود ۱۸ «...أُولَٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ...» و كهف ۴۸ «وَعُرِضُوا عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّا...» نيز آمده است. عرضه كافران بر آتش (احقاف ۲۰ و ۳۴، غافر ۴۶، شوري ۴۵) و برعكس عرضة آتش بر كافران در كهف ۱۰۰ براي فهم بهتر مفهوم عرضه شدن قابل توجه است.

۲۱ - يمين كه به دست يا جهت راست گفته مي‌شود به گونه مجازي نماد قدرت و خير و برکت است و در مواردي حتي به خدا نسبت داده مي شود. زمر ۶۷- «...وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ...» (آسمان‌ها پيچيده در دست قدرت اوست).
اصطلاح «اصحاب اليمين» (يا اصحاب الميمنه)، كه دلالت بر ميمنت و خير و خجستگي مي‌كند، از اصطلاحات متعارف قرآن است كه ۷ بار در سورة واقعه تكرار شده است (آيات ۸، ۱۸، ۲۷، ۳۸، ۹۰ و ۹۱). همچنين در بلد ۱۸ و مدثر ۳۹.
دادن کتاب به يمين نيز علاوه بر اين سوره، در اسراء ۷۱ و انشقاق ۷ آمده که نشاني است از وجه مثبت و سازندة انسان که به مدد ايمان، احسان و تقوا، موجب تعالي روحي او مي‌گردد، آن چنان که در قرآن آمده است: مطّففّين ۱۸- «كَلاَّ إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ» (صورت ثبت و ضبط شدة اعمال نيكان مسلماً در عالي‌ترين مرتبه است).

۲۲ - لقاء، تلاقي، تلقي، ملاقات و... تماماً دلالت بر نوعي رسيدن به: روز قيامت، خدا و ربّ مي‌کند. در قرآن از تکذيب، کفر (ناديده گرفتن)، نسيان (فراموشي)، شک و ترديد و نوميدي نسبت به: لقاء آخرت، لقاء الهي يا ربوبي ياد کرده است و در جهت مقابل نيز، نقش کتاب و رسولان و تفصيل آيات را براي: انذار به آخرت، اميد، ايمان و يقين به: لقاء ربّ، الله و آخرت برشمرده است.

۲۳ - «قُطُوف» جمع قِطْف (چيدن)، به معناي ميوه و خوشه تازه چيده شده است. «دَانِيَه» از دني، نزديكي و قابل دسترس بودن است. آية ۱۴ سوره انسان وصف مشابهي است: «...وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلاً». اين اوصاف مجازي نشان مي‌دهد، محصول تلاش دنيايي نيكان، همچون ميوه‌ها و خوشه‌هاي رسيده و در دسترس درخت، به آساني و با يك اراده در اختيار آنهاست. همچنان كه در امور دنيايي محصول تعليم و تربيت و تجربيات هر كس، چون وجودي است، به ارادة خود او به عمل در مي‌آيد.
جاي ترديد نيست كه آنچه از بهشت در قالب مشتهيات دنيايي وصف شده، فراتر از درك دنيايي و انديشه كوتاه‌بين ماست، نه آنكه سنخيتي با لذات دنيايي نداشته باشد، بلكه در ابعادي به مراتب گسترده‌تر و جامع‌تر مي‌باشد. همه اينها در شكل دنيايي خود چون آلوده و سكرآور و غافل كننده است مكروه «ابرار» مي‌باشد، اما از آنجايي كه احساس و اشتهاي اين لذت‌ها در نفس انسان نهاده شده، در روز قيامت پاك و كامل آنها را، كه به جاي غفلت، بيداري و كمال مي‌آفريند، به ابرار جزا مي‌دهند.

۲۴ - همچنانکه پيشرفت‌هاي بشر در زمينه‌هاي مختلف علم و صنعت و فرهنگ و هنر به نسل‌هاي بعد ميراث داده مي‌شود، در آخرت نيز خانه‌اي که اجزائش به دستاورد هنر و همّت و ايمان و اخلاق انسان‌ها ساخته شده، نصيب کساني مي‌شود که نقشي در بناي آن ايفا کرده و سهمي در سازندگي آن پرداخت کرده باشند. قرآن در آيات متعددي بهشت را ميراث عمل خود انسان‌ها در زندگي دنيايي شمرده است. از جمله: مريم ۶۳، انبياء ۱۰۵، مؤمنون ۱۱، شعراء ۸۵، زمر ۷۴ و زخرف ۷۲.

ترجمه عبدالعلى بازرگان