سوره انشراح۱
به نام خداي رحمتگستر بر
عام و خاص
۱ - آيا سينهات را برايت نگشوديم۲ (سعه صدر و ظرفيت تحمّل سختي به تو نداديم)؟
۲ - و بار سنگينات را از تو برنداشتيم؟۳
۳ - همان (بار يتيمي و فقر) كه پُشتت را ميشكست.۴
۴ - و نام و آوازهات را برايت بلند نكرديم؟۵
۵ - پس (بدان) به راستي همراه هر سختي آساني است.۶
۶ - به راستي با هر سختي آساني است.
۷ - پس هرگاه (از انجام كاري سخت) آسوده گشتي، پس خود را (براي انجام مأموريتي
ديگر) به پا دار.۷
۸ - و به سوي خداوندگارت (مشتاقانه) روي آور.۸
۱ - سورة انشراح در آغاز دومين سال
رسالت (به دنبال سورة والضحي) نازل شده است؛ اينك يكسالي از بعثت پيامبر(ص)
گذشته و آن رسول مشكلات بزرگي را در ابلاغ رسالتي كه با دين و آيين بُتپرستي و
منافع پاسداران نظام شرك در تضاد شديد بود، از نظر روحي رواني پشت سر گذاشته
است.
اين سوره تسلي خاطر، تقويت روحيه و تشويقي است براي تداوم پر توانتر رسالت و
آماده شدن براي سختيهاي بيشتر و دشوارتر. در اين سوره هشت بار ضمير متصل «ك» و
يكبار ضمير منفصل «انت» (جمعاً نه بار) خطاب به پيامبر، و نيز سه بار ضمير جمع
متكلّم «نا» (از طرف خداوند) تكرار شده كه توجة ويژه پروردگار به فرستادة خود و
دست اندركار بودن فرشتگان، نظامات و نيروهايي را در عنايت و امداد ويژه به
پيامبر(ص) نشان ميدهد. اين موارد تماماً تذكري است در حمايت و
هدايت ويژة آن رسول.
۲ - اصطلاح «شرح صدر» که نشانة گشادگی قفسه سينه در تنفس و تحمل سختيها و صعود
ميباشد، تمثيلي است براي گشودنِ اختياري و با اشتياق سينه در هواي اهداف و
تمايلات انساني که ميتواند کفر باشد (...مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا...-
نحل ۱۰۶) يا تسليم به خدا، آنچنان که در اين آيه، همچنين آيه ۱۲۵ انعام آمده
است: «کسي را که خدا بخواهد رهبري کند، سينهاش را براي تسليم به حق گشاده
ميدارد و کسي را كه خواهد به گمراهي رها سازد، سينهاش را تنگ و حقناپذير
ميگرداند، گويي به سختي به آسمان صعود ميکند! اين چنين خدا بار سنگين گناه را
بر کساني که ايمان نميآورند قرار ميدهد». از مهمترين مصاديق تاريخي «انشراح
صدر»، در ماجراي مقابلة موسي با فرعون تحقق يافته و اولين درخواستي که حضرت
موسي پس از دريافت مأموريت به مصاف فرعون رفتن از خدا ميکند، همين «انشراح
صدر» بوده است (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي- طه ۲۵
و ۲۶).
۳ - اصطلاح صدر يا صدور، در تمامي ۴۴ موردي که (مستقل يا با ضمائر) در قرآن
آمده است، معناي مجازي دارد و نميتوان آن را به قفسه سينه ظاهري نسبت داد. صدر
انسان، همان ظرفيت روحي اوست که به تعبير قرآن، تنگنظر يا داراي وسعت نظر (ضيق
صدر يا سِعِه صدر) ميشود (انشراح ۱، حجر ۹۷ و موارد ديگر)، سينه است كه از
تنگنظري شفا پيدا ميکند (توبه ۱۴، يونس ۵۷)، و امراضي امثال: ترس (حشر ۱۳)،
کِبر (غافر ۵۶)، نياز (حشر ۹)، مخفي کاري (نمل ۷۴، غافر ۱۹ و...)، دشمني (اعراف
۴۳) و شيطان در آن نفوذ ميکند (ناس ۵)، خدا سينهها را ميآزمايد (آلعمران
۱۵۴) و آيات خود را در آن وارد ميكند (عنکبوت ۴۹) و.... در ضمن ۱۲ بار در قرآن
بر عليم بودن خدا بر ذات سينهها تأکيد شده است.
انشراح صدر دربرابر ضيق صدری است که در اثر بیصبری و يأس و نوميدي در روح
انسان ظاهر ميگردد. آنچه در صعود به بلنديهای نبوّت تنگی نفس میآورد، تحمل
انکار و استهزاء و تکذيب و تمسخر معاندين است (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ
يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ- حجر ۹۷) كه رسول خدا فرمان يافته بود آنها
را تحمل كند (فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ
صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ
مَلَكٌ...- هود ۱۲).
در برابر مكر و حيله آنها (...وَلا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ- نمل
۷۰)، در تلاشها و ترفندهايي كه به كار ميبردند، در حزن و اندوه از مكر آنها
(...وَلا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ...- نحل ۱۲۷)، در ضيق صدر (...وَلا تَكُ فِي
ضَيْقٍ...- نحل ۱۲۷)، در عجله براي هدايتشان (فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ...-
مريم ۸۴ ؛ ...وَلا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ... احقاف ۳۵)، در حرص بر ايمان آنها
(وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِين- يوسف ۱۰۳)، در اندوه
كشنده از ناباوريشان (فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَك...- كهف ۶ و شعراء ۳)، و در
مقابل، از صبر و توكل و تسبيح و سجده و عبادت مدد گرفتن: (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ
رَبِّكَ وَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ
الْيَقِينُ- حجر ۹۸ و ۹۹).
۴ - چه باري سختتر از درافتادن يك تنه با باورهاي قومي جاهل، متعصّب، مغرور،
معاند و مشرك، و تلاش براي برادري، برابري و برتر آوردن قبايلي كه به قتل و
غارت خو گرفته بودند، پيرامون محور توحيد وجود دارد؟
مفهوم «وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» را از نقشي كه پيامبر در برابر مردم داشت
ميتوان دريافت: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ...
وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ
عَلَيْهِمْ...»(اعراف ۱۵۷). البته پيامبري كه پاكترين و پارساترين خلق خدا بود
وزر و وبالي نداشت، اما با توجه به بار سنگين رسالت و نسبي بودن «وزر»، بهخصوص
انتظاراتي كه پروردگار از برگزيدهترين خلقِ خود داشت، معناي آية «وَوَضَعْنَا
عَنكَ وِزْرَكَ الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ» بهتر فهميده ميشود.
۵ - سختترين مرحله هر كارِ دشوار، اراده كردن و به مصاف سختيها رفتن است.
اينك پس از يكسالي كه از دعوت پيامبر به توحيد در جامعة شركزده ميگذرد، مطرح
شدن و گسترش يافتن پيامش در سطح شهر مكه با همة موانع و مزاحمتها، و مطلع شدن
مردم از آن، توفيق بس بزرگي است كه چنين ترفيع ذكري جز به توفيق الهي مقدور
نميشد. بديهي است كه پيامبر مكرّم اسلام در مقام و منزلتي بود كه نيازي به نام
و شهرت نداشت، «ذكر» پيامبر همان حقايقي بود كه در تداوم رسالتهاي پيشين بر او
نازل شده بود، آنچنانكه فرمود: «...هَٰذَا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَذِكْرُ مَنْ
قَبْلِي...» (انبياء ۲۴). مشركين نيز در تمسخر پيامبر ميگفتند: اي كسي كه بر
او «ذكر» نازل شده، تو مجنوني (حجر ۶)، و نيز در قرآن آمده است: «ما ذكرشان را
به آنها دادهايم و آنها از ذكرشان رويگرداناند» (مؤمنون ۷۱).
با توجه به سال نزول اين سوره (ابتداي سال ۲ بعثت)، بالا گرفتن نام و پيام مورد
نظر را بايد به طور نسبي و در ارتباط باشرايط آن زمان تلقي كرد هرچند رفع ذكر
پيامبر (وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ)، بعدها به طور كامل با فراگير شدن مكتبي كه
آورده بود و جاودانگي نام و ياد و سنّت او تحقّق يافت. به طوري كه امروز هيچ
ياد و نامي همچون نام او در جهان بلند آوازه نيست. اين «رفع ذكر» در واقع آثار
و نتايج همان «رفع درجهاي» است كه از ترفيع علم و ايمان پيامبر حاصل شد:
«يَرْفَعِ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ
دَرَجَاتٍ...» (مجادله ۱۱) و «...نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ
كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» (يوسف ۷۶).
به طور خلاصه و در مقام تمثيل، كوهنوردي كه در تلاش براي صعود به قله است،
گشادگي سينه نياز دارد تا تنگيِ نفس، او را از پيمودن بلنديها باز ندارد،
كولهباري سبك تا پشت او را خم نكند و بالاخره پيروزي در فتح قله تا از فراز
زمين بر آسمان بنگرد.
خواستههاي سهگانه فوق كه براي هر تلاشگري در تكاپوي سخت و طاقتفرسا صادق
است، به طور اخص براي پيامبران الهي، كه دشوارترين مسئوليت و سنگينترين بار
تكليف را به دوش داشتند، صادقتر است.
۶ - اينك پيامبري كه مشمول انواع الطاف آشكار و نهان گرديده و تجربة تلخ يتيمي
و فقر و شيريني رحمت و نعمت را چشيده، ميتواند معناي عميق اصلِ «معيت سختي با
آساني» را دريابد و به ديگران ابلاغ نمايد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا». همراهي سختي با آساني همچون همراهي پاي چپ و
راست با يكديگر در راهپيمايي است كه لازم و ملزوماند. وزنهبردار نيز در
سختيِ وزنهاي كه بلند ميكند، با تقويت عضلاتش در همان حركت به آساني ميرسد.
روح و روان ما نيز در مصاف با سختيها و پا به پاي آن به آساني در استقبال از
سختيهاي ديگر نايل ميشود.
۷ - «فَانصَبْ» از ريشة «نَصْب» (رنج دادن و رنج ديدن)، در باب اِفعال، به مصاف
سختي رفتن و رنج و زحمت كشيدن براي مقصودي مطلوب است، استواري و ثباتي همچون
كوه. در قرآن نيز كلمة نصب به همين معنا آمده است: « أَفَلا يَنْظُرُونَ...
وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ» (غاشيه ۱۹). «نصيب» هر شخص نيز سهم و
بهرهاي است كه معمولا از رنج و زحمت خود يا نزديكان حاصل ميشود (مثل مُزد كار
يا نصيب ارث).
۸ - حال كه چنين است، پس از انجام هر مسئوليت و فراغت و دمي آسودن و نفس تازه
كردن، بايد آهنگ ادامة صعود كرد به استقبال مسئوليتهاي سنگينتر رفت و گامي
جلوتر نهاد (فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ). اما به كجا و به چه انگيزهاي؟ براي
كسي كه قله بينهايت پروردگار را شناخته، رغبت بر چنين صعودي، چنان كشش و كوششي
برميانگيزد كه هر گامش لذت وصولي دارد.
ترجمه عبدالعلى بازرگان