سوره مرسلات۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - سوگند به فرستاده شدههاي۲ (بادهاي) موافق و متعارف۳
(ملايم و مطبوع و بالا رونده).
۲ - پس (متعاقب آن) تند بادهاي۴ (طوفانهاي كوبنده) با شدّت.
۳ - سوگند به پخشكنندگان۵ (ابرها) پخشكردني خاص.
۴ - پس از آن، جداكنندگان۶ (درهم شكنندگان هر آنچه در خشكي و دريا در
مسير طوفان است) درهم شكستني،
۵ - پس از آن، القاءكنندگان يادي۷ (عبرتي با يادآوري هميشگي حادثه)؛
۶ - عذري۸ (اتمام حجت و دفع بهانهاي)، يا هشداري۹ (از عواقب
اعمال).
۷ - كه آنچه به شما (دربارة قيامت) وعده داده ميشود، مسلماً واقعيت دارد۱۰
(واقع شدني و از نوع جريانهاي طبيعي كيهاني است).
۸ - پس، آنگاه كه ستارهها خاموش (تيره و تار) گردند،۱۱
۹ - و آنگاه كه آسمان (چتر محافظتي زمين) پاره و شكافته گردد،۱۲
۱۰ - و آنگاه كه كوهها (از جاي) كنده (و متلاشي) شوند،۱۳
۱۱ - و آنگاه كه براي رسولان تعيين وقت شود۱۴ (وقت تحقّق وعدههاشان فرا
رسد)،
۱۲ - (تا معلوم شود) براي كدامين روز تعيين سر رسيد (براي تحقّق وعدههاشان) شده
بودند.۱۵
۱۳ - براي روز فصل۱۶ (جدايي افراد و اعمال حق و باطل، يا جدايي ذرات
پيوسته و آميخته).
۱۴ - و تو چه داني كه روز فصل چيست؟۱۷
۱۵- واي در آن روز بر تكذيبكنندگان!۱۸
۱۶ - آيا ما (تكذيبكنندگان از) اُمتهاي پيشين را هلاك نكرديم؟
۱۷ - سپس نسلهاي ديگر را در پي ايشان نميآوريم؟۱۹
۱۸ - ما اين چنين با مجرمين۲۰ عمل ميكنيم.
۱۹ - واي در آن روز بر تكذيب كنندگان!
۱ - محور اصلي اين سوره «يَوْمُ الْفَصْل» است كه
سه بار در آيات آن، در ارتباط و اتصال زنجيري با سورههاي نازل شدة قبلي، تكرار
شده و تمركز كامل سوره را بر موضوع قيامت، ضمن عنايت خاص بر وقوع طبيعي و
فيزيكي آن در ارتباط با تحولات كيهاني و چارهجويي تكذيب مشركين نسبت به
رستاخيز نشان ميدهد.
اين سوره با وجود يك پارچگي نزول آن در سال دوم بعثت، از نظر مضامين آن قابل
تقسيمبندي به مقدمهاي در هفت آيه شامل چند سوگند و نتيجهگيري از آن، سپس ۱۰
بخش كوتاه است كه به هركدام با جملة ثابت «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين»
ختم ميشود و بالاخره بخش آخر (آيات ۴۸ تا ۵۰) تذكر و گامي براي آينده ميباشد.
اين سوره با ترجيعبند تكراري «واي در آن روز بر تكذيبكنندگان» مسلماً يكي از
تكان دهندهترين و بيدار كنندهترين سورههاي قرآن نسبت به حادثة هولناك قيامت
ميباشد. در اين هشدارهاي هراسآور، حداكثر نيروي تحوّلآفريني براي به حركت
درآوردن اراده و ايمان بندگان نهفته است.
۲ - «مُرْسَلات» از ريشة رَسَلَ، به فرستاده شدگان گفته ميشود. جمع مذكّر اين
كلمه (مرسلين و مرسلون)، كه مربوط به رسولان الهي است، ۳۳ مرتبه در قرآن تكرار
شده، اما جمع مؤنث مجازي آن همين يك مورد است. منظور از مرسلات كدام فرستاده
شدگان است؟ مفسرين آنها را بادها يا فرشتگان شمردهاند (كه كارگزاران طبيعت از
جمله باد و باراناند). هرچند فعل ارسال در مورد فرستاده شدههايي مثل: طوفان،
طير، سيل، صاعقه، صيحه، حجاره، حاصب، روح، رحمت و رجز در قرآن آمده است، اما
بيش از همه (البته پس از رسولان) اين فعل ۱۲ بار در ارسال انواع بادها (طيّب،
عقيم، صرصر، مصفر و...) به كار رفته است (اعراف ۵۷، حجر ۲۲، فرقان ۴۸، نمل ۶۳،
عنكبوت ۴۰، روم ۵۱، احزاب ۹، فاطر ۹، فصلت ۱۶، ذاريات ۴۱، قمر ۱۹ و انعام ۶)،
اما جمع مؤنث «مرسلات»، ظاهرا مربوط به مؤنث مجازي بودن جمع مكسّر رياح
(بادها)، يا تاء تأنيث كلمه ملئكه ميباشد.
متن زير در ارتباط سوگندهاي اين سوره به پديدههاي جوّي (و يا به فرشتگان،
مطابق نظر برخي مفسرين) از كتاب «باد و باران در قرآن» نوشتة مرحوم مهندس مهدي
بازرگان اقتباس و خلاصه شده است:
«آنچه مسلم (و در بسياري از موارد مشهود و معلوم) است، ميان سوگندهاي قرآن و
جواب و نتيجهاي كه از آن گرفته ميشود، ارتباطي مستقيم و منطقي وجود دارد كه
بايد قابل درك و فهم يا مشاهده و تجربه شنوندة قسم باشد، همچنانكه به تين
(انجير) و زيتون، عصر، ماه و خورشيد، شب و روز و موارد محسوس و ملموس ديگري نيز
سوگند خورده و از سوگندها به عنوان حجت و برهان بر حقانيت جواب سوگند دليل
آورده است. البته ارتباط همة سوگندها با جواب آن براي ما به وضوح و روشني
مواردي كه ذكر شد نيست، اما آنچه بديهي و بسيار طبيعي و منطقي است كه براي
اثبات يك دعوي غيرمحسوس و مستور مانند قيامت، قسم به اشياء محسوس و اموري كه در
نزد طرف مسلم است بخورند، و از آنچه مشهود و قابل اثبات است نمونه و شاهد
بياورند، نه آنكه استشهاد و استناد به ملائكه نمايند كه درك وجود و عمل آنها به
همان اندازه محل ابهام و اشكال يا ايراد باشد. اتفاقاً معمول قرآن در موارد
ديگر و از امتيازات خاص آن همين قسم خوردن به اشياء و امور و حوادث طبيعي است
كه غالباً وجه شباهت و تناسب هم با موضوع مورد نظر دارد... ثانياً وقتي
سوگندهاي آيات اول و دوم و سوم به پديده طبيعيِ باد باشد و آيات بعد هم در همان
رديف و روال بيايد و لفظاً و معنا قابل تعبير و تطبيق با باد باشد، معقول نيست
كه نظم آيات را بشكنيم و پاي ملائكه جداكنندة حق و باطل يا رساننده وحي را در
ميان آوريم... اگر فرشتگان را عوامل محركه نيروهاي برپا كننده پديدههاي طبيعي،
از جمله بادها بدانيم، تناقضي ميان نظريات مفسريني كه قسمهاي اين سوره را به
بادها يا فرشتگان نسبت دادهاند نخواهيم يافت. اتفاقاً تفسير و توضيحاتي هم كه
از ائمه هدي (عليهم السلام) رسيده بر اين امر گواهي ميدهد. از جمله در متن ذيل
در نهجالبلاغه خطبه ۹۰ بند ۳۲ در وصف ملائك: مَنْ هُوَ فِي خَلْقِ الْغَمَامِ
الدُّلَّحِ وَفِي عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ وَفِي قَتْرَهِ الظَّلامِ
الْأَيْهَمِ (برخي از آنها دست اندركار پديد آوردن ابرهاي سنگين پر باران هستند
و برخي ديگر در كوههاي عظيم و شامخ و برخي در تيرگي تاريكيها)»
۳ - «عُرْف»، همان معروف و مورد قبول و شناخته شده است (مثل: وَأْمُرْ
بِالْعُرْف- اعراف ۱۹۹). مقابل عُرف، نكُر و مقابل معروف، منكر است كه مردم آن
را ناپسند ميدانند. صفت «عُرْفًا» براي بادهاي ارسال شده، ظاهرا دلالت بر
بادهاي ملايم و موافق و متعارف و مطبوع ميكند كه در مناطق خشك در روزگار گذشته
مردم به آن عادت و اميد داشتند و بشارتبخش بارانش ميدانستند (روم ۴۶ و ۴۸).
كلمه «عُرْفًا» بيش از همه معناي بلند شدن و ارتفاع گرفتن دارد به طوري كه به:
يال اسب به دليل بلند شدن موي آن، امواج دريا به خاطر ارتفاع گرفتن، قلة كوه به
دليل اوج آن، طوفان شن به خاطر بلند شدن ذرات آن، حزن و غصه به جهت بالا گرفتن
آن، نخل به دليل بلند و گسترده شدن آن، مكان از جهت بلندي آن و... گفته ميشود.
علاوه بر معناي «ارتفاع گرفتن»، معناي رام و ملايم و مطبوع نيز دارد. در المنجد
آمده است: اعترف: ذلّ و انقاد - عرف: اكثر من الطيب، طاب ريحه.
۴ - «عَاصِفَات» از ريشة عصف (شدت)، به بادهاي سخت طوفاني گفته ميشود كه نيروي
تخريبي فراوان دارد. در سه آيه قرآن به چنين بادي، كه در خشكي و درياها ميوزد
و مقابل باد ملايم و مطبوع (ريح طيبه) قرار دارد، اشاره كرده است.
يونس ۲۲- «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّىٰ إِذَا
كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَهٍ وَفَرِحُوا بِهَا
جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا
أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ...» (اوست آنكه شما را در صحرا و دريا سير ميدهد،
گاهي كه در كشتي هستيد، باد ملايم و مطبوع شما را پيش ميراند كه (ناسپاسان)
بدان شادماني (غافلانه) ميكنند، (ناگهان) تندبادي سخت بر آن وزيدن ميگيرد و
از هر سو امواجي بر آنان ميتازد و ميپندارند كاملا در سلطه خطر قرار
گرفتهاند...». انبياء ۸۱- «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَهً تَجْرِي
بِأَمْرِهِ...». ابراهيم ۱۸- «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ
أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لا
يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَىٰ شَيْءٍ...».
۵ - نشر در اصل گستردن و پراكندن است، مثل انتشار كتاب و روزنامه. سرزمينهاي
خشك و مرده نيز به وسيلة باران رحمت زنده ميشوند و به جنبش و گسترش درميآيند.
زخرف ۱۱- «وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا
بِهِ بَلْدَهً مَيْتًا...».
۶ - تمامي مشتقات فرق مثل: تفرقه، تفرّق، فريق، فراق و... دلالت بر نوعي جدايي
و انفصال ميكند. با توجه به آيات قبل «فَارِقَات» ظاهراً همان طوفانهاي شديد
است كه همچون عصاي موسي دريا را به سختي ميشكافد و كوههاي عظيم موج ايجاد
ميكند (شعراء ۶۳- ...فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيم)
و يا در خشكي سقف ساختمانها را درهم ميكوبد و به هوا ميبرد و همه چيز را
متفرق و پراكنده ميسازد.
۷ - «مُلْقِيَات» از ريشة لَقَيَ، اسم فاعل در باب افعال، دلالت بر القاء پيامي
براي مردم ميكند. القاء ممكن است جنبه محسوس و ملموس مادّي داشته باشد، مثل
انداختن كسي در چاه، دريا، جهنم، عذاب و مشابه آن، يا جنبة نامحسوس و غير
مادّي، مثل: القاي محبت و مودّت در دل ديگران (طه ۳۹ و ممتحنه ۱)، القاي رُعب و
عداوت و بغض (انفال ۱۲ و مائده ۶۸). و نيز القاي كتاب و نبوت در دل رسولان (قصص
۸۶ و مزمل ۵). «القاي ذكر» هم به همين نحو است كه مشابه آن را در آية ۲۵ سوره
قمر ميبينيم: «أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنَا...» (آيا از ميان
ما ذكر- قرآن- فقط بر او نازل شده؟). شرح زير در تبيين القاء ذكر و عبرت از آن،
مأخوذ از كتاب «باد و باران در قرآن» اقتباس شده است:
«بلافاصله بعد از آيه اول كه صحبت بادهاي ملايم عادي است، يك مرتبه قسم روي
بادهاي كوبنده ميرود، پس از آن بادهاي پخشكننده، شكننده و بالاخره يادآورندة
خاطرات عبرتانگيز كه موجب عذر و مانع ميشوند، يا بيم دهنده و اخطار
كنندهاند. همة اينها همان طور كه در تفاسير و لغت آورده شده باد است. ولي
بادهايي كه اولي... منظم و متوالي و ملايم است (يا به تعبيري بالارونده) و
ميتوانيم آن را همان بادهاي اليزه يا بادهاي ثابت آرام درياهاي حارّه بدانيم،
ولي بعديها پشت سرهم تند و شكننده و كوبنده شده رگبار ميريزد، درياها را چون
كوه ميشكافد، و موجهاي بلند از آن جدا ميكند، كشتيها و خانهها را ميشكند،
تا آنجا كه ذكر و يادش سالهاي سال در خاطرهها و نوشتهها باقي ميماند، يا
وقايع گذشته را به خاطر ميآورد و بهترين بيمدهنده يا زنگ خطر براي قيامت
ميباشد. شايد در تمام پديدههاي طبيعي و صحنههاي دنياي فعلي حادثه انقلابي
زير و رو كننده نيرومندتر و سريعالتحولتر از اين كيفيت وجود نداشته باشد تا
به عنوان نمونهاي از امكانات خارقالعاده طبييعت و شاهدي براي وقوع قيامت
انتخاب شود. والله اعلم بحقايق الامور.»
۸ - اولين هدف از «القاء ذكرِ» ناشي از حوادث مصيبت بار طبيعي، «اتمام حجت» و
آشكار شدن حقيقت براي دفع عذر و بهانه است. مشابه اين معنا را در داستان موسي و
بندة صالح (خضر) مييابيم، آنگاه كه پس از دو بار عدم توفيق در آزمون صبر و
سكوت، موسي(ع) با درخواست فرصتي ديگر اعتراف ميكند كه خضر بر او
«اتمام حجت» كرده است. كهف ۷۶- «قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا
فَلا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا».
۹ - «نُذْر»، آگاهي يافتن و حذر كردن است و انذار (در باب افعال) آگاهي دادن و
برحذر داشتن ديگران (هشدار) ميباشد. پيامبران منذر بودند و مشركين را نسبت به
عواقب اعمالشان هشدار ميدادند. در قسمت قبل گفتيم طوفانهاي درهم شكننده و زير
و رو كنندهاي كه مورد قسم قرار گرفتهاند، «ذكري» را القاء ميكنند
«فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا» كه دو حالت دارد؛ يا موجب عذر ميشود يا انذار و
هشداري را آگهي ميدهد «عُذْرًا أَوْ نُذْرًا». اين عذر و نذر براي متوجه ساختن
مردم به قطعيت وقوع آن چيزي است كه وعده داده شده است «إِنَّمَا تُوعَدُونَ
لَوَاقِعٌ». اما معناي «عذر» را از آيات ۳۵ و ۳۶ همين سوره «هَٰذَا يَوْمُ لا
يَنْطِقُونَ وَلا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ» ميتوان استنباط كرد.
معمولا وقوع چنان طوفانهاي درهم شكننده، همراه با ريزش باران سيلآسا و رعد و
برق كه كشتار و خرابي فراوان به بار ميآورد، مردم بيداردلي را متوجه مرگ و
يادآور قيامت و سرنوشت ابدي ساخته به توبه و انابه و «عذرِ» تقصير به درگاه
الهي وادار ميسازد و اين لطف الهي است كه قبل از وقوع روزي كه در آن امكان سخن
گفتن و عذر خواستن سلب ميگردد (آيات ۳۵ و ۳۶)، فرصتي براي بازگشت و «عذر»
خواهي براي بندگان، از طريق ارائه وقايع و حوادثي براي درك گوشهاي از تحولات
يومالفصل فراهم ميسازد. اين حوادث براي بيداردلان موجب عذرخواهي ميگردد. اما
غافلان را هشداري تكان دهنده ميدهد تا خود از عواقب اعمالشان برحذر دارند
«عُذْرًا أَوْ نُذْرًا».
۱۰ - در سورة ذاريات نيز، كه همانند سوره مرسلات با سوگندهايي به باد و آثار آن
آغاز ميشود، پاسخ سوگند و نتيجهگيري از آن را در ارتباط با قطعي و راست بودن
قيامت آورده است؛ با اين تفاوت كه در ذاريات بر «صادق» بودن وعدة قيامت تصريح
شده (ذاريات ۵- إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ)، و در اين سوره بر قطعيت تحقق
آن (إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ). در انعام ۱۳۴ نيز بر آينده بودن آن (إِنَّ
مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ...).
در ذاريات «يوم الدين» محور سوره است و در مرسلات «يومالفصل» كه به طور
ناگهاني با ارتفاع گرفتن تودههاي هوا «وَالْمُرْسَلاتِ عُرْفًا» موجب طوفان
درهم شكننده «فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا» و بادهاي پخشكننده «وَالنَّاشِرَاتِ
نَشْرًا» و درهم شكننده «فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا» ميگردد. گويا اين مثال و
مصداق طبيعي به خاطر يادآوري اين حقيقت بيان شده كه نظام آرام دنيايي به هنگام
فرا رسيدن ساعت قيامت، همچون طوفان درهم شكنندهاي كه به طور ناگهاني آرامش
محيط را برهم ميزند دستخوش تحول و انقلاب زير و رو كننده خواهد شد «فَإِذَا
النُّجُومُ طُمِسَتْ وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ وَإِذَا الْجِبَالُ
نُسِفَتْ». متن زير در وصف «كولاكهاي دريايي در مناطق استوايي» كه شبه جزيرة
عربستان در متن آن است، از كتاب سابق الذكر نقل ميگردد:
«ظاهراً بلامقدمه و بيجهت از نظام آرام و بيآزار هوا ناگهان حركات شديد و
نيروهاي عظيم بيرون جسته، نسيم ملايمي كه در زير آسمان درخشان، دست مهربان به
پشت بادبان كشتيها ميگذاشت و آنها را براي تجارت و سياحتهاي دلپذير رهبري
ميكرد و يا حداكثر ابرهاي لطيف باران رحمت بر دشتها و مزارع ميريخت و همه را
اميدوار و آرام ميساخت، يك باره شورش سركشي برپا ميشود و از هر سو وحشت و
ويراني و مرگ بر زمين و زمان ميبارد... آرامش معمولي به هم ميخورد و حفرههاي
عميق ناگهاني (در فضا) پديدار ميشود. بادهاي منظم مهاجر «آليزه» كه حركت
متقارب موافق داشتند، حالت رميدگي خصمانه و لجام گسيختگي عجيب پيدا كرده در
فاصله كمتر از يك ساعت به سرعت منقلب و دريا به شدت كولاك ميشود. آب دريا
همراه تندباد كه سرعت آن به ۱۲۰ و حتي ۳۰۰ كيلومتر در ساعت ميرسد كشيده ميشود
و به اندازة ۳ متر و گاهي ۵ متر بالا ميآيد. اين رودخانه دريايي پهناور
شكافهاي بزرگ برداشته گودي موجهاي آن از يال تا قعر به ۱۰ تا ۱۵ متر ميرسد! آب
دريا و رگبار باران به سواحل و جزاير سرازير شده زمينها را در بر ميگيرد. در
برابر سيل عظيم آب كه از زمين و آسمان در تاريكي وحشتزاي طبقات ابرهاي سياه و
غرش و جهش پي در پي رعد و برق فرو ميريزد و موجهاي كوهپيكر دريا توأم با
بادهاي كوبنده و گردبادهاي تنوره كشنده، هيچ ساختمان و درخت و هيچ كشتي، هرقدر
محكم و سنگين باشد تاب مقاومت نياورده، پرتاب و تكه پاره و غرق ميشود! آدمي
نيز از اين معركه به زحمت و به ندرت ميتواند جان به سلامت برد. گردبادهاي عظيم
دهشتناك فوق بيشتر در اقيانوس هند (مخصوصاً در خليج بنگال) يا در اقيانوس اطلس
(مخصوصاً در خليج فلوريدا) روي ميدهد. در آسياي شرقي و جنوب شرقي به نام
«تيفون» (كه قاعدتاً لغت طوفان از آن گرفته شده) خوانده ميشود، در هندوستان آن
را «سيكلون» ميگويند، آمريكاييها «هريكن» و در سواحل مديترانه «تورناد» نام
نهادهاند. در هر حال و در هر جا و به هر اسم كه باشد، وحشت و هلاكت همراه آن
است.»
۱۱ - « طَمَسَ» نوعي محو كردن يا محو شدن است. مثل زوال نور ستارگان، كوري
ظاهري يا باطني (يس ۶۶ و قمر ۳۷)، نابودي و محو اموال (يونس ۸۸)، محو وجوه
(صورتهاي باطني و توجهات دل) و برگرداندن آنها به پشت (ارتجاع و عقبگرد).
۱۲ - در اين سوره از «شكافته» شدن آسمان در قيامت سخن ميگويد (وَإِذَا
السَّمَاءُ فُرِجَتْ)، و در سورة ق ۶، از نداشتن هيچگونه شكافتگي و فَرَج
(أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا
وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ). در اين سوره از واژه «فرج» و در
سورههاي ديگر از واژگان «فُطُور» (ملك ۳ و انفطار ۱)، «وَانْشَقَّت» (حاقه ۱۶
و انشقاق ۱)، و «كُشِطَت» (تكوير ۱۱) استفاده شده است.
۱۳ - «نَسَفَ»، کندن و پراکندني است که اجزاي شئ را از هم جدا سازد. همچنانکه
خاکستر را به باد ميدهند. اين واژه پنج بار در قرآن آمده است که ۴ بار آن در
سوره طه آيات ۹۷ و ۱۰۵ آمده است. «...وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي
ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ
نَسْفًا» (به معبودت- گوساله ساخته شده- بنگر كه آن را بسوزانيم و خاكسترش را
در دريا بپراكنيم).
۱۴ - «أُقِّتَت» از مصدر «تأقيت» تعيين وقت و قرار ميعاد است. ظاهرا منظور
تعيين زمان و موعد معين براي تحقق گفتهها و اثبات صداقت رسولان است. قرآن
قيامت را «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم» (حجر ۳۸ و ص ۸۱)، يا «مِيقَاتِ يَوْمٍ
مَعْلُوم» (واقعه ۵) خوانده كه در وقتش تجلي ميكند (اعراف ۱۸۷). در آن روز وقت
تحقق نتايج اعمال آدمي فرا ميرسد و معلوم ميشود چرا و تا چه سرآمدي به تأخير
افتاده است؟ و پاسخ را به دليل قطعيت و وضوحش خداوند ميدهد كه: «لِيَوْمِ
الْفَصْلِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْل». تكذيب كنندگان دعوت رسولان،
از اختيار و مهلتي كه خداوند عليم و حكيم براي آزمايش بندگان به آنها عنايت
كرده بود مغرور شده گمان ميكردند مسئوليت و حساب و كتابي در كار نيست تا اينكه
اجل عمرشان و اجل دنيا فرا رسيد و اينك هنگام درو كردن محصول عمل است.
۱۵ - «أُجِّلَت» فعل مجهول متعدي از ريشة اَجَلَ، و مصدر آن تأجيل به معناي سر
رسيد و مدت معين قرار دادن براي وقوع يك امر يا اداي دِين و در اين آيه تحقق
پيشگويي پيامبران يا تحقق دگرگونيهاي كيهاني مقارن با قيامت و برپا شدن يوم
الفصل ميباشد.
۱۶ - معناي «فصل» (در: يَوْمَ الْفَصْل) را مفسرين روز جدايي بهشتيان از
دوزخيان، حق از باطل، آزادي روح از تن و امثالهم شمرده و برخي متكلمين و معلمين
آن را به جدايي طفل از رَحِم مادر تشبيه كردهاند. در تفسير «پا به پاي وحي»
(نوشتة مهندس مهدي بازرگان)، به مفهوم مادّي و فيزيكي قضيه كه تجزيه و تلاشي
همه مواد و عناصر تشكيل دهنده زمين و آسمان است توجه شده كه شامل تركيبات همة
موجودات جاندار و بيجان تا ذرّات حامل صفات و مشخصات آنها ميباشد، گويي در
اثر آن انفجار عظيم و فراگير جهاني همة تدارك و توليد و تركيبها به انفصال و
انقطاع و استقلال كشيده ميشود. همچنان كه كوهها تبديل به ذرّات غبار و سراب
ميشوند (نبأ ۲۰، معارج ۹، قارعه ۵ و آيات متعدد ديگر). به نظر ميرسد همچنان
كه در انفجار بزرگ اوليه، آفرينش از ذرّات كوارك و اجزاء زير اتمي تا تشكيل
عناصر و مواد و ستارهها و كهكشان آغاز گرديد، در روز فصل جرياني معكوس صورت
گيرد! (انبياء ۱۰۴- يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ
كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا
فَاعِلِينَ).
۱۷ - جمله «ما ادريك» و «ما يدريك» جمعاً ۱۶ بار در قرآن تكرار شده است كه
تماماً در ارتباط با قيامت و مسائل ماوراءالطبيعه يا پيچيده علمی است كه درك و
فهم آن با دانش آن زمان و امروز امكان پذير نبوده و نيست. مثل: مَا أَدْرَاكَ:
مَا يَوْمُ الدِّين، مَا يَوْمُ الْفَصْل، مَا الْقَارِعَهُ، مَا الْحُطَمَهُ،
مَا الْحَاقَّهُ، مَا سِجِّينٌ، مَا عِلِّيُّونَ، مَا الطَّارِق، مَا
الْعَقَبَهُ، مَا لَيْلَهُ الْقَدْر، مَا هِيَ (هاويه)، وَمَا يُدْرِيكَ
لَعَلَّ السَّاعَهَ، وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى... ذكر پيچيده بودن
اين مطلب، حتي براي رسول مكرم(ص) كه مخاطب اين كلام بود، نشان
ميدهد انتظار فهم علمي آن، حداقل براي امروز، چقدر دور از واقع است.
۱۸ - «وَيْل» هشدار يا اعلام تأسف و تعجب و ترّحم است كه مفهوم: مرگ، نفرين،
زبوني و محروميّت از خير دارد. اين لفظ به صورت مفرد (ويل) ۲۷ بار و با ضمائر،
جمعاً ۴۰ بار (نماد كثرت) در قرآن آمده است. عنوان «مُكَذِّبِينَ» ۲۰ مرتبه در
قرآن آمده است كه درست نيمي از اين تعداد به صورت ترجيعبندي در سوره مرسلات با
عبارت «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» تكرار گشته است.
۱۹ - در اين آيه سنّت الهي را در مورد مجرمين و مكذبين مطرح ميسازد تا مخاطبين
عبرت گيرند و بدانند همان قوانين و نظامات ثابت، اگر تغيير رفتار ندهند، شامل
آنان نيز خواهد شد.
۲۰ - همان طور كه «لا جَرَمَ» به معناي بدون انقطاع و بريدگي، پيوسته و دائمي
است. جُرم نيز به گناهاني گفته ميشود که باعث گسستن ارتباط و پيوند فطري انسان
با خدا و بندگان او ميگردد. جُرم در لغت بيبهره بودن و قطع ميوه درخت به دليل
قطع ارتباطش با آب، خاک و هوا گفته ميشود.
ترجمه عبدالعلى بازرگان