به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱۵ - و اما عدالت ستيزان (ستمگران) سوخت جهنم‌اند۲۷ (دوزخ را با آتش‌افروزي‌هاي دنيايي خود پديدمي‌آورند).

۱۶ - و اگر بر راه (حق) استقامت ورزند۲۸ (از طريق مستقيم منحرف نگردند)، حتما با آب فراواني سيراب‌شان مي‌كنيم.۲۹

۱۷ - تا در اين بوته (اختيار و انتخاب ميان شرك و توحيد) آنها را بيازماييم،۳۰ و هر كه از ياد پروردگارش روي برتابد، (عوارض اين بي‌توجهي) او را به عذاب سختي۳۱ (در محروميت از رحمت الهي) سوق مي‌دهد.۳۲

۱۸ - بي‌ترديد مساجد (مكان‌هاي عبادت) فقط براي (توجه به) خداست، پس هيچ كس را به همراه او نخوانيد۳۳ (شرك در عبادت نورزيد).

۱۹ - و همين كه آن بندة خدا (پيامبر اسلام) برخاست۳۴ تا (فقط) او را بخواند،۳۵ نزديك بود همه (مشركين) عليه او بسيج شوند۳۶ (بر او بشورند).

۲۰ - بگو من فقط صاحب اختيار خويش را مي‌خوانم و هيچ كس را با او (در حاجت خواهي) شريك نمي‌كنم.

۲۱ - بگو: من مالك (صاحب اختيار) هيچ ضرر و رشدي (در گمراهي يا هدايت) براي شما نيستم (هر چه هست به ارادة خداست).

۲۲ - (و نيز) بگو: هرگز كسي مرا در برابر (قهر و غضب) خدا پناه نتواند داد، و من هرگز به غير او پناهگاهي نمي‌يابم.۳۷

۲۳ - (وظيفه و نقش من) جز رساندن (پيامي) از جانب خدا و (انجام) مأموريت‌هاي او نيست. و هر كس خدا و فرستاده‌اش را نافرماني كند، پس براي او (در بازتاب اعمالش) آتش دوزخ است كه در آن جاودانه خواهد ماند.

۲۴ - (مشركان به اتكاء قدرت و كثرت‌شان تو را تكذيب مي‌كنند، اما) وقتي آنچه (از عذاب جهنم) را كه بيم داده شده بودند ببينند، به زودي خواهند دانست چه كسي ناتوان‌تر در (داشتن) ياور و كمتر در تعداد (نفرات) است.

۲۵ - بگو: من نمي‌دانم آنچه (از عواقب اعمالتان در قيامت)كه به آن بيم داده مي‌شويد نزديك است، يا پروردگارم زماني (دورتر) براي آن قرار مي‌دهد؟

۲۶ - (همان خداي) داناي پنهاني‌ها كه هيچ كس را بر (اسرار) غيب خود مسلط نخواهد كرد،

۲۷ - مگر آن رسولي را كه پسنديده باشد (شايسته دريافت وحي دانسته باشد)، كه در اينصورت رصدي (فرشته مراقبي)۳۸ از پيش رو و پشت سرش (در فرايند انتقال وحي از خدا به سوي پيامبر و از پيامبر به سوي مردم) مي‌گمارد،

۲۸ - تا بداند كه پيام‌هاي پروردگارشان را (عيناً همانطور كه از سرچشمه وحي نازل شده، بدون آميختگي با بستر ذهني منتقل كنندگان، اعم از فرشته وحي يا پيامبر، به مردم) رسانده‌اند. و (خدا) به آنچه (از عقل و دريافت) نزد آنهاست احاطه دارد و هر چيزي را به نظم و عدد آورده است۳۹ (مكانيسم وحي قانون‌مند و حساب شده است).


۲۷ - كلمه «حَطَب» كه معادل هيزم و هيمة آتش است، يكبار ديگر در آيه ۶ سوره مَسَد آمده است «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ». همچنان كه تا هيزم يا انواع سوخت‌هاي ديگر نباشد آتشي پديد نمي‌آيد، نار جهنم نيز جز از خاكستر دل‌هاي سوخته در آتش افروزي ستمگران و عصيان و شرارت‌هاي آدميان شعله‌ور نمي‌گردد. اين حقيقت را كه سوخت جهنم مردم (سنگدل) و سنگ است! قرآن در آيات متعددي بيان كرده است (از جمله بقره ۲۴، آل‌عمران ۱۰ و تحريم ۶). واژة معادل حطب در قرآن حَصَب است. معناي اصلي «حَصَب» انداختن است، همچون انداختن سنگريزه، پرتاب هيزم در آتش و مشابه آن. حصب جهنم بودن ستمگران و معبودان‌شان، وسيله بودن‌شان براي شکل‌گيري دوزخ است، آنچنانکه در آيات ۲۴ بقره و ۶ تحريم (...وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...) آدميان را سوخت آتش شمرده، و در آيه ۶ و۷ سوره هُمَزه، آن را آتش برافروخته خدا که بر دلها طلوع مي‌کند ناميده است (نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ)

۲۸ - يكبار ديگر در آيه ۱۱ همين سوره كلمه «طَرِيقَه» آمده است «...كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا». اينك با اشاره مجدد و با الف و لام معرفه به آن، استواري در طريقة معين توحيدي را، كه همان نقش و وظيفه‌اي است كه به عهدة هركس يا هر موجودي گذاشته شده، مطرح مي‌سازد. استقامت (راست و صاف و قائم بودن) در راه، با توجه به سياق سوره و آيات قبل و بعد آن، پايداري در توحيد و احتراز از شرك است. اين حقيقت را آيه ۳۰ سوره فصلت (و نيز ۱۳ احقاف) تصريح مي‌كند: «كساني كه اعلام مي‌كنند ربّ (ارباب و صاحب اختيار) ما خداست (نه قدرت‌هاي حاكم) و پس از آن (در راه توحيد) استوار و ايستاده مي‌مانند، پيوسته فرشتگاني بر آنها نازل مي‌شوند و خوف و حُزنشان زائل مي‌كنند و با بشارتشان به بهشتِ جاويد، به آنها آرامش مي‌بخشند كه در دنيا و آخرت ياور آنها خواهند بود.

۲۹ - واژة «غَدَقًا» تنها همين يكبار در قرآن آمده است و آن را آب بسيار يا باران با قطرات درشت گفته‌اند. در دعاي ۱۹ صحيفة سجاديه آمده است: «وَانْشُر عَلَينا رَحمَتِكَ بِغَيثِكَ المُغْدَق» (بارخدايا، ...رحمتت را با باران فراوان بر ما بگستران). اين سخن را بايد با توجه به تاريخ و جغرافياي نزول قرآن فهم كرد؛ اعراب شبه جزيره عربستان در آن صحراهاي سوخته در منطقه استوايي، براي دستيابي به چاه آبي مختصر مجبور بودند فرسنگ‌ها راه را پاي پياده يا بر پشت شتر طي طريق كنند. وعدة رسيدن به آب سرشار، درصورت پايمردي و استقامت در مسير درست، وعده‌اي بس دلگرم كننده و اميدبخش و استفاده مجازي از اين مفهوم براي مخاطبان در آن روزگار بسيار كارساز و محرك بوده است.
كتاب‌هاي لغت «غَدَقًا» را سرزمين سيراب و سبز و خرّم گفته‌اند. همچنين ضمير جمعي «ما» (در أَسْقَيْنَاهُمْ)، مشاركت فرشتگان، و به اصطلاح امروزي، انرژي‌هاي مثبت و كارگزاران جهان را در رسيدن به آب سرشار، كه نماد حيات و سبز و خرّمي زندگي است، نشان مي‌دهد. به تعبير مولوي:
روز باران است مي رو تا به شب
ني از اين باران، از آن باران ربّ
غيب را ابري و آبي ديگر است
آسمـان و آفتـابـي ديگـر اسـت (مثنوي ابيات ۲۰۲۴ و ۲۰۴۸)
درضمن اين آيه به گونه‌اي بازتاب مثبت طبيعت نسبت به عملكرد آدمي را نشان مي‌دهد، گويي با هماهنگي انسان با مقررات و احكام الهي، زمين و آسمان نيز با او هماهنگ و به او خير رسان مي‌شوند. اين حقيقت را از جمله در آية ۹۶ سوره اعراف مي‌يابيد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ».

۳۰ - آزمايشات آدمي را قرآن با واژه‌هاي متفاوتي همچون: فتنه، ابتلاء، امتحان، اختبار، تمحيص، تمخيض، و... بيان کرده است. اصل کلمه «فتنه»، قرار دادن طلا و نقره در بوتة آتش براي خالص شدن از آميختگي‌ها و تيرگي‌هاست و به طور مجازي در مورد مشکلات و مصيبت‌هاي زندگي، که همچون کوره آتش، آدمي را صيقل مي‌دهد و آبديده مي‌کند، به کار مي‌رود. ر ک به کتاب «پژوهشي در قرآن» ج ۴ ص ۴۴ تا ۸۲.

۳۱ - «صَعُود» از ريشة صَعَدَ (بالا رفتن) است. اما از آنجايي كه هر بالا رفتن و صعودي با سختي و صعوبت همراه است، به استعاره مفهوم سختي از آن گرفته شده است، كما آنكه فرمود: «... وَمَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا» (جن ۱۷). اعراب معاصر نزول اين آيات مجبور بودند سفر در صحراهاي دور را با پاي پياده طي كنند و از گردنه‌هاي سخت و صعب‌العبور گذر نمايند. اصطلاح به فكر زمستان بودن در فصل بهار، بيان كنندة همين سختي‌هاي آينده است. استقامت در طريق مستقيم رهپويان را به آب حيات، و روي گرداني از آن، رهرو را به سنگلاخ‌هاي سخت و عذاب تشنگي (دوري از آب حيات) «عَذَابًا صَعَدًا» گرفتار مي‌سازد.
تمثيلِ سرانجامِ روي گرداني از توحيد را به زبان و بيان ديگري در قرآن بيان كرده است: سوره طه ۱۲۴- «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَهً ضَنْكًا...»، زخرف ۳۶- «وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ».

۳۲ - مسلك، سالك و سلوك از يك ريشه‌اند به معناي: راه و روش، رهرو، شيوه رفتن. فعل سلوك در زمينه‌هاي مختلف در قرآن به كار رفته است؛ در نفوذ و جريان يافتن آب به سفره‌هاي زيرزميني (زمر ۲۱- ...فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ...)، رفتن زنور عسل در مسير شهد گل‌ها (نحل ۶۹- ...فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً...)، سوار كردن به كشتي نوح (مؤمنون ۲۷- ...فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ...)، دست از گريبان درآوردن (قصص ۳۲- اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ...)، كشاندن مجرمان به دوزخ (حاقه ۳۲- ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ)، راهيابي انسانها از خلال دره‌ها و كوه‌ها (طه ۵۳- ...وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلاً...)، روندي كه منجر به دوزخي شدن مي‌گردد (مدثر ۴۲- مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ)، دشواري رهيابي حقيقت به دل مجرمين ( شعراء ۲۰۰- كَذَٰلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ)، و بالاخره تعبيه و جريان دادن نيروي مراقبي بر صدور وحي، از مبدء الهي به رسول و از رسول به مردم در حصول اطمينان از عدم آميختگي پيام در مسير انتقال با ذهنيت واسطه‌ها.

۳۳ - مسجد اسم مكان سجده، يعني مكان‌هاي عبادت و نمازخانه‌ها (و به قولي مواضع هفتگانه تماس بدن با زمين به هنگام سجده) مي‌باشد. تأكيد «أَحَدًا» تصريح دارد كه در مساجد به غير از خدا نبايد نام احدي، حتي پيامبران و اولياء خدا و قدّيسين (براي حاجات فردي يا شخصي) برده شود. نام خدا، وحدت آفرين و نام بردن از اشخاص عامل اختلاف و تفرقه مي‌باشد. مساجد خدا را نبايد با شعارهاي مرگ‌خواهي براي مخالفين سياسي داخلي يا خارجي و دعاي پس از نماز براي رهبر حاكم به اغراض دنيايي آلوده كرد و از دين سنگري براي رقابت در قدرت ساخت.

۳۴ - «عَبْدُ الله» نام پيامبر اسلام و نشانة اخلاص حضرتش در عبادت بود. در آيه اول سوره‌هاي متعددي از قرآن عنوان افتخارآميز عبده (بندة او) آمده است: اسراء ۱- سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ...، كهف ۱- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ...، فرقان ۱- تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ.... و نيز در متن سوره‌هاي: بقره ۲۳- وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا...، نجم ۱۰- فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى، حديد ۹- هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آيَات...، زمر ۳۶- أَلَيْسَ اللهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ... اين عنوان آمده است.

۳۵ - منظور از خواندن الله يا ربّ چيست كه از خواندن غيرِ او (مِن دُونِ الله) يا همراه او (مَعَ الله) مؤكداً در قرآن نهي شده است؟ آدميان معمولا در دفع ضرر و جلب منفعت متوجه اربابان قدرت و ثروت و متوليان مذاهب مي‌شوند و از آنها طلب ياري مي‌كنند، كه قرآن آنها را با عناوين: ارباب، اولياء، انداد، اله، اصنام و شفيع و ناصر شمرده است. در قرآن ۲۹ بار از خواندن غير خدا و ۲۳ بار از تعبّد نسبت به غير او نهي شده است. نه تنها خواندن غير خدا و مادون او، بلكه قرار دادن واسطه و شهادت دادن به نقش پا درمياني و شفاعت آنان و خواندن آنها در كنار و معيّت خدا (مع الله) نيز در ۱۸ آيه مذمّت گشته است.

۳۶ - وصف «لِبَدًا» كه دلالت بر انبوه بودن و كثرت مي‌كند در آية ۶ سوره بلد نيز آمده است «يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالاً لُبَدًا».

۳۷ - «مُلْتَحَد» به پناهگاه گفته مي‌شود. اين كلمه با لحد و الحاد (انحراف و عدول از خط مستقيم) ريشه مشتركي دارد. ملتحد پناهگاهي است كه به آن ميل مي‌كنند و مخفي مي‌شوند.

۳۸ - كلمه «رَصَد» كه در آية ۹ همين سوره نيز آمده است «...يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا»، اشاره به نوعي مراقبت و زير نظر گرفتن است. مثل رصد ستارگان با دروبين‌هاي نجومي، يا كمين‌گاه عليه دشمن (توبه ۵ و ۱۰۷). منظور اين است كه در نظام الهي همه چيز و همه كس زير نظر و تحت مراقبت است و سيستم كنترل و نظارت الهي بر هر فعل و انفعالي، از جمله نزول وحي، برقرار است.

۳۹ - «احصا»، به شمارش آوردن كامل است. آنچنان كه فرمود: اگر نعمت‌هاي خدا را به شمارش عددي آوريد نمي‌توانيد آن را به انتها برسانيد: «...وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوهَا...» (ابراهيم ۳۴ و نحل ۱۸). احصاء، دانستن و فهم حساب است، نه فقط شمارش عددي آن. خداوند بر هر چيزي احاطه و بر عدد آن آگاهي دارد (جن ۲۸)، و همه چيز را در «امام مبين» (آنچه آشكارا در مقابل است) احصاء كرده است (يس ۱۲).

ترجمه عبدالعلى بازرگان