سوره بروج۱
به نام خداى رحمتگستر بر عام و خاص
۱ - سوگند به آسمانِ دارندة برجها۲ (سيستم محافظتي از حيات زميني،
لايههاي هفتگانة جوّ)،
۲ - و سوگند به روز موعود۳ (قيامت)،
۳ - و سوگند به شاهد (ناظر و بيننده) و مشهود۴ (اعمال و اتفاقات ديده
شده).
۴ - كشته شدند ياران۵ (مؤمنان افكنده شده در) گودال۶ (گورهاي
دسته جمعي براي سوزاندن و مدفون ساختن).
۵ - (با همان) آتش پُر هيمه.۷
۶ - درحالي كه (آتش افروزان) بر فراز آن (صحنه سنگدلي به تماشا) نشسته بودند.۸
۷ - و خود شاهد (نظارهگر) جنايتي بودند كه بر مؤمنين اعمال ميكردند.۹
۸ - انتقامشان از مؤمنين جز به اين (جرم) نبود كه به خداي فرادست ستوده شده ايمان
آورده بودند.۱۰
۹ - همان كه فرمانروايي آسمانها و زمين در انحصار اوست و خدا بر همه چيز كاملا
شاهد (آگاه و بينا) است.۱۱
۱۰ - مسلماً كساني كه مردان و زنان مؤمن را شكنجه دادند و پس از آن (نيز از اين
كار) توبه نكردند (دست برنداشتند)، آنان را عذاب دوزخ (در انتظار) است، و (به كيفر
سوزاندن مؤمنين) براي آنان عذاب حريق (آتش سوزان) خواهد بود.۱۲
۱۱ - مسلماً كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادند، براي آنها باغهايي
است كه از زير آن نهرها جاري است.۱۳ اين است آن كاميابي بزرگ.
۱۲ - بيگمان گرفتار كردن۱۴ پروردگارت (به كيفر گناه)، بسيار شديد است.
۱۳ - بيگمان هموست كه (آفرينش را) آغاز ميكند و باز ميگرداند.۱۵
۱۴ - و او بسيار آمرزنده و دوستدار (مؤمنين) است.۱۶
۱۵ - صاحب بزرگوار عرش.۱۷
۱۶ - به انجام رسانندة هر آنچه خواهد.۱۸
۱۷ - آيا داستان سپاهيان بر تو رسيده است؟
۱۸ - (سپاهيان) فرعون و ثمود؟۱۹
۱۹ - آري، كساني كه كفر ورزيدند (جبهة مقابل انبياء)، همواره در تكذيب (انكار
حقيقت) هستند.
۲۰ - حال آنكه خدا از وراي آنها بر آنان احاطه دارد.
۲۱ - آري، آن (گفتار يا نوشتار) قرآني است بسيار ارجمند.۲۰
۲۲ - در لوحي محفوظ.۲۱
۱ - تصويري كه در اين سوره از
سوزاندن «اصحاب اخدود» ارائه گرديده، بي هيچ اشاره به زمان و مكان و مردماني
معيّن، بيانگر سرنوشت مشترك مردان و زنان مؤمني است كه با سوخته شدنشان در راه
حق شعلة ايمان را برافروختند و راه سعادت ديگران را گشودند. صحنهاي است دلخراش
از سنگدلي و سبعيت ستمگران عليه مؤمنين و مخالفين كه در طول تاريخ همواره تكرار
شده است. آنگاه كه خيانتكاران در جايگاه مخصوص قرار گرفته و از بالا نمايش فجيع
سوختن مؤمان را تماشا ميكردند و از جان كندن آنها لذت ميبردند. قرآن، به
شيوة معمول خود، ذكري از مصداق اين فاجعه به ميان نياورده و نام و نشاني نداده
تا توجه تلاوت كننده را از توقف در نمونههاي تاريخي به سرنوشتي عام كه با
سوزاندن ابراهيم(ع) در آتش آغاز شد معطوف سازد.
در مورد «اصحاب الاخدود»، با وجود كلينگري قرآن، به عادت بشري روايات گوناگوني
نقل شده است كه گويا معروفترين آنها مرتبط با سختگيري و خشونت «ذونواس»
پادشاه به يهوديت گرويده يمن عليه اقليت مسيحي نجران و آتش زدن و مدفون ساختن
آنان در گودالهايي از آتش به جرم «ارتداد»! بوده است. خداوند عزيز حكيم در
اولين سال بعثت پيامبر اسلام(ص) اين صحنه را براي رسول گرامي خود و
پيروان پاكباختهاش تصوير كرده تا با آگاهي از سرنوشت تاريخي مؤمنين در راه
سنگلاخ سعادت گام بردارند و با استقبال از فتنههاي آينده بدانند جنايت ستمگران
از ديد خدا و خلق او پوشيده نيست و ديدهبانهاي بروج آسمان و شاهدان زمين
نظارهگر و شهادت دهندة آن در «الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» خواهند بود.
۲ - سخن از آسمان و سوگند به آن در قرآن فراوان آمده است، اما تنها در سه آيه
از ماهيّت ذاتي آسمان (جوّ زمين) سخن گفته كه بيانگر يك موضوع از سه زاوية
مختلف است:
۱) طارق ۱۱- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت رجعت
دهنده).
۲) بروج ۱- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت
بروج).
۳) ذاريات ۷- «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ» (سوگند به آسمان داراي ماهيت بستن
و محكم كردن و زينت بخشيدن).
ماهيّت رجعت دهنده و بازگرداندة زمين را ميتوان در زمينههاي مختلف يافت، از
جمله: ريزش باران (برگشت دادن ذرات رطوبت درياها)، ارسال امواج راديويي به نقاط
مختلف زمين (به صورت زيگزاگ بين آسمان و زمين) و برگرداندن اشعة ماوراي بنفش و
عناصر مرگبار خورشيدي و كيهاني.
اما «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ»؛ حُبُك جمع حباك و حبيكه است. از مشتقات
اين كلمه دو مفهوم: استحكام و زيبايي را ميتوان دريافت. از جمله به پارچهاي
كه محكم و زيبا بافته شده و هر آنچه در ساخت آن استحكام و زيبايي لحاظ گشته
باشد. همچنين در معناي حبك نوعي طيفگونگي و موّاج بودن هم نهفته است. مثل
امواج دريا، شيارهايي كه در صحرا و كوير با وزش باد ايجاد ميشود و چين و شكن
زلف زنان و امثال آن.
و بالاخره «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ». بروج چيست و چه ماهيت و ساختاري
دارد؟ معناي اصلي بُرج ظاهر و آشكار كردن است و خودنمايي كردن بانوان را كه در
قرآن مذمت شده تَبَرُّج ميگويند (نور ۷۰ و احزاب ۳۳). اگر به ارگ و قلعههاي
حفاظتي شهرهاي قديم هم برج ميگفتند به دليل ظاهر و آشكار بودنش از دوردست و
مرتفع بودن و در بلندي قرار گرفتنش بوده است.
كلمة بروج جمعاً چهار بار در قرآن به كار رفته است؛ يكبار در معناي حقيقي كلمه،
يعني برج و باروهاي حفاظتي، (نساء ۷۸- أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ
الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَهٍ...)، و سه بار در معناي
مجازي، براي فهم نظام حفاظتي طبقات جوّ در همين سوره و دو مورد نيز:
فرقان ۶۱- «تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا
سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا»
حجر ۱۶ و ۱۷- «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا
لِلنَّاظِرِينَ وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ»
همانطور كه در آية فوق مشاهده ميشود، خداوند دو نقش براي بروج آسمان قرار
داده است؛ زينت و حفاظت. زينت بخشيدن به آسمان از طريق تجزية نور خورشيد در طيف
قرمز تا بنفش با رنگين ساختن آسمان لاجوردي، شفق سرخ و پديدههاي ديگر تأمين
ميشود، و حفاظت حيات زميني از طريق طبقات محافظ هفتگانة جوّ كه هر كدام نقشي
در مقابل سنگهاي سرگردان فضايي، اشعههاي ماوراي بنفش، عناصر مرگبار خورشيدي و
كيهاني و... به عهده دارند. اين حقايق حداقل در ۱۴ آيه از سورههاي مختلف بيان
شده است (بقره ۲۹، اسراء ۴۴، انبياء ۳۲، مؤمنون ۱۷ و ۸۶، صافات ۷، ذاريات ۷،
طلاق ۱۲، فصلت ۱۱ و ۱۲، ملك ۳، نوح ۱۵، نبأ ۱۲ و بروج ۱).
مبتکر و پيشگام چنين برداشتي، نويسنده کتاب هفت آسمان (دفتر دوم از بازنگرشي
اساسي به اسلام) ميباشد که اين مسئله را با دلايلي مستند (در صفحات ۱۱۱ به
بعد) مطرح نموده که در زير به خلاصهاي از آن اشاره ميکند:
«اصولا بروج به معناي قلعه، ريشه در زبان عربي ندارد و اعراب در دوران جاهليت
از سپاهيان رومي آن را فرا گرفتهاند. اصل لاتين آن بورگوس است. بورگوس يا بورگ
به قلعهها و ساختمانهاي مستحکمي ميگفتند که تو درتو و به منظور محافظت يا
دفاع ساخته ميشد... شواهد تاريخي نشان ميدهند که ساختن حصارهايي پيرامون شهر
يا قلعههايي براي حفظ جايگاه مقدس خدايان يا قصر فرمانروايان، حتي قبل از
«دياکوس» بسيار مرسوم بوده و بعدها اينگونه استحکامات را در ايران و روم براي
دفاع از سرحدات ميساختند. به طوري که... لفظ «بورگ» در آخر نام بسياري از
شهرها، نظير هامبورگ، استراسبورگ و... يادگار همان حصار و برج و باروهايي است
که زماني بر گرد آنها ميکشيدند.
...عقيده مفسرين قديمي متأثر از نجوم بطلميوسي همان دوازده قرارگاه خورشيد در
دوازده ماه سال بود، اما... اعراب قبل از نزول قرآن به هيچ وجه از وجود صورتها
و بروجي در آسمان اطلاع نداشتند و بروج را تنها به معناي قلعه مستحکم به کار
ميبردهاند... تنها پس از ترجمه کتابهاي يوناني... اينکار انجام شده است.
...دسته ديگري از مفسرين بروج را از ريشه «بَرَجَ» به معناي آشکار شدن
ميدانستند... قرآن نميتواند بدون هدف و نتيجه به ذکر چنين عبارتي بپردازد که
حتي براي باديهنشينان هم چيز تازهاي در بر ندارد. با توجه به هفت طبقه يا
حصاري که بر دور زمين براي حفاظت حيات جانداران کشيده شده، مشکل کاملا حل
ميشود... اگر امپراطوران با ساختن بروج، جان و تخت و تاج خويش را حفظ
ميکردهاند، خداوند با چنين قلعههايي تو درتو، عرش خود را (که همان نظام حيات
است) حراست ميکند.»
۳ - اين آيات در اواخر سال اول بعثت نازل شده است، همان طور كه پيش از آن در
سورة ذاريات به راست بودن وعدة قيامت (إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ)، در سورة
غاشيه به آن روز(يَوْمَئِذ)، و در سورة اعلي به بهتر بودن آخرت در برابر دنيا
اشاره كرده است، در اين سوره «وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» را يادآوري ميكند.
اسامي مختلف قيامت: يوم البعث، يوم الخروج و غيره بعدها به تدريج مطرح شده است.
۴ - «مَشْهُودٍ» اسم مفعول از ريشة شَهَدَ، دلالت بر مورد مشاهده و نظاره بودن
ميكند. در دو آية زير نيز اين فعل در قرآن آمده است كه اولي دلالت بر قابل
مشاهده بودن روزِ گِرد آمدن آدميان در رستاخيز و دومي دلالت بر مشهود بودن نماز
صبحگاهي ميكند:
هود ۱۰۳- «...ذَٰلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَذَٰلِكَ يَوْمٌ
مَشْهُودٌ»
اسراء ۷۸- «...إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»
در سورة قبل، از سوگند «وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِق» و نقش شگفتآوري كه
ستارههايي با جاذبة فوقالعاده در حفاظت از ستارگان در مدارهاي معين دارند،
نتيجة «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظ» گرفته بود. خداوندي كه بر
همه چيز نيروي محافظتي گمارده است، بر آدميان نيز محافظاني در سلولهاي وجود
آنها از دست و پا و پوست و زبان و چشم و گوش قرار داده كه در قيامت به زبان
ذاتي بر عملكرد خود در مدت حيات شهادت ميدهند. مكانيسم مراقبت و محافظت بر
اعمال انسان را ميتوانيد از جمله در سورههاي: انفطار ۱۰، انعام ۶۱، ق ۴ و...
و مكانيسم شهادت اعضاء بدن را در سورههاي: فصلت ۲۰ تا ۲۲، ق ۱۷ تا ۲۳، نور ۲۴،
يونس ۶۱ و مجادله ۶ ببينيد.
اگر فهم ذخيرهسازي انبوه اطلاعات زندگي يك عمر در محفظة سلولي اعضاء، در زمان
نزول اين آيات نزديك به محال بود، كشفيات علم ژنتيك و تكنولوژي ذخيرهسازي
الكترونيك اطلاعات در دنياي امروز پرده از رمز اين سخنان تمثيلي و مجازي
برداشته است.
۵ - معناي «مصاحبت» در تركيبهاي: اصحاب الجنّه، اصحاب النّار، اصحاب الفيل،
«صاحب الحوت» و... نوعي مصاحبت و ملازمت و پيوستگي سرنوشت را نشان ميدهد.
همچنان كه صحابه رسول خدا، همواره با آن حضرت بودند.
۶ - «أخْدُود» از «خَدَّ»، به گودالها، كانالها و حفرههايي كنده شده در
زمين، و در اينجا به گورهاي دسته جمعي گفته ميشود. اين صحنهها مختص به گذشته
نبوده و نيست، در قرن ۲۱ نيز شاهد آتش زدن اقليت مسلمان روهينگيا در برمه توسط
بوداييان مظهر صلح! و آواره ساختن نيم ميليون آنها در بنگلادش، سوزاندن
اقليتهاي مذهبي توسط داعش و ISIS و امثالهم هستيم. اگر اصحاب اخدود را
در دخمهها ميسوزاندند، امروز دهها هزار زن و مرد و كودك بيگناه را با
بمبهاي آتشزاي ناپالم و بمبهاي شيميايي از بيرون و درون ميسوزانند و نابود
ميكنند.
۷ - «وَقُودُ» از ريشة وقد (افروخته شدن آتش)، به هيزم و عاملي كه آتش را
برميافروزد گفته ميشود. اين معناي حقيقي كلمه است، اما معناي مجازي آن، غير
از آتشي است كه ميشناسيم؛ انعكاسي است از آتشي كه ستمگران در دنيا
برميافروزند و دلهايي كه ميسوزانند.
۸ - فرق است ميان مستبدي كه فقط فرمان سركوب و اعدام ميدهد، با آن كه خود
بالاي سر محكومان بر صحنة كشتار حاضر و ناظر ميشود. اين دومي نهايت قساوت و
نشان دهندة خاموشي كامل وجدان شخص است.
۹ - با توجه به سوگند«وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ» در آية ۳، آمدن كلمة شهود در اين
آيه،، گويي مدرك جرم و جنايت را در چشم و دل و بايگاني مغز خودشان نشان ميدهد.
۱۰ - در ايمان به خداوند «عزيز و حميد» پيامي نهفته است كه مستكبران به چنين
كشتار فجيعي دست ميزدند. آن باورمندان بر «عزّت» و قدرت پوشالي جبّاران پشت
كرده و با روي آوردن به خداي «عزيز» و منحصر شناختن عزّت و قدرت براي او، بر
افسانة شكستناپذيري ظالمان مُهر باطل زده بودند. آنها به جاي «حمد» و ثناي
سردمداران و تملق قدرتمندان، خدا را «حميد» (مبالغه و مطلق حمد) ميشناختند و
تنها او را عبادت و اطاعت ميكردند، آنها به «پادشاهي» جبّاران پشت كرده،
«ملك» آسمانها و زمين را منحصراً از آنِ خدا ميدانستند، آنها «شهود» و حضور
قدرتمندان را ناديده گرفته خدا را شاهد مطلق در تمامي صحنهها ميدانستند.
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللهِ ۱- الْعَزِيزِ، ۲-
الْحَمِيدِ، ۳- الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۴- وَاللهُ
عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ.
ساحران متحوّل و منقلب شدهاي كه با ايمان به خداي يكتا از فرعون روي گردانده
بودند، در پاسخ تهديدات او به سختترين شكنجهها گفتند: «وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا
إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ
عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِين» (اعراف ۱۲۶).
۱۱ - از ۳۵ باري كه كلمة شهيد در قرآن آمده، بيش از نيمي از آن (۱۹ بار) اين
صفت در مورد خدا به كار برده شده است. شهيد در باب فعيل (مثل عليم و حكيم)
دلالت بر شاهد و ناظر بودن خدا بر همه چيز ميكند. اين سوره با سوگند بر
«وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ»، اشراف آفريدگار را بر هر تحولي نشان ميدهد.
۱۲ - اصطلاح «عَذَابَ الْحَرِيق» ۵ بار در قرآن آمده است. در كلمة حريق (در باب
فعيل) مفهوم شدّت وجود دارد. قرآن عذاب حريق را مستقل از عذاب جهنم ذكر كرده
است. در آتش افكندن خداپرستان، شكنجهاي بوده كه نمروديان در حق ابراهيم، و
روحانيون قرون وسطاي مسيحيت علية دگرانديشان اِعمال ميكردند. بازتاب اين جنايت
همان عذاب حريقي است كه دامن ظالمان را ميگيرد.
۱۳ - در قرآن ۴۰ بار در وصف بهشت، جملة: «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»
تکرار شده که نمادي است از جريان داشتن دائمي حيات و سبز و خرمي بهشت. بديهي
است چنين وصفي براي ساکنين صحاري سوزان عربستان و مردمان حاشيه کوير بسيار
مطبوعتر و دلانگيزتر از مردمان ساکن جنگلها و سواحل درياها ميباشد.
بنابراين به جاي توجه به باغهايي که از زير آن نهرهاي آب جاري است، بايد به
ظرف زماني و مکاني و فرهنگ معاصران اين آيات توجه كرد و پيام امروزي آن را، که
دلالت بر سبز و خرمي زندگي بهشتيان و جريان داشتن دائمي عامل چنان خرمي ميکند،
دريافت. نهرهاي جاري، محصول همان حَسَنات جاري و خير و خدمات مستمر مؤمنين در
زندگي دنيا است. طبق آية ۳۵ سورة رعد، چنين وصفي از بهشت، براي فهم دنيايي ما
به «تمثيل» آمده است. ظهور و بروز اعمال بهشتيان در قيامت چنان سرچشمههاي
سعادتبخشي را پديد ميآورد. كه آيات ابتدايي سورة انسان از جامهايي كه ابرار
مينوشند و چشمههايي كه مقرّبان با اعمالشان در دنيا شكافته و در آخرت از آن
سيراب ميشوند ياد كرده است.
۱۴ - معناي «بطش»، گرفتن با شدت است. همچون دستگيري جاني فراري با شدت عمل و
سختگيري پليس. آدميان در دنيا به دليل اختيار به حال خود رها شدهاند، ولي روز
جزا هر کسي در گرو دستاورد خويش و کيفر طبيعي اعمالي است كه انجام داده. سکته
قلبي يا مغزي، نمونه و مثال دنيايي قابل فهمي از «بطش» شديد، يعني گرفتار شدن
شخص به نتايج سوء تغذيه و زيادهروي و عوارض ناآراميهاي عصبي ميباشد.
۱۵ - سخن از ابتدا و آغاز كردن آفرينش و برگرداندن آن به خاك، يا رستاخيز،
علاوه بر اين آيه، در ۱۰ آية ديگر قرآن آمده است (يونس ۴ و ۳۴، اسراء ۵۱ و ۶۹،
طه ۵۵، انبياء ۱۰۴، نمل ۶۴، عنكبوت ۱۹، روم ۱۱ و ۲۷).
۱۶ - «وَدُودُ» به معني دوست دارنده، از ريشة «وَدّ» (دوست داشتن)، با وِداد و
مَوَدّت همريشه است. ودود از نامهاي نيكوي الهي به شمار ميرود كه علاوه بر
اين آيه، در آية ۹۰ سوره هود همراه با صفت رحيم آمده است (...إِنَّ رَبِّي
رَحِيمٌ وَدُودٌ).
نكتة قابل تأملي است كه «بطش» خدا علية ستمگران حالت عارضي و عكسالعملي دارد،
حال آنكه «الْغَفُورُ الْوَدُودُ» از صفات ذاتي خدا و اسماء الحسني به شمار
ميرود. همچنان كه خشم والدين يا معلمين بر كودكان، عارضي و موقّت و براي تعليم
و تربيت است و صفت و خُلق و خوي آنان محسوب نميشود. مواردي كه در قرآن از خشم
و غضب و عذاب و عقوبت الهي نام برده، بازتابي است از عمل آدميان وگرنه اين
ويژگيها هرگز از اسماء خدا شمرده نشده است. دو مورد زير مصداقي از بيان هر دو
حالت قهر و مهر است كه همواره اولي عارض و دومي ذاتي است:
حجر ۴۹ و ۵۰- «نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَأَنَّ
عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ»
غافر ۳- «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي
الطَّوْلِ...»
۱۷ - کلمة «عرش» از نظر لغوي به بلندي گفته ميشود. مثل سقف خانه، داربست، محل
نشستن پادشاه در بالاي قصر، بناهاي مرتفع و... از آنجاييکه پادشاهان هنگام
حکمراني بر تخت بلند يا پشت ميز کار خويش قرار ميگرفتند، اين کلمه، هر چند به
ظاهر تخت اطلاق ميشود، اما نماد اِعمال قدرت و حکمراني است.
۱۸ - اين آيه بيانگر همان ارادة «كُنْ فَيَكُونُ» است كه در هشت آيه قرآن ذكر
شده است (بقره ۱۱۷، آلعمران ۴۷ و ۵۹، انعام ۷۳، نحل ۴۰، مريم ۳۵، يس ۸۲ و غافر
۶۸).
۱۹ - گويا اين آيه اولين اشاره قرآن به تشكّل نظامي جبّاران است كه مهمترين
نماد تاريخي آن تشكيلات ارتش فرعون و قوم ثمود بوده است. تاريخ گذشته، سراسر
تابلوي شكست جبّاران است و «حديث» اضمحلال ارتشهاي سركوبگر، دليل آن نابودي
«جنود فرعون و ثمود» كه در زمان خود بزرگترين سلطة تاريخي را بر تودههاي محروم
و مستضعف داشتند و تازيانة ستم آنها از گردة بردگان برداشته نميشد. اما دريغ
كه سرپوشگذاران بر حقايق، واقعيتهاي تاريخ را تكذيب مينمايند...
اگر آنها مؤمنين را به آتش ميكشند، خود گرفتار عذاب جهنم و عذاب «الحريق»
خواهند گشت،
اگر آنها صاحب خشم و خروشاند، «بطش» پروردگار بس شديدتر است «إِنَّ بَطْشَ
رَبِّكَ لَشَدِيدٌ»،
اگر عرش حكومتي آنها بلند است، «عرش پروردگار» بلندتر است «ذُو الْعَرْشِ
الْمَجِيد»،
اگر فكر ميكنند ارادة آنها حاكم است، تنها خداوند است كه آنچه بخواهد ميكند
«فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ»،
اگر دست خود را مسلط بر جان و مال مردم ميدانند، غافلند كه خداوند از بالا بر
آنها احاطه دارد «وَاللهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِيط»،
اگر ميپندارند كيفر و مكافاتي در كار نيست، همان كس كه آفريده، بار ديگر
بازشان خواهند گرداند «إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيد».
۲۰ - صفت مجيد چهار بار در قرآن آمده است؛ دو بار در همين سوره در وصف خداوند
صاحب عرش (آية ۱۵) و در وصف قرآن (آية ۲۱). دو مورد ديگر نيز در وصف خدا (هود
۷۲- ...إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ)، و قرآن (ق ۱- ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ)
ميباشد. اصل كلمة مجد، به گفته اهل لغت، كثرت است و مجيد بودن خدا و كتاب
هدايت او دلالت بر نهايت بزرگواري و خير و فضل ميكند.
۲۱ - در قرآن چهار بار از «الواح» ياد شده که سه مورد آن درباره الواح موسي در
سورة اعراف و مورد ديگر درباره کشتي نوح است که داراي الواحي (تختههايي صاف)
بوده است (قمر ۱۳ - وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ). منظور
«صاف بودن سطح» است كه ميتواند سنگي، چوبي، چرمي و مشابه آن باشد. از آنجايي
كه معناي اصلي «لوح» آشکار بودن است، هر نوشتهاي در صفحه صاف بهتر خود را نشان
ميدهد. قرآن نيز در «لوح محفوظ» که تعبير ديگري از «اُمّ الکتاب» و «کتاب
مبين» است، قرار دارد.
اين حقيقت را آية ۹ سوره حجر «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا
لَهُ لَحَافِظُونَ» به بيان ديگري مورد تأكيد قرار داده است. حفظ قرآن عملا در
صفحة ذهن حافظين و اوراق كاتبينِ گذشته ثبت و ضبط شده و به ما رسيده و امروز
بيش از هر كتابي بعد از انجيل در دنيا منتشر شده است.
اين سوره با آية «وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ» كه دلالت بر ساختار و ماهيّت
حفاظت از حيات زميني ميكند آغاز، و با آية «بَل هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي
لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ»، كه دلالت ننده بر نظام محافظت از قرآن و تضمين كنندة حيات
معنوي و آسماني مؤمنين است ختم ميشود.
ترجمه عبدالعلى بازرگان